کد مطلب: ۴۱۱۳
تعداد بازدید: ۵۲۶
تاریخ انتشار : ۱۷ دی ۱۳۹۹ - ۱۷:۰۵
پیرامون معرفت امام | ۵
در تعریف امامت، اگر بخواهیم آن را به معنای وسیعی که شامل امامت انبیا هم می‌شود، تعریف کنیم، باید قید «به‌واسطه‌ی نبیّ» به جمله‌ای که مناسب برای معنا باشد، اصلاح شود؛ زیرا امام همان‌طور که امکان دارد غیر پیغمبر باشد مثل ائمّه طاهرین(ع) که مقام پیغمبری نداشتند ممکن است پیغمبر باشد...

امامت عامّه | ۵


۲) شناخت مفهوم امامت


در بحث گذشته و بررسی نیاز جامعه به مدیریت و نظام اسلامی آن به این نتیجه رسیدیم: یگانه نظامی که مشروعیّت دارد و به هیچ زمان و مکانی اختصاص ندارد، نظام امامت است که مثل کلّ اسلام که دین جهانی و ابدی است، نظام جهانی و جاودانی اسلام است.
در این بحث، مقصود شناخت مفهوم امامت است که چون پیرامون مفهوم لغوی و اصطلاحی آن در رساله‌ای جداگانه و درضمن رساله‌های دیگر، بر اساس آنچه از آیات قرآن و احادیث استفاده می‌شود، توضیح داده‌ایم، در اینجا فقط به مفهوم اصطلاحی آن، که علمای علم کلام و اعتقادات فرموده‌اند، اکتفا می‌کنیم.
یکی از تعریفاتی که دانشمندان و صاحب‌نظران و محقّقان علم کلام[1] از امامت فرموده‌اند، این است که: «امامت، ریاست عامّه بر امور دین و دنیای مردم است به نیابت از پیغمبر (ص)».[2]
این تعریف، اگرچه به دلالت مطابقی شامل تمام ابعاد امامت نمی‌شود و از شناساندن سایر ابعاد متعالی آن، غیر از ریاست بر امور دین و دنیای جامعه، به‌خصوص بنا بر دلالت مطابقی و تضمّنی قاصر است؛ امّا به این جهت، به آنچه که مسئله امامت را مسئله‌ای بحث‌انگیز و سیاسی و مورد ردّ و قبول قرار داده و موجب شده است که سیاستمداران و زمامداران غاصب با آن در ستیز باشند و آن را نفی نمایند، یا آن را قبول کرده و از آن سوءاستفاده نمایند، مفهوم همین تعریف است.
لذا شیعیان که امامت را به نصّ پیغمبر (ص) می‌دانند، این تعریف را گرچه گویای تمام شئون ائمّه اثنی عشر (ع) و ولایت و امامت آنها (که در احادیث صحیح شرح داده شده) نمی‌باشد؛ امّا می‌پذیرند؛ زیرا نظر و عقیده آنها را در یکی از نقاط مهمّ و عمده امامت، که ریاست و زعامت بر امور دین و دنیای مردم است و متبادر از آیات و اخبار ولایت است، روشن می‌سازد.
در اینجا تمام مطلب در این است که امامت و ولایت به نصّ و نصب پیغمبر (ص) از جانب خدا صورت می‌پذیرد و با ولایت مطلقه - که روح مذهب شیعه است - ارتباط دارد و عقیده به آن، عقیده توحید و تنزّه خدا را از شریک داشتن در تمام شئون الوهیت و ربوبیت کامل می‌گرداند، یا اینکه بدون نصّ پیغمبر و انشای ولایت از جانب خدا، مردم می‌توانند خود، صاحب این ریاست عامّه و ولایت بر امور دین و دنیا را تعیین کنند؛ که لازم این حرف اگر شرک و نفی ولایت خدا بر این امر نباشد لااقلّ مداخله در شأنی از شئون مطلقه الهیه بدون اذن او می‌باشد و این تعریف با قید «به‌واسطه‌ی نبیّ» که همان نصّ و نصب نبیّ را می‌رساند، بیان‌کننده مذهب شیعه در امامت است، چنان‌که بدون مثل این قید و اکتفا به «ریاست عامّه بر امور دین و دنیا» بیان مذهب دیگران است؛ لذا در مقام تعریف امامت ائمّه اثنی‌عشر (ع) این تعریف کافی است و نقطه نظر شیعه را در جهتی که عمده اختلاف بین فریقین به آن منتهی می‌شود و در کمال عقیده به توحید دخالت دارد، روشن می‌نماید و غرض از تعریف هم همین است.
با این حال، ناگفته نماند: در تعریف امامت، اگر بخواهیم آن را به معنای وسیعی که شامل امامت انبیا هم می‌شود، تعریف کنیم، باید قید «به‌واسطه‌ی نبیّ» به جمله‌ای که مناسب برای معنا باشد، اصلاح شود؛ زیرا امام همان‌طور که امکان دارد غیر پیغمبر باشد مثل ائمّه طاهرین(ع) که مقام پیغمبری نداشتند ممکن است پیغمبر باشد، چنان‌که در قرآن حضرت ابراهیم (ع)[3] و جمعی دیگر از پیامبران امام خوانده شده‌اند و ظاهر این است که اعطای مقام امامت به پیغمبر بلندپایه‌ای مثل حضرت خلیل‌الرّحمان (ع) پس از نبوّت و رسیدن او به مقام خِلّت بوده است، و چنان‌که در مورد حضرت داوود (ع) می‌فرماید:
﴿یَا داوُدُ إِنَّا جَعَلْنَاکَ خَلِیفَةً فِی الْأَرْضِ فَاحْکُمْ بَیْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ﴾؛[4]
«ای داوود همانا ما تو را در زمین مقام خلافت دادیم، پس در بین مردم به حقّ حکم کن».
که ظاهر آن انشا است نه اِخبار.
از سوی دیگر، ممکن است شخصی پیغمبر باشد و این ریاست را نداشته باشد، مثل بعضی از انبیای بنی‌اسرائیل. بنابراین قید «به‌واسطه‌ی پیغمبر» لزومی ندارد هرچند در مورد امامت غیر انبیا – چنان‌که خواهم گفت - به تنصیص و معرّفی نبیّ می‌باشد و امام نیز تابع شرع نبیّ است و پیغمبری که امام تابع اوست، صاحب مقام امامت نیز می‌باشد.
امّا معنا «به‌واسطه‌ی نبی» این نیست که امامت و ولایت امام، جعل و نصب مستقلّ از جانب خداوند ندارد؛ بلکه برحسب آیات و احادیث، امامت امام مثل امامت نبیّ مستقلّاً از جانب خدا محوّل می‌باشد، همان‌طور که ولایت پدر و جدّ پدری نیز جعل و انشای مستقلّ دارد و از جانب خداست، با این تفاوت که امامت پیغمبر به خودش وحی می‌شود؛ امّا امامت امام به پیغمبر وحی می‌شود و پیغمبر مأمور به ابلاغ است چنان‌که از آیاتی مثل آیات ذیل استفاده می‌شود:
﴿یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ...﴾؛[5]
«ای پیغمبر، آنچه از سوی پروردگارت بر تو نازل شده ابلاغ کن..».
و ﴿الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ...﴾؛[6]
«امروز دین شما را برایتان کامل کردیم...».
و ﴿إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا...﴾؛[7]
«همانا ولیّ امر شما تنها خدا و رسولش و کسانی که ایمان آورده‌اند می‌باشند...».
بنا بر آنچه گفته شد، امامت در این معنای اعم، ریاست کلّیه بر امور دین و دنیای مردم است به انشای الهی و اعتبار شرعی که به پیغمبر وحی می‌شود و برحسب آیات و روایات، پیغمبر و امام در انتخاب خلیفه و جانشین و امام بعد از خود مستقلّ نیستند و اختیار ندارند، چنان‌که در تفسیر:
﴿سَأَلَ سَائِلٌ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ﴾؛[8]
«تقاضا کننده‌ای تقاضای عذابی کرد که واقع شد».
روایتی است در کتاب‌های شیعه و سنّی که: وقتی مراسم نصب امیرالمؤمنین (ع) به ولایت و خلافت در غدیر خم برگزار شد، حارث بن نعمان فهری خدمت پیغمبر (ص) عرض کرد: به ما امر کردی که شهادت به وحدانیت خدا و رسالت تو بدهیم، شنیدیم و اطاعت کردیم، امر کردی که نماز بخوانیم اطاعت کردیم، به واجبات و فرایض امر کردی اطاعت کردیم. به اینها اکتفا نکردی تا پسرعمویت را برگزیدی و بر ما ترجیح دادی! آیا این را از جانب خودت می‌گویی یا از جانب خدا؟
حضرت رسول خدا (ص) فرمود:
«وَاللهِ الَّذِی لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ! أَنَّهُ مِنْ أَمْرِ اللهِ»؛
«سوگند به خدایی که غیر از او نیست، آنچه گفتم و انجام دادم به امر خدا بود».
حارث برگشت و می‌گفت:
«اَللَّهُمَّ إِنْ کَانَ مَا یَقُولُ مُحَمَّدٌ حَقّاً فَأَمْطِرْ عَلَیْنَا حِجَارَةً مِنَ السَّمَاءِ أَوِ ائْتِنَا بِعَذَابٍ أَلِیمٍ»؛
«خدایا اگر آنچه محمد می‌گوید حقّ است، بر ما از آسمان سنگ ببار یا عذاب دردناکی را بر ما بفرست».
برحسب روایت، در همان زمان سنگی از آسمان بر سرش آمد و هلاک شد.[9]
از مجموع آنچه در تعریف امامت بیان شد، مفهوم امامت به‌حسب اصطلاح و به‌حسب معنای اعمّ آن، که شامل امامت انبیا است، شناخته شد و دانسته شد؛ نقطه مهمّ و حساسی که از جهت کبری و صغری و کلّی و مصداق مورد نظر و معرکه آرا و اختلاف انظار بوده است، همان مفهوم اصطلاحی آن است و لذا با شناخت این مفهوم در مسئله امامت، مهمترین موضوع مورد بحث و نقطه امتیاز فرقه محقّه امامیّه از طوایف دیگر مسلمین معلوم می‌شود، و خلاصه آن این است که:
مدیریت اسلامی و امامت و ریاست بر کلّیه امور دین و دنیای مردم به اصطفا و انتصاب خداست که به وسیله‌ی پیغمبر و نصّ او اعلام و ابلاغ می‌شود و روش‌های دیگر در مدیریت و نظام و اداره به شکل‌هایی که در بین مسلمین پس از رحلت پیغمبر (ص) جلو آمد و به شکل‌های گوناگونی که در جهان معاصر وجود دارد، شرعی نمی‌باشد.


خودآزمایی


1- یکی از تعریف‌های امامت این است: «امامت، ریاست عامّه بر امور دین و دنیای مردم است به نیابت از پیغمبر (ص)». چرا شیعیان این تعریف از امامت را گرچه گویای تمام شئون ائمّه اثنی عشر (ع) و ولایت و امامت آنها نمی‌باشد؛ می‌پذیرند؟
2- در تعریف امامت، اگر بخواهیم آن را به معنای وسیعی که شامل امامت انبیا هم می‌شود، تعریف کنیم باید چه کاری انجام دهیم؟ چرا؟
3- تفاوت امامت پیغمبر و امامت امام چیست؟
 

پی‌نوشت‌ها


1. مفید، النکت‌الاعتقادیه، ص۳۹؛ تفتازانی، شرح‌المقاصد، ج۵، ص۲۲۲؛ استرآبادی، البراهین‌القاطعه، ج۳، ص۲۰۵.
2. علّامه حلّی در باب الحادی عشر (بحث امامت) می‌فرماید: اَلْإِمَامَةُ رِئَاسَةٌ عَامِّةٌ فِی اُمُورِ الدِّینِ وَالدُّنْیَا لِشَخْصٍ مِنَ الْأَشْخَاصِ نِیَابَةً عَنِ النَّبِیِّ (ص۳۹). و فاضل مقداد در اللوامع الالهیه بحث امامت (ص ۳۱۹) فرموده است: رِئَاسَةٌ عَامَةٌ فِی الدِّینِ وَالدُّنْیَا لِشَخْصٍ إِنْسَانِیٍ خِلَافَةً عَنِ النَّبِیِّ.
البته این دو تعریف - خصوصاً تعریف دوم - ممکن است بنا به مذهب عامّه نیز قابل توجیه باشد که بگویند: در خلافت شرط نیست شخصی که خلیفه شده است از جانب کسی که خلیفه او شده است برگزیده شده باشد؛ بلکه خلافت جانشینی است و همین قدر که شخصی به جای دیگری بنشیند، خلیفه و جانشین او خواهد بود. بنابراین بگویند: در خلافت از نبیّ لازم نیست که خود پیغمبر کسی را جانشین خود قرار دهد؛ بلکه دیگران هم اگر کسی را به جانشینی او منصوب کردند یا شخصی به قهر و غلبه به جای او نشست جانشین و خلیفه او خواهد بود.
اگر عامّه (اهل‌سنّت) چنین بگویند، جوابش این است که: این یک معنای خلاف ظاهری است که عرف‌پسند نیست. در نیابت و خلافت صریح لفظ است و به فرض اینکه لغت خلیفه و نایب هم بر کسی که به جای غیر و به نیابت غیر، متصدّی کار او شده باشد؛ ولی از جانب او خلیفه و نایب نشده باشد، اطلاق شود. امامت و ریاست عامّه بر امور دین و دنیای مردم منصبی است الهی و باید صاحب آن از سوی خدا منصوب و برگزیده شود و از این تعریف که به‌واسطه‌ی نبیّ و نصّ او می‌باشد، با واقعیّت و حقیقت امر امامت مطابق است و مثل دو تعریف دیگر، تعریف به اعمّ نمی‌باشد، هرچند به نظر ما در آن دو تعریف نیز همین واقعیّت مراد است و عرفاً و لغتاً تعریف به اعمّ نیست.
3. بقره، ۱۲۴.
4. ص، ۲۶.
5. مائده، ۶۷.
6. مائده، ۳.
7. مائده، ۵۵.
8. معارج، ۱.
9. ثعلبی، الکشف و البیان، ج۱۰، ص۳۵؛ حاکم حسکانی، شواهدالتنزیل، ج۲، ص۳۸۱ - ۳۸۲؛ طبرسی، مجمع‌البیان، ج۱۰، ص۵۳۰؛ ابوالفتوح رازی، روض‌الجنان، ج۱۹، ص ۴۰۲ - ۴۰۳؛ فیض کاشانی، تفسیرالصافی، ج۲، ص۲۹۹ - ۳۰۰.

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
حضرت آیت الله العظمی صافی گلپایگانی
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: