نابینا در دنیا، کور در آخرت
کتاب تحف العقول که از کتب معتبر حدیثی ماست، نامهای را از امام عسکری(ع) نقل میکند که در جواب نامهی اسحاق بن اسماعیل نیشابوری که از خواصّ اصحاب امام(ع) بوده مرقوم فرمودهاند. البتّه آن نامه مفصّل است، ولی به تناسب موضوع چند جملهای بیان میشود. ضمن نامه آمده است:
فَاعْلَمْ یَقِیناً یا إسْحاق أنَّهُ مَنْ خَرَجَ مِنْ هذِهِ الدُّنْیا أعْمی فَهُوَ فِی الإخِرَةِ أعْمی وَ أضَلُّ سَبِیلاً؛[1]
این مطلب را به طور یقین بدان ای اسحاق، کسی که از این دنیا نابینا بیرون برود، در عالم آخرت نابینا و گم کرده راه محشور خواهد شد.
این مطلب بسیار شایان تأمّل و دقّت است که ما باید دربارهی آن بیندیشیم. نابینایی در عالم قیامت، در واقع محرومیّت ابدی است. اگر فرضاً کسی در این دنیا از مادر، کورِ مادرزاد متولّد بشود، طبیعی است که چه محرومیّتهایی خواهد داشت و حال آنکه زندگیِ زودگذری است و منتها ۵۰ یا ۷۰ سال اَشکال و اَلوان را نمیبیند و از دیدن رنگها و شکلهای اشیاء محروم میماند و در عین حال، این محرومیّت برای ناگوار است. حال، شما حساب کنید اگر آدمی در سرای ابدی عالمِ آخرت برای همیشه از تمام لذّات و خوشیها محروم گردد چه وضع و حالی خواهد داشت؟
آخر، ما کافر نیستیم، ایمان به حیات ابدی و زندگی جاودانی پس از مرگ داریم. اگر خدای ناخواسته ما کور از مادر دنیا متولّد شده از دیدار جمال خدا محروم گردیم، چه وضع و حالی خواهیم داشت؟ ما را برای نیل به جمال، آفریده و عشق به جمال را در نهاد ما قرار دادهاند و لذا اگر در این دنیا اندک جمالی در موجودی ببینیم، به او دل میبندیم. این نشان میدهد که فطرتِ انسان، جمال پسند و جمال پرست است. میخواهد به جمال برسد امّا اینها که در دنیا هستند دارای جمالی نیستند در واقع زشتهای زیبانما هستند! در عین حال چون پرتوی از جمال، روی صفحهی خاک افتاده، این چنین ما را از خود بیخود میکند.
آری، ما را برای دیدار آن جمالی آفریدهاند که کُلُّالجَمال است که خودش فرموده است:
یا أَیهَا الْإِنْسانُ إِنَّكَ كادِحٌ إِلی رَبِّكَ كَدْحاً فَمُلاقِیهِ؛[2]
ای انسان! این را مسلّم بدان که تو بار سفر بستهای و با رنج مستمرّ رو به سوی پروردگارت میروی و سرانجام او را دیدار میکنی!
تقوای خدا را رعایت كنید و مطمئن باشید كه به لقاء و دیدار او خواهید رسید. روزی بیاید که:
وُجُوهٌ یوْمَئِذٍ نَاضِرَةٌ * إِلی رَبِّها ناظِرَةٌ؛[3]
چهرههایی آن روز شاداب و خرّمند، چون نظارهگر پروردگارشان میباشند.
جمال او را مشاهده میکنند و غرق در شادابی و نشاطند.
قَدْ خَسِرَ الَّذِینَ كَذَّبُوا بِلِقاءِ اللهِ...؛[4]
به طور مسلّم، محروم و زیانکارند آنان که لقای خدا را تکذیب کرده و آن را دروغ میپندارند...
از این رو امام عسکری(ع) به منظور هشدار دادن و بیدار کردن ما ـ به خواب غفلت فرورفتگان ـ میفرماید: این را یقیناً بدانید که کوران در این دنیا، کوران در آن سرا خواهند بود.
مقصود از کوری، کوری دل است
آنگاه امام(ع) میفرماید منظورم از کوری، نابینایی چشم سر نیست بلکه:
یا إِسحاقُ لَیْسَ تَعْمَى الْاَبْصارُ وَلكِن تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِی فِی الصُّدُورِ؛
چه بسا چشم سر کور نیست، ولی چشم دل کور میشود و آن جمالی را که باید ببیند نمیبیند و آنگاه میگوید:
...رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِی أَعْمَی وَ قَدْ كُنْتُ بَصِیرًا * قالَ كَذلِكَ أَتَتْكَ آیاتُنا فَنَسِیتَها وَ كَذلِكَ الْیوْمَ تُنْسَی؛[5]
خدایا! ! من که در دنیا چشم داشتم، چرا اینجا کور محشورم کردهای؟ جواب میشنود: آیاتِ ما به سراغت آمد تو آنها را به طاقِ نسیان نهاده، اعتنایی به آنها ننمودی و حال امروز هم تو به طاقِ نسیان نهاده میشوی [و مورد بیاعتنایی قرار میگیری].
سپس امام(ع) فرمود آیات خدا در دنیا که به فراموشی سپرده شده فراوان است، امّا بزرگترینِ آنها «آیت امامت و ولایت» است.
وَ أَیُّ آیَةٍ أَعْظَمُ مِنْ حُجَّةِ اللهِ عَلَى خَلْقِهِ وَ أَمینِهِ فِی بِلادِهِ وَ شَهِیدِهِ عَلى عِبادِهِ؛[6]
و کدام آیت و نشانهای بزرگتر از حجّت خدا بر خلق و امین او در شهرهای او و شاهد او بر بندگان او است.
امام و حجّت خدا کسی است که خدا او را در دنیا شاهد اعمال بندگانش قرار داده است که در دنیا اعمال همهی آدمیان را شهود کند و در قیامت، شهادت به وقوع آنها بدهد. هم اکنون امام عصر(عج) این مجلس را مشاهده میکند و گفتار ما را میشنود و از افکار و نیّات ما آگاه است، وگرنه چگونه میتواند در قیامت شهادت به وقوع اعمال و نیّات ما بدهد. بنابراین پناه به خدا میبریم از این که روز قیامت کور و نابینا وارد محشر بشویم. آنگاه بگویند شما در دنیا نسبت به اعظمِ آیات من امام حجة بن الحسن(ع) بیاعتنایی کردید و امروز هم باید از جانب ما مورد بیاعتنایی قرار گرفته و محروم از دیدار ما باشید. چون فرمودهاند:
اِنَّ الْمَعْرِفَةَ فِی هذِهِ الدُّنیا بَذْرُ الْمُشاهَدَةِ فِی الآخِرَة؛[7]
معرفت و شناخت [امام] در دنیا، بذر لقاء و مشاهدهی جمال خدا در آخرت است.
در آخرت، جمال خدا در جمال امام معصوم(ع) تجلّی میکند و لذا اگر در دنیا توانستید شناخت و معرفت امام را به دست آورید، در آخر خواهید توانست جمال امام را که مجلای جمال خداست مشاهده نمایید و به لقای خدا که هدف از خلقت انسان است نائل گردید.
راه شناخت امام معصوم(ع)
حال آیا معرفت و شناخت امام(ع) به چه معناست و راه به دست آوردن آن کدام است. ما همه مدّعی هستیم که امام را میشناسیم و معرفت به وجود اقدسش داریم. برای توضیح مطلب، به این مثال که عرض میکنم عنایت بفرمایید:
اگر کسی به بیماری صعبالعلاج قلبی مبتلا شده است و به او بگویند تنها راه درمان تو این است که فلان طبیب متخصّص در جرّاحی قلب را که مورد تأیید همهی پزشکان است که بشناسی آن بیمار هم در مقام تحقیق برآمد و آن طبیب را به این کیفیّت شناخت که اسمش این و اسم پدر و مادرش این است و در چه سنّی هست و در فلان مرکز علمی معروف درس خوانده و گواهینامهی فارغالتّحصیلی از آنجا گرفته و فعلاً در فنّ جراحی قلب، تخصّص کامل دارد و بیمارهای قلبی زیادی را هم معالجه کرده است، حال آیا شناختن آن طبیب به همین مقدار کافی در بهبود یافتن آن بیمار هست؟ به طور مسلّم خیر، زیرا این مقدار از شناخت طبیب، مقدّمه است برای رجوع به او و تحت معاینهی او قرار گرفتن و از او نسخه گرفتن و به آن نسخه عمل کردن و داروها را طبق دستور او تناول نمودن و سرانجام بهبود یافتن.
پس طبیبشناسی سه مرحله دارد:
مرحلهی اوّل: تحقیق و اطمینان پیدا کردن به تخصّص او در عمل جرّاحی قلب.
مرحلهی دوّم: مراجعهی به او و تحت معاینهی او قرار گرفتن و از او نسخه گرفتن.
مرحلهی سوّم: التزام عملی به نسخه و دستورات او داشتن.
اینگونه طبیب شناسی است که زمینه برای شفا یافتن از بیماری خواهد بود، وگرنه اکتفا به مقدّمات کار بدون التزام عملی، اثری در بهبودی بیمار نخواهد داشت.
حال، معرفت و شناخت امام و حجّت خدا که شفابخش بیماریهای روحی ما و تضمین کنندهی حیات ابدی ما پس از مرگ است نیز همین کیفیّت است. یعنی کسی مثلاً امام امیرالمومنین(ع) را اینگونه بشناسد اسمش علی نام پدرش ابیطالب، نام مادرش فاطمه بنت اسد، مَولِدش کعبه و مَدفَنش نجف است. شصت و سه سال عمر کرده و با شمشیر اِبن ملجم به شهادت رسیده است و ... اینگونه شناختن، که شناخت امام نیست زیرا مردمِ خارج از مذهب شیعی و حتّی دشمنان آن حضرت نیز او را به همین کیفیّت میشناسند و نویسندگان مسیحی در تاریخ زندگی و صفات فاضلهی آن بزرگوار کتابها نوشتهاند. پس این نوع معرفت معرفتی نیست که سعادتبخش در عالم پس از مرگ باشد، بلکه معرفت و شناخت لازم این است که ابتدا امام را به عنوان حجّتِ منصوب از جانب خدا و معصوم از هرگونه خطا بشناسد و سپس اصول و فروع دینش را از او بگیرد و آنگاه ملتزم به عمل، طبق دستوراتش باشد. این معرفتی است که آدمی را به سعادت جاودان در عالم پس از مرگ میرساند، وگرنه من، امام حسین(ع) زا همین قدر بشناسم که در کربلا و روز عاشورا به شهادت رسیده است و من قربانت اسمش میروم و خاک قبرش را میبوسم و در عزایش بر سر و سینه میزنم و اشک میریزم و اطعام میکنم. آیا تنها همین است معنای معرفتِ امام حسین(ع) که تأمینکنندهی سعادت دنیا و آخرت است یا خیر، اینها همه مقدّمه است برای تحقّق بخشیدن به رکن معرفت که التزام عملی به دستورات آن امام بزرگوار است که خودش فلسفهی قیام و شهادت خود را بیان فرموده که:
ألا تَرَونَ أنَّ الْحَقَّ لا یعْمَلُ بِهِ وَ أنَّ الباطِلَ لا یتَناهَى عَنْهُ؛[8]
آیا نمیبینید که به حق عمل نمیشود و از باطل خودداری نمیگردد؟!
یعنی هدف من از قیام و شهادت، عمل به حق است و خودداری از باطل که ما مدّعیان معرفتِ امام، اکثراً در همین مرحلهی التزام عملی به دستوراتشان لنگی داریم مانند همان بیماری که طبیب را به تخصّص در طبابت شناخته و از او نسخه هم گرفته ولی در عمل به آن نسخه و خوردن دارو و پرهیز از غذاهای مضّر، سهلانگاری میکند و در نتیجه میان بستر بیماری افتاده و مینالد و نسخه را کنار بسترش نهاده و گاه گاه آن را میخواند و مینالد.
خودآزمایی
1- چگونه پیمیبریم که فطرتِ انسان، جمال پسند و جمال پرست است؟
2- بزرگترینِ آیات خدا که در دنیا به فراموشی سپرده شده است، چیست؟
3- چگونه میتوانیم در آخرت جمال خداوند متعال را مشاهده نماییم؟
پینوشتها
[1]ـ تحف العقول، صفحهی ۴۸۴.
[2]ـ سورهی انشقاق، آیهی ۶.
[3]ـ سورهی قیامت، آیات ۲۲ و ۲۳.
[4]ـ سورهی انعام، آیهی ۳۱.
[5]ـ سورهی طه، آیات ۱۲۵ و ۱۲۶.
[6]ـ تحف العقول، صفحهی ۴۸۴.
[7]ـ علم الیقین فیض، صفحهی۲۳۰.
[8]ـ تحف العقول، صفحهی ۲۴۵.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله سید محمد ضیاءآبادی