کد مطلب: ۴۱۹۱
تعداد بازدید: ۵۶۸۷
تاریخ انتشار : ۰۵ دی ۱۳۹۹ - ۱۰:۰۰
داستان‌هایی از حضرت امام حسن(ع) | ۸
مروان گفت: ای بنی هاشم! آیا این گونه با ما ناصاف روبرو می‌شوید؟ (و به یک یک سخنان ما پاسخ می‌دهید). امام حسن(ع) فرمود: آری، هر یک از این پاسخها، در برابر هر یک از موادّ سخنان شما است، یک در برابر یک.
هنگامی که امام علی(ع) به شهادت رسید، و معاویه بر سراسر نقاط اسلامی مسلط گردید، مروان فرماندار مدینه شد، معاویه برای مروان نامه‌ای نوشت و در آن نامه نوشته بود: دختر عبدالله بن جعفر (برادرزاده علی(ع)) را برای پسرم خواستگاری کن هر قدر پدرش مهریه خواست، می‌پذیرم و هر قدر او قرض داشته باشد می‌پردازم، به علاوه این وصلت موجب صلح بین بنی اُمیّه و بنی هاشم خواهد شد.
مروان، پس از دریافت نامه با عبدالله بن جعفر، ملاقات کرد، و دختر او را برای یزید، خواستگاری نمود.
عبدالله گفت: اختیار زنان ما با حسن بن علی(ع) است، دخترم را از او خواستگاری کن.
مروان به حضور امام حسن(ع) آمد و دختر عبدالله را، خواستگاری کرد، امام حسن(ع) فرمود: «هر کس را که در نظر داری دعوت کن، تا اجتماع کنند» (و من نظرم را بگویم).
مروان، بزرگان دو طایفه‌ی بنی هاشم و بنی اُمیّه را دعوت کرد و همه‌ی آنها به گرد هم آمدند، امام حسن(ع) نیز حاضر شد.
مروان برخاست و پس از حمد و ثنای الهی، چنین گفت:
«امیرمؤمنان معاویه، به من فرمان داده تا زینب دختر عبدالله‌بن جعفر[1] را برای یزید بن معاویه، خواستگاری کنم، به این ترتیب که:
۱ـ هر قدر پدرش خواست مهریه تعیین کند می‌پذیریم.
۲ـ هر قدر، پدرش مقروض باشد، قرض او را ادا می‌کنیم.
۳ـ و این وصلت موجب صلح بین دو طایفه بنی اُمیّه و بنی هاشم گردد.
۴ـ یزید پسر معاویه همتایی است که نظیرندارد، به جانم سوگند حسرت و افتخار شما به یزید، بیشتر از حسرت و افتخار یزید، به شما است.
۵ـ یزید کسی است که به برکت چهره‌ی او از ابرها طلب باران می‌شود.
آنگاه سکوت کرد و کنار نشست.
امام حسن(ع) سخن آغاز کرد و پس از حمد و ثنای الهی فرمود:
۱ـ امّا در مورد مهریّه، ما از سنّت پیامبر(ص) در مورد مهریّه‌ی دختران و بستگانش تجاوز نمی‌کنیم (که 840 درهم است).
۲ـ در مورد قرضهای پدرش، چه وقتی زنهای ما، قرض‌های پدرانشان را داده‌اند؟ (تا چنین مطلبی عنوان شود).
۳ـ و در مورد صلح بین دو طایفه، فَاِنّا عادَیْناکُمْ لِلّهِ وَ فی اللهِ فَلا نُصالِحُکُمْ لِلدُّنْیا:
«دشمنی ما با شما، برای خدا و در راه خداست، بنابراین برای دنیا با شما صلح نمی‌کنیم.»
۴- و در مورد اینکه: افتخار ما به وجود یزید، بیشتر از افتخار یزید به ما است، اگر مقام خلافت بالاتر از مقام نبوّت است، ما باید بر یزید افتخار کنیم، ولی اگر مقام نبوّت بالاتر از مقام خلافت است، او باید به وجود ما افتخار کند.
۵ـ امّا اینکه گفتی: به برکت چهره‌ی یزید، از ابرها طلب باران می‌شود چنین چیزی درست نیست، مگر در مورد محمّد و آل محمّد(ص) (که از برکت چهره‌ی نورانی آنها طلب باران می‌شود) نظر ما این شده است که دختر عبدالله را به ازدواج پسر عمویش، «قاسم بن محمّد بن جعفر» درآوریم، و من هم اکنون او را همسر قاسم قرار دادم، و مهریه‌اش را زمین مزروعی که در مدینه دارم تعیین کردم... و همین زمین مزروعی، زندگی آنها را تأمین می‌کند، و دیگر نیازی به دیگران نیست.
مروان گفت: ای بنی هاشم! آیا این گونه با ما ناصاف روبرو می‌شوید؟ (و به یک یک سخنان ما پاسخ می‌دهید).
امام حسن(ع) فرمود: آری، هر یک از این پاسخها، در برابر هر یک از موادّ سخنان شما است، یک در برابر یک.
مروان ازجواب مثبت مأیوس شد و ماجرا را برای معاویه، در ضمن نامه‌ای نوشت.
معاویه گفت: «ما از آنها خواستگاری کردیم، جواب منفی به ما دادند، ولی اگر آنها از ما خواستگاری کنند، جواب مثبت خواهیم داد»[2].
 

پی‌نوشت‌ها


[1]. طبق بعضی از روایات، نام این دختر، ام کلثوم بود، و به جای امام حسن (ع)، امام حسین(ع) ذکر شده است. (بحار، ج 44، ص 207 ـ ۲۰۸).
[2]. بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۱۱۹ـ۱۲۰.

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
محمد محمدی اشتهاردی
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: