ده درس عدل الهی | ۹
درس نهم: هدایت و ضلالت به دست خداست!
۱ـ اقسام هدایت و ضلالت
مسافرى آدرسى را در دست دارد، به شما مىرسد و سؤال مىکند؛ شما براى نشان دادن مقصد او، دو راه در پیش دارید:
نخست اینکه، همراه او بروید و نیکوکارى را به مرحلهی کمال و تمام برسانید و تا مقصد او را همراهى کنید سپس خداحافظى کرده برگردید.
دوم اینکه با اشارهی دست و دادن نشانههاى مختلف، او را به سوى مقصدش رهنمون شوید.
مسلماً در هر دو صورت شما او را «هدایت» به مقصود کردهاید، ولى میان این دو فرق است، دومى تنها «ارائهی طریق» است، و اولى «ایصال به مطلوب»، یعنى رساندن به مقصد. در قرآن مجید و در اخبار اسلامى هدایت به هر دو معنى آمده است.
از سوى دیگر، گاه هدایت تنها جنبهی «تشریعى» دارد؛ یعنى از طریق قوانین و دستورات صورت مىگیرد؛ و گاه جنبهی «تکوینى» دارد؛ یعنى از طریق دستگاههاى آفرینش، همانند هدایتِ نطفه به سوى یک انسان کامل؛ و این هر دو معنى نیز در قرآن و اخبار آمده است.
با روشن شدن اقسام هدایت (و طبعاً نقطهی مقابل آنها، ضلالت) به اصل مطلب باز مىگردیم:
در آیات بسیارى مىخوانیم که هدایت و ضلالت کار خداست. بدون شک «ارائهی طریق» از سوى خدا صورت مىگیرد؛ چرا که او پیامبران را فرستاده و کتب آسمانى نازل کرده تا راه را به انسانها نشان دهند.
اما «رسانیدن به مقصد» به صورت اجبارى، مسلماً با اصل آزادى اراده و اختیار سازگار نیست، ولى چون تمام نیروها را که براى رسیدن به مقصد لازم است، خدا در اختیار ما مىگذارد و اوست که توفیقش را شامل حال ما در این راه مىگرداند، این معنى از هدایت نیز به صورتى که گفته شد، از سوى خداست؛ یعنى به صورت تهیهی اسباب و مقدمات و گذاردن آنها در اختیار بشر.
2ـ یک سؤال مهم
اکنون سؤال مهم اینجاست که در بسیارى از آیات قرآن مىخوانیم: «خدا هر کس را بخواهد هدایت مىکند و هر کس را بخواهد گمراه مىسازد» مانند:
«فَیضِلُّ اللهُ مَنْ یشَاءُ وَ یهْدِی مَنْ یشَاءُ وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَكِیمُ»[1]
خداوند هر کس را بخواهد هدایت و هر کس را بخواهد گمراه مىسازد، و او شکستناپذیر و حکیم است.
بعضى بدون در نظر گرفتن آیات دیگر قرآن و تفسیرى که آیات نسبت به یکدیگر دارند، فوراً با مشاهدهی چنین آیهاى زبان به اعتراض مىگشایند و مىگویند چگونه خداوند هر کس را بخواهد هدایت مىکند و هر کسى را بخواهد گمراه مىسازد! پس ما در این وسط چه گناهى داریم!
نکتهی مهم این است که همیشه آیات قرآن را باید در ارتباط با یکدیگر در نظر گرفت تا به مفهوم حقیقى آن آشنا شویم. و ما در این جا چند نمونه از آیات دیگر هدایت و ضلالت را براى شما بازگو مىکنیم تا در کنار آیهی بالا بچینید و خودتان نتیجهگیرى لازم را به عمل آورید:
در آیهی 27، سورهی ابراهیم مىخوانیم:
«وَ یُضِلُّ اللهُ الظَّالِمِینَ»
خداوند ستمگران را گمراه مىسازد.
در آیهی 34، سورهی غافر مىخوانیم:
«كَذلِكَ یضِلُّ اللهُ مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ مُرْتَابٌ»
اینچنین خداوند هر اسرافکار وسوسهگر را گمراه مىسازد.
و در آیهی 69، سورهی عنکبوت مىخوانیم:
«وَ الَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِینَّهُمْ سُبُلَنَا»
کسانى که در راه ما جهاد کنند، آنها را به راههاى روشن خویش رهبرى و هدایت مىکنیم.
چنانکه ملاحظه مىکنیم، مشیّت و ارادهی خدا بى حساب نیست؛ نه بى حساب توفیق هدایت به کسى مىدهد و نه بى حساب توفیقش را از کسى سلب مىکند.
آنها که در راه او جهاد کنند؛ به جنگ مشکلات بروند؛ با هواى نفس به مبارزه برخیزند؛ و در برابر دشمنان بیرونى مقاومت و سرسختى نشان دهند؛ خداوند وعدهی هدایت آنها را داده است و این عین عدالت است.
و اما آنها که «ظلم و ستم» بنیاد کنند، و در طریق اسراف و شک و تردید و ایجاد وسوسه در دلها، گام بگذارند، خدا توفیق هدایت را از آنها سلب مىکند؛ قلبشان بر اثر این اعمال، تاریک و ظلمانى مىگردد و توفیق رسیدن به سرمنزل سعادت نصیبشان نخواهد شد. و این است معنى گمراه ساختن پروردگار که نتیجهی اعمال ما را در اختیار ما مىگذارد و این نیز عین عدالت است. (دقت کنید)
۳ـ علم ازلى علت عصیان کردن
آخرین مطلبى که در بحث جبر و اختیار طرح آن را لازم مىبینیم، بهانهاى است که بعضى از جبریها به عنوان علم ازلى خداوند مطرح کردهاند.
آنها مىگویند: آیا خدا مىدانسته است که فلان شخص در فلان ساعت مرتکب قتل نفس یا نوشیدن شراب مىشود؟ اگر بگویید نمىدانسته، علم خدا را انکار کردهاید، و اگر بگویید مىدانسته باید حتماً آن را انجام دهد، وگرنه علم خداوند خلاف از آب درمىآید.
پس براى حفظ علم خداوند هم که باشد، گنهکاران مجبورند گناهانشان را انجام دهند، و مطیعان نیز باید اطاعتشان را!
اما آنها که این بهانه را براى پردهپوشى بر خطاها و گناهان خود جور کردهاند، در حقیقت از یک نکته غافلند که ما مىگوییم خدا از ازل مىدانسته ما به میل و اراده و اختیار خود اطاعت یا گناه مىکنیم، یعنى اختیار و ارادهی ما نیز در علم خدا بوده است، پس ما اگر مجبور شویم علم خدا جهل مىشود. (دقت کنید)
اجازه دهید این مطلب را با یکى دو سؤال کاملاً مجسم کنیم:
فرض کنید استادى یا معلمى مىداند فلان شاگردِ تنبل در آخر سال رفوزه مىشود، و این آگاهى او صد در صد قطعى است و بر اساس تجربیات سالیان دراز عمر اوست.
آیا فردا که آن شاگرد رفوزه شد، مىتواند یقهی استاد را بگیرد که پیشبینى و اطلاع تو مرا مجبور کرد رفوزه شوم!
دست بالاتر را مىگیریم، فرض کنید شخص معصوم و بىخطایى باشد و از وقوع حادثهی جنایتبارى در فلان روز با خبر گردد و روى جهاتى مصلحت نبیند در این امر دخالت کند، آیا علم این معصوم، سلب مسئولیت از مجرم مىکند، و او را در کار خود مجبور مىگرداند؟!
باز فرض کنید دستگاههاى نوظهورى اختراع شود که بتواند حوادث آینده را چند ساعت قبل از وقوع آن دقیقاً پیشبینى کند و بگوید فلان شخص با میل و اختیار خود فلان کار را در فلان ساعت انجام خواهد داد، آیا اینها سبب اجبار کسى مىشود؟!
خلاصه اینکه، علم خداوند هرگز کسى را بر کارى مجبور نمىکند.
فکر کنید و پاسخ دهید
1ـ هدایت چند گونه است؟ شرح دهید.
2ـ نمونهاى از آیات قرآن که هدایت و ضلالت را به خدا نسبت مىدهد بازگو کنید.
3ـ تفسیر هدایت و ضلالت الهى چیست؟
4ـ منظور از علم ازلى خداوند چیست؟
5ـ آیا این علم ازلى سلب اختیار و مسئولیت از ما مىکند؟ مثالى براى این مسئله ذکر کنید.
پینوشت
[1]. سورهی ابراهیم، آیهی ۴.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله العظمی ناصر مکارم شیرازی