کد مطلب: ۴۱۸۷
تعداد بازدید: ۵۴۲
تاریخ انتشار : ۱۳ بهمن ۱۳۹۹ - ۰۸:۲۲
نقطه‌های آغاز در اخلاق عملی| ۶۰
اى انسان! چه چیز تو را به گناهت جرأت داده و چه چیز تو را در برابر پروردگارت مغرور ساخته و چه چیز تو را بر هلاكت خویش علاقه‌‏مند كرده است؟ آیا این بیمارى تو بهبودى ندارد؟ آیا این خوابت بیدارى ندارد؟ چرا همان گونه كه به دیگرى رحم مى‏‌كنى به خود رحم نمى‌‏كنى؟

فصل دوازدهم؛ مرابطه، مراقبه، محاسبه و معاتبه | ۵


 
چرا به محاسبه نفس اهمیت نمى‌‏دهیم؟


1. فراموشى خدا و از خود بیگانگى


تردیدى نیست كه منشأ عدم توجه به این موضوع مهم غفلت از خدا است و كسى كه خدا را فراموش كند از خود بیگانه مى‌‏شود و آن كس كه از خود بیگانه شد تابع هوى و هوس مى‏‌گردد و آن كس كه تابع هواى نفس شود از حقایق دور مى‏‌ماند و دیگر نمى‌‏تواند به آینده خویش بیندیشد.
قرآن مى‌‏فرماید:
«وَ لا تَكُونُوا كَالَّذینَ نسُوا اللّهَ فَانْسیهُمْ انْفُسَهُمْ ....[1]
همانند كسانى نباشید كه خداى را فراموش كردند، پس خدا آنها را از خود بیگانه كرد [تا آنجا كه خود را فراموش كردند و از مرحله بندگى و انسانیت سقوط نمودند] و تنها در مقام ارضاى غرایز حیوانى هستند ....»
و مى‌‏فرماید:
«... وَ لا تُطِعْ مَنْ اغْفَلْنا قَلْبَهُ عَنْ ذِكْرِنا وَ اتَّبَعَ هَویهُ ...[2]
... از كسانى كه قلبشان را از یاد خود غافل ساختیم اطاعت مكن، كه پیروى هواى نفس كردند ...»
به هر حال، هواى نفس و یاد خدا با یكدیگر در یكجا جمع نمى‌‏شوند، نور و ظلمت با یكدیگر سازگار نیستند.
هوای نفس خود بشکن، خدا را
مده ره پیش خود صاحب هوا را
 

2. غرور و امید بیجا


یكى دیگر از عوامل ترك محاسبه غرور و خودفریبى است.
حضرت على علیه السلام در ذیل آیه شریفه‏ «یا ایها الانْسانُ ما غَرَّكَ بِرَبِّكَ الْكَریم»[3] به انسان‏هاى غافل و خفته كه در خواب گران غفلت بسر مى‌‏برند هشدار مى‏دهد و براى اینكه آنان را به مسئولیتهاى خویش متوجه سازد، مى‌‏فرماید:
«أدْحَضُ مَسْئُولٍ حُجَّةً وَ أقْطَعُ مَغْتَرٍّ مَعْذِرَةً لَقَدْ أبْرَحَ جَهالَةً بِنَفْسِهِ ...»
این انسان مغرور، مسئولى است كه پاسخ وى بى پایه‏تر از همه و عذرش در مقام توجیه و پوزش‌خواهى ناپذیراتر است، با این حال، او بر نادانى خویش مصرّ است و دست از جهالت و غرور بر نمى‏‌دارد.
«... یا أیهَا الإنْسانُ ما جَرَّأكَ على‏ ذَنْبِكَ، وَ ما غَرَّكَ بِرَبِّكَ وَ ما انَسَكَ بِهَلَكَةِ نَفْسِكَ؟ أما مِنْ دائِكَ بُلُولٌ أمْ لَیسَ مِنْ نَوْمَتِكَ یقَظَةً؟ أما تَرْحَمُ مِنْ نَفْسِكَ ما تَرْحَمُ مِنْ غَیرِكَ؟ ...»
... اى انسان! چه چیز تو را به گناهت جرأت داده و چه چیز تو را در برابر پروردگارت مغرور ساخته و چه چیز تو را بر هلاكت خویش علاقه‌‏مند كرده است؟ آیا این بیمارى تو بهبودى ندارد؟ آیا این خوابت بیدارى ندارد؟ چرا همان گونه كه به دیگرى رحم مى‏‌كنى به خود رحم نمى‌‏كنى؟ ...
«... فَلَرُبَّمَا تَرَى الضَّاحِی مِنْ حَرِّ الشَّمْسِ فَتُظِلُّهُ، أَوْ تَرَى الْمُبْتَلَى بِأَلَمٍ یمِضُّ جَسَدَهُ فَتَبْكِی رَحْمَةً لَهُ، فَمَا صَبَّرَكَ عَلَى دَائِكَ وَ جَلَّدَكَ عَلَى مُصَابِكَ وَ عَزَّاكَ عَنِ الْبُكَاءِ عَلَى نَفْسِكَ، وَ هِی أَعَزُّ الْأَنْفُسِ عَلَیكَ؟ وَ كَیفَ لَا یوقِظُكَ خَوْفُ بَیاتِ نِقْمَةٍ وَ قَدْ تَوَرَّطْتَ بِمَعَاصِیهِ مَدَارِجَ سَطَوَاتِهِ؟ ...»
... تو كه هرگاه كسى را در دل آفتاب سوزان بیابى بر او سایه مى‌‏افكنى و هرگاه بیمارى را ببینى كه سخت ناتوان گشته از روى ترحم بر او گریه مى‏كنى، پس چه چیز تو را از گریه بر خویشتن تسلى داده در حالى كه هیچ چیز براى تو عزیزتر از خودت نیست، و چگونه ترس از فرود آمدن بلاى‏ ناگهانى تو را بیدار نكرده در حالى كه با نافرمانى خدا خود را تباه ساخته و در پنجه قهرش انداخته‏‌اى؟ ...
«... فَتَدَاوَ مِنْ دَاءِ الْفَتْرَةِ فِی قَلْبِكَ بِعَزِیمَةٍ وَ مِنْ كَرَى الْغَفْلَةِ فِی نَاظِرِكَ بِیقَظَةٍ، وَ كُنْ لِلَّهِ مُطِیعاً وَ بِذِكْرِهِ آنِساً....»
... پس این بیمارى [دورى از خدا] را با داروى تصمیم و عزم راسخ درمان كن! و این خواب غفلتى كه چشمت را فرا گرفته با بیدارى بر طرف ساز! مطیع خدا باش و به یاد او انس گیر ...
«...  فَتَحَرَّ مِنْ أَمْرِكَ مَا یقُومُ بِهِ عُذْرُكَ وَ تَثْبُتُ بِهِ حُجَّتُكَ، وَ خُذْ مَا یبْقَى لَكَ مِمَّا لَا تَبْقَى لَهُ، وَ تَیسَّرْ لِسَفَرِكَ وَ شِمْ بَرْقَ النَّجَاةِ وَ ارْحَلْ مَطَایا التَّشْمِیر.»[4]
... بنابراین، در جستجوى چیزى باش كه عذر خویش را با آن توجیه كنى [تا عذر تو را بپذیرند] و دلیل خود را با آن استوار سازى ... و از این دنیا كه در آن ماندنى نیستى توشه‌‏اى ماندنى و پایدار براى خویش برگیر و وسیله‏‌اى براى سفر [آخرت‏] آماده كن و به برق نجات چشم بدوز و بار و توشه این سفر را محكم بر پشت مركب ببند.


نتیجه بحث‏


از مجموع آیات و روایاتى كه گذشت، ضرورت محاسبه نفس بخوبى روشن مى‌‏شود كه سرمایه گرانبهاى عمر را بى حساب و كتاب مصرف كردن موجب خسران غیر قابل جبران است.
حضرت هادى علیه السلام فرمود:
«الدُّنیا سَوقٌ رَبِحَ فِیهَا قَومٌ وَ خَسِرَ آخِرُونَ.[5] »
دنیا بازارى است كه گروهى در آن سود مى‌‏برند و گروهى زیان مى‌‏بینند.
پس انسان تا زنده است بایستى به حساب خود برسد، زیرا هنگامى كه از دنیا رفت دیگر تقاضاى بازگشت به دنیا و جبران گذشته‌‏ها پذیرفته نخواهد شد.
قرآن مى‌‏فرماید:
«حَتّى‏ اذا جاءَ احَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ ربِّ ارْجِعُونِ لَعَلّى اعْمَلُ صالِحاً فیما تَرَكْتُ كَلّا انَّها كَلِمَةٌ هُوَ قائِلُها وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ الى‏ یوْمِ یبْعَثُونَ.»[6]
تا زمانى كه مرگ یكى از آنها فرا رسد مى‏‌گوید: پروردگار من! مرا باز گردان، شاید در آنچه از خود باقى گذارده‌‏ام عمل صالحى انجام دهم. [1] [به او مى‌‏گویند:] چنین نیست! این سخنى است كه او به زبان مى‌‏گوید [و اگر باز گردد برنامه‏‌اش همچون سابق است‏] و پشت سر آنها برزخى است تا روزى كه بر انگیخته مى‌‏شوند.
پس عمرى كه خدا به انسان داده است روز قیامت مورد سؤال واقع خواهد شد كه در چه راه آن را به كار برده است و به همین جهت باید بكوشد از این نعمت بخوبى بهره برگیرد و از هر لحظه آن براى روز قیامت استفاده كند و هر روز و شب به فكر محاسبه نفس باشد و بداند در روز محشر در حضور خداوند متعال مورد مؤاخذه قرار خواهد گرفت و از وى سؤال خواهد شد كه از سرمایه عمر چگونه استفاده كردى؟! و كسى كه از این سرمایه بخوبى بهره بردارى نكند زیان خواهد كرد.
خداوند متعال در قرآن پس از سوگند به عصر و زمان مى‌‏فرماید:
«... انَّ الانْسانَ لَفى خُسْرٍ، الَّا الَّذینَ امَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ.»[7]
... جنس بشر همه و همه در خسرانند مگر كسانى كه چهار خصلت داشته باشند: ایمان، عمل صالح، دعوت متقابل به حق، سفارش به صبر و استقامت در راه اقامه حق.


خودآزمایی


1- به چه دلایلی  به محاسبه نفس اهمیت نمى‌‏دهیم؟
2- حضرت على علیه السلام در ذیل آیه شریفه‏ «یا ایها الانْسانُ ما غَرَّكَ بِرَبِّكَ الْكَریم» به انسان‏هاى غافل و خفته كه در خواب گران غفلت بسر مى‌‏برند چه مى‏‌فرماید؟
3- چرا انسان باید بكوشد تا از نعمت عمر بخوبى بهره برگیرد؟
 

پی‌نوشت‌ها


[1]- حشر- 19.
[2]- كهف- 28.
[3]- انفطار- 6: اى انسان! چه چیز تو را در برابر پروردگار كریمت مغرور ساخته است؟!
[4]- نهج البلاغه صبح صالح، خطبه 223.
[5]- بحار الانوار، چاپ بیروت، ج 75- ص 366.
[6]- مؤمنون- 99 و 100.
[7]- عصر- 2 و 3.

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله محمدرضا مهدوی کنی
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: