فصل دوازدهم؛ مرابطه، مراقبه، محاسبه و معاتبه | ۶
خسران یعنى چه؟
خسران از بین رفتن اصل سرمایه است و آن سرمایه، عمر انسان است كه هر لحظهاى كه از آن مىگذرد قسمتى از سرمایه زندگى از بین مىرود و دیگر باز نمىگردد، مگر آنكه این سرمایه در مسیر ایمان و عمل صالح و طرفدارى از حق و جهاد در راه آن صرف شود و در غیر این صورت هر لحظه از عمرت كه به غفلت بگذرد دیگر قابل جبران نیست و آنچه از عمرت باقى مانده وظایف و مسئولیتى خاص براى خود دارد كه بر فرض توفیق مىتوانى تنها حق آن را ادا كنى.
خلاصه انسان باید در دنیا به حساب خود رسیدگى كند تا در روز قیامت سرافكنده نباشد.
چون قیامت پیش حق صفها زده
در حساب و در مناجات آمده
ایستاده پیش یزدان اشكریز
بر مثال راست خیز رستخیز
حق همى گوید چه آوردى مرا
اندرین مهلت كه دادم من تو را
عمر خود را در چه پایان بردهاى
قوت و قوّت در چه فانى كردهاى
گوهر دیده كجا فرسودهاى
پنج حس را در كجا پالودهاى
چشم و گوش و هوش و گوهرهاى عرش
خرج كردى چه خریدى تو ز فرش
دست و پا دادمت چون بیل و كلند
من ببخشیدم ز خود آن كى شدند
همچنین پیغامهاى دردگین
صد هزاران آید از حضرت چنین
نعمتت دادم بگو شكرت چه بود
دادمت سرمایه هین بنماى سود[1]
نتیجه آن كه این همه تأكید نسبت به محاسبه نفس در آیات و احادیث براى آن است كه مردم از خواب غفلت بیدار شوند و براى زندگى سراى دیگر كه سراى جاودانى است توشهاى برچینند و زادى بردارند و تا فرصت از دست نرفته است عمل خیرى براى خود ذخیره كنند.
امیر المؤمنین علیه السلام فرمود:
«عِبَادَ اللَّهِ، الْآنَ فَاعْلَمُوا وَ الْأَلْسُنُ مُطْلَقَةٌ وَ الْأَبْدَانُ صَحِیحَةٌ وَ الْأَعْضَاءُ لَدْنَةٌ وَ الْمُنْقَلَبُ فَسِیحٌ وَ الْمَجَالُ عَرِیضٌ، قَبْلَ إِرْهَاقِ الْفَوْتِ وَ حُلُولِ الْمَوْتِ، فَحَقِّقُوا عَلَیكُمْ نُزُولَهُ وَ لَا تَنْتَظِرُوا قُدُومَهُ.»[2]
اى بندگان خدا! از هم اكنون به هوش باشید، زیرا هنوز زبانها آزاد، بدنها سالم، اعضاء و جوارح آماده، محل رفت و آمد وسیع و مجال بسیار است. به هوش باشید پیش از آنكه فرصت از دست برود و مرگ فرا رسد. آمدن مرگ را مسلّم و تحقق یافته شمارید، نه آنكه منتظر آن باشید [كه در عمل سستى و تأخیر كنید].
از پس مرگ سرایى كه تو بنشینى نیست
جز بنایى كه عملهاى تو در وى بنا است
آن بنا كز عمل خیر، یكى كاخ بلند
و آن بنا كز عملى زشت یكى غار بلاست
ترسمت فرصت توفیق به فردا ندهند
بارى امروز كن آن توبه كه طوق فرداست[3]
معاتبه (انتقاد از خویش)
پس از آنكه از محاسبه و بازنگرى در اعمال روزانه فراغت حاصل شد و انسان در محكمه وجدان از خود دادخواهى كرد و خود را مقصر شناخت، حال نوبت مىرسد به معاتبه یعنى انتقاد از خود.
در این مرحله انسان باید شخصا خود را مورد عتاب و خطاب و سرزنش قرار دهد و بدین وسیله خویشتن را براى جبران و ترمیم نواقص آماده سازد.
ضمنا باید توجه داشت كه در موقع محاسبه لازم است انسان به عیوب خود بپردازد و با عیب جویى از دیگران در مقام تبرئه خویش برنیاید. برخى از افراد با عیبجویى از دیگران ناخودآگاه خود را تبرئه كرده و گناه را به گردن دیگران مىاندازند و شانه از زیر بار مسئولیت خالى مىكنند. خوشا به حال آنان كه از وادى خودخواهى و خودپسندى بیرون آمده و براى خود در درون خویش واعظى دارند، و بدا به حال كسانى كه در وادى خود خواهى باقى مانده و نصیحتپذیر نیستند و هیچگاه در خود عیبى نمىبینند.
امیر المؤمنین علیه السلام مىفرماید:
«منَ حَاسَبَ نَفسَه وَقفَ عَلى عُیوبِه وَ اَحاطَ بِذُنوبِه، وَ استَقالَ الذُّنوب وَ أصلَحَ العُیوب.»[4]
هر كس خود را زیر ذرّه بین حساب قرار دهد بر عیبهاى خویش آگاه و از گناهان خود مطلع مىشود. چنین فردى سر انجام در زدودن گناه و اصلاح عیوب خود موفق خواهد شد.
و نیز آن حضرت فرمود:
«مَن ذَمَّ نَفسَه أصلَحَها[5]، مَن مَدَحَ نَفسَهُ ذَبحَها.»[6]
هر كس از خود بدگویى و انتقاد كند خود را اصلاح كرده و هر كس خودستایى نماید خویش را تباه كرده است.
و نیز از آن حضرت نقل شده است كه فرمود:
«... طُوبَى لِمَن شَغَلَه عَیبه عَن عُیوبِ النّاسِ ...»[7]
... خوشا به حال آن كه عیبهایش او را از عیوب دیگران باز دارد ....
یعنى آنقدر گرفتار عیوب خویش باشد كه دیگر فرصتى براى پرداختن به عیبهاى مردم نداشته باشد.
باید دانست كه معاتبه دو مرحله دارد: مرحله انتقاد از خود، و مرحله توبه و جبران ما فات.
در مرحله اول باید از نفس «لوّامه»[8] الهام گرفت و خود را توبیخ و سرزنش كرد. این مرحله، مرحله خشم و تنبیه است. اولیاى خدا به منظور تنبیه و تأدیب خویش تكالیف و تضییقاتى بر خود الزام مىكردند از قبیل شبزندهدارى و گرسنگى و روزهدارى، كمگویى و اشتغال به اوراد و اذكار مأثوره از معصومین علیهم السلام، خدمت به بندگان خدا و اطعام و انعام و ... تا بدین وسیله نفس سركش را رام سازند، كه امیر مؤمنان علیه السلام فرمود:
«مَن لَم یسُس نَفسَهُ أضَاعَها.[9]
هر كه نفس خود را سیاست و تأدیب نكند آن را تباه كرده است.»
در حالات مرحوم آیة الله بروجردى رضوان اللّه علیه نقل شده كه ایشان هرگاه نسبت به طلاب پرخاش مىكردند علاوه بر اینكه از آن شخص عذرخواهى مىنمودند نذر داشتند كه براى جبران این عمل، فرداى آن روز را روزه بگیرند.
این اندازه تنبیه و تأدیب با سیره معصومین علیهم السلام و موازین شرع انور كاملاً انطباق دارد و در سنن وارده مشابه این گونه امور براى تنبیه و تأدیب نفس یافت مىشود.
اما آنچه از برخى مشایخ صوفیه و عرفا نقل شده كه در مقام تنبیه و توبیخ، خود را مىسوزاندند و یا خویشتن را به اعمال شاقه و موهنه وامىداشتند و یا آنكه از مردم كنارهگیرى نموده و یا سكوت مطلق ما دام العمر اختیار مىكردند، اینها مطالبى است كه ظاهرا از دایره دستورهاى شرع انور و سیره اولیاى وحى علیهم السلام بیرون است و دلیلى بر آن در كتاب و سنّت دیده نمىشود. و اللّه العالم.
اما مرحله دوم كه راجع به توبه و استغفار و جبران ما فات است در باره آن مفصل بحث كردیم.[10]
خودآزمایی
1- شرح دهید «خسران» به چه معنی است؟
2- این همه تأكید نسبت به محاسبه نفس در آیات و احادیث براى چیست؟
3- معاتبه یعنی چه؟ و مراحل آن را نام ببرید و مختصری شرح دهید.
پینوشتها
[1] مثنوى معنوى، دفتر سوم، ص 487.
[2] نهج البلاغه فيض الاسلام، خطبه 187.
[3] كليات ديوان مرحوم شهريار، ج 5- ص 330.
[4] شرح غرر، چاپ دانشگاه، ج 5- ص 399، حديث 8927.
[5] همان، ص 445، شماره 9103.
[6] همان، ص 446، شماره 9104.
[7] نهج البلاغه صبحى صالح، خطبه 176، وسائل الشيعه، ج 11- ص 229 با اين تفاوت كه عبارت:« عن عيوب المؤمنين من اخوانه» به جاى« عيوب النّاس» آمده است.
[8] اشاره است به آيه شريفه\i« وَ لا اقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللّوّامَةِ»\E( قيامت- 2).
[9] فهرست غرر، ص 389، شماره 8193.
[10] ممكن است كسى بگويد كه مرحله توبيخ و مرحله توبه از يكديگر جدا نيستند و تفكيك يكى از ديگرى دليل درستى ندارد، زيرا هر دو لازم و ملزوماند. در پاسخ اين اشكال مىتوان گفت اگر چه اين دو از يكديگر جدا نيستند ولى مرحله توبيخ و سرزنش بر توبه تقدّم رتبى دارد، زيرا تا انسان از خود انتقاد نكند براى استغفار و توبه آماده نمىشود. و اللّه العالم.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله محمدرضا مهدوی کنی