فصل چهارم؛ حضرت فاطمهی الزهرا(س) | ۲
اما مقام معنوى این بزرگوار، نسبت به مقام جهادى و انقلابى و اجتماعى او، باز بهمراتب بالاتر است. فاطمهی زهرا بهصورت، یک بشر، یک زن، آنهم زنى جوان است؛ اما در معنا، یک حقیقت عظیم، یک نور درخشان الهى، یک بندهی صالح، یک انسان ممتاز و برگزیده است. آن كسىست كه رسول اكرم به امیرالمؤمنین(ع) فرمود: «یا عَلی اَنتَ اِمامُ اُمّتی وَ خَلیفَتی عَلَیها بَعدی وَ اَنتَ قائِدُ المُؤمِنینَ اِلَى الجَنَّةِ وَ كَاَنّی اَنظُرُ اِلَى ابنَتی فَاطِمَةَ قَد اَقبَلَتْ یومَ القِیامَةِ عَلى نَجیبٍ مِن نُورٍ عَن یمینِها سَبعونَ اَلفَ مَلَكٍ وَ عَن یسارِها سَبعونَ اَلفَ مَلَكٍ وَ بَینَ یدَیها سَبعُونَ اَلفَ مَلَكٍ وَ خَلفَها سَبعونَ اَلفَ مَلَكٍ تَقُودُ مُؤمِناتِ اُمَّتی اِلَى الجَنَّةِ»[1]. یعنى در روز قیامت، امیرالمؤمنین مؤمنین را به بهشت رهبری میکند، مردان مؤمن را بهسوی بهشت هدایت میکند و فاطمهی زهرا زنان مؤمن را به بهشت الهى راهنمایی میکند. عِدل امیرالمؤمنین، همپایه و همسنگ امیرمؤمنین آن کسیست که وقتى در محراب عبادت میایستاد، هزاران فرشتهی مقرب خدا، به او خطاب میکردند، به او سلام میکردند، به او تهنیت میگفتند و همان سخنى را میگفتند كه فرشتگان، به مریم اطهر، قبلاً گفته بودند؛ عرض میکردند: «یا فاطِمَةُ اِنَّ اللهَ اصطَفاكِ وَ طَهَّرَكِ وَ اصطَفاكِ عَلَی نِساءِ العالَمِینَ»[2]. این، مقام معنوى فاطمه زهراست.
زنی، آنهم در سنین جوانى به جایی میرسد از لحاظ مقام معنوى كه بنا بر آنچه كه در بعضى از روایات هست، فرشتگان با او سخن میگویند و حقایق را به او میآموزند و ارائه میدهند. محدثه است؛ یعنى كسىست كه فرشتگان با او حدیث میکنند و حرف میزنند. این مقام معنوى، این میدان وسیع، این قلّهی رفیع، در مقابل همهی زنهاى آفرینش و عالَم است. فاطمهی زهرا در قلّهی این بلنداى عظیم ایستاده و به همهی زنان عالَم خطاب میکند و آنها را دعوت میکند به پیمودن این راه. آنهایی كه در طول تاریخ ـ چه در جاهلیت قدیم، چه در جاهلیت قرن بیستم ـ سعى كردهاند كه زن را تحقیر کنند، كوچك كنند، او را دلبستهی به همین زخارف و زینتهاى ظاهرى معرفى کنند؛ زن را پایبند مُد و لباس و آرایش و طلا و زیورآلات كنند؛ زن را وسیلهای و دستمایهاى براى خوشگذرانیهاى زندگى وانمود کنند و عملاً در این راه قدم بردارند؛ منطق آنها منطقىست كه مثل برف، مثل یخ، در مقابل گرماى خورشیدِ مقام معنوى فاطمهی زهرا(س) ذوب میشود و از بین میرود.
اسلام، فاطمه را، آن عنصر برجسته و ممتاز ملكوتی را، بهعنوان نمونه و اسوهی زن معرفى میکند. آن، زندگى ظاهرى او، جهاد او، مبارزهی او، دانش او، سخنورى او، فداكارى او، شوهردارى او، مادرى او، همسرى او، مهاجرت او، حضور او در همهی میدانهاى سیاسى و نظامى و انقلابى و برجستگى همهجانبهی او كه مردهاى بزرگ را در مقابل او به خضوع وادار میکرد؛ اینهم مقام معنوى او، ركوع او، سجود او، محراب عبادت او، دعای او، صحیفهی او، تضرع او، ذات ملكوتى او، درخشندگى عنصر معنوى او، و خلاصه همپایه و هموزن و همسنگ امیرالمؤمنین و پیغمبر بودنِ او؛ زن، این است. الگوى زنى كه اسلام میخواهد بسازد، این است. 26/10/1368
یک نکته در زندگى زهراى اطهر(س) هست كه به آن نکته باید توجه كرد. البته، ما وارد نمیشویم در تعریف مقامات معنوی آن بزرگوار؛ ما قادر نیستیم مقامات معنوی فاطمهی اطهر(س) را بفهمیم، درک کنیم. حقیقتاً در اوج قلّهی معنویت انسانی و تکامل بشری، فقط خداوند است که بندگان خود را میشناسد و مقام آنها را میبیند و کسانی که همطراز آنها باشند. لذا فاطمهی زهرا را امیرالمؤمنین خوب میشناخت و پدر بزرگوارش خوب میشناخت و اولاد معصومینش خوب میشناختند. مردم آن زمان و مردم زمانهای بعد و ما در این روزگار نمیتوانیم آن درخشندگی و تلألؤ معنویت را در آن بزرگوار تشخیص بدهیم. نور درخشان معنوی، به چشم همهکس نمیآید و چشمهای نزدیکبین ما و ضعیف ما قادر نیست که آن جلوهی درخشان انسانیت را در وجود این بزرگواران ببیند.
لذا وارد نمیشویم در صحنهی تعریف معنوی فاطمهی زهرا(س) لکن در زندگی معمولی این بزرگوار، یک نکتهی مهم است و آن جمعِ بین زندگى یک زن مسلمان در رفتارش با شوهر، در رفتارش با فرزندان، در انجام وظایفش در داخل خانه، این از یک طرف، و بین وظایف یک انسان مجاهدِ غیورِ خستگیناپذیر در برخوردش با حوادث سیاسى مهمِ بعد از رحلت رسول اكرم(ص) كه به مسجد میآید، سخنرانى میکند، موضع گیرى میکند، دفاع میکند، حرف میزند؛ یک جهادگر بهتمامِمعنا، خستگیناپذیر، محنتپذیر، سختیتحملكن، این هم از جهت دیگر؛ و از جهت سوم، یک عبادتگر، یک بهپادارندهی نماز در شبهاى تار و قیامِ لله و خضوع و خشوع براى پروردگار، که در محراب عبادت، این زن جوان مانند اولیاى كهنِ الهى، راز و نیاز میکند با خدا و عبادت میکند.
این سه بعُد را باهم جمع كردن، این آن نقطهی درخشان زندگى فاطمهی زهرا(س) است. این سه چیز را از هم جدا نكرد فاطمه زهرا(س). بعضى خیال میکنند آن انسانى كه مشغول عبادت است، یک عابد و متضرع و اهل دعا و ذكر است، نمیتواند یک انسان سیاسى باشد. یا بعضى خیال میکنند كسى كه اهل سیاست است ـ چه زن و چه مرد ـ و در میدان جهاد فیسبیلالله حضور فعال دارد، نمیتواند اگر زن است، یک زن خانه باشد، با وظایف مادرى، با وظایف همسرى، با وظایف كدبانویی خانه؛ اگر مرد است، یک مرد خانه، یک مرد دُكا، یک مرد زندگى باشد. خیال میکنند اینها باهم منافات دارد؛ درحالیکه ازنظر اسلام، این سه چیز با یکدیگر منافات که ندارد، ضدیت كه ندارد، كمككنندهی هم در ساختن شخصیت انسان كامل است. 22/9/1368
اگرچه شخصیت زهراى اطهر، در ابعاد سیاسی و اجتماعى و جهادى، شخصیت ممتاز و برجستهاىست؛ بهطورىكه همهی زنان مبارز و انقلابى و برجسته و سیاسى عالَم میتوانند درس بگیرند از زندگى كوتاه و پرُمغز آن زنی که در بیت انقلاب متولد شد و تمام دوران كودکی را در آغوش پدرى گذراند كه در حال یک مبارزهی عظیم جهانىِ فراموشنشدنى بود. آن خانمى كه در دوران كودکی، سختیهاى مبارزهی دوران مكه را چشید، به شعب ابیطالب بُرده شد، گرسنگى و سختى و رعب و انواع و اقسام شدتهاى دوران مبارزهی مكه را لمس نمود و بعد هم كه به مدینه هجرت كردند همسر مردى شد كه تمام زندگیاش جهاد فیسبیلالله بود و در تمام ده سال تقریباً، قریب یازده سال زندگى مشترك فاطمهی زهرا و امیرالمؤمنین(ع) هیچ سالى، بلكه هیچ نیمسالى نگذشت كه این شوهر، كمر به جهاد فیسبیلالله نبسته باشد، به میدان جنگ نرفته باشد و این زن، زن بزرگ و زن فداكار، همسرى شایستهی یک مرد مجاهد و یک سرباز و سردار دائمى میدان جنگ را نكرده باشد.
پس زندگى فاطمهی زهرا اگر چه كوتاه بود، اگرچه در حدود بیست سال ـ اندکی کمتر یا اندکی بیشتر ـ زندگی او بیشتر طول نكشید؛ اما این زندگی، از جهت جهاد و مبارزه و تلاش و كار انقلابى و صبر انقلابی و درس و فراگیرى و آموزش به اینوآن و سخنرانى و دفاع از نبوت و دفاع از امامت و دفاع از نظام اسلامى، یک دریاى پهناورى از تلاش و مبارزه و كار و درنهایت هم شهادت. این، زندگى جهادى فاطمهی زهراست كه بسیار عظیم و فوقالعاده است و حقیقتاً بینظیر است و یقیناً در ذهن بشر ـ چه امروز و چه در آینده ـ یک نقطهی درخشان و استثناییست. 26/10/1368
در محیط علم یک دانشمند والاست. آن خطبهاى كه فاطمهی زهرا در مسجد مدینه، بعد از رحلت پیغمبر ایراد كرده است، خطبهاىست كه به گفتهی علامهی مجلسى، بزرگان فُصحا و بُلغا و دانشمندان باید بنشینند كلمات و عبارات این خطبه را معنا كنند. اینقدر پُرمغز است؛ از لحاظ زیبایی هنرى، این سخن فاطمهی زهرا مثل زیباترین و بلندترین كلمات نهجالبلاغه است؛ در حد سخن امیرالمؤمنین. فاطمهی زهرا میرود در مسجد مدینه، میایستد در مقابل مردم و ارتجالاً[3] حرف میزند! شاید نیم ساعت صحبت کرده است با بهترین و زیباترین عبارات و زبدهترین و گزیدهترین معانى. 25/9/1371
اصلاً ماها كه اهل سخنرانى و حرفزدن ارتجالى هستیم، میفهمیم كه چقدر این سخنان عظیم است. یک دختر هجده ساله، بیستساله ـ گفتم چون سنِ دقیق آن حضرت مسلّم نیست، چون تاریخ ولادت آن بزرگوار مسلّم نیست، اختلافی [است] ـ حالا حداقل هجده سال، حداکثر بیستوچهار سال، یک دختر بیستودو، سه، چهارساله مثلاً فرض کنید، آن هم با آن مصیبتها، با آن سختیها میآید داخل مسجد، در مقابل انبوه جمعیت، با حجاب، یک سخنرانى میکند كه این سخنرانى، كلمهكلمهاش در تاریخ میماند.
عربها معروف بودند به خوشحافظگی؛ یعنی یک نفر میآمد یک قصیدهی هشتاد بیتى را میخواند، ده نفر، بعد از اینكه جلسه تمام میشد، مینشستند مینوشتند این را. این قصایدى كه مانده، اینها غالباً اینجوری مانده. در «نوادى»، نادیها ـ یعنى در آن مراكز اجتماعی ـ خوانده میشد و ضبط میشد. این خطبهها، این حدیثها، غالباً اینجور ماندند؛ نشستند نوشتند و حفظ كردند این خطبه را تا امروز مانده. كلماتِ مفت در تاریخ نمیماند؛ هر حرفى نمیماند. اینقدر حرفها زده شده، آنقدر سخنرانى شده، اینقدر مطلب گفته شده،اینقدر شعر گفته شده، نمانده؛ کسی اعتنا نمیکند. آنیكه تاریخ در دل خودش نگه میدارد و بعد از 1400 سال هر انسانی كه نگاه میکند، احساس خضوع میکند، این یک عظمت را نشان میدهد. خب این براى یک دخترِ جوان به نظر من یک الگوست. 7/2/1377
زندگى فاطمهی زهرا یک زندگیای که از همهی ابعاد، در آن کار و تلاش و تكامل و تعالى روحى یک انسان است. شوهر جوان دائماً در جبهه و میدانهاى جنگ، مشکلات محیط و مشکلات زندگى، فاطمهی زهرا را مثل یک كانونى براى مراجعات مردم و مسلمانانها قرار میدهد. دختر كارگشاى پیغمبر در این شرایط، زندگى را با كمال سرافرازى پیش میبرد؛ فرزندانى تربیت میکند مثل حسن، مثل حسین، مثل زینب؛ شوهرى مثل علی را نگهدارى میکند، رضایت پدرى مثل پیغمبر را جلب میکند! راه فتوحات و غنائم باز شده است، دختر پیغمبر ذرهاى از لذتهاى دنیا و تشریفات و تجملات و چیزهایی را كه دل دخترهای جوان و زنها متوجه آنهاست، به خود راه نمیدهد.
عبادت فاطمهی زهرا، یک عبادت نمونه است. حسن بصرى كه یکی از عباد و زهاد معروف دنیاى اسلام است، دربارهی فاطمهی زهرا میگوید که: بهقدرى دختر پیغمبر عبادت كرد و در محراب عبادت ایستاد كه «تَوَرَّمَ قَدَماها».[4] پاهاى آن بزرگوار از ایستادن در محراب عبادت، ورم كرد! امام حسن مجتبی میگوید که: یک شبى ـ شب جمعهای ـ تا صبح مادرم به عبادت ایستاد، تا صبح عبادت كرد، تا وقتیکه «حَتَّى انفَجَر عَمودُ الصُّبحِ»[5] تا وقتىكه طلوعِ فجر شد، مادر من از سر شب تا صبح مشغول عبادت بود و دعا کرد و تضرع كرد. امام حسن میگوید، طبق روایت که شنیدم كه دائم مؤمنین و مؤمنات را دعا كرد؛ مردم را دعا كرد؛ براى مسائل عمومى دنیاى اسلام دعا كرد. صبح كه شد گفتم: «یا اُمّاه»، مادرم! «لِمَ لا تَدعینَ لِنَفسِكِ كَما تَدعینَ لِغَیرِكِ»، یک دعا براى خودت نكردى! یک شب تا صبح دعا، همه براى دیگران!؟ در جواب فرمود: «یا بُنَىَّ، اَلجارُ ثُمَّ الدّارَ»، اول دیگران، بعد خود ما! این، آن روحیهی والاست.
جهاد آن بزرگوار در میدانهاى مختلف، یک جهاد نمونه است. در دفاع از اسلام؛ در دفاع از امامت و ولایت، در حمایت از پیغمبر، در نگهدارى بزرگترین سردار اسلام، یعنى امیرالمؤمنین كه شوهر او بود. که امیرالمؤمنین دربارهی فاطمهی زهرا یکوقتی فرمود که «وَ لا اَغضَبَتنی وَ لا عَصَت لی اَمراً»[6]، یکبار این زن در طول دوران زناشویی، مرا به خشم نیاورد، یکبار از دستور من سرپیچى نكرد. فاطمهی زهرا با آن عظمت و جلالت، در محیط خانه، یک همسر است، یک زن است، آنطوری كه اسلام میگوید.
..آن عبادتش، این فصاحت و بلاغتش، این فرزانگى و دانشش، این معرفت و حكمتش، آن جهاد و مبارزهاش، آن رفتارش بهعنوان یک دختر، آن رفتارش بهعنوان یک همسر، آن رفتارش به عنوان یک مادر؛ آن احسانش به مستمندان، که وقتی پیرمرد مستمندی را پیغمبر فرستاد در خانهی امیرالمؤمنین که برو حاجتت را از آنها بخواه؛ فاطمهی زهرا یک پوستی را که حسن و حسین بر روی آن میخوابیدند، به عنوان زیرانداز فرزندان خود در خانه داشت و چیزی جز آن نداشت، آن را برداشت داد به این سائل و گفت: ببر بفروش و از پول آن استفاده کن. این، شخصیت جامعالاطراف فاطمهی زهراست. این، الگوست. الگوى زن مسلمان این است.
زن مسلمان باید در راه فرزانگى و علم تلاش كند؛ در راه خودسازى معنوى و اخلاقى تلاش كند؛ در میدان جهاد و مبارزه ـ از هر نوع جهاد و مبارزهای ـ پیشقدم باشد؛ نسبت به زخارف دنیا و تجملاتِ كمارزش، بیاعتنا باشد؛ عفت و عصمت و طهارتش در حدى باشد كه چشم و نظرِ هرزهی بیگانه را بهخودیخود دفع كند؛ در محیط خانه، دلآرام شوهر و فرزندانش باشد؛ مایهی آرامش زندگى و آسایش محیط خانواده باشد؛ در دامن پرمهر و پرعطوفت و با سخنان پرنكته و مهرآمیزش، فرزندان سالمى را از لحاظ روانى تربیت كند؛ انسانهاى بیعقده، انسانهاى خوشروحیه، انسانهاى سالم از لحاظ روحى و اعصاب، در دامان او پرورش پیدا بكنند، مردان و زنان و شخصیتهاى جامعه را بهوجود بیاورد. از هر سازندهاى، مادر سازندهتر و باارزشتر است. بزرگترین دانشمندان، ممكن است یک ابزار بسیار فوق پیچیدهی الكترونیکی را مثلاً بهوجود بیاورند، موشكهاى قارهپیما را بهوجود بیاورند، وسایل تسخیر فضا را بهوجود بیاورند؛ هیچ کدام از اینها اهمیت این را ندارد كه كسى یک انسان والا بهوجود بیاورد و او، مادر است. این، آن الگوى زن اسلامىست. 25/9/1371
خودآزمایی
1- مقام معنوى حضرت فاطمه زهرا(س) را بیان کنید.
2- نقطهی درخشان زندگى فاطمهی زهرا(س) را شرح دهید.
3- عبادت فاطمهی زهرا(س) را مختصری شرح دهید.
پینوشتها
[1]. بحارالانوار/ کتاب تاریخ امیرالمؤمنین / ابواب النصوص علی امیرالمؤمنین/ باب ۵۰ / ح۵۲، «اى على! تو امام این امّت و خلیفهی بر آنها بعد از من هستى، و تو هدایتكنندهی مؤمنان بهسوى بهشت خواهى بود. و گویی دخترم فاطمه را میبینم كه در روز قیامت بر شترى از نور سوار است و در طرف راست، چپ، پیشِ رو، و پشت سر وى، هرکدام، هفتاد هزار فرشته قرار دارند و او زنان مؤمن امّت را بهسوى بهشت راهنمایی میکند.»
[2]. دلائلالامامة (محمدبنجریر طبری آملی، متوفی قرن ۵ق) / ص۸۱، «ای فاطمه! خداوند تو را برگزیده، و از همه پلیدیها پاك نموده و بر زنان عالمیان برترى داده است.»
[3]. (رجل) بهطور بداهه سخنگفتن
[4]. مناقب آلابیطالب / باب مناقب فاطمة الزهراء / فصل فی سیرتها
[5]. بحارالانوار/ کتاب الصلاة / ابواب فضل یوم الجمعة / باب۳ / ح۱۹
[6]. بحارالانوار/ کتاب تاریخ فاطمة و الحسن و الحسین / ابواب تاریخ سیدة نساء العالمین / باب۵ / ح۳۲
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله العظمی سیدعلی خامنهای