درس دهم؛ در جهانِ بینهایت کوچکها
چون ما در لابهلاى شگفتیهاى این جهان آفرینش پرورش مىیابیم و به آنها عادت مىكنیم، به همین جهت بسیار مىشود كه از اهمیت موجودات شگفتانگیز آن غافل مىمانیم به عنوان نمونه:
۱ـ حیوانات و حشرات بسیار كوچكى در اطراف ما زندگى مىكنند، كه جثّهی بعضى از اینها شاید به اندازهی یكى دو میلیمتر بیشتر نیست، با این حال همانند یك حیوان بزرگ داراى دست و پا و چشم و گوش و حتى مغز و هوش و سلسلهی اعصاب و دستگاه گوارش هستند.
اگر مغز یك مورچه را در زیر میكروسكوپ بگذاریم و در ساختمان حیرتانگیز آن دقّت كنیم مىبینیم كه چه ساختمان عجیب و جالبى دارد؛ بخشهاى مختلف كه هر كدام فرماندهی قسمتى از اندام كوچك مورچه هستند در كنار یكدیگر چیده شدهاند؛ و كمترین دگرگونى در وضع آنها، قسمتى از بدن او را فلج مىكند.
عجیب این است در این مغز كوچك كه قطعاً از سر یك سنجاق بسیار كوچكتر است، یك دنیا هوش و ذكاوت و تمدّن و ذوق و هنر نهفته شده است، به طورى كه جمعى از دانشمندان سالیان دراز از عمر خود را براى مطالعه در وضع زندگى این حیوان صرف كرده و نكات جالب و حیرتانگیز آن را در كتابهاى خود براى ما جمعآورى كردهاند.
آیا كسى كه این همه هوش و ذكاوت و ذوق را در چنین موجود كوچكى جمع كرده است، مىتواند طبیعتى باشد كه به اندازهی سر سوزنى هوش و ذكاوت ندارد؟
***
2ـ در دنیاى اسرارآمیز اتم ـ مىدانیم كوچكترین موجودى كه تا كنون شناخته شده، اتم و اجزاى آن است. اتم به قدرى ریز است كه نیرومندترین میكروسكوپها كه به اصطلاح كاهى را كوه نشان مىدهد از دیدن آن عاجز است.
اگر مىخواهید بدانید اتم چقدر كوچك است، همین قدر بدانید كه یك قطره آب، بیش از تمام نفرات روى زمین، اتم دارد. و اگر بخواهیم پروتونهاى یك سانتیمتر از یك سیم نازك را بشماریم و از هزار نفر هم كمك بگیریم و در هر ثانیه یكى از آنها را جدا كنیم، 30 تا 300 سال (به اختلاف اتمها) شب و روز باید بیدار بمانیم تا همهی آنها را بشماریم.
حالا كه فهمیدیم یك سانتیمتر سیم نازك این اندازه اتم دارد، فكر كنید آسمان و زمین، آب و هوا و كهكشانها و منظومهی شمسى ما چه اندازه اتم دارد؟ آیا فكر بشر از تصوّر آن خسته نمىشود و جز آفرینندهی جهان كسى سر از حساب آنها بیرون مىآورد؟
اتمها درس توحید مىدهند
اتمشناسی از مهمترین مباحث علمى امروز و از نشاط انگیزترین آنهاست. این موجود ریز به ما درس توحید مىدهد، زیرا در جهان اتم بیش از همه چهار قسمت جلب توجه مىكند.
۱ـ نظام فوق العاده ـ تا كنون بیش از صد عنصر كشف شده كه تعداد الكترونهاى آنها به تدریج از یك شروع شده و به بالاتر از صد پایان مىپذیرد. این نظام عجیب هرگز نمىتواند مولود عوامل بدون شعور باشد.
۲ـ تعادل قوا ـ مىدانیم دو الكتریسته مخالف یكدیگر را جذب مىكنند؛ بنابراین، الكترونها كه بار الكتریكى منفى دارند، و هسته كه بار الكتریكى مثبت دارد، باید یكدیگر را جذب كنند.
و از طرف دیگر مىدانیم گردش الكترونها به دور هسته، نیروى دافعه (گریز از مركز) به وجود مىآورد؛ بنابراین، نیروى گریز از مركز مىخواهد الكترونها را از محیط اتم دور سازد، و اتم تجزیه گردد؛ و نیروى جاذبه مىخواهد الكترونها را جذب كند و اتم را نابود سازد.
اینجاست كه باید دید چگونه با حسابى دقیق، نیروى جاذبه و دافعه در اتمها تنظیم شده كه نه الكترونها فرار مىكنند و نه جذب مىشوند، بلكه همیشه در حال تعادل به حركت خود ادامه مىدهند؛ آیا ممكن است این تعادل را طبیعت كور و كر به وجود آورده باشد!
۳ـ هر كدام در مسیر خود ـ گفتیم بعضى از اتمها، الكترونهاى متعددى دارند ولى نه اینكه همهی الكترونها در یك مدار حركت كنند، بلكه در مدارهاى متعدّد، و میلیونها سال این الكترونها در فاصلههاى معین هر كدام در مرز خود با سرعت در حركتند، بدون این كه تضادى میان آنها رخ دهد.
آیا قرار دادن هر یك از آنها در مدارهاى معین و گردش با نظام حیرتزا موضوع ساده است!
4ـ نیروى عظیم اتم ـ براى اینكه به عظمت نیروى اتم پى ببرید فقط در نظر بگیرید كه:
در سال 1945 در صحراى بى آب و علفِ مكزیك یك آزمایش اتمى انجام شد؛ بمب بسیار كوچك اتمى روى یك برج فولادى رها شد؛ پس از انفجار، برج فولادى را آب كرد و سپس بخار نمود و برق و صداى مهیبى برخاست؛ هنگامى كه دانشمندان به سراغ آن آمدند اثرى از آن نبود.
در همین سال، دو بمب كوچك بر روى كشور ژاپن پرتاب شد؛ یكى روى شهر «ناكازاكى» و دیگرى روى شهر «هیروشیما».
در شهر اوّل 70 هزار نفر نابود و همین مقدار مجروح شدند و شهر دوّم 30 الى 40 هزار نفر تلفات و همین مقدار مجروح داشت كه ژاپن ناچار تسلیم بلاشرط در برابر آمریكا شد.
آیا تنها مطالعهی اسرار یك دانه اتم كافى نیست كه انسان را به آفریدگار آن آشنا كند؛ لذا، مىتوان گفت كه به تعداد اتمهاى جهان، دلیل بر وجود خدا داریم.
قرآن مجید مىگوید:
«وَ لَوْ أَنَّ مَا فِی الْأَرْضِ مِنْ شَجَرَةٍ أَقْلامٌ وَ الْبَحْرُ یمُدُّهُ مِنْ بَعْدِهِ سَبْعَةُ أَبْحُرٍ مَّا نَفِدَتْ كَلِمَاتُ اللهِ...»[1]
اگر تمام درختان روى زمین قلم شوند و دریاها مركب، هیچگاه نمىتوانند آفریدههاى خدا را بنویسند.
یک بحث تکمیلی برای درس دهم
چه پر شکوه است صفات خدا
صفات او
به هوش باشید به همان اندازه که خدایابى، یعنى پى بردن به وجود خدا از طریق مطالعهی اسرار جهان آفرینش سهل و آسان است، شناسایى صفات خدا به دقّت و احتیاط فراوان احتیاج دارد.
لابد مىپرسید چرا؟ دلیل آن روشن است؛ زیرا، خداوند هیچ چیزش با ما و آنچه دیدهایم و شنیدهایم شباهت ندارد؛ بنابراین، نخستین شرط شناسایى صفات خداوند، نفى تمام صفات مخلوقات از آن ذات مقدس، یعنى تشبیه نکردن او به هیچ یک از موجودات محدود عالم طبیعت است؛ و اینجاست که کار به جاى باریکى مىکشد؛ زیرا، ما در دل این طبیعت، بزرگ شدهایم؛ تماس ما با طبیعت بوده؛ با آن انس گرفتهایم؛ لذا، ما میل داریم همه چیز را با مقیاسهایِ آن بسنجیم.
به عبارت دیگر، ما هر چه دیدهایم، جسم و خواص جسم بوده است؛ یعنى، موجوداتى که داراى زمان و مکان معینى بودهاند؛ ابعاد و اشکال مخصوصى داشتهاند؛ با این حال، تصوّر خدایى که نه جسم دارد، نه زمان و نه مکان، و در عین حال به تمام زمانها و مکانها احاطه دارد، و از هر نظر نامحدود است، کارى است دشوار؛ یعنى، احتیاج دارد که با دقت در این راه گام برداریم.
اما یادآورى این نکته بسیار لازم است که ما به حقیقت ذات خدا هرگز پى نخواهیم برد، و انتظار آن را هم نباید داشته باشیم؛ زیرا چنین انتظارى به این مىماند که انتظار داشته باشیم اقیانوس بیکرانى را در ظرف کوچکى جاى دهیم، یا فرزندى که در درون شکم مادر است، از تمام جهان بیرون باخبر گردد، آیا چنین چیزى ممکن است!
و اینجاست که یک لغزش کوچک ممکن است انسان را فرسنگها از جادهی اصلى خداشناسى به دور اندازد و در سنگلاخ بت پرستى و مخلوق پرستى سرگردان سازد. (دقّت کنید)
خلاصه این که باید متوجه باشیم صفات خدا را با صفات مخلوقات، هرگز مقایسه نکنیم!
صفات جمال و جلال
معمولاً صفات خدا را به دو دسته تقسیم مىکنند: صفات ثبوتیه یعنى آنچه خداوند آنها را داراست و صفات سلبیه یعنى آنچه خداوند از آنها منزه است.
و اکنون این سؤال پیش مىآید که ذات خداوند داراى چند صفت است؟
پاسخ آن این است که: صفات خدا از یک نظر بىپایان و نامحدود و از نظرى در یک صفت خلاصه مىشود؛ زیرا تمام صفات ثبوتى خدا را مىتوان در جملهی زیر خلاصه کرد:
ذات خدا ذاتى است نامتناهى از هر جهت، و داراى تمام کمالات.
در مقابل صفات سلبى نیز در این جمله خلاصه مىگردد:
ذات خدا از هیچ نظر نقصان ندارد.
ولى از نظر دیگر، چون کمالات و نقائص درجات دارند؛ یعنى، بى نهایت کمال و بى نهایت نقص را مىتوان تصوّر نمود؛ لذا مىتوان گفت خداوند بىنهایت صفات ثبوتى، و بى نهایت صفات سلبى دارد؛ زیرا، هر کمالى تصور شود او دارد، و هر نقصى تصور شود، خداوند از آن پیراسته است؛ پس صفات ثبوتى و سلبى خداوند، نامحدود است.
معروفترین صفات خداوند
مشهورترین صفات ثبوتى خداوند همان است که در شعر معروف زیر جمعآورى شده است:
عالِم و قادر و حىّ است و مُرید و مُدرک
هم قدیم و ازلى پس متکلّم صادق
1ـ خداوند عالم است؛ یعنى همه چیز را مىداند.
2ـ قادر است؛ یعنى بر همه چیز تواناست.
3ـ حىّ است؛ یعنى زنده است؛ زیرا موجود زنده کسى است که هم علم دارد، هم قدرت؛ و چون خداوند هم عالم است و هم قادر، بنابراین، زنده است.
۴ـ مرید است؛ یعنى صاحب اراده مىباشد و در کارهاى خود مجبور نیست و هر کارى انجام مىدهد، داراى هدف و حکمت است و کمترین چیزى در آسمان و زمین بدون فلسفه و هدف نیست.
5ـ خداوند مدرک است؛ یعنى همه چیز را درک مىکند؛ همه را مىبیند؛ و همهی صداها را مىشنود؛ و از همه چیز آگاه و باخبر است.
6ـ خداوند قدیم و ازلى است؛ یعنى همیشه بوده و وجود او آغازى ندارد؛ زیرا هستیاش از درون ذاتش مىجوشد؛ و به همین دلیل، ابدى و جاودانى هم هست؛ زیرا کسى که هستیاش از خود اوست، فنا و نیستى براى او معنا ندارد.
7ـ خداوند متکلّم است؛ یعنى مىتواند امواج صدا را در هوا ایجاد کند و با پیامبران خود سخن بگوید؛ نه این که خداوند زبان و لب و حنجره داشته باشد.
8ـ خداوند صادق است؛ یعنى هر چه مىگوید راست و عین واقعیت است، زیرا دروغ گفتن یا از جهل و نادانى است و یا از ضعف و ناتوانى است؛ خداوندى که دانا و تواناست، محال است دروغ بگوید.
و معروفترین صفات سلبى او در شعر زیر جمع است:
نه مرکّب بود و جسم، نه مرئى نه محل
بى شریک است و معانى، تو غنى دان خالق
1ـ مرکّب نیست؛ یعنى اجزاى ترکیبى ندارد؛ زیرا در این صورت احتیاج به اجزاى خود پیدا مىکرد، در حالى که او احتیاج به هیچ چیز ندارد.
2ـ خداوند جسم نیست؛ زیرا هر جسمى محدود و متغیّر و فناپذیر است.
3ـ خداوند مرئى نیست؛ یعنى دیده نمىشود، زیرا اگر دیده مىشد، جسم بود و محدود و فناپذیر.
4ـ خداوند محل ندارد؛ زیرا جسم نیست تا نیازمند به محل باشد.
5ـ خداوند شریک ندارد؛ زیرا اگر شریک داشت، باید موجود محدودى باشد، چون شراکت دو موجود نامحدود از هر جهت ممکن نیست؛ بعلاوه وحدت قوانین این جهان، نشانهی یگانگى اوست.
6ـ خداوند محتاج و نیازمند نیست؛ بلکه غنی و بینیاز است؛ زیرا یک وجود بیپایان از نظر علم و قدرت و همه چیز، کمبودی ندارد.
قرآن مجید میگوید:
«لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ...»[2]
هیچ چیز مانند او نیست.
فکر کنید و پاسخ دهید
۱ـ آیا از اسرار زندگى مورچگان چیزهاى دیگرى مىدانید؟
۲ـ آیا مىتوانید نقشهی ساختمان یك اتم را روى تخته سیاه ترسیم كنید؟
۳- آیا دلیلهاى دیگرى بر یگانگى خدا و شریک نداشتن او دارید؟
۴- آیا شنیدهاید بعضى از مذاهب، خدایان سه گانه قائلند و بعضى دوگانه؟ کدام مذهب؟
پینوشتها
[1]. سورهی لقمان، آیهی 27.
2. سورهی شوری، آیهی ۱۱.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله العظمی ناصر مکارم شیرازی