از شیعه بودن چه نشانی داریم؟
حال آنچه که توجّه به آن بر ما لازم است، اینکه اگر کسی از ما بپرسد: اینگونه که شما اظهار محبّت به اهل بیت(ع) میکنید و ادّعای تشیّع و پیروی از آن مقربّان درگاه خدا را دارید، آیا چه علائم و آثاری از زندگی آن اسوههای آسمانی در سراسر شئون زندگی شما مدّعیان پیروی از آنها مشاهده میگردد. آخر نه مگر خدای شما خطاب به پیامبر شما(ص) فرموده است:
«قُلْ إنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللهَ فَاتَّبِعُونِی...»؛[1]
[ای پیامبر، به این مردم] بگو: اگر به راستی شما دوستدار خدا [و من] هستید، از من تبعیّت کنید ...
این آیه از قرآن نشان میدهد که اتّباع اخلاقی و عملی از رسول خدا(ص) و اولیای خدا بارزترین نشانهی محبّت به آنهاست. آیا ما در جواب این سؤال کافی است که بگوییم: علامت بسیار روشن محبّت ما نسبت به اهل بیت رسول(ع) و تشیّع ما همین که ایّام ولادتشان جشن میگیریم و چراغانی میکنیم و سفرههای اطعام میگسترانیم و در ایّام شهادتشان نیز تشکیل مجالس عزا میدهیم، آنجا سینه میزنیم و اشک میریزیم و هر چند وقتی هم به زیارت قبورشان میرویم. آن وقت به ما نمیگویند آخر نه مگر امام شما علیّبنابیطالب(ع) با دلی پُر درد از دست مردم تجمّلخواه زمانش فریاد بر سرشان میکشید که:
«ألا وَ إِنَّ لِکُلِّ مَأمُومٍ إِمَاماً یَقْتَدِی بِهِ وَ یَسْتَضِیءُ بِنُورِ عِلْمِهِ»؛
آگاه باشید ای مردم که هر مأمومی امامی دارد که به او اقتدا و به عملش استضائه[2] میکند و با بهرهگیری از نور علم او نحوهی زندگیاش را با نحوهی زندگی او منطبق میسازد.
«ألا وَ إِنَّ إِمَامَکُمْ قَدِ اکْتَفَی مِنْ دُنْیَاهُ بِطِمْرَیْهِ وَ مِنْ طُعْمِهِ بِقُرْصَیْهِ»؛
هان ای مردم، من که امام شما هستم [ببینید] در زندگیام چگونه عمل میکنم از خوراک و پوشاک دنیا چه بهرهای میبرم.
«ألا وَ إِنَّکُمْ لا تَقْدِرُونَ عَلَی ذَلِکَ وَ لَکِنْ أعِینُونِی بِوَرَعٍ وَ اجْتِهَادٍ وَ عِفَّةٍ وَ سَدَادٍ»؛[3]
حال ای مردم من از شما توقّع ندارم که همانند من زاهد و بیاعتنا به دنیا باشید میدانم که شما نمیتوانید این چنین زندگی کنید، ولی این توقّع را دارم که در مسیر دین حرکت کنید و با رعایت پرهیز از محرّمات و کوشش در انجام واجبات و عفّت در رفتار و گفتار و استواری در عقاید حقّه و اخلاق فاضله به من یاری دهید تا بتوانیم امّت اسلامی به معنای واقعی بهوجود آوریم.
اینک ما مدّعیان تشیّع و پیروی از علیّبن ابیطالب(ع) با یک نگاه منصفانه به زندگی خود بنگریم و ببینیم کجای آن تشابهی با زندگی امام علی(ع) دارد؟!
مسألهی بغرنج ازدواج، چرا؟
از جمله مسائل مهمّ اجتماعی ما که هم از طرفی طبیعیترین و همچون آب و نان از لازمترین آنها برای قشر جوان است و هم از نظر شرع مقدّس ـ احیاناً در شرایطی تا حدّ وجوب ـ از مؤکّدترین آنهاست، مسألهی ازدواج است که رسول مکرّم خدا(ص) فرموده:
«اَلنِّکاحُ سَنَّتِی فَمَنْ رَغِبَ عَنْ سُنَّتِی فَلَیْسَ مِنّی»؛[4]
ازدواج سنّت [و برنامهی آسمانی] من است، هر که [در زندگی خویش] از آن روی گرداند از امّت من محسوب نمیگردد.
شما ببینید این امر بسیار طبیعی و سادهی شرعی چگونه در میان ما امّت اسلامی به صورت یکی از پیچیدهترین و پرهزینهترین مسائل درآمده و قشر جوان را در تنگنا و بنبستی غیرقابل گشایش قرار داده و طبعاً سبب پیدایش و گسترش انواع موجبات فساد و فحشا گردیده است و تأسّفبارتر این که این انحراف از صراط مستقیم حق، روز به روز عمیقتر و وسیعتر میشود بر اثر افزودن بر تشریفات دست و پا گیر و مقدّمات غیر لازم از خواستگاری تا نامزدی و جشن عقد و جشن عروسی و بعد پاتختی و پاگشایی و ... علاوه بر تحمیل مهریههای سنگین بر دوش داماد بیچاره و جهیزیّههای پرهزینهی طاقتفرسا بر دوش پدر عروس بینوا و سپس ولیمههای غرق در تجمّل و اسرافکاری نامرضیّ خدا، آیا انصافاً همین است معنای پیروی از امام علیّبن ابیطالب(ع) در تام شئون زندگی از اجتماعی و خانوادگی یا درست در نقطهی مقابل آن حضرت قرار گرفتهایم و به دروغ ادّعای تشیّع میکنیم.
ازدواج حضرت زهرا(س) ساده و صمیمی
فاطمه(س) در سنّ 9 سالگی بود از سوی بزرگان و رؤسای قبایل عرب به خواستگاریاش میآمدند. رسول اکرم(ص) میفرمود: اختیار فاطمه دست خداست، من در امر ازدواج او منتظر وحی خدا هستم. جمعی از اصحاب با هم اجتماع کرده و گفتند: ما فکر میکنیم پیامبر اکرم(ص) فاطمه را برای علی نگه داشته، ولی تا به حال از طرف او خواستگاری نشده است و چه بهتر که ما علی را تشویق به این کار کنیم. مجتمعاً نزد علی آمدند و او را ترغیب به خواستگاری نمودند، علی هم شرفیاب به حضور پیامبر اکرم(ص) شد، سلام کرد و نشست و سر به پایین افکند و سکوت کرد. پس از لحظاتی رسول اکرم(ص) فرمود: علی، گویا از من چیزی میخواهی و از اظهار آن حیا میکنی؛ بگو که حاجتروا خواهی شد. علی(ع) عرض کرد: یا رسولالله، من در دامن شما بزرگ شدهام و شما را از همه کس به خودم نزدیکتر میدانم؛ احساس میکنم که نیاز به تشکیل خانواده دارم. اگر راغب باشید، دخترتان فاطمه را به من تزویج کنید.
رسول اکرم(ص) از شنیدن این پیشنهاد خوشحال شد و فرمود: همین جا بنشین من پشت پرده بروم و از فاطمه کسب رضایت کنم، پشت پرده رفت و به دخترش فرمود: فاطمه، علیّبن ابیطالب به خواستگاری تو آمده و اظهار اشتیاق به ازدواج با تو میکند، آیا اجازه میدهی که تو را به عقد او درآورم؟
فاطمه(س) کانون شرم و حیا سر به پایین افکند و سکوت کرد و کمترین رفتار و گفتاری که حاکی از عدم رضات باشد از خود نشان نداد. اینجا بود که رسول خدا(ص) فرمود:
«اَللهُ اَکبر، سُکُوتُها اقرارها»؛
الله اکبر، سکوتش اعلان رضایتش است.
از جا برخاست و به این سمت پرده برگشت و به علی(ع) فرمود: فاطمه رضایت داد؛ حال چه داری که مهر دخترم قرار دهی؟ عرض کرد: من تنها چیزی که از دنیا دارم یک شتر و یک شمشیر و یک زره است که در میدانهای جنگ میپوشم. پیامبر(ص) فرمود: شتر که برای کار و تأمین معاشت لازم است، شمشیر هم از لوازم زندگی یک سرباز مجاهد در میدان جهاد است، تنها زره را بفروش و پول آن را نزد من بیاور.
علی(ع) زره را فروخت و پول آن را که پانصد درهم شد خدمت رسول اکرم(ص) آورد. آن حضرت دست برد و مقداری از آن را برداشت و به سه نفر از اصحاب ابوبکر و سلمان و بلال داد که بروند از بازار، اشیاء و وسایل زندگی به عنوان جهیزیه برای فاطمه(س) بخرند، وقتی آن را شمردند بیست و شش درهم بود، اشیایی که به عنوان جهیزیّه برای فاطمه دختر رسول خدا(ص) خریده شد، یازده یا دوازده قلم بیشتر نبود، آن هم بسیار ساده که جزئیّات آن دقیقاً در روایات آمده است.
آنگاه از جانب رسول اکرم(ص) اعلام کردند که مردم از مهاجرین و انصار در مساجد اجتماع نمایند. خود آن حضرت روی منبر نشست و پس از حمد و ثنای الهی فرمود: جبرئیل از سوی خدا بر من نازل شد که خدا میفرماید: من در آسمان فاطمه(س) را به علی(ع) تزویج کردم، تو هم در زمین در میان مردم اجرای صیغهی عقد کن و لذا من هم به امر خدا دخترم فاطمه را با این مبلغ مهر به علیّبن ابیطالب تزویج کردم. علی تو هم برخیز و رضایت خود را اظهار کن، علی هم برخاست و انشاء قبول کرد و مطلب با آن عظمت به سادگی و آسانی برگزار شد.[5]
فاصلهی عملی ما از روش و سیرهی اولیای دین(ع)
حال ببینید آنها چه میکردند و ما چه میکنیم؟! خود داماد به خواستگاری عروس آمده و مهریّه را که هر چه بوده نقداً تحویل پدر عروس داده، پدر عروس هم بدون این که چیزی را خودش بدهد مبلغی از همان مهریّه را خرج تهیّهی جهیزیّهی دخترش کرده، به خانهی داماد فرستاده است و مقتضای جریان طبیعی نیز چنین است که مرد باید وسایل زندگی خود و همسرش را تأمین کند، نه این که زن از خانهی پدرش وسایل زندگیاش را بیاورد و لذا داماد باید اوّلاً: مهریّه را در حدّی که توانایی ادای آن را دارد به عهده بگیرد و ثانیاً: همان را نقداً به پدر عروس بپردازد تا از همان مبلغ وسایل زندگی به عنوان جهیزیّه فراهم گردد وگرنه بیچاره پدر عروس چه جرمی مرتکب شده که هم باید دختر تحویل داماد بدهد و هم محکوم به دادن جریمهی جهیزیّه و تأمین وسایل زندگی او گردد.
در این جامعهی اسلامی ما چرا باید دختردارها محکوم به دادن جریمههای طاقتفرسا و کمرشکن باشند و احیاناً زیر بار قرضهای سنگین بروند که تا آخر عمر هم نتوانند از آن خلاصی یابند؟! بنابراین اگر بگوییم: ما در ادّعای تشیّع و پیروی از خاندان رسول(ع) صادق نیستیم و در بهوجود آوردن این همه تشریفات و اجرای برنامههای پرتجمّل و مسرفانه که سدّی عظیم سر راه ازدواج جوانها کشیده و منشأ انحاء فساد و فحشا گردیده در پیشگاه خدا مسئولیّت سنگینی داریم، سخنی نابجا نگفتهایم از خداوند ستّار غفّار، توفیق تبعیّت صادقانه از اهل بیت رسول(ع) را مسئلت مینماییم.
مطلب دیگری هم به تناسب عرض میکنم و آن، موضوع ناسازگاری است که در زندگی بسیاری از خانوادهها احساس میشود آنگونه که زنان و شوهران نسبت به وظایف دینیشان لاقید و بیمبالات شدهاند و در نتیجه رشتهی مودّت و حسّ احترام از بین رفته و بنیان خانواده به هم ریخته است! شوهران از دست زنان نالانند و زنان از دست شوهران در فغانند. در این میان، فرزندان بیگناه متحیّر و سرگردانند و همه از دست هم در فشارند؛ در حالی که این ندای آسمانی قرآن است که ای مسلمانان:
«عاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ»[6]
با همسرانتان خوشرفتار باشید.
شخصیّت انسانی آنها را با اخلاق تند و خشونتبار خویش نکوبید. رسول خدا(ص) فرمودهاند:
«مَنِ اتَّخَذَ زَوجَةً فَلْیُکْرِمْها»؛[7]
هر که همسری برای خویش اتخّاذ کرده است باید او را گرامی بدارد.
پیامبر اعظم(ص) همچنین فرموده است:
«مِنْ حَقِّ الْوَلَدِ عَلَی الْوالِدِ اَنْ یَسْتَفْرِهَ اُمَّهُ»؛[8]
از حقوقی که اولاد بر پدر دارد این است که مادرِ آن بچّه را نزد او اکرام کند و عزیزش بدارد و تحقیرش ننماید.
شما که مادر را نزد بچّهاش تحقیر کردی، سه گناه مرتکب شدهای:
اوّل این که بچّه را بد تربیت کردهای.
دوّم، عاق[9] بر مادرشدن را یاد او دادهای.
سوّم راه عاقّشدن بر خودت را هم پیش پای او نهادهای!
خودآزمایی
1- بارزترین نشانهی محبّت به اهل بیت(ع) کدام است؟
2- حضرت علی(ع) چگونه مهریه حضرت زهرا(س) را پرداخت کردند؟
3- کسی که مادر را نزد بچّهاش تحقیر کند، چه گناهانی مرتکب شده است؟
پینوشتها
[1]ـ سورهی آل عمران، آیهی 31.
[2]ـ استضائه: کسب نور.
[3]ـ نهجالبلاغهی فیض، نامهی 45.
[4]ـ بحارالانوار، جلد ۱۰۰، صفحهی ۲۲۰.
[5]ـ بحارالانوار، جلد 43، صفحات ۹۳و۱۱۸.
[6]ـ سورهی نساء، آیهی ۱۹.
[7]ـ وسائلالشّیعه، مقدمات النکاح، باب 65 و 68.
[8]ـ همان، جلد 5، صفحهی 199.
[9]ـ عاقَ: ناخوشدارنده، آزار دهنده.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله سید محمد ضیاءآبادی