کد مطلب: ۴۲۹۹
تعداد بازدید: ۵۶۲
تاریخ انتشار : ۲۱ اسفند ۱۳۹۹ - ۱۶:۰۷
مسیحیت در دنیای کنونی| ۶
اگر منظور از خصی کردن، معنای واقعی آن باشد که راستی دستور عجیبی است و ایراد آن بر همه کس روشن. و اگر منظور، ترک ازدواج به‌طور مطلق باشد آن نیز امری است بر خلاف قانون آفرینش و خلقت و هم بر خلاف منطق عقل و مصالح اجتماع و هم بر خلاف پاره‌ای از مندرجات صریح کتب عهد جدید.

مبارزه با یک امر طبیعی


4. از همه‌ی اینها گذشته از عباراتی که از باب نوزدهم انجیل متّی درباره‌ی اقسام سه‌گانه «خصی»ها نقل کردیم و از عبارات قبل و بعد آن به‌خوبی برمی‌آید که اگر انسان بتواند خود را برای ملکوت خدا خصی کند افتخاری است ولی همه کس قدرت آن را ندارند.
اگر منظور از خصی کردن، معنای واقعی آن باشد که راستی دستور عجیبی است و ایراد آن بر همه کس روشن.
و اگر منظور، ترک ازدواج به‌طور مطلق باشد آن نیز امری است بر خلاف قانون آفرینش و خلقت و هم بر خلاف منطق عقل و مصالح اجتماع و هم بر خلاف پاره‌ای از مندرجات صریح کتب عهد جدید.
می‌دانیم که قوانین دینی باید همواره مکمّل قوانین آفرینش باشد. به عبارت دیگر، دستگاه تشریع باید دستگاه تکوین را تکمیل کند؛ پس چگونه ممکن است خداوند از طریق آفرینش، غرایز خاص را در وجود انسان بیافریند و از طریق قوانین مذهبی به کلّی جلوی آن را بگیرد (نه اینکه آن را رهبری و تعدیل نماید)؟
کدام منطق و عقل اجازه می‌دهد یک طبقه‌ی پرجمعیّت، برای همیشه ترک یک امر فطری کنند به خصوص که این طبقه - یعنی روحانیان - از طبقات ممتاز جمعیّت باشند و فرزندانی ممکن است از آنها به‌وجود آید که هم به حکم وراثت و هم به حکم محیط تربیتی، هوش و ذکاوت و استعداد قابل توجّهی برای احراز مقام رهبری معنوی مردم داشته باشند.
جان الدر نویسنده‌ی کتاب تاریخ اصلاحات کلیسا که خود از طرفداران مذهب پروتستان است، ضمن اعتراض به رسم زندگی مجرّد و اجرا و تحمیل آن بر طبقه وعّاظ و کشیشان می‌گوید:
در ممالک پروتستان به تجربه ثابت شده است که اولاد واعظان بیست مرتبه بیشتر از اولاد سایر طبقات مردم، استعداد احراز مقامات عالی و مهم را دارند.[1]
به علاوه این مطلب با آنچه در رساله‌های پولس از کتب عهد جدید می‌خوانیم وفق نمی‌دهد. در رساله‌ی اوّل پولس به قرنتیان می‌خوانیم: «آیا اختیار نداریم خواهر دینی را به زنی گرفته، همراه خود ببریم مثل سایر رسولان و برادران خداوند».[2]
از این بیان به‌خوبی استفاده می‌شود که پولس و سایر شاگردان مسیح و رسولان و برادران مسیح نیز ازدواج کردند و بر چنین مطلبی وقعی ننهادند.
و در رساله‌ی اوّل پولس به تیموتاوس می‌خوانیم: «اسقف باید بی‌ملامت و صاحب یک زن و هوشیار و خردمند و صاحب نظام و مهمان‌نواز و راغب به تعلیم باشد».[3]
قابل توجّه اینکه در همان رساله در باب چهارم می‌خوانیم: «ولی روح صریحاً می‌گوید: در زمان آخر بعضی از ایمان برگشته، به ارواح مضلّ و تعالیم شیاطین اصغا خواهند نمود * به ریاکاری دروغگویان که ضمایر خود را داغ کرده‌اند که از مزاوجت منع می‌کنند و حکم می‌نمایند به احتزاز از خوراک‌هایی که خدا آفرید برای مؤمنین و عارفین به حق تا آنها را به شکرگزاری بخورند».[4]
از این عبارت به‌خوبی برمی‌آید که منع از ازدواج از بدعت‌هایی است که در زمان‌های بعد به وجود خواهد آمد و این بر اثر اغوای شیاطین و ارواح گمراه‌کننده است.
این بیانات با آنچه از انجیل متّی برمی‌آید متناقض است و قابل جمع نیست.
در ضمن از آنچه گفته شد این حقیقت روشن گردید که تجرّد همیشگی که از جمله‌های انجیل متّی مربوط به عدم تشریع طلاق استفاده می‌شود و کلیسای کاتولیک الان هم آن را به عنوان یک قانون اجباری برای کشیشان می‌شناسد، هم بر خلاف مندرجات کتب مقدّسه عهد جدید است و هم برخلاف عقل و مصالح اجتماع.
از اینها گذشته، مصلحت دستگاه روحانیّت مسیحیّت کاملاً بر خلاف چنین قانونی است، زیرا این موضوع سبب می‌شود که روحانیّت کاتولیک که طرفدار تجرّد اجباری کشیشان است آلودگی‌های فراوانی پیدا کند، چه اینکه می‌دانیم غریزه‌ی جنسی از سرکش‌ترین غرایز بشر است و محدود ساختن آن در یک عمر برای اغلب افراد میسّر نیست و طغیان آن موجب بروز رسوایی می‌شود و این موضوع در روحانیّت مسیحیّت بارها اتّفاق افتاده و جنجال‌های عجیبی آفریده است.
جان الدر در کتاب تاریخ اصلاحات کلیسا نیز به این معنی اعتراف کرده است، آنجا که می‌گوید:
در عین حال این نکته را باید با کمال پوزش متذکّر شد که عهد و میثاق و سوگند مجرّد ماندن و دوری کردن از زن، کراراً از طرف کشیشان در عصر لوتر نقض گردید و نقض چنین پیمانی خود به مثابه یک افتضاح و رسوایی بین‌المللی بود.[5]
افزون بر آنچه گفته شد، سرکوب یک غریزه نیرومند و عدم اشباع آن از راه‌های صحیح، اغلب همراه با واکنش‌های شدید و آزاردهنده‌ی روحی و جسمی است.
از‌این‌رو بسیاری از جوانانی که در سنّ ازدواج اقدام به این کار نمی‌کنند گرفتار ناراحتی‌های روانی و اضطراب و کج‌خلقی و پراکندگی فکر و بی‌اعتنایی به زندگی و نومیدی و بدبینی و امثال آن می‌شوند؛ البتّه پس از ازدواج همه‌ی این آثار برطرف شده و جای خود را به آرامش کامل می‌سپارد.
قرآن مجید نیز به این حقیقت علمی اشاره کرده و می‌فرماید:
«وَمِنْ ءَایَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْوَاجًا لِتَسْکُنُوا إِلَیْهَا»؛ از نشانه‌های او (خدا) اینکه همسرانی از جنس خودتان برای شما آفرید تا در کنار آنان آرامش یابید».[6]
آیا با این حال صحیح است جمعی از مردم – به‌خصوص علما و روحانیان و مبلّغان مذهبی که نیازمند آرامش روحی و آسودگی خاطر بیشتری هستند - به عملی دست بزنند که مایه‌ی عدم آرامش و پراکندگی فکر و سوءِ خلق است.


ترک ازدواج در اسلام


ممکن است در اینجا ایراد شود که در اسلام نیز ترک ازدواج ممدوح است و شاهد آن آیه‌ای است که در قرآن مجید درباره‌ی یحیی وارد شده، آنجا که می‌گوید: «أَنَّ اللَّهَ یُبَشِّرُکَ بِیَحْیَی مُصَدِّقًا بِکَلِمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَسَیِّدًا وَحَصُورًا وَنَبِیًّا مِنَ الصَّالِحِینَ».[7]
زیرا «حصور» به معنی کسی است که از ازدواج امتناع می‌ورزد و روشن است که آیه در مقام مدح یحیی است.
پاسخ:
فقهای اسلام همه در این عقیده اتّفاق نظر دارند که ازدواج برای کسانی که به آن میل و علاقه دارند مستحبّ است.
صاحب جواهر الکلام در آغاز کتاب نکاح می‌گوید: «النِّکاحُ مَشروعٌ بَل مُستحبٌ لِمَن تَاقَت وَاشتاقَت نَفسَه إلیه مِن الرِّجال وَ النِّساء کِتاباً وَ سُنَّة مُستَفیضَة أو مُتَواترَة وَ إجماعاً بِقَسمیه مِن المُسلمینَ فَضلًا عَنِ المُؤمنینَ أو ضَرورَة مِنَ المَذهب بَل الدِّین.»
روایات فراوانی که در این زمینه نقل شده نیز با کمال وضوح و صراحت این حقیقت را تأیید می‌کند.[8]
بدیهی است مورد بحث ما غالباً کسانی‌اند که میل و علاقه‌ی به ازدواج را دارند.
امّا در مورد کسانی که میل و علاقه قابل ملاحظه‌ای به ازدواج ندارند نیز مشهور استحباب آن است و فقط قول ضعیفی به استحباب ترک در این صورت داریم که استناد به آیه‌ی مزبور کرده‌اند.
ولی دلالت آیه بر این معنی روشن نیست، زیرا کلمه‌ی «حصور» از مادّه‌ی «حصر» به معنی حبس گرفته شده و جمعی از مفسّران آن را چنین معنی کرده‌اند: «المبالِغُ فِی حَبسِ النَّفسِ عَنِ الشَّهواتِ وَ الملَاهِی» و بنابراین هیچ دلالتی بر ممدوح بودن امتناع از نکاح ندارد.
سیاق آیه نیز این معنی را تأیید می‌کند، زیرا به عنوان یک صفت کاملاً ممتاز در ردیف نبوّت ذکر شده است و ترک ازدواج اگر هم ممدوح باشد این همه اهمّیّت ندارد.
و به فرض که مراد از «حصور» کسی باشد که از ازدواج خودداری می‌کند باز ممکن است مراد لوازم معنی باشد نه خود معنای اصلی، یعنی مدح به اعتبار تملّک بر نفس و تسلّط بر شهوات بوده باشد.
و در هر صورت با یک کلمه‌ی مبهم نمی‌توان از اجماع و اتّفاق علمای اسلام و آن‌همه احادیث و روایات صریح، رفع ید نمود.
از پیامبر اکرم(ص) روایت شده است که فرمود: ما استَفادَ امرءٍ مُسلِمٍ فائِدَةً بَعدَ الإسلامِ أفضَلُ مِن زَوجَةٍ مُسلِمَةٍ تَسُرُّهُ إذا نَظَرَ إلَیها وَتُطیعُهُ إذا أمَرَها وَ تَحفَظُهُ إذا غابَ عَنها فی نَفسِها وَمالِهِ: «مرد مسلمان فایده‌ای بعد از مسلمان شدن نصیبش نشده است که برتر باشد از زنی که هرگاه به او بنگرد دلش شاد می‌شود، وقتی به او فرمان می‌دهد اطاعت می‌کند و چون شوهر از خانه بیرون رود او از خود و اموال شوهر حفاظت می‌کند».[9]


خودآزمایی


1- آیا منظور از خصی کردن، ترک ازدواج به‌طور مطلق است؟ چرا؟
2- چرا مصلحت دستگاه روحانیّت مسیحیّت کاملاً بر خلاف قانونی تجرد همیشگی است؟
3- آیا در اسلام نیز ترک ازدواج ممدوح است؟ پاسخ خود را شرح دهید.
 

پی‌نوشت‌ها


[1]ـ تاریخ اصلاحات کلیسا، ص 115.
[2]ـ عهد جدید، رساله پولس، باب 9، جمله‌ی 5.
[3]ـ همان، باب 3، جمله‌ی 2.
[4]ـ عهد جدید، رساله پولس، باب ۴، جمله‌های ۱ـ۳.
[5]ـ تاریخ اصلاحات کلیسا، ص 11۶.
[6]ـ سوره‌ی روم، آیه‌ی ۲۱.
[7]ـ ترجمه: «خدا تو را به یحیی بشارت می‌دهد؛ (کسی) که کلمه خدا [=مسیح] را تصدیق می‌کند؛ و رهبر خواهد بود؛ و از هوس‌های سرکش برکنار، و پیامبری از صالحان است». سوره‌ی آل عمران، آیه‌ی 39.
[8]ـ برای توضیح بیشتر به وسائل‌الشیعه، کتاب النّکاح مراجعه کنید.
[9]ـ کافی، ج 5، ص 327.
 
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله العظمی ناصر مکارم شیرازی
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: