حضرت محمد(ص) | ۱۲
پیماننامه صلح حدیبیّه
قبلاً جریان آمدن پیامبر(ص) را بهاتفاق جمعى از مسلمین در ماه ذیقعده به سرزمین حدیبیّه و بازگشت آنها را به مدینه خاطرنشان كردیم اما به بیان اصل پیماننامه نپرداختیم، اینك به طور خلاصه به ذكر آن میپردازیم:
هنگامیکه پیامبر(ص) و همراهان در روستاى حدیبیّه فرود آمدند، قریش مانع ورود پیامبر و یارانش به مكّه شدند.
پیامبر(ص) به نمایندگان آنها فرمود: من براى جنگ نیامدهام، بلكه براى زیارت كعبه آمدهام. پس از مذاكرات وسیع بنابراین شد كه یك پیماننامه مشروح در مورد ترك جنگ و امور دیگر نوشته شود.
مسلمانان که در زیر سایه درختى در سرزمین حدیبیّه نشسته بودند، زیر همان درخت با پیامبر تجدید پیمان و بیعت كردند كه با جان و مال، نسبت به پیامبر وفادار باشند، و ازآنجاکه آیه 18 سوره فتح در مورد رضایت خداوند از این مردان وفادار نازل گردید، این بیعت به نام بیعت رضوان خوانده شد.
این بیعت، نقش بسزایى در نقش مشركان در برابر پیماننامه صلح داشت.
کوتاهسخن آنکه، هنگام عقد پیمان سهیل بن عمرو نماینده مشركان در آنجا حضور داشت، پیامبر(ص) به على(ع) فرمود: پیمان صلح را بنویس، و على(ع) آن را نوشت.
متن این قرارداد در هفت ماده، و در دو نسخه تنظیم و نوشته شد؛ جمعى از طرفین پاى آن را امضاء كردند. یك نسخه آن را به پیامبر و نسخه دیگر به سهیل داده شد.
بعضى از مواد این قرارداد این بود كه:
1 - تا ده سال بین پیامبر و مشركان، متاركه جنگ شود.
2 - هر كس از قریش بدون اجازه ولیاش نزد محمد بیاید (و مسلمان شود) او را باید به قریش بازگردانند.
3 - مردم و طوایف در بستن پیمانها بین خود آزاد میباشند، و شكستن آن از ناحیه دیگران، خلاف است.
4 - امسال پیامبر و همراهان به مدینه بازگردند و سال آینده مشروط به اینکه بیش از سه روز در مكّه نمانند و اسلحهای جز اسلحه مسافر نداشته باشند به زیارت كعبه بیایند.
علامه مجلسى در كتاب بحار به ذكر بعضى از مواد دیگر پیماننامه پرداخته، مانند اینکه: باید اسلام در مكّه آشكار باشد، و كسى را به انتخاب مذهب، مجبور نسازند و به مسلمین آزار و آسیب نرسانند.[1]
پیامبر و مسلمانان پس از نوزده روز توقف در حدیبیّه به مدینه برگشتند.
اگر مشركان این قرارداد را نقض نمیکردند، زمینهسازی و مقدمه خوبى براى كسب آزادى و به دنبال آن، تبلیغ اسلام در جزیرةالعرب بود كه مسلماً نتایج درخشانى براى اسلام داشت - چنانکه - خواهیم گفت كه از طرف مشركان نقض گردید - درعینحال زمینهسازی خوبى براى پیروزیهای آینده اسلام گردید.
پس از عقد پیمان، مسلمانان با آزادى بیشترى، به زمینهسازی وسیع براى گسترش اسلام پرداختند، و پیامبر(ص) نامههای متعددى در سال هفتم هجرت براى سران كشورها فرستاد؛ و آنها را به اسلام دعوت كرد، دژ محكم خیبر كه پناهگاه یهودیان (ستون پنجم دشمن) بود، به دست مسلمین فتح گردید، و راهها براى فتح مكّه هموار گشت و در پرتو این آزادى، و جاذبه اسلام، دلها بهسوی اسلام جذب گردید.
انعطافپذیری پیامبر(ص) در نوشتن پیمان صلح
در داستان حدیبیّه كه مقدمه فتح مكّه بود، سهیل بن عمرو نماینده مشركان حضور داشت.
پیامبر(ص) براى نوشتن پیماننامه صلح، به على(ع) رو كرد و فرمود: بنویس: «بسم الله الرحمن الرحیم» و على(ع) نوشت. سهیل بن عمرو گفت: من با چنین جملهای آشنا نیستم، بنویس «بِاسْمِكَ الّلهُمَّ» (به نام تو اى خداوند).
سپس پیامبر(ص) به على(ع) فرمود: بنویس: این چیزى است كه محمد رسول خدا با سهیل بن عمرو، نماینده قریش مصالحه كرده.
سهیل گفت: ما اگر تو را رسول خدا (فرستاده خدا) میدانستیم با تو جنگ نمیکردیم، تنها باید اسم خود و اسم پدرت را بنویسى.
پیامبر(ص) فرمود: مانعى ندارد، بنویس این پیمانى است كه محمد بن عبدالله با سهیل بن عمرو، منعقد كرده كه ده سال متاركه جنگ شود تا مردم امنیت خود را بازیابند.[2]
بهاینترتیب میبینیم، رسول اكرم(ص) در تنظیم پیمان صلح، ستیز نكرد و باکمال متانت به تكمیل آن پرداخت و امر مهم را فداى جزئیات ننمود.
گرچه گستاخیهای سهیل، براى مسلمانان ناگوار بود، اما روش متین پیامبر و كمك خداوند، دلهاى آنها را آرامش بخشید، و در این موقعیت حساس، عقل را بر احساسات مقدم داشتند، و براى دستیابى به کار مهمتر، از كار مهم اغماض نمودند.
از حضرت على(ع) نقل شده است كه فرمودند: سهیل بن عمرو با دو نفر یا سه نفر به نمایندگى از سوى مشركان، به حضور پیامبر (در سرزمین حدیبیّه) آمدند، در ضمن مذاكره گفتند: اگر قومى از افراد پست ما، به تو گرویدند و بهسوی تو آمدند، آنها را باید بهسوی ما برگردانى (این مطلب را بهعنوان یکی از شرایط صلحنامه گفتند) پیامبر از این سخن بهگونهای ناراحت شدند كه صورتشان سرخ گردید، (عادت آن حضرت این بود كه هرگاه خشمگین میشدند، صورتشان سرخ میگردید.)
آنگاه رسول خدا(ص) فرمود: اى گروه قریش! از این مطلب دست برمیدارید یا مردى را به سوی شما بفرستم كه خداوند قلب او را باایمان آزموده است تا گردنهای شما را بزند درحالیکه شما از دین خارج شدهاید و ابوبكر و سپس عمر گفتند: آن شخص ماییم؟ پیامبر(ص) فرمود: نه، بلكه او هماکنون كفش مرا پینه میزند. على(ع) میفرماید: من در این هنگام در گوشهای كفش رسول خدا را پینه میزدم. و این حدیث به عنوان حدیث خاصف النعل معروف است.[3]
آزاد كردن اسیران
در جریان پیماننامه صلح حدیبیّه نقل شده كه: سى نفر از جوانان مكّه در حالی که مسلح بودند، مخفیانه به طور چریكى نزدیك حدیبیّه آمدند، تا به مسلمانان و شخص پیامبر حمله كردند و آنها را بكشند.
این توطئه به طور معجزهآسایی خنثى شد، و همه آن سى نفر دستگیر شدند، ولى پیامبر آنها را آزاد نمود. اما جریان دستگیرى آنها به این صورت انجام گرفت كه پیامبر آنها را نفرین كرد، چشم آنها گرفته شد و درنتیجه اسیر شدند.
و نیز نقل شده است كه مشركان، چهل نفر را براى غافلگیر نمودن پیامبر و همراهان و حمله به مسلمین مأمور ساخته بودند كه همه آنها اسیر شدند و سپس پیامبر آنها را آزاد ساخت.
و بعضى نقل كردند: مشركان، هشتاد نفر مسلح را مأمور كرده بودند، كه از مخفیگاههای كوه تنعیم كه در كنار سرزمین حدیبیّه است، سرازیر شوند و با استفاده از فرصت هنگامیکه مسلمین نماز میخوانند به مسلمانان حمله نمایند. (كه آیه 22 سوره فتح در این مورد نازل گردید.)[4]
مطابق نقل دیگر، قریش خالد بن ولید را همراه با 2000 نفر براى ضربه زدن به مسلمین فرستادند.
زیرا آنها میخواستند كه در حال نماز، به مسلمین حمله كنند كه موفق نشدند.[5]
ورود پیامبر(ص) به مكّه و انجام عمره قضاء
همانگونه كه در پیماننامه حدیبیّه پیشبینی شده بود، پیامبر(ص) حق داشت با همراهانش سال آینده آزادانه به مكّه آیند و سه روز در مكّه به زیارت و انجام مناسك عمره بپردازند.
سال هفتم هجرت فرارسید. پیامبر(ص) پس از هفت سال دورى از زادگاهش (مكّه) بهعنوان انجام عمره قضاء همراه دو هزار نفر از مسلمانان، باشکوه خاصى وارد مكّه شد (ازاینرو این عمره را، عمره قضاء میگویند كه قضاى سال قبل بود كه مشركان مانع شده بودند.)
صداى رعدآساى تكبیر و لبیك مسلمانان، جاذبه خاصى داشت، انجام مراسم عمره، علاوه بر احترام به كعبه و سرزمین مقدس مكّه، یك نوع تبلیغ عملى اسلامى و نشان دادن قدرت و شوكت اسلام بود و این مانور مذهبى دوهزارنفری، اثر خوبى در روحیه مردم مكّه و مسافران گذاشت و مشركان دریافتند كه افسانه شکستناپذیری خود در واقع افسانه است نه حقیقت؛ تا آنجا كه دو نفر از افراد برجسته مشركان، یكى خالد بن ولید كه در دلاورى و بیباکی معروف بود و دیگرى عمرو عاص نیرنگباز، گرایش قلبى به اسلام پیدا كردند و پس از مدتى كوتاه مسلمان شدند.[6]
همه این عوامل یكى پس از دیگرى فتح مكّه را زمینهسازی میکرد و سقوط مشركان و آزادسازى شهر سوقالجیشی مكّه را نزدیکتر مینمود.
مانور توحیدى هنگام طواف كعبه
همانگونه كه قبلاً گفتیم: پیامبر(ص) در سال هفتم هجرت (یك سال قبل از فتح مكّه) طبق عهدنامه صلح حدیبیّه مجاز بود براى عمره قضاء به مكّه برود و سه روز در مكّه براى انجام مناسك حج بماند، آن حضرت همراه دو هزار نفر مسلمان، به مكّه رفتند و به انجام مناسك عمره پرداختند.
مردم مكّه از زن و مرد و كوچك و بزرگ، پروانهوار، دور شمع وجود پیامبر(ص) حلقه زده بودند و به آن حضرت مینگریستند، و جمال زیباى آن بزرگوار، دیدگانشان را خیره نموده بود.
هنگامی که غرّش: «لَبَّیكَ اَلّلهُمَّ لَبِّیكَ» مسلمانان قطع میشد، عبدالله بن رواحه در پیشاپیش مسلمانان، با حنجرهای نیرومند و فریادى بلند، رَجَز میخواند، كه از اشعار او است:
خَلُّوا بنى الكفار عن سبیله
خلُّوا فكلّ الخیر مِن قبُولِهِ
یا رَبِّ انِّى مؤمنٌ بِقیلِهِ
اعرِف حقّ اللهِ فِى قبُولهِ
یعنى: اى فرزندان كفر، راه را براى رسول خدا بگشایید، بدانید كه همه سعادت در قبول رسالت او است، پروردگارا! من به گفته آن حضرت ایمان دارم و حق و فرمان خدا را در قبول رسالتش میشناسم.[7]
پینوشتها
[1] . مشروح این ماجرا در تاریخ طبرى، ج 2، ص 281، سیره ابن هشام، ج 2 و بحار، ج 20 و 21؛ نورالثقلین، ج 5، ص 53 به بعد آمده است.
[2] . تلخیص و اقتباس از تاریخ طبرى، ج 2، ص 281.
[3] . اعلام الورى، ص 191.
[4] . مجمع البیان، ج 9، ص 123.
[5] . المیزان، ج 18، ص 287؛ موسوعة التاریخ الاسلامى، شماره 29، ص 6.
[6] . مشروح این مطلب در سیره ابن هشام، ج 4، ص 12، و بحار، ج 20 و 21 آمده است.
[7] . كحل البصر، ص 119، مجمع البیان، ج 9، ص 127.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
محمّد محمّدی اشتهاردی