کد مطلب: ۴۲۲۰
تعداد بازدید: ۷۹۳
تاریخ انتشار : ۲۶ دی ۱۳۹۹ - ۱۰:۰۰
داستان‌هایی از حضرت امام حسین(ع) | ۷
امام حسین(ع) این پاسخ قاطعانه را که بیانگر شجاعت و صلابت او است داد و فرمود: آیا مرا از مرگ می‌ترسانی؟ آیا اگر مرا بکشید برای شما مرگ نیست.
در آن هنگام که سپاه حرّ با سپاه امام حسین(ع) به هم رسیدند، و حُرّ با امام حسین(ع) به گفتگو پرداخت، حرّ به عنوان نصیحت به امام حسین(ع) عرض کرد: «من برای خدا تو را در مورد حفظ جانت هشیار می‌دهم و گواهی می‌دهم که اگر کار به جنگ بکشد قطعاً کشته خواهی شد».
امام حسین(ع) این پاسخ قاطعانه را که بیانگر شجاعت و صلابت او است داد و فرمود: آیا مرا از مرگ می‌ترسانی؟ آیا اگر مرا بکشید برای شما مرگ نیست. من همان را می‌گویم که آن مسلمان اَوْسی هنگام حرکت به جبهه گفت: آن هنگام که پسر عمویش او را ترسانید و گفت: کجا می روی، مرگ در کار است؟ او در پاسخ گفت:
سأمضی و ما بالموت عار علی الفتی / اذا اما نوی حقّاً و جاهد مسلماً
وواسی الرِّجال الصالحین بنفسه / و فارق مثبوراً و خالف مجرماً
فَاِنْ عشت لم اندم و ان مت لم الم / کفی بک ذلّاً ان تعیش و تُرغَما
«من می‌روم و مرگ برای جوان و جوانمردم ننگ نیست هنگامی که نیّتش حق باشد و در راه اسلام بجنگد.
و در راه مردان صالح و شایسته جانبازی کند واز هلاک شدگان (در دین) جدا گشته و با مجرم مخالفت کند.
پس در این صورت اگر زنده بمانم پشیمان نیستم و از مردم سرزنشی ندارم، و این ذلّت تو را بس که زنده بمانی و ببینی تو را به خاک بمالند» (و ذلیل شوی).[1]
 

پی‌نوشت


[1]. ترجمه ارشاد مفید(ره)، ج ۱، ص ۸۲.

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
محمد محمدی اشتهاردی
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: