حضرت محمد(ص) | ۱۳
موقعیّت استراتژىک فتح مكّه
سرزمین مكّه كه میبایست پایگاه توحید باشد و از زمان حضرت آدم و نوح و ابراهیم خلیل به بعد، تحت این عنوان معرفى شده بود توسط مردم مكّه و اطراف، به پایگاه شرك و بتپرستی و پایتخت همه بتپرستان تبدیل شده بود. ازاینجهت، فتح مكّه بزرگترین دستاورد انقلاب اسلامى شمرده میشد، و مسلمانان با فتح مكّه ازنظر سیاسى، به بزرگترین امتیاز، دست یافتند و از زندگى سخت و دشوار، به زندگى بهترین نائل شدند.
بر همین اساس، در قرآن آمده است: پاداش انفاق و جنگ قبل از فتح مكّه، با انفاق و جنگ بعد از فتح مكّه، یكسان نیست. چراکه انفاق و جنگ قبل از فتح بهمراتب دشوارتر و درنتیجه پاداش آن بیشتر است.
چنانکه در قسمتى از آیه 10 سوره حدید میخوانیم:
«لَا یسْتَوِى مِنكُم مَّنْ أَنفَقَ مِن قَبْلِ الْفَتْحِ وَقَاتَلَ أُوْلَئِكَ أَعْظَمُ دَرَجَةً مِّنَ الَّذِینَ أَنفَقُوا مِن بَعْدُ وَقَاتَلُوا؛»
كسانى كه قبل از پیروزى (و فتح مكّه) انفاق و پیكار نمودند، با كسانى كه بعد از فتح (مكّه) انفاق كردند و جنگیدند، یكسان نیستند، گروه اول بلندمقامتر از گروه دوم میباشند.
از این آیه بهخوبی میتوان به اهمیت فتح بزرگ مكّه پى برد.
فرمان خدا در مورد ترك جنگ در مكّه
در ماجراى عمره قضاء كه در سال هفتم هجرت واقع شد، پیامبر(ص) همراه با 1400 نفر مسلمان وارد مكّه شدند و به انجام مناسك عمره پرداختند، (چنانکه قبلاً خاطرنشان گردید.)
هنگامیکه كاروان پیامبر بهسوی مكّه میآمدند، بیم آن داشتند كه مشركان همچون سال قبل (سال ششم هجرت) مانع ورود آنها به مكّه گردند، و یكى از شرایط صلح حدیبیّه را (مبنى بر اینکه سال بعد براى انجام عمره و توقف سه روز در مكّه مجاز هستید) نقض نمایند، و درنتیجه جنگى واقع شود، با اینکه پیامبر(ص) از جنگیدن در ماه محرم (ذیقعده) آنهم در مكّه، حرم امن خدا منع شده بود.
پیامبر(ص) در این فكر بود كه چه باید كرد؟ جبرئیل امین فرود آمد و این آیه (190 سوره بقره) را بر پیامبر نازل كرد:
«وَ قَاتِلُواْ فِى سَبِیلِ اللّهِ الَّذِینَ یقَاتِلُونَكُمْ وَ لاَ تَعْتَدُواْ إِنَّ اللّهَ لاَ یحِبِّ الْمُعْتَدِینَ؛»
و در راه خدا، با كسانى كه با شما میجنگند، نبرد كنید، و از حدّ تجاوز نكنید، كه خدا متجاوزان را دوست نمیدارد.[1]
بهاینترتیب، پیامبر دریافت كه نباید جنگ كرد، ولى اگر جنگ از ناحیه دشمن شروع شود، باید دفاع كرد و با آنها جنگید، و درعینحال، کاملاً رعایت حد احترام مكّه را نمود كه جنگى واقع نشود.
دستگیرى زن جاسوس
قبل از حركت سپاه اسلام، به سوی مكّه، پیامبر(ص) بیدرنگ دستور داد، راه مدینه و مكّه و اطراف را به طور دقیق كنترل كنند و راه مدینه را به خارج قطع كنند؛ تا هیچ کس نه از مدینه خارج گردد و نه از خارج وارد مدینه شود؛ هدف از این دستور این بود كه مسلمانان با رعایت اصل استتار وارد مكّه شوند و بدون خونریزى مكّه را فتح نمایند؛ و مشركان را قبل از آن که بسیج شوند، غافلگیر نمایند.
پیامبر(ص) براى این كار مهم، نگهبانانى را مأمور ساخت و حارثه بن نعمان را سرنگهبان و مسئول تنظیم كار نگهبانان، قرارداد.
حارثه از نگهبانان بازرسى میکرد و یك روز او به همراه رسول خدا نزد آنها رفت و اوضاع را از آنها پرسید، آنها گفتند: ما كسى را ندیدیم كه از چشمانداز ما عبور كند، آنان نزدیكى دیگر از نگهبانان به نام حطاب آمده و از او پرسیدند، او گفت: من زن سیاه چهرهای را دیدم كه از سرزمین حرّه (نقطهای نزدیك مدینه) به طرف پایین سرازیر شد و رفت... كه آن زن همان ساره بود كه ماجراى دستگیرى او را در آینده خاطرنشان میسازیم.
جالب اینکه مسئله استتار به گونهای دقیق بود كه حتى غالب مسلمانان نمیدانستند كه این فرمان بسیج براى رفتن به كدام ناحیه است و پس از حركت فهمیدند كه تصمیم بر فتح مكّه گرفته شده است و پیامبر به قدری به موضوع مخفى نگهداشتن اسرار جنگى مراقب بود كه حتى در این زمینه از خدا استمداد میکرد و عرض مینمود:
«اَلّلهُمَّ خُذِ العیونَ عَن قِریش حتّى نَأتیها فِى بَلَدِها؛»
خداوندا! چشمهای (یا جاسوسهای) قریشیان را نابینا كن؛ تا آنگاهکه در مكّه با آنها روبرو شویم.[2]
ولى با آنهمه كنترل، یكى از مسلمین به نام حاطب بن ابى بلتعه در مورد فاش ساختن تصمیم پیامبر لغزش كرد كه اینك به ماجراى آن توجه كنید:
حاطب از یاران خوب پیامبر بود و مخلصانه از اسلام دفاع میکرد حتى در جریان رساندن نامه پیامبر به پادشاه مصر (مقوقس) سفیر پیامبر بود، و خود شخصاً باکمال شهامت، نامه را به دربار شاه مصر برد و به شاه داد. پادشاه مصر كه مسیحى بود، پس از خواندن نامه پیامبر به حاطب گفت: اگر بهراستی محمد پیامبر است، چرا در مورد كسانى كه او را آزار میرسانند نفرین نمیکند تا همه به هلاكت برسند؟!
حاطب در پاسخ گفت: مگر عیسى(ع) پیامبر خدا نبود، پس چرا در مورد یهودیانى كه در صدد كشتن او بودند، نفرین نكرد؟
مقوقس از پاسخ بهجای حاطب، خوشوقت شد و گفت: تو شخص دانشمندى هستى و از نزد دانشمندى به اینجا آمدهای.[3]
ولى همین حاطب با آنهمه سابقه درخشان در یك جریان سیاسى، لغزش كرد. و محكوم اسلام شد، توضیح اینکه:
حاطب پس از قبول اسلام، تنها به مدینه مهاجرت كرد و خانواده و اموالش را در مكّه گذاشته بود، مشركان به خانواده حاطب پیشنهاد كردند كه براى حاطب نامه بنویسد تا آنها را از تصمیم پیامبر(ص) آگاه كند. خانواده حاطب براى حفظ جان خود از خطر، نامهای براى حاطب نوشتند و آن نامه را به ساره دادند تا نامه را به حاطب برساند، ساره یك زن نوازنده بود (و به اصطلاح امروز هنرپیشه بود) و در تردستى و سرعت كار و مخفیکاری تمرین دیده بود. قریش او را مأمور مخفى خود نموده بودند تا به مدینه برود، او نیز بهصورت گدایان، به گونهای كه كسى نفهمد وارد مدینه شد[4] و بالاخره حاطب را پیدا كرد و نامه را به او داد و در انتظار جواب نامه ماند و خود نیز میکوشید تا از اوضاع مسلمانان و تصمیم پیامبر آگاه گردد.
حاطب به خاطر اینکه مشركان، خانواده او را در مكّه نیازارند، براى آنها نامه كوتاهى نوشت و در آن نامه، آنها را از تصمیم پیامبر كه قصد فتح مكّه و جنگ را دارد، آگاه نمود؛ این نامه را با مبلغى پول به ساره داد، تا او مخفیانه نامه را به سران مكّه برساند.
حاطب در اینجا مرتكب لغزش سیاسى شد و به خاطر خانوادهاش، به فاش ساختن یكى از مهمترین اسرار نظامی پرداخت.
ساره نامه را گرفت و مخفیانه به سوی مكّه روانه شد، پیامبر(ص) از راه وحى از جریان آگاه گردید، فوراً سه یار رشید خود، على(ع) و زبیر و مقداد را خواست و آنها را مأمور نمود كه سریع، خود را به ساره برسانند، و او را دستگیر نموده و نامه را از او بگیرند. این سه افسر رشید، با شتاب به سوی مكّه روانه شدند و در نقطهای به نام روضه خاخ ساره را دستگیر كردند و بارهاى او را دقیقاً جستجو كردند ولى نامه را نیافتند، على(ع) به او فرمود: سوگند به خدا كه پیامبر(ص) دروغ نمیگوید، نامه نزد تو است آن را به ما برگردان وگرنه مجبوریم تو را وارسى كنیم و آن را پیدا كنیم. به نقل دیگر على(ع) شمشیرى را آماده كرد و فرمود: به هر قیمتى كه باشد نامه را از تو میگیرم سوگند به خدا اگر نامه را ندهى، گردنت را میزنم. ساره گفت: حال كه چنین است، رویت را از من برگردان تا نامه را بیرون آورم، على(ع) روى خود را از او برگرداند، او صورت پوشیده خود را باز كرد، و نامه را از میان گیسوان خود بیرون آورد.
آرى، ساره میدانست كه اگر على(ع) تصمیم بگیرد، حتماً آن را انجام میدهد، ترسید و هماندم نامه كوتاهى را كه در میان تابهای گیسوان خود پنهان كرده بود، بیرون آورد و به على(ع) داد (و ساره از حركت بهسوی مكّه بازداشت شد).
على(ع) نامه را به حضور پیامبر(ص) رساند، پیامبر دستور داد، حاطب (نویسنده نامه) را حاضر كردند، به او فرمود: چرا این نامه را نوشتهای؟ او معذرت خواست و اظهار پشیمانى كرد و گفت: حقیقت این است كه من از وقتیکه مسلمان شدم، به كفر برنگشتم و به شما خیانت ننمودم، و از آن وقتیکه از مكّه به مدینه مهاجرت كردم، بیگانگان را به دوستى نگرفتم، ولى نظر به اینکه هر یك از مهاجران، خویشانى داشتند و خانواده خود را به خویشان خود سپردند، اما من در مكّه خویشاوندى نداشتم - چنین كمكى به مشركان بكنم تا خانوادهام را از خطر خواستم - حفظ كنم.
در همین هنگام بود كه آیه آغاز سوره ممتحنه نازل گردید، تا سایر مسلمانان نیز بدانند چنین كارى نكنند:
«یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا عَدُوِّى وَ عَدُوَّكُمْ أَوْلِیاء تُلْقُونَ إِلَیهِم بِالْمَوَدَّةِ...؛»
اى كسانى كه ایمان آوردهاید! دشمن من و دشمن خود را دوستى نگیرید، و با دشمنان طرح دوستى برقرار مسازید؛ چراکه آنها منكر راه شما هستند، پیامبر و شما را از شهر خود بیرون میکنند به جرم اینکه به پروردگارتان ایمان آوردهاید، اگر شما براى جهاد در راه من و براى كسب خشنودى من بیرون آمدهاید؛ پس چرا با آنها مخفیانه دوستى میکنید، و من به آنچه كه شما پنهان یا آشكار میدارید آگاهم، و هر كه از شما چنین كند از راه راست منحرف شده است.
حاطب باکمال شرمندگى، اظهار پشیمانى كرد، رسول اكرم(ص) به خاطر سابقه درخشان او، عذر او را پذیرفت و او را بخشید، ولى آیه فوق تا قیام قیامت اعلام نمود كه مسلمانان نباید جاسوسى براى كافران كنند و طرح دوستى استعمارى با آنها داشته باشند و در حقیقت حاطب محكوم گردید.[5]
و این ماجراى قرآنى و تکاندهنده، خط بطلان به تز رابطه تاكتیكى با دشمنان و بیگانگان كشید، و هرگونه كمك به بیگانگان استعمارگر را ازنظر اسلام، محكوم كرد.
و به راستی اگر زن جاسوس، دستگیر نمیشد و نامه زودتر به مكّه میرسید، جنگ خونینى درمیگرفت كه هزاران كشته بهجا میگذاشت! ولى بیداری مسلمین و توجه آنها به اصول غافلگیر نمودن مشركان و تاكتیك نظامى، موجب فتح مكّه بدون خونریزى گردید.
پینوشتها
[1] . مجمع البیان، ج 2، ص 284، ذیل آیه مذكور.
[2] . اعلام الورى، ص 112، بحار، ج 21، ص 125.
[3] . سیره حلبى، ج 3، ص 281.
[4] . طبق بعضى روایات، ساره كنیز آزاد شده ابولهب بود (بحار، ج 20، ص 125)
[5] . اقتباس از قاموس الرجال، ج 3، ص 42؛ مجمع البیان، ج 9، ص 269؛ سیره ابن هاشم، ج 4، ص 41، و كشف الغمه، ج 1، ص 281.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
محمّد محمّدی اشتهاردی