حضرت علیّ اکبر از پسوند نامشان پیداست که بزرگترین پسر امام بودند و ایشان از اصحاب پدر بودند یعنی کسیکه در محضر مقدس پدر شاگردی کرده و سراپا گوش بفرمان پدر و مشتاق سخنان والای حضرتش میباشد. در فضیلت و عظمت این عزیز بزرگوار همین بس که وقتی عازم میدان نبرد شدند، پدرش یعنی امام زمانش فرمود «اَللّهُمّ اشْهَدْ عَلی هؤُلاءِ الْقَوْمِ فَقَدْ بَرَزَ اِلَیهِمْ غُلامٌ اَشْبَهُ النّاسِ خَلْقاً وَ خُلْقاً وَ مَنْطِقاً بِرَسُولِكَ محمّد(ص)، كُنّا اِذَا اشْتَقْنَا اِلی وَجْهِ رَسُولِک نَظَرْنا اِلی وَجْهِهِ، خداوندا گواه باش که جوانی برای جنگ با آنان میرود که شبیهترین مردم به پیامبرت از جهت صورت و سیرت و سخن گفتن است و ما هرگاه مشتاق دیدار پیامبر تو میشدیم به او نگاه میکردیم.»
گسترهی بیان امام در معرفی فرزندشان با این بیان بقدریست که در این مختصر نمیگنجد، همین قدر متوجه میشویم که بیانی سنگینتر از این سخن درباره آن شخصیت قابل تصوّر نیست، زیرا توجه دارید که وجود مقدس پیامبر اکرم(ص)، اکمل بشر و گل سرسبد خلقت بوده و خداوند دربارهاش فرموده اگر تو نبودی هیچ چیز را نمیآفریدم. و حالا امام حسین(ع) در مورد فرزندشان میفرمایند: شبیهترین انسانها از نظر خلقت و آفرینش و خلق و خوی و سخن گفتن به پیامبر خداست.
حضرت علیّ اکبر(ع) در جریان عاشورا از ارکان سپاه امام(ع) به شمار میرفت تأکید او بر حقمداری و دفاع از حق تا ایثار جان، هنگام شنیدن خبر شهادتش در مسیر کربلا گویای این مطلب است. بدین گونه که در مسیر کربلا در محلّی بنام (قصر بنی مقاتل) امام(ع)، لحظهای خوابیدند و بیدار شدند فرمودند: «اِنَّا لِلهِ وَ اِنَّا اِلَیهِ رَاجِعونَ وَ الحَمدُللهِ رَبِّ العَالَمِینَ» این ذکر را دوبار یا سه بار بیان فرمودند، حضرت علیّ اکبر(ع) در حالی که سوار بر اسب بودند ذکری را که پدرشان فرموده بودند فرمودند و به پدر عرض کردند چه شد که خدا را حمد فرمودی و اِنَّا لِلهِ وَ اِنَّا اِلَیهِ رَاجِعونَ فرمودید، فرمودند: پسرم لحظاتی خواب مرا ربود ناگهان دیدم فردی که بر اسب سوار بود ظاهر شد و گفت: این قوم حرکت میکنند و مرگ نیز به دنبال آنهاست، دانستم که از مرگمان بما خبر میدهد. علیاکبر عرض کرد پدرجان خدا برایت بد نیاورد مگر ما بر حق نیستیم؟ فرمود: سوگند به آنکه بندگان به سوی او خواهند رفت چرا، عرض کرد پدر جان پس اهمیّتی ندارد، چون در راه حق جان میدهیم. امام فرمودند خدا بهترین پاداشی را که به خاطر پدری به فرزندی داده به تو بدهد.[1] و آنگاه که سپاه حرّ با کاروان امام(ع) برخورد کرد و هنگام نماز شد حضرت علیّ اکبر(ع) برای نماز جماعت به امامت پدرشان اذان گفتند و در شب عاشورا از سوی پدر مأمور شدند آب به خیمهها برسانند در موقعی که دشمن مسیر رسیدن به آب را در دست داشت و هیچ کس را یارای نزدیک شدن به آب نبود و چنانچه در زیارت ناحیهی مقدسه آمده اولین فردی که از بنیهاشم آماده رزم شد و با دشمن جنگید ایشان بودند.
عبارت زیارت ناحیه مقدسه این است:
«السَّلام عَلیکَ یَا اَوَّل قَتیل مِن نَسلِ خَیر سَلِیلٍ مِن سُلَالَةِ اِبراهِیم الخَلیل صَلّی اللهُ عَلیکَ وَ عَلَی اَبِیکَ اِذ قَالَ فِیکَ، قَتَلَ الله قَوماً قَتَلُوکَ، یَا بنیّ مَا اَجرأهُم عَلَی الرَّحمنِ وَ عَلی انتِهاکَ حُرمَة الرَّسُول...» و سپس امام(ع)، رجزی که حضرت علی اکبر(ع) در برخورد با دشمن فرمودند، بیان میفرماید:
«اَنَا عَلیُّ بن الحُسَین بن عَلیّ / نَحنُ وَ بَیتُ الله اَولَى بِالنَّبِیّ
من علی پسر حسین ابن علیام، به خدا سوگند که ما به پیامبر نزدیکتریم.
اَطْعَنُکُمْ بِالرُّمْحِ حَتّى یَنثنی / اَضرِبُکُم بِالسَّیف احمی عَن اَبی
با نیزه بشما حمله میکنم تا نوک آن کج شود و با شمشیر شما را میزنم از پدر حمایت میکنم.
ضَرَبَ غُلامٌ هَاشِمیٌّ عَرَبیٌّ / والله لَا یَحکُم فِینَا ابنُ الدَّعی
زدنی که تنها از جوان هاشمی عربی است به خدا پسر زنازاده حق ندارد بر ما حکم کند.»
و سپس امام(ع) عباراتی سنگین به عنوان زیارت حضرت علیّ اکبر بیان فرمودند.[2]
سپس به میدان رفتند، و پس از کشتن تعدادی از سپاه دشمن به سوی پدر بازگشتند و عرضه داشتند، پدر تشنگی...!
امام فرمودند: پسرم صبر کن. جدّت رسول خدا با کاسهای پُر ترا سیراب میکند، حضرت علیّ اکبر(ع) برگشتند و بقول (شیخ صدوق در امالی) چهل و چهار نفر را از سپاه دشمن کشتند و سپس به شهادت رسیدند و طبق عبارت زیارت ناحیه مقدّسه به دست «مرّة بن منقذ عبدی» شهید شدند و امام حسین(ع) به بالین فرزند آمدند و او را در آغوش گرفتند و فرمودند پسرم تو را کشتند، دنیا پس از تو ویران باد، علی در آغوش پدر از دنیا رفت و امام(ع) با عبارات سنگینی دشمن و قاتل او را نفرین کردند.
و به گفته «تاریخ طبری» حمید بن مسلم که واقعهی عاشورا را ضبط میکرد و مینوشت، میگوید:
ناگهان، خانمی را دیدم که مانند خورشید هنگام طلوع بسرعت آمد، و فریاد میزد «یا اُخَیّاه وَ ابْنَ اُخَیّاه» وای برادرم وای فرزند برادرم. پرسیدم از افراد که این خانم کیست؟ گفتند زینب دختر حضرت فاطمه، دختر پیامبر است، آمد و خود را بر روی علیّ اکبر افکند، امام(ع) آمدند و دست او را گرفتند و او را بسمت خیمهها روانه ساختند. و سپس به جوانان بنیهاشم فرمودند، جنازهی برادرتان را به خیمهها ببرید.
حضرت علی اصغر یا عبدالله الرّضیع
دومین فرزندی که از امام حسین(ع) در کربلا شهید شد، فرزند کوچکی است که از او تعبیر به (رضیع) یعنی شیرخوار میشود، امام(ع) در زیارت ناحیه میفرمایند:
«السَّلامُ عَلَى عَبد الله بنِ الحُسَین الطِّفلِ الرَّضِیع، اَلْمُتَشَحِّطِ دماً اَلْمُصَعَّدِ دَمُهُ فِی السَّمَاء، المَذبُوح بالسَّهمِ فِی حِجْر اَبیه لَعَنَ اللهُ رامِیهْ حَرْمَلَةَ بن كاهِل الاَسَدِی.»
سلام بر عبدالله ابن الحسین، کودک شیرخواره تیرخوردهی به خون تپیده که خونش به آسمان پرتاب شد و در دامان پدرش، با تیر سر بریده شد خدا لعنت کند حرمله را که به او تیر زد.
صاحب کتاب «لهوف» میفرماید: هنگامی که امام حسین(ع) شهادت جوانان و عزیزانش را دید، که همگی به شهادت رسیدند، تصمیم گرفت خودش به میدان برود، و ندا داد آیا کسی هست که از حرم پیامبر خدا(ص) دفاع کند؟ آیا خداپرستی هست که دربارهی ما از خدا بترسد؟ آیا دادرسی هست که به خاطر خدا به داد ما برسد؟ آیا یاری کنندهای هست که به خاطر خدا ما را یاری دهد؟ صدای زنها با شنیدن این فرمایشات به ناله بلند شد، امام به جلو درب خیمه آمد و به خواهرش حضرت زینب فرمود پسر کوچکم را بیاور تا با او خداحافظی کنم، و چون پسرش را در آغوش گرفت، و اراده فرمود او را ببوسد، ناگهان حرمله با تیری که در دست داشت بسوی او افکند (به گونهای که او را سر برید) امام(ع) به خواهرشان حضرت زینب فرمودند او را بگیر، سپس با دو دست مبارک خود خون را از گلوی او گرفته و به آسمان پرتاب کردند و فرمودند: تحمّل این مصیبت برایم آسان است چون بر خدا پوشیده نیست و در پیش دید اوست.
صاحب کتاب «تذکرة الخواصّ» مینویسد: امام(ع) به یکی از کودکانش توجه فرمود و دید از شدت تشنگی گریه میکند او را برداشت و در برابر لشگر فرمود اگر بمن رحم نمیکنید به این کودک رحم کنید، ناگهان تیری آمد و او را سر برید، امام(ع) در حالی که گریه میکردند فرمودند: خداوندا بین ما و گروهی که ما را دعوت کردند تا یاریمان کنند ولی ما را کشتند، حکم کن، در این بین ندائی از آسمان رسید؛ ای حسین او را واگذار چون برایش (دایه) شیردهندهای در بهشت آماده است.
شهادت فرزندان حضرت امیرالمؤمنین(ع)
آنچه در کتابهای «مقتل» نوشته شده، پنج نفر از شهدای کربلا، فرزندان حضرت امیرالمؤمنین(ع) و از برادران امام حسین(ع) بودند.
الف: ابوبکر بن علی ـ امام(ع) در زیارت ناحیهی مقدسه میفرماید: السَّلام عَلَی اَبیبَکر ابنِ اَمِیرِالمُؤمِنینَ، سلام بر ابوبکر، پسر امیرمؤمنان، «خوارزمی» میگوید، سپس برادران امام حسین(ع) پیش آمدند در حالی که تصمیم داشتند که در راه او کشته شوند، اولین نفر از آنها «ابوبکربن علی» بود که نامش عبدالله و مادرش «لیلی دختر خالد بن ربعی» بود. در برابر لشگر قرار گرفت و گفت:
شَیخی عَلِی ذُوالفِقار الاطول / مِن هاشِمِ الصِّدقِ الکَریمِ المفضَل،
پدرم علی پرافتخار و والاست از نسل هاشم درست کردار، بزرگوار و بخشنده.
هَذا الحُسَینُ ابنُ النَبیِّ المُرسَل / نَذود عَنهُ باِلحُسام الفیصَل،
این حسین است فرزند پیامبر ما با شمشیر برّان از او دفاع میکنیم.
تَفدِیه نَفسِی مِن اَخ ٍمُبجَّلٍ / یا رَبِّ فَامنُحنِی ثُوابُ المُجزَل،
جانم فدای این برادر بزرگوار، پروردگارا پاداشی بزرگ به من عطا فرما.
به سپاه دشمن حمله کرد و مردانه جنگید تا به شهادت رسید.
خودآزمایی
1- چگونه متوجه میشویم که امام حسین(ع) سنگینترین بیان را درباره حضرت علی اکبر(ع) بیان داشتهاند؟
2- صاحب کتاب «تذکرة الخواصّ» نحوه شهادت حضرت علی اصغر(ع) را چگونه بیان کردند؟
3- چند نفر از شهدای کربلا، فرزندان حضرت امیرالمؤمنین(ع) بودند؟
پینوشتها
[1]. تاریخ طبری ج۵ صفحه ۴۰۷ و...
[2]. بخشی از زیارت ناحیهی مقدّسه
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله علی تهرانی