کد مطلب: ۴۱۹۵
تعداد بازدید: ۱۷۰۸
تاریخ انتشار : ۰۶ دی ۱۳۹۹ - ۱۱:۰۰
قصه‌های قرآن| ۱۰۷
پیامبر(ص) در كنار كعبه، پس از بیعت مردان، بعدازظهر نشستند، ظرف بزرگى را پر از آب كردند و دستشان را در میان آن گذاشتند و سپس به زنان فرمودند: هر كس می‌خواهد بیعت كند، دستش را در میان آب بگذارد و بیرون آورد.

حضرت محمد(ص) | ۱۵

 

بیعت زنان

 
مسلّم است كه بیعت با رهبر اسلامى از امور سیاسى است، و بیعت مردم با پیامبر بیانگر آن است كه دین با سیاست آمیخته است، و هیچ‌گونه جدایى بین آن‌ها نیست و لذا تمام امت چه مرد و چه زن در راه پایدارى اسلام باید با پیامبر بیعت كنند، و این مطلب حاكى از آن است كه زنان نیز باید در امور سیاسى اسلام دخالت كنند و به حمایت از آن برخیزند.
در تاریخ صدر اسلام، در زمان پیامبر(ص)، زنان دو بار با آن حضرت بیعت كردند، یک‌بار در بیعت عقبه كه هفتاد و چند نفر از مردم مدینه (قبل از هجرت) در سرزمین عقبه (نزدیك مكّه) با پیامبر بیعت كردند كه سه نفر از آن‌ها زن بودند. و دیگرى بیعتى بود كه زن‌ها در روز چهارم فتح مكّه با پیامبر انجام دادند. چنان‌که آیه 12 سوره ممتحنه بر این مطلب دلالت دارد؛ اصل آیه این است:
«یا أَیهَا النَّبِی إِذَا جَاءكَ الْمُؤْمِنَاتُ یبَایعْنَكَ عَلَى أَن لَّا یشْرِكْنَ بِاللَّهِ شَیئًا وَ لَا یسْرِقْنَ وَ لَا یزْنِینَ وَ لَا یقْتُلْنَ أَوْلَادَهُنَّ وَ لَا یأْتِینَ بِبُهْتَانٍ یفْتَرِینَهُ بَینَ أَیدِیهِنَّ وَ أَرْجُلِهِنَّ وَ لَا یعْصِینَكَ فِى مَعْرُوفٍ فَبَایعْهُنَّ وَاسْتَغْفِرْ لَهُنَّ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ؛»
1 - شریكى براى خدا قرار ندهند.
2 - دزدى نكنند.
3 - زنا نكنند.
4 - فرزندانشان را نكشند.
5 - تهمت به كسى نزنند. (فرزندانى كه مربوط به دیگران است به شوهران خود نسبت ندهند.)
6 - در كارهاى نیك با پیامبر مخالفت ننمایند.
در این صورت با آنان بیعت كن؛ (بیعتشان را بپذیر) و از درگاه خدا برایشان طلب آمرزش كن؛ بی‌گمان خداوند، آمرزنده مهربان است.
تشریفات بیعت مردان چنین بود كه با پیامبر مصافحه می‌کردند و دست به دست آن حضرت می‌دادند به‌گونه‌ای كه دست آن حضرت بالاى دست آن‌ها بود؛ ولى در مورد بیعت زنان، پیامبر(ص) دستور دادند كه ظرفى پر از آب بیاورند و آنگاه مقدارى عطر در آن ریختند، سپس دست خود را در میان آن گذارد و آیه فوق را (كه حاوى شش ماده و شرط بیعت) بود تلاوت كرد؛ سپس از جاى خود برخاست و به زنان چنین فرمود: كسانى كه حاضرند طبق این شرایط (شش‌گانه) با من بیعت كنند، دست در میان آب ظرف كرده و رسماً وفادارى خود را نسبت به این موارد، اعلام بدارند.[1]
در تفسیر على بن ابراهیم قمی آمده است: پیامبر(ص) در كنار كعبه، پس از بیعت مردان، بعدازظهر نشستند، ظرف بزرگى را پر از آب كردند و دستشان را در میان آن گذاشتند و سپس به زنان فرمودند: هر كس می‌خواهد بیعت كند، دستش را در میان آب بگذارد و بیرون آورد.
ام حكیم دختر حارث بن عبدالمطلب برخاست و عرض كرد: منظور از واژه معروف (در آیه) كه خداوند به ما فرمان داده است چیست؟ كه در مورد آن از تو پیروى كنیم.
پیامبر(ص) فرمود: یعنى:
1 - به صورتشان ضربه نزنند.
2 - به گونه خود آسیب نرسانند.
3 - موى خود را نَكَنند.
4 - یقه خود را پاره نكنند.
5 - لباس سیاه نپوشند.
6 - ناله و فغان سر ندهند.
7 - كنار قبر ننشینند.[2]
زنان بر اساس این شرایط با رسول خدا(ص) بیعت كردند.[3]
و طبق بعضى از روایات سؤال در مورد كلمه معروف را ام حكیم دختر حارث بن هشام از پیامبر كرده است.
و در بعضى از روایات دیگر آمده است هنگامی‌که پیامبر شرایط بیعت را اعلام كرد، ازجمله فرمود كه: دزدى نكنید.
هند همسر ابوسفیان (كه از ترس، سر و صورت خود را محكم پوشانده بود) از جاى برخاست و گفت: اى رسول خدا! شما دستور می‌دهید كه زنان دزدى نكنند، ولى من چه كنم كه شوهرى دارم بسیار دست‌بسته و سختگیر (منظور شوهرش ابوسفیان بود) و من روى همین جهت در گذشته به اموال او دستبرد می‌زدم، اینك چه كنم؟
ابوسفیان ‌که حاضر بود برخاست و گفت: من گذشته را حلال می‌کنم، تو قول بده در آینده دزدى نكنى. پیامبر(ص) از این سخن خندید.
رسول خدا(ص) از مذاكره ابوسفیان، هند را شناخت و فرمود: تو دختر عتبه هستى؟
هند گفت: آرى، اى پیامبر خدا، از گناه ما بگذر، تا خدا تو را مورد لطف قرار دهد.
هنگامی‌که پیامبر(ص) فرمود: یكى از شرایط بیعت آن است كه زنا نكنید باز هند برخاست (و براى سرپوش گذاردن در دامن آلوده خود) گفت: آیا زن آزاد زنا می‌کند؟
مردى كه قبلاً با او روابط نامشروع داشت، از سخن او خندید، و خنده و خنده او دفاع هند، بیشتر موجب رسوایى هند گردید.
به‌این‌ترتیب، زنان نیز بر اساس قوانین اسلام، با پیامبر(ص) بیعت نمودند. و پیمان وفادارى خود را به اسلام اعلام نمودند و پیامبر نیز بیعت آن‌ها را بر این اساس پذیرفت.


عفو «وحشى» غلام جبیر بن مطعم


وحشى غلام غول‌پیکر یكى از سران شرك، به نام مطعم بود، و عموى جبیر به نام طعیمه در جنگ بدر به دست حمزه سیدالشهدا كشته شده بود.
هند زن ننگین شرك و كفر، همسر ابوسفیان؛ كه پدر و برادر و فرزندش در جنگ بدر كشته شده بودند، تشنه خون افرادى همچون پیامبر(ص) و على(ع) و حمزه(ع) بود.
او نقشه قتل این سه نفر را می‌کشید تا انتقام خود را گرفته باشد، در این جستجو، وحشى را براى این كار، مناسب دانست. او را نزد خود آورد و به او گفت: اگر یكى از این سه نفر (محمد یا على یا حمزه) را بكشى، علاوه بر آن‌که تو را از مولایت خریدارى كرده و آزاد می‌سازم؛ آنچه كه به خواهى به تو خواهم داد و مولایت جبیر بن مطعم نیز حتماً با تو همكارى خواهد كرد، زیرا عمویش به دست حمزه كشته شده است.
وحشى گول دنیا را خورد، و پیشنهاد هند را در مورد قتل حمزه(ع) پذیرفت و گفت: قتل محمد و على از عهده من ساخته نیست.
هنگامی‌که جنگ احد (در سال سوم هجرت) در دامنه كوه احد، نزدیك مدینه، بین مشركان و مسلمین درگرفت، وحشى نیزه كوچكى به نام زوبین را كه در جنگ‌هاى قدیم به‌طرف مقابل پرتاب می‌کردند، تهیه كرده و در كمین حضرت حمزه(ع) نشسته بود تا این‌که حضرت حمزه درحالی‌که سرگرم جنگ با دشمن بود، و از هر سو جلو دشمن را می‌گرفت، از فرصت استفاده كرد و زوبین خود را به ‌طرف حمزه پرتاب نمود. این ضربه‌ به‌ قدری سخت بود كه وقتى به قسمت ناف حضرت حمزه خورد از پشت حضرت حمزه بیرون آمد؛ حمزه(ع) با آن حال چون شیرى آشفته به‌سوی وحشى تاخت؛ اما وحشى چون روباه گریخت. و حضرت حمزه درحالی‌که وحشى را تعقیب می‌کرد، براثر خونریزى زیاد، از پاى درآمد و به زمین افتاد و سپس به شهادت رسید.[4]
لذا، بعد از فتح مكّه وحشى جزء فراریانى بود كه حكم غیابى اعدام او از طرف حكومت اسلامى صادر شده بود.
ولى وحشی از جنایت خود پشیمان گردیده و در عین ‌حال امیدوار بود كه فرصتى به دست آورد و توبه كند تا مورد بخشش پیامبر قرار گیرد. هنگامی ‌که مكّه در سال هشتم هجرت فتح گردید، وحشى به‌صورت فرارى در طائف به سر می‌برد. وقتی‌که آیه 53 سوره زمر به گوشش رسید امیدوار به عفو بخشش خداوند شد، و خداوند در این آیه می‌فرماید:
«قُلْ یا عِبَادِی الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ؛»
بگو: اى بندگان من كه بر خود، اسراف و ستم کرده‌اید، از رحمت خداوند نومید نشوید كه خدا همه گناهان را می‌آمرزد، و او آمرزنده مهربان است.
وحشى پس از فتح مكّه با امید عفو همراه خاندان خود به مكّه رفت و به حضور پیامبر رسید، و خود را معرفى كرد و قبول اسلام نمود و گواهى به یكتایى خدا و رسالت محمد داد.
پیامبر(ص) فرمود: توحشى هستى؟
او عرض كرد: آرى.
پیامبر(ص) فرمود: عمویم (حمزه) را چگونه كشتى؟ او جریان كشتن حمزه(ع) را از آغاز تا انجام شرح داد، پیامبر سخت گریه كرد و قطرات اشك از سیماى نورانی‌اش سرازیر شد، درعین‌حال وحشى مشمول عفو پیامبر قرار گرفت، و آزاد شد، اما پیامبر به او فرمود: «غَیب وَجَهكَ عَنِّى؛» صورتت را از من پنهان كن. (برو به‌جای دیگر، من طاقت ندارم قاتل عموى عزیزم را بنگرم.)
به ‌این ‌ترتیب وحشى با آن جنایت بزرگ، بخشیده شد، و از آن ‌پس از حامیان اسلام گردید و همراه ابودجانه انصارى، مسلیمه كذاب را كه ادعاى پیامبرى می‌کرد (در زمان ابوبكر در جنگ یمامه) كشتند.
و پس‌ازاین ماجرا، وحشى می‌گفت: من بهترین انسان‌ها (حمزه) و بدترین انسان‌ها (مسیلمه) را كشتم.
به ‌این‌ترتیب، می‌بینم پیامبر(ص) در فتح مكّه، حتى این‌گونه افراد را كه قبول اسلام كرده بودند بر اساس دستور قرآن، مورد عفو قرارداد.
 

پی‌نوشت‌ها


[1] . مجمع البیان، ج 9، (ذیل آیه 12 سوره ممتحنه)، ص 276 و تفسیر القمى، ص 364.
[2] . منظور این است كه از سنت پیامبر(ص) پیروى كنند، محرمات او را حرام بدانند و انجام ندهند؛ و مكروهات او را ناپسند بشمرند؛ و واجبات را انجام دهند؛ و در مورد مستحبات، بهتر آن است كه انجام داده شود، و هنگام بروز مصائب، مواد ششگانه فوق را كه بعضى حرام و بعضى مكروه است انجام ندهند؛ و ماده 5 و 7 از مكروهات است، بخصوص در مورد زنها كه غالباً احساساتى هستند، اگر در بعضى از این امور افراط شود موجب گناه خواهد شد.
[3] . تفسیر القمى، ص 364؛ بحار، ج 41، ص 113.
[4] . كامل ابن اثیر، ج 20، ص 104؛ سیره حلبیه، ج 2، ص 257؛ بحار ط قدیم، ج 6، ص 496. 

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت

محمّد محمّدی اشتهاردی

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: