اعتراض حضرت زهرا(س) به سبب مسئلهی خلافت و امامت
و میدانیم مسألهی اصلی زهرا(س) مسألهی استرداد فدك به خاطر منافع مالی نبود؛ بلكه هدف، مسألهی خلافت و امامت بود و توجّه دادن مردم به این حقیقت كه آن شیطانصفتان، مزوّرانه خاك در چشم مردم پاشیدند و امّت اسلامی را از صراط مستقیم دین، منحرف ساخته و به راه جهنّم انداختند كه قرآن میگوید:
«أ لَمْ تَرَ إلَی الَّذِینَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللهِ کُفْراً وَ أحَلُّوا قَوْمَهُمْ دارَ الْبَوارِ * جَهَنَّمَ یَصْلَونَها...»؛[1]
«آیا ندیدی آن كسانی را كه نعمت خدا را تبدیل به كفر كردند و مردم را به دارالبوار جهنّم سوق دادند...»؟
فاطمه(س) دید این منافقانِ خطرناكتر از كافران؛ در لفّافهی دین، تیشه به ریشهی دین میزنند و كلّ زحمات انبیا را به باد فنا میدهند. اندیشید كه باید افشاگری كرد و چهرهی ابلیسی آنها را به مردم نشان داد. مسألهی غصب فدك هم زمینهی مساعدی برای اثبات غصب خلافت شد و اقدام به این كار نیز جز صدّیقهی كبری(س) از عهدهی كس دیگری حتّی امیرالمؤمنین(ع) برنمیآمد؛ زیرا آن نامردان، امام(ع) را چنان به اتّهام ریاستطلبی، منزوی كرده بودند كه وقتی فاطمه(س) به آن حضرت عرض كرد: شنیدهام مردم به شما سلام نمیكنند؛ فرمود: حتّی به سلامم هم جواب نمیدهند. چنین كسی چه میتواند بكند؟! چه حرفی میتواند بزند؟
حضرت زهرا(س) قهرمان مبارزه با کفر و نفاق
حضرت زهرا(س) دید امروز رسالت بزرگی به عهده دارد و باید آن را به مردم ابلاغ كند و پدر، قبلاً او را ذخیره برای چنین روزی ذخیره كرده است. پیامبر(ص) در زمان حیاتش با رفتار و گفتارش عظمت و جلالت حضرت زهرا(س) را به مردم ارائه میكرد. وقتی ایشان در مجمع همسرانش و دیگر زنان بنیهاشم نشسته بود و زهرا(س) ـ یك دختر ده یا دوازده ساله ـ وارد میشد؛ پدر شصت ساله از جا برمیخاست و جلو میرفت و استقبال میكرد! دست دختر را میگرفت و میبوسید و سر جای خودش مینشاند و میفرمود:
«فاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنّی وَ قُرَّةُ عَینِی وَ ثَمَرَةٌ فُؤادِی»؛[2]
«فاطمه قطعهای از من و نور چشم و میوهی قلب من است. بلكه:
«رُوحِی الَّتِی بَینَ جَنْبَی»؛
«فاطمه روح و جان من و مایهی حیات من است».
«اِنَّ اللهَ لَیغْضَبُ لِغَضَبِ فاطِمَةَ وَ یرْضی لِرِضا فاطِمَةَ»؛[3]
خشم فاطمه، خشم خدا و رضای فاطمه، رضای خداست».
با این بیان میخواست به مردم بفهماند كه اگر بعد از من روزی دیدید فاطمه در مقابل كسی ایستاد و بر او خشم كرد، بدانید كه من بر او خشم كردهام و خدا نیز بر او خشم كرده است. او میدانست در آینده چنین حادثهای پیش میآید كه دنیادارانی، غصب مقام خلافت میكنند و برای دستاندازی به فدك، نحلهی تنها یادگارش را منكِر میشوند و علی(ع) را چنان منزوی میكنند كه قادر بر دفاع ازحقّش نخواهد بود. در آن روز تنها قهرمان مبارزهی با كفر و نفاق، همین دختر مظلومهاش خواهد بود.
سه دلیل محکم بر ملعون بودن غاصبان
آری! فاطمه(س) دید امروز، روز جهاد بزرگ او و روز ابلاغ رسالت عظیم اوست و باید عدم رضایت خود را نسبت به دستگاه حاكم به طور آشكار و علنی اعلام نماید و با سخنرانی آتشین و افشاگرانهی خود، غاصب بودن هیأت حاكمه را برای همهی مردم برملا سازد و لذا شما سه مطلب را كنار هم بگذارید و ببینید چه نتیجهی روشنی میگیرید؛
اوّلاً سخنرانی حضرت زهرا(س) در مسجد مدینه در مجمع عمومی مسلمین از مهاجرین و انصار كه نشان دهندهی آزردگی خاطر آن یگانه یادگار پیامبر(ص) از ابوبكر و هواداران او بود.
ثانیا حدیث مسلّمالصّدور از رسول خدا(ص) كه آنحضرت، به دفعات مكرّر، آن را برای مسلمانان بیان كرده بود:
«فاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنّی فَمَن آذاها فَقَدْ آذانی وَ مَنْ آذانِی فَقَدْ آذَی اللهَ»؛
«فاطمه قطعهای از من است. هر كه او را بیازارد، مرا آزرده است و هر كه مرا بیازارد، خدا را آزرده است».
ثالثاً این آیه از قرآن:
«إنَّ الَّذِینَ یؤْذُونَ اللهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللهُ فِی الدُّنْیا وَالْآخِرَةِ وَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذاباً مُهِیناً»؛[4]
«كسانی كه خدا و رسولش را بیازارند، در دنیا وآخرت ملعون به لعنت خدا هستند و خدا، عذاب خواركنندهای برایشان آماده كرده است».
و نتیجهی بسیار روشن این سه مطلب در كنار هم این میشود كه: ابوبكر و هوادارانش، ملعون به لعنت خدا در دنیا و آخرتند. حال آیا ملعون به لعنت خدا، اهلیت جانشینی رسول خدا(ص) را دارد؟! صدّیقهی كبری(س) میخواست همین نتیجه را به مردم اعلام كند و سندِ بطلانِ حكومتِ هیأتِ حاكمه را به دست امّت اسلامی بسپارد.
پهلو شكست امّا دین مستقیم شد
آری! آن نادرهی زمان، بعد از پدر، ۷۵ یا ۹۵ روز بیشتر زندگی نكرد؛ امّا در ظرف همین مدّت کوتاه، علیه ظلم و ستم انقلاب كرد و تا آخرین نفس با باطل مبارزه كرد. با همان پهلوی شكسته و بازوی ورم كردهاش رسالت پدر را تتمیم و ولایت شوهر را تبلیغ و امامتِ فرزندانش را تحكیم كرد و از دنیا رفت.
ما شنیدهایم پهلوی زهرا شكست و بازویش ورم كرد و قبرش مخفی ماند امّا نیندیشیدهایم كه با همان پهلوی شكستهاش، كمر ابوبكر و عمر را تا روز قیامت شكست و كمر پیغمبر و علی(ع) را مستقیم كرد. با همان بازوی ورم كردهاش بازوی اسلام و قرآن را قوّت داد و با مخفی نگه داشتن قبرش، تشت رسوایی اهل تسنّن را از بام فلك به زیر انداخت و صدایش در زمین و آسمان پیچید كه:
وَلِاَی الْاُمُورِ تُدْفَنُ سِرّاً / بَضْعَةُ الْمُصْطَفی وَ یعْفی ثَراها
«و به چه دلیل پارهی تن مصطفی مخفیانه دفن و قبرش پنهان شد»؟!
آیا اهل تسنّن نباید بیندیشند و بفهمند كه چرا باید دختر پیامبرشان در دل شب دفن گردد و اثری از قبرش پیدا نباشد؟!
آماده شدن حضرت زهرا(س) برای سخنرانی
باری! برای رفتن به مسجد و ایراد سخن در مجمع مردان آماده شد، در حالی كه كوههای مصائب بر سرش ریخته و خُردش كرده بود. چنانكه خودش فرموده است:
صُبَّتْ عَلَی مَصائِبُ لَو اَنَّها / صُبَّتْ عَلَی الْاَیامِ صِرٌن لَیالِیا
«مصیبتهایی بر من ریخته شد كه اگر بر روزهای روشن میریخت، تبدیل به شب تار میگردید»!
آنگاه سخنی باید بگوید تاریخی و در صفحهی روزگار ماندنی كه عالمان و متفكّران در شرح جمله به جملهی آن، كتابها بنویسند و عمیقترین معارف توحیدی را از آن به دست آورند. آن چنان مسلّط بر سخن بود كه گویی اصلاً دردی ندارد و مصیبتی ندیده و حزن و اندوهی، سایه بر روحش نیفكنده است و این جز اعجاز و خرق عادت، توجیهی ندارد. در كیفیت آمدنش به مسجد آوردهاند:
(لاثَتْ خِمارَها) روسری خود را بر سر پیچید. خمار آن روسری است كه سروصورت و گردن را میپوشاند که در لغت گفتهاند:
«ما تُغَطِّی بِها الْمَرْئَةُ رَأْسَها وَ وَجْهَها»؛
«خمار آن روسری است که زن سر و صورتش را با آن میپوشاند».
«وَ اشْتَمَلَتْ بِجِلْبابِها»؛
«و خود را با جِلباب پوشاند».
«جلباب» آن جامهی رویین وسیعی است كه تمام لباس زن را میپوشاند و جامهی بیرونی زن است و ما از آن به چادر تعبیر میكنیم. بعد از این كه خود را با جلباب و خمار پوشانید:
«وَ اَقْبَلَتْ فِی لُمَّةِ مِنْ حَفَدَتِها وَ نِساءِ قَوْمِها»؛
«در میان گروهی از بستگان و زنان خاندانش حركت كرد [در حالی كه شخص او از میان همراهانش شناخته نمیشد]».
«تَطَأ ذُیولَها»؛
«[وقتی حركت میكرد] دامنهای چادر [از بلندی] زیر پایش میرفت».
«ما تَخْرِمُ مِشْیتُها مِشْیةَ رَسُولِ الله»؛
«نحوهی رفتارش، كم و كسری از رفتار رسول خدا نداشت».
حضور تأثّرآمیز حضرت زهرا(س) در مسجد
«فَدَخَلَتْ عَلَیهِ»؛
«با جلال و وقار تمام] داخل مسجد شد».
در حالی كه ابوبكر و یارانش در میان مهاجرین وانصار نشسته بودند.
«فَنِیطَتْ دُونَها مُلائَةٌ»؛
«به محض ورود حضرت صدّیقه(س) پردهی سفیدی مقابلشان كشیده شد».
«فَجَلَسَتْ»؛
«[آن پرده نشین حریم الهی پشت پرده] نشست».
«ثُمَّ اَنَّتْ اَنَّةً»؛
«با یك نگاه به جایگاه پدر در مسجد و منبر، نالهای جانسوز از دل كشید».
«اَجْحَشَ الْقَومُ لَها بِالْبُكاءِ»؛
«بر اثر نالهی زهرا، صدای ناله و افغان از حضّار در مسجد برخاست [و جمعیت به خروش آمد]».
«فَارْتَجَّ الْمَجْلِسُ»؛
«مجلس به لرزه درآمد، تكان خورد و به هم ریخت».
«ثُمَّ اَمْهَلَتْ هُنَیهَةً»؛
«اندكی فاطمه سكوت كرد و مهلت داد».
«حَتّی إذا سَكَنَ نَشِیجُ الْقَوْمِ و هَدَئَتْ فَوْرَتُهُمْ»؛
«تا جوش مردم فرو نشست و سكوتی برقرار شد».
ناطقهی ولایت آغاز سخن كرد:
«اَلْحَمْدُلِلّهِ عَلَی ما اَنْعَمَ وَ لَهُ الْشُّكْرُ بِما اَلْهَمَ وَ الثَّناءُ بِما قَدَّمَ...»؛
«حجت خدا را بر آنچه انعام فرموده و شکر خدا را بر آنچه بر دلها الهام کرده و ثنا ستایش او را بر آنچه مرحمت فرموده است».
آنچه لازم است ما بدانیم ـ مخصوصاً جوانان عزیز متوجّه باشند ـ این است كه امر ولایت و امامت را بسیار جدّی بگیریم و بدانیم روح اسلام و قرآن، اعتقاد به ولایت و امامت است و اگر آن نباشد، دین نیست و روز قیامت، اسلام و قرآنِ خالی از اعتقاد به ولایت را از ما نمیپذیرند و به جرگهی اهل ایمان راهمان نمیدهند.
خودآزمایی
1- هدف اعتراض حضرت زهرا(س) چه بود؟
2- سه دلیل محکم بر ملعون بودن غاصبان(حکومت) را بیان کنید.
3- روح اسلام و قرآن کدام است؟
پینوشتها
[1]ـ سورهی ابراهیم، آیات ۲۸و۲۹.
[2]ـ بحارالانوار، جلد ٤٣، صفحهی ٢٤.
[3]ـ همان، جلد ۴۴، حدیث ۴٤.
[4]ـ سورهی احزاب، آیهی ۵۷.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله سید محمد ضیاءآبادی