دین اسلام آمده است تا بشریت را از منجلاب جهل، گمراهی و آلودگی برهاند و او را به مقامات عالیه ای که ظرف وجود اوست برساند. انسان اگر دل در گرو تعالیم انبیاء و کتب آسمانی نهد، به سرمنزل مقصود که همان عبودیت و بندگی خداوند متعال است، خواهد رسید، چنان که حضرت معبود می فرماید: «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیعْبُدُونَ». من جنّ و انس را نیافریدم جز براى این كه عبادتم كنند (و از این راه تكامل یابند و به من نزدیك شوند).[1] عبودیت چنان به بنده پرِ پرواز می دهد که می تواند با بال های طاعت خدا، تا اوج آسمان رضوان پروردگار پرواز کند و آن قدر مقرّب درگاه احدیت شود که ملائکه رحمت به مقام او غبطه بخورند.
آری این قدر و جایگاه مخلوقی است که پس از آفرینش او، خدای سبحان به خود مرحبا گفت[2] و ملائکه را دستور داد تا در برابر عظمت این خلقت سجده کنند: «وَ لَقَدْ خَلَقْناكُمْ ثُمَّ صَوَّرْناكُمْ ثُمَّ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ .../ ما شما را آفریدیم سپس صورت بندى كردیم بعد به فرشتگان گفتیم: براى آدم خضوع كنید (سجده کنید)». ملائکه که مطیع پروردگار متعال هستند، به فرمان خداوند حکیم در برابر آدم سجده کردند. امّا در این میان موجودی که سراسر وجودش از تکبّر و حسد لبریز بود، از امر الهی سرپیچی کرد و لب به شکایت گشود: «... فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْلِیسَ لَمْ یكُنْ مِنَ السَّاجِدِینَ * قالَ ما مَنَعَكَ أَلاَّ تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُكَ قالَ أَنَا خَیرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِی مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِینٍ/ آن ها همه سجده كردند جز ابلیس كه از سجده كنندگان نبود * (خداوند به او) فرمود: در آن هنگام كه به تو فرمان دادم، چه چیز تو را مانع شد كه سجده كنى؟ گفت: من از او بهترم مرا از آتش آفریده اى و او را از گل».
گستاخی ابلیس کار را بدان جا رساند که حضرت حق او را از درگاه خود بیرون کرد و مُهر «رجیم» (رانده شده) بر پیشانی ابلیس برای همیشه باقی ماند: «قالَ فَاهْبِطْ مِنْها فَما یكُونُ لَكَ أَنْ تَتَكَبَّرَ فِیها فَاخْرُجْ إِنَّكَ مِنَ الصَّاغِرِینَ/ گفت: از آن (مقام و مرتبه ات) فرود آى! تو حقّ ندارى در آن (مقام و مرتبه) تكبّر كنى! بیرون رو، كه تو از افراد پست و كوچكى». شیطان که خود را مطرود و شکست خورده دید، آدم را مسبّب این شقاوت پنداشت و برای آن که از او انتقام بگیرد، از خداوند متعال تقاضای فرصت کرد: «قالَ أَنْظِرْنِی إِلى یوْمِ یبْعَثُونَ/ گفت: مرا تا روزى كه (مردم) برانگیخته مى شوند مهلت ده (و زنده بگذار!)». و خداوند در پاسخ او فرمود: «قالَ إِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرِینَ/فرمود: تو از مهلت داده شدگانى».
خداوند به او مهلت داد چون دنیا را دار ابتلائات و امتحان های سنگین قرار داده بود، و می بایست انسان در گیر و دار سختی ها و مشکلات، ارزش وجودی خود را بیابد و راه کمال را طی کند. با نافرمانی ابلیس و تقاضای مهلت از درگاه اله، باب نبرد میان حق و باطل و دشمنی دیرینه شیاطین با حزب خدا آغاز گشت: «قالَ فَبِما أَغْوَیتَنِی لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِراطَكَ الْمُسْتَقِیمَ/ گفت: اكنون كه مرا گمراه ساختى، من بر سر راه مستقیم تو، در برابر آن ها كمین مى كنم». سراسر وجود ابلیس را کینه فرا گرفته بود تا آن جا که گفت: «ثُمَّ لَآتِینَّهُمْ مِنْ بَینِ أَیدِیهِمْ وَ مِنْ خَلْفِهِمْ وَ عَنْ أَیمانِهِمْ وَ عَنْ شَمائِلِهِمْ وَ لا تَجِدُ أَكْثَرَهُمْ شاكِرِینَ/ سپس از پیش رو و از پشت سر، و از طرف راست و از طرف چپ آن ها، به سراغشان مى روم و بیشتر آن ها را شكرگزار نخواهى یافت». و خداوند سرانجامِ شیطان و تابعین او را روشن ساخت و عاقبت شوم آن ها را اعلام فرمود: «قالَ اخْرُجْ مِنْها مَذْؤُماً مَدْحُوراً لَمَنْ تَبِعَكَ مِنْهُمْ لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنْكُمْ أَجْمَعِینَ/ فرمود: از آن (مقام)، با ننگ و عار و خوارى، بیرون رو! و سوگند یاد مى كنم كه هر كس از آن ها از تو پیروى كند، جهنم را از شما همگى پر مى كنم».[3]
در واقع راه نجات از کید شیطان و خشم خدا، و دستیابی به کمال و تقرّب به حضرت معبود، مبارزه ای سخت و بی پایان در برابر دشمن قسم خورده ای است که از هیچ تلاشی برای شقاوت و گمراهی انسان فروگذار نمی کند. دنیا میدان جهادی است که تنها پهلوانان کارآزموده در آن جان سالم به در برده و پیروز معرکه می شوند. از همین جاست که حقیقت متعالی «جهاد» در میان فرائض الهی می درخشد و جایگاه آن آشکار می گردد.
معنای لغوی و اصطلاحی جهاد
در کتاب شریف جواهر الکلام در مورد معنای لغوی و اصطلاحی جهاد چنین آمده است: «(الجهاد) من الجهد بالفتح لغة التعب و المشقة، أو منه بالضم كذلك أیضا الوسع و الطاقة، و شرعا بذل النفس و ما یتوقف علیه من المال فی محاربة المشركین أو الباغین على وجه مخصوص، أو بذل النفس و المال و الوسع فی إعلاء كلمة الإسلام و إقامة شعائر الإیمان، و هو و إن كان شاملا للكافرین و الباغین لكن فیه أنه غیر مانع، لأن إعزاز الدین أعمّ من كونه بالجهاد المخصوص». «جهاد» از ریشه «جَهْد» به معنای خستگی و مشقّت، یا «جُهْد» به معنای توان و طاقت است و در اصطلاح شرعی به بذل جان و هر آن چه متوقّف بر آن است مانند مال، در جنگ با مشرکین و ظالمین به شکل خاص، جهاد گفته می شود (که در این صورت نام دیگر آن در فرهنگ دین قِتال است که در فارسی از آن به جنگ یا نبرد تعبیر می کنیم)، و یا به بذل جان و مال و توان در تحقّق و اعتلای اسلام و اقامه شعائر (نشانه ها) ایمان جهاد گفته می شود، گرچه جهاد به این معنا شامل جنگ با کافرین و ظالمین می شود ولی مانع از موارد دیگر نیست، چراکه گرامی داشت و تکریم دین، اعمّ از جهاد مخصوص (نبرد با کفار و ظالمین) است.[4]
بنا بر این جهاد یعنی به کار بستن توان در دفع دشمن. البته این کوشش به صورت های مختلف انجام می گیرد، زیرا حمله و هجوم دشمن به شیوه های مختلف است و امّا لفظ «قتال» فقط به معنای مقابله نظامی و درگیری با دشمن است. رهبر معظم انقلاب در بیان تعریف اصطلاحی جهاد می فرماید: «هر چیزی که هم تلاش باشد و هم در مقابله با دشمن باشد، جهاد است. بعضی ممکن است یک کاری انجام دهند، زحمت هم بکشند، بگویند ما داریم جهاد می کنیم، نه، جهاد یک شقّش این است که در مقابله با دشمن باشد». بنا بر این در معنای اصطلاحی جهاد دو عامل مهم لحاظ شده است: اوّل این که اقدامی باشد همراه با تلاش، کوشش و تحمل سختی. دوّم این که اقدامی باشد برای مقابله با دشمن و دفع هجوم های گوناگون او.
به نظر می رسد در اصطلاح جهاد، قید سوّمی هم لحاظ شده که عبارت است از قید «فی سبیل اللّه»؛ به این معنا که این تلاش و کوشش برای مقابله با دشمن، به قصد و نیت امتثال امر، کسب رضای خدا و شکست دشمن خدا باشد و اگر در این مقابله، کسب رضای خدا لحاظ نشده باشد، اطلاق واژه جهاد بر آن صحیح نیست ولی در معنای قتال که مقابله نظامی با دشمن است، قید «فی سبیل الله» نیامده است. از این رو در قرآن وقتی سخن از جهاد و مجاهده آمده یا به صورت مطلق است: «لكِنِ الرَّسُولُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ جاهَدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ وَ أُولئِكَ لَهُمُ الْخَیراتُ وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ». ولى پیامبر و كسانى كه با او ایمان آوردند، با اموال و جان هایشان جهاد كردند و همه نیكی ها براى آن هاست و آن ها همان رستگارانند.[5]
و یا اگر قید «فی سبیل الله» همراه آن آمده مانند آیه شریفه: «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ الَّذِینَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أُولئِكَ یرْجُونَ رَحْمَتَ اللَّهِ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ». كسانى كه ایمان آورده و كسانى كه هجرت كرده و در راه خدا جهاد نموده اند، آن ها امید به رحمت پروردگار دارند و خداوند آمرزنده و مهربان است[6]، این قید توضیحی است (برای توضیح بیشتر و یادآوری) و به این معنا نیست که جهاد در راه غیر خدا هم وجود دارد. امّا در مقابل قتال ممکن است مقابله نظامی با دشمن جهت کسب رضای خدا باشد و یا در جهت عکس آن، نبرد با جبهه حق و در راه شیطان و طاغوت[7]، چنان چه قرآن کریم می فرماید: «الَّذِینَ آمَنُوا یقاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ الَّذِینَ كَفَرُوا یقاتِلُونَ فِی سَبِیلِ الطَّاغُوتِ فَقاتِلُوا أَوْلِیاءَ الشَّیطانِ إِنَّ كَیدَ الشَّیطانِ كانَ ضَعِیفاً». كسانى كه ایمان دارند، در راه خدا پیكار مى كنند و آن ها كه كافرند، در راه طاغوت [بت و افراد طغیانگر]. پس شما با یاران شیطان، پیكار كنید! (و از آن ها نهراسید!) زیرا كه نقشه شیطان، (همانند قدرتش) ضعیف است.[8] یعنی جنگ و نبرد همواره دو طرف دارد، گاهی هر دو طرف باطل هستند و گاهی یک طرف حق است و دیگری باطل. در یک سو لشکر خدا ایستاده و در سوی دیگر جنود شیطان صف کشیده اند. قرآن کریم می فرماید که تو همیشه در سپاه خدا باش و با دوستان شیطان مبارزه کن.
خودآزمایی
1- حقیقت جهاد از چه زمانی آغاز شد؟
2- معنی لغوی و اصطلاحی جهاد را توضیح دهید؟
پینوشتها
[1] سوره ذاریات/ آیه 56 (ترجمه مکارم).
[2] سوره مؤمنون/ آیه 12 تا 14 (ترجمه مکارم): «
وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ سُلالَةٍ مِنْ طِینٍ * ثُمَّ جَعَلْناهُ نُطْفَةً فِی قَرارٍ مَكِینٍ * ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظاماً فَكَسَوْنَا الْعِظامَ لَحْماً ثُمَّ أَنْشَأْناهُ خَلْقاً آخَرَ فَتَبارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقِینَ». و ما انسان را از عصاره اى از گِل آفریدیم * سپس او را نطفه اى در قرارگاه مطمئن [رحم] قرار دادیم * سپس نطفه را به صورت علقه [خون بسته]، و علقه را به صورت مضغه [چیزى شبیه گوشت جویده شده]، و مضغه را به صورت استخوان هایى درآوردیم و بر استخوان ها گوشت پوشاندیم سپس آن را آفرینش تازه اى دادیم، پس بزرگ است خدایى كه بهترین آفرینندگان است.
[3] سوره اعراف/ آیه 11 تا 18 (ترجمه مکارم).
[4] جواهر الكلام فی شرح شرائع الإسلام ج 21 ص 3.
[5] سوره توبه/ آیه 88 (ترجمه مکارم).
[6] سوره بقره/ آیه 218 (ترجمه مکارم).
[7] برگرفته از کتاب: جنگ و جهاد در قرآن ص 2 و 3.
[8] سوره نساء/ آیه 76 (ترجمه مکارم).
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
مسلم زکیزاده