آیا اناجیل کتابهای آسمانیاند؟
از مجموع مطالعهی بحثهای گذشته مربوط به تاریخ نگارش انجیلهای چهارگانه و سایر کتب عهد جدید و هویّت نویسندگان آنها، همچنین از مطالعهی محتویّات این کتابها و گواهی مسیحیان، چنین به دست میآید:
اناجیل و سایر کتابها و رسالههای عهد جدید بخشی از نوشتههایی است که شاگردان مسیح یا شاگردانِ شاگردان او سالها پس از وی به رشتهی تحریر درآوردند.
اناجیل در حقیقت سیره و تاریخ زندگی و حتّی چگونگی کشته شدن مسیح (به عقیدهی مسیحیان) و بخشی از حوادث پس از او به ضمیمهی مختصری از تعلیمات وی است و رسالههای دیگر نیز تاریخچهی بخشی از فعّالیّتهای تبلیغی شاگردان و تابعین مسیح در قرن اوّل میلادی است.
اکنون این پرسش پیش میآید که در این صورت، کتاب آسمانی مسیح (یعنی مجموعه تعلیمات الهی و معارف و احکام و دستورهایی که از ناحیهی خداوند به او وحی گردیده) چه شده است و کجا رفته؟ بیتردید آیاتی بر مسیح(ع) نازل شده، ولی چرا در زمان خود مسیح جمعآوری نگردیده، یا اگر گردآوری شده چگونه از بین رفته است؟
و اصولاً چرا مسیحیان این مطلب را به روی خود نمیآورند و حاضر نیستند توضیحات کافی و قانع کنندهای در این زمینه در اختیار بحثکنندگان بگذارند؟ مسلّماً آنها پاسخی قانعکننده ندارند و نمیتوانند سرنوشت انجیل واقعی را (یعنی آیاتی که بر عیسی نازل شده است) کاملاً روشن سازند، لذا آن را کاملاً نادیده گرفته و محور تمام سخنان خود را کتابها و رسالههایی که بعد از مسیح به دست افراد مختلفی نوشته شده است قرار میدهند و نام انجیل را هم بر چهار بخش از این کتابها میگذارند با اینکه از پارهای از مندرجات همین اناجیل برمیآید که مسیح دارای انجیل بوده است.
مثلاً مرقس در جملهی اوّل باب اوّل انجیل خود میگوید: «ابتدا انجیل عیسی مسیح پسر خدا!» ولی پس از آن شرح حالات مسیح را بیان میکند.
دومین پرسشی که در اینجا پیش میآید این است که چرا با این اناجیل و نامهها و خوابنامهها با آن کیفیّتی که خود مسیحیان به آن اعتراف دارند معاملهی وحی آسمانی میشود و آن را تا این اندازه مقدّس میشمرند با اینکه هیچیک کتاب آسمانی نیست؟
مسیحیان برای این پرسش دو نوع پاسخ میگویند:
اوّل ـ گاه میگویند: «منابع اطّلاعات نویسندگان اناجیل، مطالب و حقایقی بود که به وسیلهی رسولان، شاگردان و مردم آن عصر ایراد و تکرار میشد و یک عنوان و شکل متّحدی بعد از قیام مسیح داشت و بدون شک بعضی از این وقایع پیش از نوشته شدن اناجیل به رشتهی تحریر درآمده».[1]
مطابق این نظریّه، منبع جمعآوری اناجیل اوّلاً برخی شاگردان مسیح و ثانیاً مطالبی بوده که در میان مردم دهان به دهان میگشته، به اضافهی بعضی از نوشتههای قبلی بوده است که کمّ و کیف آن در دست نیست.
ولی این سخن از چند جهت قابل ایراد است:
1. شاگردان مسیح همه متّفقاً به نوشتن این اناجیل مبادرت نکردند بلکه در نوشتن هر انجیلی تنها یکی از شاگردان یا یکی از شاگرد شاگردان دست اندر کار بوده و چنانکه خواهیم دید خود این شاگردان نیز (طبق گفتهی اناجیل) افراد مورد اعتمادی نبودهاند و بعضی از آنها دست به جنایات عجیبی زدند. پس چگونه به چنین کتابهایی که هر کدام به وسیلهی یک یا دو نفر نوشته شده میتوان اعتماد کرد، بهخصوص که افراد کاملاً مورد اعتمادی هم نبودهاند.
2. هیچ دلیلی در دست نیست که نویسندگان اناجیل، نوشتههای قبلی مربوط به زمان مسیح در دست داشتهاند و مطالبی را که از وی شنیدهاند در زمان وی نوشته باشند، حتّی مورّخان مسیحی جرأت چنین ادّعایی را ندارند و مدرکی بر آن یافت نمیشود.
۳. با توجّه به اینکه غالب مردم آن زمان بیسواد بودهاند و با توجّه به اینکه در نوشتن کتاب اصلی مسیح (مجموعه وحیهایی که بر او نازل شده) در زمان خود مسیح کوتاهی شده و یا اگر نوشته شده از میان رفته است، هرگز به شایعات و مطالبی که در افواه مردم آن زمان مشهور بوده (آن هم سالها پس از مسیح) نمیتوان به عنوان یک منبع قابل اعتماد تکیه کرد. خوشبختانه در این اناجیل نیز کمتر مطلبی به عنوان تعلیمات آسمانی مسیح دیده میشود بلکه چنانکه گفته شد غالباً شرح حال او و یارانش است.
دوم ـ گاهی برای اثبات درست بودن اناجیل، پا را از این فراتر نهاده و میگویند: بعد از درگذشت مسیح، روحالقدس مطالب اناجیل را به نویسندگان آنها وحی و الهام کرده، زیرا مسیح پس از آنکه از مردگان برخاست به میان آنان آمد و به همهی آنها رسالت داد و در روز پنجاهم (پنجاه روز پس از شهادت او) همهی شاگردانش- طبق وعدهای که مسیح به آنها داده بود - از روحالقدس پر شدند.
برای اثبات این مدّعا شواهدی از خود اناجیل اقامه کردهاند که نمونهی آن را در اینجا میآوریم:
در باب بیستم انجیل یوحنّا میخوانیم: «و در شام همان روز که یکشنبه بود، هنگامی که درها بسته بود، جایی که شاگردان به سبب ترس از یهود جمع بودند، ناگاه عیسی آمده، در میان ایستاد و بدیشان گفت: سلام بر شما باد! و چون این را گفت دستها و پهلوی خود را به ایشان نشان داد و شاگردان چون خداوند را دیدند شاد گشتند. باز عیسی به ایشان گفت: سلام بر شما باد! چنانکه پدر مرا فرستاد من نیز شما را میفرستم و چون این را گفت دمید و به ایشان گفت: روحالقدس را بیابید».[2]
طبق این بیان، عیسی چند روز پس از کشته شدن، در میان شاگردان خود آمد و برای معرّفی خود، آثار شکنجه را که در دست و پهلویش بود به آنها نشان داد و گفت: شما فرستادگان من هستید و در آیندهای نزدیک روحالقدس به سراغ شما خواهد آمد.
سپس در کتاب اعمال رسولان میخوانیم:
«چون روز پنجاهم رسید همگی به اتّفاق یکجا بودند. ناگاه صدایی چون صدای باد شدید که میوزید از آسمان آمد و همهی آن خانه را که در آنجا نشسته بودند پر کرد ... و همگی ایشان به روحالقدس مملو شدند».[3]
این ادّعا نیز از جهات مختلفی مردود است زیرا:
اوّلاً هیچگونه دلیلی بر رسالت شاگردان دوازدهگانه مسیح به معنی نبوّت از جانب خدا و نزول وحی در دست نیست و جملههایی که در بالا از اناجیل و سایر کتابهای عهد جدید نقل شد - و جملات مشابه آنها - کمترین دلالتی بر این موضوع ندارد.
امّا عبارتی که از انجیل یوحنّا نقل شد کاملاً بر خلاف دلالت دارد، زیرا این عبارت میرسانَد که شاگردان مسیح، رسول و فرستادهی او بودند نه رسول و فرستادهی خدا؛ مانند مبلّغانی که پیامبر اسلام(ص) برای دعوت اقوام دیگر به نقاط مختلف میفرستاد.
امّا پر شدن حواریّون از روحالقدس، که از کتاب اعمال رسولان نقل کردیم، به هیچ وجه به معنی نزول وحی نیست بلکه کلمهی روحالقدس در انجیل گاهی به معنی کمکهای غیبی و معنوی، یا فطرت توحید و ایمان به خدا که شامل همهی افراد مؤمن میشود استعمال میگردد. شاهد گویای این مدّعا، جملهی پنجم از باب پنجم رسالهی پولس بردیسان است آنجا که میگوید: «زیرا که محبّت خدا در دلهای ما به روحالقدس که به ما عطا شد ریخته شده است».
واضح است که در این عبارت، اعطای روحالقدس به معنی نبوّت و رسالت نیست، بلکه به معنی روح ایمان و مددهای معنوی نسبت به همگان است.
از همه گذشته چگونه میتوانیم با انجیلهایی که وضعیّت آن مشکوک و فعلاً مورد بحث ماست، صدق و درستی خود آنها را ثابت کنیم؟ آیا به گفتهی یوحنّا یا پولس و امثال آنها، موقعیّت و مقام خود و همردیفانشان را میتوان اثبات کرد؟
آیا میتوان خود اناجیل را شاهد صدق اناجیل گرفت؟ بنابراین باید اعتراف کرد که مسألهی نبوّت حواریّون، افسانهای بیش نیست که برای سرو سامان دادن به اوضاع بی سرو سامان اناجیل فعلی اختراع شده است؛ وگرنه هیچگونه مدرکی برای این ادّعا در دست نیست.
ثانیاً معلوم نیست چرا روحالقدس که زحمت کشید و انجیل عیسی را - که احتمالاً پس از عیسی در جریان مبارزهی شدید یهود با مسیحیان از بین رفته بود - مجدّداً برای مسیحیان آورد، تنها یک انجیل درستِ مطابق تعلیمات اصلی مسیح در اختیار آنها قرار نداد؟ چرا چهار انجیل بر چهار تن از شاگردان با عبارات گوناگون و گاهی با مطالب مختلف و احیاناً متناقض و بر ضدّ هم (چنانکه توضیح آن خواهد آمد) نازل گردانید؟! بنابراین باید پذیرفت که این روحالقدس در این کار خود گرفتار بیسلیقگی یا اشتباهی بزرگ شده است!
ثالثاً بسیاری از مندرجات اناجیل، شرح مشاهدات شخصی حواریّون و حوادثی است که خود شاهد و ناظر آن بوده، یا از دیگران شنیدهاند و جنبهی وحیانی ندارد و اگر فرضاً وحی آسمانی بهوسیلهی روحالقدس باشد تشخیص آن از استنباطات و مسموعات نویسندگان اناجیل ممکن نیست.
رابعاً از پارهای از مندرجات اناجیل برمیآید که شاگردان مسیح چنان افراد مورد اعتمادی نبودند که شایستگی مقام رسالت را داشته باشند.
***
شاگردان مسیح در آغاز دوازده تن بودند به نامهای، پطرس و یوحنّا و متّی و یعقوب و اندریاس و فیلپس و توما و برثولما و یعقوب بن حلفی و شمعون غیور و یهودا برادر یعقوب و یهودا اِسخریوطی.[4]
یهودای اِسخریوطی در زمان مسیح از خاصّان و نزدیکان او و امین بیتالمال بود ولی طبق شهادت عهد جدید، در بیتالمال خیانت کرد و اموال فقرا را دزدید.
و همو بود که در خون مسیح - به عقیدهی مسیحیان - شرکت جست و در برابر مبلغی بسیار مختصر او را تسلیم دشمنان کرد؛ ازاینرو وی را از زمرهی شاگردان مسیح طرد کردند و شخص دیگری را به نام «مَتِیاس» به جای او برگزیدند.[5]
اینک به شرح گوشهای از حالات او از کتب عهد جدید میپردازیم:
در انجیل متّی میخوانیم: «آنگاه یکی از آن دوازده تن که به یهودای اسخریوطی مسمّی بود، نزد رؤسای کهنه رفته، گفت: مرا چند خواهید داد تا او (مسیح) را به شما تسلیم کنم؟ ایشان سی پاره نقره با وی قرار دادند».
و در همین انجیل میخوانیم: «ناگاه یهودا که یکی از آن دوازده تن بود، با جمع کثیری با شمشیرها و چوبها از جانب رؤسای کهنه و مشایخ قوم آمدند و تسلیمکننده او به ایشان (یهودا) نشانی داده، گفت: هر که را بوسه زنم همان است او را محکم بگیرید در ساعت نزد عیسی آمده، گفت: سلام یا سیّدی!»[6]
به این ترتیب این شاگرد بیوفا، با حقّهبازی، عیسی را به قیمتی ناچیز به دست دشمنان سپرد تا او را به قتل برسانند. گرچه از باب بعد (باب 27 انجیل متّی) برمیآید که او بعداً پشیمان شد و خواست پول را پس بدهد ولی دشمنان مسیح نگرفتند و گفتند:
این خونبهاست و آن را در بیتالمال نمیگذاریم! سپس یهودا دست به انتحار زد و خود را خفه کرد! این یک نمونه.
امّا در مورد سایر شاگردان نیز در اناجیل، مذمّتهای شدیدی دیده میشود، از جمله اینکه:
1. در آن شب خطرناک که عیسی به دست یهودیان گرفتار شد، همه او را رها کرده و متفرّق شدند و هر یک به نزد خاصّان خود رفتند، چنانکه انجیل یوحنّا میگوید: «اینک ساعتی آمده که متفرّق خواهید شد هر یکی به نزد خاصّان خود و مرا تنها خواهید گذاشت».[7]
در انجیل متّی نیز میخوانیم: «در آن وقت جمیع شاگردان او را گذارده گریختند!»[8]
و به این ترتیب، پیشوا و بزرگ و استاد خود را در سختترین وضعیّت رها کرده و از حمایت و فداکاری در راه او مضایقه کردند و گریختند.
۲. دربارهی پطرس که از بزرگترین و مقرّبترین شاگردان مسیح است و در شب هجوم یهود نیز مقداری ایستادگی به خرج داد، میخوانیم: در آن شب هنگامی که مکرّر از او پرسیدند آیا عیسی را میشناسی؟ از ترس جان خود سه مرتبه عیسی را انکار کرد، حتّی بر او لعن فرستاد و قسم خورد که من اصلاً او را نمیشناسم.[9]
در حالی که قبلاً مسیح به او گفته بود قبل از بانگ خروس سه مرتبه مرا انکار خواهی کرد و او در پاسخ گفته بود اگر هم کشته شوم چنین نمیکنم.[10]
با آنکه از اناجیل برمیآید که مسیح پیشتر از وضع خطرناک آیندهی خود و خطرهایی که از ناحیهی یهود متوجّه وی میشود به او خبر داد، ولی پطرس او را گرفته و گفت: «حاشا از تو ای خداوند که اینها هرگز بر تو واقع نخواهد شد. ولی عیسی به او گفت: دور شو از من ای شیطان، زیرا که باعث لغزش من میباشی، زیرا نه امور الهی بلکه امور انسانی را تفکّر نمیکنی!»[11]
آیا با چنین نقاط ضعفی که در شاگردان مسیح - البتّه طبق شهادت اناجیل موجود - بوده است میتوان باور کرد که آنها پیامبر باشند و از طرف خداوند بر آنها وحی نازل شود و مأمور هدایت مردم گردند؟! کسانی که از ترس جان خود، در سختترین لحظات هر چیز را فراموش کنند و فرار را بر قرار اختیار نمایند، یا بر پیشوای خود لعن فرستند با آنکه تمام جریان را قبلاً از پیشوای خود شنیده بودند و قول فداکاری داده بودند، چگونه صلاحیّت مقامی به آن عظمت دارند؟!
سؤال
ممکن است به ما ایراد کنند که اگر غیر مسلمانان در صحّت اناجیل موجود تردید کنند جا دارد ولی مسلمانان حق ندارند در آن تردید نمایند، زیرا قرآن در آیات بسیاری صحّت اناجیل موجود در زمان پیامبر اعظم(ص) را تأیید و تصدیق کرده است و اگر تحریفی در اناجیل رخ داده باشد مسلّماً مربوط به قبل از آن زمان است؛ بنابراین، اناجیل موجود که عیناً همان اناجیل زمان نزول قرآن است، از نظر مسلمانان باید محترم شمرده شود.
قرآن در آیهی 41 سورهی بقره میفرماید: «مُصَدِّقًا لِّمَا مَعَکُمْ» و در آیات بسیاری از جمله 89 و 101 سورهی بقره میفرماید: «مُصَدِّقٌ لِّمَا مَعَهُمْ» و در آیهی 48 سورهی مائده میفرماید: «وَأَنْزَلْنَا إِلَیْکَ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِّمَا بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ الْکِتَابِ وَمُهَیْمِنًا عَلَیْهِ».
پاسخ
برخی بزرگان[12] در پاسخ آیاتی که تعبیر به «مُصَدِّقًا لِّمَا مَعَکُمْ» یا «مُصَدِّقٌ لِّمَا مَعَهُمْ» شده است فرمودهاند که منظور این است: «کَوْنُهُ مُصَدِّقاً لِما مَعَ اَهلِ الکِتابِ مِنَ التَّوحیدِ وَبُطلانِ الثَّنَوِیَّةِ وَمِن الإعتقادِ بِالوَحیِ وَنُبُوَّةِ الأنبیاءِ وَالصَّالِحینَ وَنُزُولِ الکُتُبِ المُقَدَّسَةِ وَیَومِ القِیامَةِ».
مختصر اینکه قرآن مجید اصول معارف حقّهی دینی را که اهل کتاب با آن آشنایی داشتند تصدیق میکند بدین رو «لِما مَعَهُم» فرموده، نه لِما مَعَهُم مِنَ الکِتابِ.
سپس شاهدی بر این مطلب ذکر کرده، میگوید: اینکه قرآن چگونه ممکن است تمامی مندرجات تورات و انجیل موجود را تصدیق کند با اینکه در آیات خود ضمن بیان سرگذشت پیامبران گذشته، بسیاری از نسبتهای ناروایی را که به آنها میدادند تکذیب کرده، با این حال چگونه ممکن است همهی آن کتابها را تصدیق کند؟
و در مورد آیاتی که تعبیر به «مُصَدِّقًا لِّمَا بَیْنَ یَدَیْهِ» شده، میفرماید: منظور از جملهی «بَیْنَ یَدَیْهِ» تقدّم زمانی است نه مکانی، زیرا قرآن شخص نیست که از نظر مکان جلو یا عقب داشته باشد؛ بنابراین، منظور از آیات مزبور تصدیق کتابهای آسمانی است که پیش از قرآن نازل گردیده. بدیهی است کتابهایی که مورد تصدیق قرآن هستند همان کتابهای اصلی غیر محرّف است که در زمان انبیای گذشته وجود داشتهاند نه کتابهای موجود.
در مورد کلمهی «مُهَیْمِنًا» که به معنی مراقبت قرآن از کتابهای آسمانی دیگر است چنین میگوید: قرآن جلوی تحریف کتابهای آسمانی را گرفته، نه به این معنی که قرآن دارای نیرویی مادّی و جسمانی است که جلوی تحریفکنندگان را بگیرد، بلکه به این معنی که قرآن با بیان حقایق، پرده از روی کار محرّفان برداشته و مشتشان را باز میکند.[13]
ولی ما معتقدیم که آیات مزبور عموماً معنای دیگری را تعقیب میکند و اشاره به حقیقت دیگری است و آن اینکه آیات مختلفی از قرآن گواهی میدهد که نشانههای پیامبر اسلام و آیین او در همان کتابهای محرّف که در دست یهود و نصارای آن زمان بوده وجود داشته، زیرا مسلّم است منظور از تحریف کتابهای آسمانی این نیست که تمام کتابهای موجود باطل و بر خلاف واقع است، بلکه به یقین بخشی از تورات و انجیل واقعی در لابهلای همین کتابها وجود داشته و دارد و نشانههای پیامبر اسلام یا در همین کتابها و یا سایر کتابهای مذهبی که در دست یهود و نصاری بوده، وجود داشته است (الان هم اشاراتی در آنها هست).
و به این ترتیب، قیام پیامبر و دعوت او و کتاب آسمانی وی عملاً تمام آن نشانهها را تصدیق کرده و با آن مطابقت داشته است چنانکه در جملهی «قَد صَدَّقتَ الرُّءْیَا»[14] یعنی کار تو مطابق خوابی است که دیدهای!
و در آیهی «الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولُ النَّبِّیَّ الْأُمِّیَّ الَّذِی یَجِدُونَهُ مَکْتُوبًا عِنْدَهُمْ فِی التَّورَیةِ وَالْإِنْجِیلِ»[15] این حقیقت صریحاً بیان گردیده است.
در آیات دیگری نیز این مطلب وارد شده که نشانههای پیامبر اعظم در کتابهای مزبور بوده است. از جمله شواهد روشن بر این معنی، آیهی 41 سورهی بقره است که میفرماید: «ءَامِنُوا بِمَا أَنْزَلْتُ مُصَدِّقًا لِمَا مَعَکُمْ وَلَا تَکُونُوا أَوَّلَ کَافِرٍ بِهِ وَلَا تَشْتَرُوا بَایَاتِی ثَمَنًا قَلِیلًا».[16]
منظور از گرفتن «ثَمَن قَلیل» در برابر آیات خدا چیست؟ از آیات دیگر قرآن استفاده میشود که جمعی از علمای اهل کتاب هنگامی که پیامبر اسلام(ص) با همان نشانهها ظهور کرد، کتابهای خود یا آیاتی را که مربوط به پیامبر بود پنهان کردند تا بتوانند چند روزی دیگر بر پیروان خود حکومت کنند.
مخصوصاً در شأن نزول آیهی فوق نقل شده که «حُیّی بن اَخطَب» با چند تن از علمای یهود هر سال در منزل یکی از یهودیان میهمانی داشته، او به خاطر ادامهی اینگونه میهمانیها حاضر نشد که آیات مربوط به نشانههای پیامبر اسلام(ص) را از کتابهای مذهبی خود فاش کند.
اتّفاقاً پس از مراجعه به برخی تفاسیر معروف اسلامی، مانند مجمعالبیان مرحوم طبرسی دیدیم که در تفسیر آیهی 41 سورهی بقره همین معنی را بیآنکه ذکری از اشکال مزبور به میان آمده باشد اختیار کردهاند.
در هر صورت آیات مزبور چیزی جز تصدیق عملی قرآن و پیامبر نیست به نشانههای حقّانیّت آنها در کتابهای گذشته نمیرساند و کوچکترین دلالتی بر تصدیق تمام مندرجات تورات و اناجیل ندارد.
خودآزمایی
1- چرا با این اناجیل و نامهها و خوابنامهها با آن کیفیّتی که خود مسیحیان به آن اعتراف دارند معاملهی وحی آسمانی میشود و آن را تا این اندازه مقدّس میشمرند با اینکه هیچیک کتاب آسمانی نیست؟
2- آیا ادعای این موضوع که «بعد از درگذشت مسیح، روحالقدس مطالب اناجیل را به نویسندگان آنها وحی و الهام کرده» صحیح میباشد؟ چرا؟
3- آیاتی از قرآن که (ظاهراً) صحّت اناجیل موجود در زمان پیامبر اعظم(ص) را تأیید و تصدیق کرده است، در حقیقت چه معنایی را تعقیب میکنند؟
پینوشتها
[1]ـ قاموس مقدّس، ص ۱۱۲.
[2]ـ انجیل یوحنّا، جملههای 19 ـ ۲۲.
[3]ـ اعمال رسولان، باب 2، جملههای 1 ـ ۴.
[4]ـ «اِسخریوط» در اصل مرکّب از دو کلمهی «اس» به معنی مرد و«خریوت» است که یکی از شهرهای فلسطین بوده است.
[5]ـ اسامی شاگردان دوازدهگانه و آن که به جای«یهودا اسخریوطی» انتخاب گردید، در باب اوّل اعمال رسولان آمده است.
[6]ـ انجیل متّی، باب 26، شمارههای 47 و 48.
[7]ـ انجیل یوحنّا، باب 16، شمارهی 32.
[8]ـ انجیل متّی، باب 26، شمارهی 56.
[9]ـ همان، شمارههای ۶۹ـ۷۵.
[10]ـ همان، شمارهی ۳۵.
[11]ـ انجیل متّی، باب ۱۷.
[12]ـ علاّمه بلاغی در الرحلة المدرسیه.
[13]ـ تلخیص از الرحلة المدرسیه، ص 232ـ۲۳۶.
[14]ـ ترجمه:« آن رؤیا را تحقّق بخشیدی» سورهی صافّات، آیهی 105.
[15]ـ ترجمه:«همان کسانی که از فرستادهی (خدا)، پیامبر«اُمّی» (و درس نخوانده) پیروی میکنند؛ پیامبری که صفاتش را در تورات و انجیلی که به صورت مکتوب نزدشان است، مییابند». سورهی اعراف، آیهی 157.
[16]ـ ترجمه: «و به آنچه نازل کردهام ایمان بیاورید؛ که نشانههای آن با آنچه در کتاب شماست مطابقت دارد؛ و نخستین کافر به آن نباشید؛ و آیات مرا به بهای ناچیزی نفروشید».
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله العظمی ناصر مکارم شیرازی