کد مطلب: ۴۲۱۴
تعداد بازدید: ۱۱۹۹
تاریخ انتشار : ۱۱ دی ۱۳۹۹ - ۱۵:۳۰
داستان‌هایی از حضرت امام حسین(ع) | ۱
چرا او را دوست نداشته باشم و با دیدار او شاد نگردم، با اینکه او میوه‌ی قلبم و نور چشمم است، ولی امّتم او را خواهند کشت، کسی که بعد از وفات او مرقد او را زیارت کند خداوند ثواب یک حجّ، از حج‌ّهای مرابرای زیارت کننده می‌نویسد.
نام: حسین(ع)
لقب معروف: سیدالشّهداء
کُنیه: اباعبدالله
پدر ومادر: امام علی(ع) و فاطمه(س)
وقت و محلّ تولّد: سوّم شعبان سال 4 هجرت در مدینه
وقت و محل شهادت: روز عاشورای سال 61 هق در کربلا در سن 57 سالگی.
مرقد شریف: در کربلا.
دوران زندگی: در چهار بخش؛
۱ـ عصر رسول خدا(ص) (حدود 6 سال)
۲ـ دوران ملازمت با پدر (حدود 30 سال)
۳ـ ملازمت با برادرش امام حسن(ع) (حدود ده سال)
۴ـ مدت امامت: ده سال
 

علاقه شدید پیامبر(ص) به حسین(ع)


عصر رسول خدا(ص) بود، حسین(ع) دوران کودکی را می‌گذرانید، روزی حسین(ع) در آغوش گرم پیامبر(ص) بود و پیامبر(ص) با او بازی می‌کرد و او را می‌خندانید.
عایشه گفت: «ای رسول خدا! چقدر این کودک را دوست داری، و با دیدار او شاد می‌شوی؟!»
پیامبر(ص) در پاسخ فرمود: «چرا او را دوست نداشته باشم و با دیدار او شاد نگردم، با اینکه او میوه‌ی قلبم و نور چشمم است، ولی امّتم او را خواهند کشت، کسی که بعد از وفات او مرقد او را زیارت کند خداوند ثواب یک حجّ، از حج‌ّهای مرابرای زیارت کننده می‌نویسد.
عایشه گفت: ثواب یک حجّ از حجّ تو؟!
پیامبر(ص) فرمود: بلکه ثواب دو حجّ من.
عایشه با تعجب بیشتر پرسید: ثواب دو حجّ تو؟!
پیامبر(ص) فرمود: بلکه ثواب سه حجّ من، این موضوع همچنان تکرار شد، تا اینکه پیامبر(ص) فرمود: بلکه خداوند ثواب نود حجّ از حجّ رسول خدا(ص) با ثواب عمره‌های آنها را به زیارت کننده خواهد داد»[1]. 


پی‌نوشت


[1]. کامل الزّیارات، ص ۶۸.

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
محمد محمدی اشتهاردی
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: