حضرت محمد(ص) | ۱۴
تنبیه خیانتکار در میان جمعیّت
هنگامی که امیرمؤمنان (ع) نامه حاطب را از ساره (زن جاسوس) گرفت و به حضور پیامبرآورد، پیامبر (ص) دستور داد، اعلام كنند تا مسلمانان در مسجدالنبی (در مدینه) اجتماع نمایند تا این موضوع اعلام گردد؛ مسجد پر از جمعیّت گردید، پیامبر (ص) نامه را به دست گرفت و بالاى منبر رفت و پس از حمد و ثنا فرمود:
اى مردم! من از خداوند متعال تقاضا كردم كه اوضاع و اخبار ما را از قریشیان مخفى بدارد، ولى مردى از شما، نامهای براى اهل مكّه نوشته او آنها را در آن نامه از جریانات ما خبر داده است، صاحب این نامه برخیزد! وگرنه وحى الهى او را رسوا خواهد نمود، كسى برنخاست، پیامبر (ص) براى بار دوم گفتار پیشین خود را اعلام كرد، در این هنگام، حاطب از میان جمعیّت برخاست و درحالیکه مانند برگ درخت خرما در برابر باد تند، میلرزید، عرض كرد: صاحب نامه من هستم، ولى پس از قبول اسلام راه نفاق را نپیمودهام، و پس از یقین، شكى در من به وجود نیامده است.
پیامبر (ص) به او فرمود: پس چرا این نامه را نوشتى؟
او عرض كرد: من در مكّه بستگانى بیدفاع دارم، ترسیدم به آنها آسیب برسد؛ براى حفظ آنها از آسیب مشركان، این نامه را نوشتم، نامه را به جهت اینکه شرك در دین پیدا كرده باشم ننوشتم.
عمر بن خطاب برخاست و به رسول خدا عرض كرد: به من دستور بده حاطب را بكشم، چراکه او منافق است. پیامبر (ص) فرمود: او از سربازان جنگ بدر است، گویى خداوند به آنها لطف كرد و آنان را بخشید، ولى او را از مسجد بیرون كنید، مسلمانان او را هُل میدادند تا اینکه از مسجد بیرونش كردند، اما او چشمش بهسوی پیامبر بود، تا آن حضرت به حال او رقّت كند، رسول خدا (ص) فرمود: رهایش كنید، سپس به حاطب فرمود: تو را بخشیدم، از پیشگاه خداوند، طلب آمرزش كن كه دیگر ازاینگونه جنایات مرتكب نشوى.[1]
تحقّق وعده حق
هنگامیکه رسول خدا (ص) از مكّه هجرت كرد، مشركان تصمیم به قتل آن حضرت را داشتند، پیامبر مخفیانه از مكّه بهسوی مدینه هجرت نمود. وقتیکه به سرزمین جُحفه (كه فاصله چندانى با مكّه ندارد) رسید به یاد زادگاهش مكّه شهرى كه حرم امن خدا است و خانه خدا، كعبه، كه قلب و جان پیامبر با آن پیوند ناگسستنى داشت، افتاد؛ آثار این شوق كه با تأثّر و اندوه عمیق آمیخته بود، در چهره مباركش دیده میشد.
در همینجا جبرئیل (امین وحى) نازل شد و به پیامبر (ص) عرض كرد: بهراستی به شهر و زادگاهت اشتیاق دارى؟
پیامبر (ص) فرمود: آرى.
جبرئیل عرض كرد: خداوند این پیام را براى تو فرستاد:
«اِنّ الَّذِى فَرَضَ عَلیكَ القرآنَ لَرادُّكَ الى معادٍ....؛»
آنکس كه قرآن را بر تو فرض كرد، تو را به جایگاهت (زادگاهت) بازمیگرداند. (قصص، آیه 85)[2]
سرانجام پس از گذشتن هفت سال از این وعده، پیامبر (ص) با سپاه نیرومند اسلام، مكّه را فتح كردند و پرچم اسلام را در آنجا به اهتزاز درآوردند وعده خداوند تحقق یافت.
ازاینرو همانگونه كه قبلاً خاطرنشان گردید، پیامبر (ص) هنگامیکه وارد مكّه شد، در كنار كعبه شكرگزارى نمود، بهخصوص از صدق تحقق وعده خدا در مورد بازگشت به مكّه.
شكرگزارى
از صفات بسیار خوب انسان این است كه در برابر ولىّ نعمت خود، حقشناسی و تشكر كند.
پیامبر (ص) در آن هنگام كه از مكّه به سوی مدینه هجرت كرد، رو به مكّه كرد و فرمود:
«و اللهُ یعلَمُ اَنِّى اُحبُّكَ وَ لَو لا اَنَّ اَهلَكَ اَخرَجُونى عَنكَ، لَما آثَرتُ عَلَیكَ بَلَداً وَ لا ابتَغَیتُ بِكَ بَدَلاً وَ انِّى لَمُغَتمَّ عَلى مُفارِقَتِكَ؛»
خداوند میداند كه من تو را دوست دارم، و اگر ساكنان تو مرا از تو خارج نمیکردند، غیر از تو را برنمیگزیدم، و به جای تو شهرى را نمیطلبیدم، و قطعاً از جدایى تو، غمگین هستم، و دلم پر از اندوه است.
پیامبر (ص) بااینحال از مكّه هجرت كرد، سرانجام پس از هشت سال، هنگامیکه باشکوه و عزت همراه مسلمانان بسیار وارد مكّه شد، و این شهر مقدس را فتح نمود، سوار بر شتر بود، وقتى كثرت مسلمین و عظمت اسلام را دید، همانجا پیشانى را بر فراز جهاز شتر نهاد و سجده شكر بهجا آورد؛[3] شكرى شیرین و بسیار پرمعنى، شكرى كه از قلب نورانى پیامبر (ص) خبر میداد كه لبریز از محبت و الطاف بیكران خدا است، و میآموزد كه باید همواره به یاد خدا بود، او است كه آنهمه عزت و شكوه را به مسلمین داده، و دشمنان را خوار كرده است.
بازگرداندن امانت به صاحبان آن
پیامبر هنگام ورود به مسجدالحرام، عثمان بن طلحه را كه كلیددار كعبه بود طلبید تا در كعبه را باز كند، و درون كعبه را از وجود بتها پاك سازد.
عباس عموى پیامبر پس از انجام این مقصود از پیامبر تقاضا كرد كه كلید خانه خدا را به او تحویل دهد و مقام كلیددارى بیتالله، كه در میان عرب، یك مقام برجسته و شامخ بود به او سپرده شود.
(گویا عباس مایل بود از نفوذ سیاسى و اجتماعى برادرزاده خود به نفع خویش استفاده كند) ولى پیامبر برخلاف این تقاضا، پس از تطهیر خانه كعبه از لوث بتها، در كعبه را بست و كلید را به عثمان بن طلحه تحویل داد. درحالیکه این آیه را تلاوت مینمود:
«اِنّ الله یأمُرُكُم اَن تُودُّوا الاَماناتِ الى اَهلِها...؛»
خداوند به شما فرمان میدهد كه امانتها را به صاحبان آن برسانید و هنگامیکه میان مردم داورى میکنید از روى عدالت، داورى كنید! خداوند اندرزهاى خوبى به شما میدهد، او شنوا و بینا است.[4]
و مطابق بعضى از روایات: پیامبر (ص) داخل كعبه خانه خدا دو ركعت نماز خواند و سپس از كعبه بیرون آمد؛ درحالیکه عباس تقاضاى كلیددارى كعبه را براى خودش از پیامبر مینمود، آیه 58 سوره نساء نازل شد، و پیامبر (ص) به على (ع) دستور داد كه كلید كعبه را به عثمان بن طلحه بدهند و از او معذرت بخواهند.
عثمان به على (ع) عرض كرد: در آغاز، كلید را با خشونت از من گرفتى ولى اینك باکمال مهر و محبت به من برگرداندی؟!
على (ع) جریان نزول آیه قرآن را براى او بیان كرد و گفت: به علت احترام فرمان خدا، چنین كردم. عثمان بن طلحه با شنیدن این مطلب، قبول اسلام كرد و مسلمان گردید.[5]
مفهوم بیعت در اسلام
همه ما واژه بیعت را شنیدهایم. در اسلام بیعت بهعنوان اظهار پیمان وفادارى امت نسبت به رهبرانشان میباشد؛ و بهطور خلاصه معنى بیعت این است كه: یك نوع رشته محكم تعهد بین مسلمانان و رهبرشان منعقد میگردد، و مسلمانان با تمام وجود، آماده وفادارى به آنها هستند.
بیعت و پیمان وفادارى مردان
پس از فتح مكّه و تثبیت حكومت اسلامى در مكّه، خیمه پیامبر (ص) بر بالاى كوهى قرار گرفت و مردم گروهگروه به حضور آن حضرت میآمدند و قبول اسلام میکردند و در مورد استوارى در راه اسلام و جهاد و دفاع از حریم اسلامى با پیامبر بیعت مینمودند.
كثرت جمعیّت به قدری بود كه پیامبر (ص) تعجب كرد.
جبرئیل امین نازل شد و به رسول خدا (ص) عرض كرد: تعجب مكن، و دین تو تا روز قیامت ادامه یابد و سوره نصر (صد و دهمین سوره قرآن) را نازل كرد:
«بسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ - إِذَا جَاء نَصْرُ اللَّهِ وَ الْفَتْحُ - وَ رَأَیتَ النَّاسَ یدْخُلُونَ فِى دِینِ اللَّهِ أَفْوَاجًا - فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَ اسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ كَانَ تَوَّابًا؛»
به نام خداوند بخشنده مهربان - چون یارى خدا فرارسد، و فتح و پیروزى او رو آورد، و در آن روز مردم را بنگرى كه گروهگروه وارد دین خدا شوند، پس پروردگارت را به پاکی یاد كن و شكرگزار باش و از او آمرزش بخواه كه او است بسیار توبه پذیر.
و به گفته مورخین در ده روز اول فتح مكّه، دو هزار نفر از مشركان، مسلمان شدند.
و در تفسیر على بن ابراهیم قمی آمده است: رسول خدا (ص) در مسجد (كنار كعبه) نشسته بودند. مردها میآمدند و تا هنگام نماز ظهر و عصر با آن حضرت بیعت میکردند. سپس براى بیعت با زنان، همچنان در كنار مسجد نشستند، و با آنان به شکل خاصّی که تماس با آنان حاصل نشود، بیعت نمودند.
پینوشتها
[1] . ارشاد مفید، ص 25 و 26، كشف الغمه، ج 1، ص 289.
[2] . مجمع البیان، ج 7، ص 269.
[3] . منتهى الآمال، ج 1، ص 63.
[4] . مجمع البیان، ج 3، ذیل آیه 58 سوره نساء.
[5] . بحار، ج 21، ص 117.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
محمّد محمّدی اشتهاردی