کد مطلب: ۴۲۱۵
تعداد بازدید: ۸۹۲
تاریخ انتشار : ۱۳ دی ۱۳۹۹ - ۱۰:۰۰
داستان‌هایی از حضرت امام حسین(ع) | ۲
طبق نقل بعضی از روایات، وقتی که اعرابی آن پولها را گرفت، سخت گریه کرد. حضرت فرمود: گویا عطای ما را کم شمردی؟ اعرابی گفت: نه بلکه، گریه‌ام برای آن است که دست با این جود و سخا، چگونه رواست که زیر خاک برود؟
امام حسین(ع) در خانه‌اش مشغول نماز بود، یک نفر اعرابی (بادیه نشین) که از فقر به تنگ آمده بود، به مدینه وارد شد و یکراست به در خانه امام حسین(ع) آمد و در را زد و این دو شعر را خواند:
لَمْ یخِبِ الْیوْمُ مَنْ رَجاكَ وَ مَنْ / حَرَّكَ مِنْ خَلْفِ بابِكَ الْحَلْقَةِ
فَاَنْتَ ذُوالْجُودِ اَنْتَ مَعْدَنُهُ / اَبُوکَ قَدْ کانَ قاتِلُ الْفَسَقَةَ
«امروز کسی که امید به تو داشته باشد و حلقه‌ی در خانه‌ی تو را حرکت دهد نا امید نخواهد شد، تو سخاوتمند و معدن عطا و کرم هستی، پدرت کشنده‌ی فاسقان بود».
امام حسین(ع) نماز خود را کوتاه کرد و پس از نماز به سوی آن اعرابی بیرون آمد آثار فقر و تهیدستی را از چهره‌ی او مشاهده کرد آنگاه بازگشت و قنبر را صدا زد، قنبر پیش دوید امام(ع) به او فرمود: از مخارج زندگی ما چقدر در نزد تو باقی مانده است؟
قنبر گفت؛ دویست درهم باقی مانده که به من فرمودی آن را بین بستگانت تقسیم کنم.
امام فرمود: آن را بیاور، کسی که از آنها سزاوارتر است آمده، قنبر رفت و آن را آورد، امام حسین(ع) آنرا گرفت و به آن اعرابی داد، و در جواب در شعر او، این سه شعر را خواند:
خُذْها فَاِنّی اِلَیْکَ مُعْتَذِرُ / وَ اعْلَمْ بِاَنِّی عَلَیْکِ ذُو شَفَقَةٍ
لَوْ کانَ فِی سَیْرَنا عَصاً / کانَتْ سَمانا عَلَیْکَ مُنْدِفَقِةً
لکِنَّ رَیْبَ الزَّمانِ ذَونَکَدُ / وَ الْکَفُّ مِنّا قَلِیلَةُ النَّفَقَةِ
«این پول را از من بگیر، و از تو معذرت می‌خواهم و بدان که من به تو مهربانم و تو را دوست دارم، اگر دست ما پر بود، تو را همواره بهره‌مند می‌کردیم، ولی سختیهای زمانه کم عطا شده، و دستمان خالی است».
اعرابی آن را گرفت و با کمال خوشحالی، اشعاری را به عنوان تشکر خواند و رفت.[1]
طبق نقل بعضی از روایات، وقتی که اعرابی آن پولها را گرفت، سخت گریه کرد. حضرت فرمود: گویا عطای ما را کم شمردی؟ اعرابی گفت: نه بلکه، گریه‌ام برای آن است که دست با این جود و سخا، چگونه رواست که زیر خاک برود؟[2]
 

پی‌نوشت‌ها


[1]. اعیان الشیعه، چاپ ارشاد، ج ۱، ص ۵۷۹.
[2]. منتهی الامال، ج ۱، ص ۲۰۹.

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
محمد محمدی اشتهاردی
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: