ده درس عدل الهی | ۱
درس اول: عدل چیست؟
*چرا از میان صفات خداوند، عدل را مستقلاً جزء اصول دین شمردهاند؟
فرق میان «عدالت» و «مساوات»
1ـ چرا از میان همهی صفات، عدل برگزیده شده؟
در این بحث، قبل از هر چیز باید این نکته روشن شود که چرا عدالت که یکى از صفات خداست از سوى علماى بزرگ به عنوان یک اصل از اصول پنجگانهی دین شناخته شده است؟
خداوند عالم است؛ قادر است؛ عادل است؛ حکیم است؛ رحمان و رحیم و ازلی و ابدی است؛ خالق و رازق است؛ چرا از میان همهی صفات، فقط عدالت برگزیده شد و یکی از اصول پنجگانه دین مقرّر گردید؟
در پاسخ این سؤال مهم باید به چند امر توجه کرد:
1ـ عدالت از میان صفات خدا چنان اهمیتى دارد که بسیارى از صفات دیگر به آن بازگشت مىکند؛ زیرا «عدالت» به معنى وسیع کلمه، قرار دادن هر چیز در جاى خویش است، در این صورت حکیم و رزاق و رحمان و رحیم و مانند آنها همه بر آن منطبق مىگردد.
۲ـ مسئلهی معاد نیز متکى به مسئلهی «عدل الهى» است؛ رسالت پیامبران، مسئولیّت امامان؛ نیز با مسئلهی عدالت خدا ارتباط دارد.
3ـ در آغاز اسلام، اختلافى در مسئلهی عدالت پروردگار در گرفت:
گروهى از مسلمانان اهل سنت که «اشاعره» نامیده مىشدند به کلى منکر عدالت خدا شدند و گفتند در مورد خدا عدالت و ظلم مفهوم ندارد، تمام عالم هستى ملک اوست و به او تعلق دارد و هر کار کند عین عدالت است. آنها حتى معتقد به حُسن و قُبح عقلى نبودند؛ مىگفتند عقل ما خوبى و بدى را به تنهایى نمىتواند درک کند، حتى خوبىِ نیکى کردن و بدىِ ظلم. (و از این اشتباهات فراوان داشتند.)
گروه دیگرى از اهل سنّت که «معتزله» نامیده شدند، و تمام جمعیت «شیعه» معتقد به اصل عدالت در مورد پروردگار بودند و مىگفتند او هرگز ظلم و ستم نمىکند.
براى جدا شدن این دو گروه از یکدیگر، گروه دوم را «عدلیه» نامیدند که عدل را به عنوان علامت مکتب خود جزءِ اصول مىشمردند و گروه اول «غیر عدلیه»؛ و شیعه جزءِ عدلیه بود.
شیعه براى مشخص ساختن مکتب خود از سایر عدلیه، «امامت» را نیز جزءِ اصول قرار داد.
بنابراین، هر کجا سخن از «عدل» و «امامت» است معرف مکتب «شیعهی امامیه» است.
۴ـ از آنجا که فروع دین، همواره پرتوى از اصول دین است، و پرتو عدالت پروردگار در جامعهی بشرى فوقالعاده مؤثر است و مهمترین پایهی جامعهی انسانى را عدالت اجتماعى تشکیل مىدهد، انتخاب اصل عدالت به عنوان یک اصل از اصول دین، رمزى است به احیاى عدل در جوامع بشرى و مبارزه با هر گونه ظلم و ستم.
همان گونه که توحید ذات و صفات پروردگار و توحید عبادت و پرستش او، نور وحدت و یگانگى و اتحاد در جامعهی انسانى مىباشد و توحید صفوف را تقویت مىکند، رهبرى پیامبران و امامان نیز الهام بخش مسئلهی «رهبرى راستین» در جوامع انسانى است. بنابراین، اصل عدالت پروردگار که حاکم بر کلّ جهان هستى است، رمز و اشارهاى به لزوم عدالت در جامعهی انسانى در تمام زمینههاست.
عالَم بزرگ آفرینش با عدالت برپاست، جامعهی بشرى نیز بدون آن پابرجا نخواهد ماند.
۲ـ عدالت چیست؟
عدالت داراى دو معنى متفاوت است:
1ـ معنى وسیع این کلمه، همان طور که گفتیم: «قرار گرفتن هر چیز در جاى خویش» است. و به تعبیر دیگر، موزون بودن و متعادل بودن.
این معنى از عدالت در تمام عالم آفرینش، در منظومهها، در درون اتم، در ساختمان وجود انسان و همهی گیاهان و جانداران حکمفرماست.
این همان است که در حدیث معروف پیامبر(ص) آمده که فرموده:
«بِالْعَدْلِ قامَتِ السَّماواتِ وَ الْاأَرْضِ»
به وسیلهی عدالت آسمانها و زمین برپاست.
فىالمثل، اگر قواى جاذبه و دافعهی کرهی زمین، تعادل خود را از دست دهد و یکى از این دو بر دیگرى چیره شود، یا زمین به سوىِ خورشید جذب مىشود و آتش مىگیرد و نابود مىگردد و یا از مدار خود خارج شده و در فضاى بیکران سرگردان و نابود مىشود.
این معنى از عدالت همان است که شاعر در اشعار معروفش گفته است:
عدل چِبود؟ وضع اندر موضعش
ظلم چِبود؟ وضع در ناموضعش!
عدل چِبود؟ آب ده اشجار را
ظلم چِبود؟ آب دادن خار را!
بدیهى است اگر آب را به پاى بوتهی گل و درخت میوه بریزند، در جاى خود مصرف شده، و این عین عدالت است؛ و اگر به پاى علف هرزههاى بىمصرف و خار بریزند، در غیر مورد مصرف شده، و این عین ظلم است.
2ـ معنى دیگر عدالت «مراعات حقوق افراد» است، و نقطهی مقابل آن «ظلم» یعنى حقّ دیگرى را گرفتن و به خود اختصاص دادن، یا حقّ کسى را گرفتن و به دیگرى دادن، یا تبعیض قائل شدن، به این ترتیب که به بعضى حقوقشان را بدهند و به بعضى ندهند.
روشن است معنى دوم «خاص» و معنى اول معنى «عام» است.
قابل توجه این که هر دو معنى «عدل» در مورد خداوند صادق است هر چند در این مباحث بیشتر معنى دوم منظور است.
معنى عدالت خداوند این است که نه حقّ کسى را از بین مىبرد؛ و نه حقّ کسى را به دیگرى مىدهد؛ و نه در میان افراد تبعیض قائل مىشود. او به تمام معنى عادل است، و دلائل عدالت او را در بحث آینده خواهیم دانست.
«ظلم» خواه به گرفتن حقّ کسى باشد، یا دادن حقّ کسى به دیگرى، و یا اجحاف و تبعیض، در مورد ذات پاک خدا راه ندارد.
او هرگز نیکوکار را مجازات نمىکند، بدکار را تشویق نمىنماید؛ کسى را به گناه دیگرى مؤاخذه نمىکند و تر و خشک را هرگز با هم نمىسوزاند.
حتی اگر در یک جامعهی بزرگ همه خطاکار باشند جز یک نفر، خدا حساب آن یک نفر را از دیگران جدا مىکند، و او را در مجازات در کنار گناهکاران قرار نمىدهد.
و این که جمعیت «اشاعره» گفتهاند «اگر خدا همهی پیامبران را به دوزخ بفرستد، و همهی بدکاران و جانیان را به بهشت، ظلم نیست!» سخن گزاف و زشت و شرمآور و بىپایهاى است، و عقل هر کس آلوده به خرافات و تعصب نباشد، به زشتى این سخن گواهى مىدهد.
3ـ فرق میان مساوات و عدالت
نکتهی مهمّ دیگرى که اشاره به آن در این بحث لازم است، این است که گاهى «عدالت» با «مساوات» اشتباه مىشود و گمان مىرود معنى عدالت آن است که رعایت مساوات شود، در حالى که چنین نیست.
در عدالت هرگز مساوات شرط نیست، بلکه استحقاق و اولویتها باید در نظر گرفته شود.
فىالمثل، عدالت در میان شاگردان یک کلاس این نیست که به همهی آنها نمرهی مساوى دهند؛ و عدالت در میان دو کارگر این نیست که هر دو مزد مساوى دریافت دارند؛ بلکه عدالت به این است که هر شاگردى به اندازهی معلومات و لیاقتش، و هر کارگرى به اندازهی کار و فعالیتش «نمره» یا «مزد» دریافت دارد.
در عالم طبیعت نیز عدالت، به معنى وسیع، همین است. اگر قلب یک بالن (نهنگ عظیم دریایى) که حدود یک تُن وزن دارد! با قلب یک گنجشک که شاید چند گرم بیشتر نباشد مساوى بود، عدالت نبود؛ و اگر ریشهی یک درخت تنومند بسیار بلند با ریشهی یک نهال بسیار کوچک مساوى باشد، عدالت نیست و عین ظلم است.
عدالت آن است که هر موجودى به میزان حقّ و استعداد و لیاقت خود سهمى دریافت دارد.
فکر کنید و پاسخ دهید
۱ـ چرا از میان تمام صفات خدا، عدالت یکى از اصول دین شناخته شده است؟
2ـ اشاعره چه کسانى بودند و از اعتقادات آنها چه مىدانید؟
3ـ اعتقاد به عدل الهى چه انعکاسى در جامعهی انسانى دارد؟
4ـ عدالت چند معنى دارد؟ آنها را شرح دهید.
5ـ آیا عدالت به معنى مساوات است؟
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله العظمی ناصر مکارم شیرازی