فلسفهی تحریم ربا| ۳
نکتهی پنجم: رباخواری با فلسفهی پیدایش پول منافات دارد.
رباخواری باعث مىشود که پول از شکل اصلىاش تحریف و به شکل یک کالا درآید؛ چرا که پول، ثَمَنْ است نه مُثْمَن، واسطهی کالاست، نه کالا و رباخوارى آن را کالا قرار مىدهد و از این رهگذر جامعه را گرفتار خسارت مىکند.
در گذشتهی بسیار دور، معاملات مردم بدون واسطهی پول بوده است و معامله بهصورت جنس به جنس و به تعبیر امروز پایاپاى انجام مىگرفته و در حال حاضرهم در جوامع و اقوام بدوى این نوع معاملات رواج دارد؛ همانطور که در بین دولتها نیز گاهى در معاملات کلان، انجام مىشود به این صورت که یک کشور نفت مىدهد و در مقابل ماشین آلات کشاورزى مىگیرد.
ولى انسان به تدریج در معاملات پایاپاى به چند مشکل مهم برخورد کرد:
نخست اینکه: هر جنسى قابل تبدیل به جنس دلخواه و مورد علاقه نیست؛ مثلاً اگر من گندم داشته باشم و بخواهم براى خانوادهام کفش تهیه کنم، گاهى اوقات کفّاش احتیاج به گندم ندارد، در نتیجه من نمىتوانم گندم را به کفش تبدیل کنم و ناچارم که گندم را به جنس مورد علاقهی کفاش تبدیل کنم و سپس آن جنس را با کفش مبادله نمایم و انجام این کار در سطح وسیع براى مردم مشکل آفرین است.
دوم اینکه: حمل اجناس به عنوان بهاى معاملات، مشکل آفرین است بخصوص در سفرها؛ مگر یک انسان مثلاً چقدر گندم مىتواند با خود حمل کند که در طول سفر تمام احتیاجات او را برآورده کند!
سوم اینکه: در معاملات بزرگ اگر معاملات کلان بین افراد یا دولتها مرتب و دائم به صورت کالا به کالا انجام شود، مشکلاتى از نظر نگهدارى کالا، انبار، حملونقل و... بوجود خواهد آمد.
به این دلیل و دلایل دیگر، انسان براى رفع این مشکلات، فهمید که احتیاج به یک حلقهی رابط دارد؛ یعنى به چیزى دسترسى پیدا کند که قابل تبدیل به همه اجناس باشد، در ضمن حجم و وزن آن نیز کم باشد، و به راحتى حمل و نقل گردد، بدین منظور طلا و نقره را انتخاب کرد، چون این دو فلز مورد قبول همه بود و تا اندازهی زیادى مشکلات مزبور را برطرف مىساخت.
طلا را براى معاملات بزرگ و کلان انتخاب کرد و نقره را براى معاملات خرد و کوچک.
طلا و نقره رواج پیدا کرد و کمکم سکّه خورد و قدرت دولتها هم پشت آن قرار گرفت و به عنوان حلقهی اتّصال بین همهی کالاها مورد قبول عامه واقع شد و نام پول بر آن گذاشته شد، ولى با پیشرفت جوامع بشرى، انسان به این نتیجه رسید که پولِ طلا و نقره نیز حلقهی اتصال مناسبى نیست، زیرا اگرچه قسمتى از مشکلات معاملات پایاپاى را حل کرده است، ولى هنوز مشکلات مهمى دارد، از جمله مسألهی حمل و نقل، بخصوص در معاملات بزرگ و سنگین، و مشکل سرقت آنها، بخصوص در سفرها که طبیعتاً انسان طلا و نقره بیشترى همراه دارد.
علاوه بر این حجم طلا و نقرهی دنیا محدود است و پاسخ نیاز انسان را در این زمینه نمىدهد.
این مشکلات سبب شد که انسان به سراغ پولهاى کاغذى برود و پول کاغذى را جانشین طلا و نقره کند، اگرچه پول کاغذى هم، مشکلات جدیدى از جمله تورم را آفرید (تورم در بسیارى از موارد زاییدهی پولهاى کاغذى است، زیرا ارزش پولهاى طلا و نقره همراه با بالا رفتن قیمتها بالا مىرود) ولى چون مشکلات طلا و نقره را نداشت به عنوان حلقهی اتصال بین کالاها پذیرفته شد.
از این بحث نتیجه مىگیریم که پول ـ بخصوص پولهاى کاغذى ـ وسیلهی تبدیل کالاها به یکدیگر است، نه یک کالا، و به تعبیر فقها ثمن است نه مثمن، و به تعبیر سوم حواله است و به عبارت چهارم امر اعتبارى است که قدرت دولتها پشتوانهی آن است (هر چند تصوّر عموم این است که پشتوانهی آن طلا و نقرهی خزانه یا اموال و سرمایههاى دولت است).
حال اگر این پول را تبدیل به کالا کنیم و بخواهیم از راه ربا به این وسیله سود ببریم این کار برخلاف فلسفهی اولیّهی پول و اسکناس است و به یک معنا اَکل مال به باطل محسوب مىشود و به این طریق مىتوان این فلسفه را در فلسفهی اول حرمت ربا ادغام نمود (دقّت فرمایید).
این بود فلسفههاى پنجگانه حرمت ربا که به غالب آنها در آیات و روایات اشاره شده است.
***
خودآزمایی
1- چرا رباخواری با فلسفهی پیدایش پول منافات دارد؟
2- مشکلات مهم بوجود آمده در معاملات پایاپاى را بیان کنید.
3- مشکلات مهم پولِ طلا و نقره را بیان کنید.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله العظمی ناصر مکارم شیرازی