چگونه میتوان راه حقّ را شناخت؟
البتّه به این حقیقت توجّه داریم كه مسئلهی تحقیق دربارهی یك مذهب حقّ و ارائهی مدارك صحّت و اصالت آسمانی آن و روشن نمودن فكرِ نسلِ جوان نسبت به اصول و مبانی آن، غیر از مسئلهی ایجاد اختلاف و تولید تشتّت در افكار و فتنهانگیزی بین گروههاست.
آنچه آتش فتنه و فساد را مشتعل میسازد، تعصّبات جاهلانه و لجاج و عنادهای مغرضانه است كه به غلط در قیافهی مناظرات مذهبی جلوه كرده و كینهتوزیها بهوجود میآورد و سرانجام با اتلاف نفوس و هتك اعراض، راه را برای نفوذ دشمن آماده میسازد، وگرنه شناخت مذهب حقّ و آشنایی با مبانی دین خدا ـ چنان كه گفتیم ـ از ضروریترین عوامل حیاتی برای یك مسلمان بلكه برای هر فردی از افراد انسان است! و همان، سبب پیدایشِ وحدت و اتّحاد مقدّسی میشود كه تمام گروههای حقیقت طلب و حقّجو را بر محورِ واحدی میچرخاند و نیروی قدرتمند و عظیمی در مقابلِ دشمنِ حقّ بهوجود میآورد.
به فرمودهی قرآن:
«... صَفًّا كَأَنَّهُمْ بُنْیانٌ مَرْصْوصٌ»؛[1]
«...صفّ نیرومندی همچون دیوار سُربی حاصل میشود».
تنها با شعار وحدت و اتّحاد، نه اتّحادِ واقعی در دنیا بهوجود میآید و نه حیات ابدی كه هدف اصلی در آخرت است تأمین میشود.
این جملهی روشنگر را هم در این باب، از مولایمان امیرالمؤمنین(ع) بشنویم:
«وَ اعْلَمُوا أَنَّكُمْ لَنْ تَعْرِفُوا الرُّشْدَ حَتَّى تَعْرِفُوا الَّذِی تَرَكَهُ»؛[2]
«این را بدانید! شما هرگز نمیتوانید راه حقّ و رشد و سعادت را بشناسید مگر اینكه اوّل، كسی را كه راه حقّ را رها كرده است بشناسید».
چهرههای غلط اندازی كه پشت پا به حقّ زده و به راه باطل افتادهاند و در عین حال، خود را رهروان راه حقّ معرّفی كرده و میلیونها جمعیت را به دنبال خود كشیدهاند، طبیعی است كه آن جمعیت از آن جهت كه آنها را نشناختهاند دنبالشان رفتهاند! از این رو قرآن كریم با لحنی توبیخآمیز میفرماید:
«أَ لَمْ تَرَ إلَى الَّذِینَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللهِ كُفْراً وَ أَحَلُّوا قَوْمَهُمْ دارَ الْبَوارِ جَهَنَّمَ»؛[3]
«آیا ندیدی كسانی را كه نعمت خدا را به كفران تبدیل نمودند و مردم خود را به جایگاه هلاكتبار جهنّم وارد كردند»؟!
دین، در پرتو امیرالمؤمنین(ع) نعمت است
در آیهی:
«... اَلْیوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِینَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ علَیكُمْ نِعْمَتِی...»[4]
«...امروز كامل كردم برای شما دینتان را و تمام نمودم بر شما نعمتم را...».
از دین تعبیر به نعمت شده و اتمام آن نیز با نصب علی امیرالمؤمنین(ع) به ولایت ارائه گردیده كه: نعمت تامّ و تمامِ من به شما امّت اسلامی، ولایت علی امیرالمؤمنین(ع) است، پس نعمت واقعی خدا كه «دین اسلام» در پرتو وجود او، نعمت میشود، امیرالمؤمنین علی(ع) است.
این آیه هم میفرماید: آن كافران، نعمت خدا را كنار زدند و كفر را جای او نشاندند و مردم را به مسیر جهنّم انداختند! ذیل همین آیه از امام امیرالمؤمنین(ع) منقول است:
«مَا بَالُ أقْوامٍ غَیرُوا سُنَّةَ رَسُولِ اللهِ وَ عَدَلُوا عَنْ وَصِیهِ لا یتَخَوَّفُونَ أنْ ینْزِلَ بِهِمُ الْعَذَابُ»؛[5]
«چرا و چه شد كه گروههایی سنّت رسول خدا را تغییر دادند و از وصی او منحرف شدند و نمیترسند كه عذاب بر آنها نازل شود»؟!
آنگاه این آیه را تلاوت فرمودند:
«أَ لَمْ تَرَ إلَى الَّذِینَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللهِ كُفْراً وَ أَحَلُّوا قَوْمَهُمْ دارَ الْبَوارِ جَهَنَّمَ»؛
بعد فرمودند:
«نَحْنُ النِّعْمَةُ الَّتِی أنْعَمَ اللهُ بِهَا عَلَی عِبَادِهِ وَ بِنَا یَفُوزُ مَنْ فَازَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ»؛[6]
«ما آن نعمتی هستیم كه خداوند آن را به بندگانش عنایت فرموده است و روز قیامت هر كه رستگار شود، به سبب ما رستگار میگردد».
جملهی بعدی از كلام امام امیرالمؤمنین(ع):
«وَ لَنْ تَأخُذُوا بِمِیثَاقِ الْكِتَابِ حَتَّى تَعْرِفُوا الَّذِی نَقَضَهُ»؛[7]
«شما نمیتوانید به آن پیمانی كه قرآن از شما گرفته است وفادار باشید مگر این كه اوّل آن كسانی را بشناسید كه این پیمان را نقض كردند و آن را زیر پا نهادند»!
مقصود از حبل الله، قرآن و عترت است
آن پیمان قرآن این است:
«یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللهَ حَقَّ تُقاتِهِ وَ لا تَمُوتُنَّ إلاّ وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ * وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللهِ جَمِیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا...»؛[8]
«ای كسانی كه ایمان آوردهاید! تقوا را آن چنان كه حقّ آن است رعایت نمایید. طوری عمل كنید كه مسلمان بمیرید [تا پایان عمر، اسلام و ایمان خود را نگه دارید] و همگی به ریسمان خدا چنگ بزنید و پراكنده نشوید...».
اگر در چاهی عمیق افتادهایم كه پر از كثافات و حشرات موذی از مار و عقرب و افعی است و كسی از بالا ریسمانی به پایین انداخته كه من آمادهام شما را از ته چاه بیرون بكشم، ما چه میكنیم؟ بدیهی است كه بیدرنگ آن ریسمان را میچسبیم و خود را میرهانیم. اینك خداوند منّان نیز میفرماید: ای آدمیان! اكنون شما در قعرِ چاهِ عمیق و تاریكِ متعفّن از غرایز سركش و جهل و شهوت افتادهاید و از همه طرف مورد هجوم رذایل نفسانی قرار گرفتهاید و من برای نجات شما از ته این چاه هلاكت بار ریسمانی از عالمِ رحمانیتِ خویش به سوی شما انداختهام! آن را بچسبید و خود را به عالمِ غرقِ در نور و سرورِ قُرب من برسانید. حال آن حبلالله و ریسمان خدا چیست و كدام است، آقایان اهل تسنّن میگویند: آن قرآن است. ما میگوییم اگر «حبل الله» همین قرآن بود، این همه تفرّق و اختلاف در میان پیروان قرآن نمیبود. مذاهب گوناگون از حنفی، شافعی، مالكی، حنبلی و شیعی كه اصول فِرَق هستند و هر فرقهای نیز انشعاباتی دارد، همه میگویند: قرآن! و حال آن كه قرآن میفرماید:
«وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللهِ جَمِیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا...»؛
«همگی به حبل الله چنگ بزنید و متفرّق نشوید...».
اعتصام[9] به «حبل الله» حاصلش، عدم تفرّق است. پس این تفرّق، حاكی از عدم اعتصام به حبل الله است!
جنگ هفتاد و دو ملّت، همه را عذر بنه
چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند
آری! اینان حقیقت «حبل الله» را گم كردهاند! البتّه شكّ و تردیدی در این نیست كه قرآن «حبل الله» است امّا از دیدگاه ما شیعهی امامیه، آن قرآنی ««حبل الله» است كه روی دستِ علی و عترت و اهل بیت رسول(ع) قرار گیرد و اهل بیت رسول، مبینِ قرآن رسول باشند! این دیدگاه نیز نشأت گرفته از حدیث متواتر[10] بین جمیع فِرَق اسلامی است كه رسول الله(ص) فرمودند:
«اِنّی تارِکٌ فیکُمُ الثَّقَلَیْنِ كِتابَ اللهِ وَ عِتْرَتی اَهْلَ بَیتی تَمْسَّکْتُمْ بِهِما لَنْ تَضِلُّوا اَبَداً لَنْ یفْتَرِقا حتّی یرِدا عَلَی الْحَوضِ»؛[11]
«من دو چیز گرانقدر از خود در میان شما باقی میگذارم؛ اگر به این دو متمسّك شوید، هیچگاه گمراه نمیگردید! آن دو، كتاب خدا و عترت و اهل بیت من هستند كه هرگز از یكدیگر جدا نمیشوند، تا روز قیامت بر من وارد شوند».
انحراف از کجا آغاز شد؟!
و متأسّفانه اوّل قدمِ انحرافی كه برداشته شد و به دنبال آن شكافهای عمیق و وسیع در امّت اسلامی بهوجود آمد؛ همین بود كه قرآن را از عترت جدا كردند و سرگروه آنان در ساعات آخرین عمر پیامبراكرم(ص) كه میخواست برای تأكیدِ پیوستگی قرآن و عترت دستوری بنویسد، با كمال گستاخی گفت:
«حَسْبُنا کِتابُ الله»؛[12]
«كتاب خدا برای ما كافی است [و نیازی به ضمیمه و پیوست دیگری نداریم]»!!
او با این سخن صریحاً گفتار پیامبر را رد كرد و گفت: امّت در تبعیت از قرآن، نیازی به عترت ندارد و قرآن در امر هدایت امّت، به تنهایی، كافی است!! در صورتی كه پیامبراكرم(ص) فرموده بود:
«اِنْ تَمْسَّکْتُمْ بِهِما لَنْ تَضِلُّوا اَبَداً لَنْ یفْتَرِقا...»؛
اگر به هر دو [كتاب و عترت] متمسّك بشوید از ضلالت در امانید و هیچگاه این دو از یكدیگر نباید جدا شوند تا امر هدایت امّت آنچنان كه شایسته است تحقّق پذیرد.
این اوّلین و اساسیترین سنّتی از پیامبراكرم(ص) بود كه توسط غاصبان خلافت، زیر پا نهاده شد. عجیب این است كه این آقایان، خود را سنّی میدانند! یعنی عامل به سنّت پیامبر(ص) و سنّت پیامبر(ص) یعنی گفتار و رفتار آن حضرت.
اینک ما میپرسیم: آیا حدیث ثقلین كه شما هم آن را به صدور از پیامبراكرم(ص) پذیرفتهاید؛ از سنّت آن حضرت نبود كه شما با كمال صراحت و گفتن (حَسْبُنا کِتابُ الله)؛ آن را رد كردید و عملاً با كنار زدن عترت از متن دین و جدا ساختن قرآن از عترت، طعنه به پیامبراكرم(ص) زدید و سنّت او را زیر پا نهادید. آیا باز شما سنّی هستید و ما رافضی، كه تاركِ سنّتِ پیامبر شدهایم! برعكس نهند نام زنگی[13]، كافور[14]! «فَما لَكُم كَیفَ تَحْكُمُون»[15].
خودآزمایی
1- چگونه میتوان راه حقّ را شناخت؟
2- حبلالله و ریسمان خدا از نظر شیعه و سنی چیست و كدام است؟
3- اوّلین و اساسیترین سنّتی از پیامبراكرم(ص) كه توسط غاصبان خلافت زیر پا نهاده شد کدام است؟
پینوشتها
[1]ـ سورهی صف، آیهی ۴.
[2]ـ كافی، جلد ٨، صفحهی ٣٩٠ و نهجالبلاغهی فیض، خطبهی ١٤٧، قسمت ٣.
[3]ـ سورهی ابراهیم، آیهی ٢٨.
[4]ـ سورهی مائده، آیهی ۳.
[5]ـ كافی، جلد ۱، صفحهی ۲۱۷.
[6]ـ كافی، جلد ۱، صفحهی ۲۱۷.
[7]ـ نهجالبلاغهی فیض، خطبهی ١٤٧، قسمت ٣.
[8]ـ سورهی آلعمران،آیات ١٠٢ و ١٠٣.
[9]ـ اعتصام: چنگ در چیزی زدن و متوسّل شدن.
[10]ـ حدیث متواتر: نقل متعدّد یقینآور.
[11]ـ المراجعات، صفحهی ١٩.
[12]ـ بحارالانوار، جلد ٢٢، صفحهی ٤٧٣.
[13]ـ زنگی: سیاهپوست.
[14]ـ كافور: مادّهی سفیدرنگ معطّر.
[15]ـ سورهی یونس،آیهی ۳۵.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله سید محمد ضیاءآبادی