همهی انسانها ذاتاً گناهکارند
قیافهی مسیحیّت همین است که در این گفتار فشرده تشریح شده.
تمام افراد انسان را گناهکار ذاتی دانستن، گناهی که از پدر و مادر اوّلی خود به ارث بردهاند و سپس احتیاج به یک نجاتدهنده (لقبی است که بیش از همه به مسیح اطلاق میکنند) پیدا کردن، و آنگاه آمدن یک تن بیگناه که از فرزندان آدم گناهکار نیست، بلکه فرزند خدای پدر است و بعد تحمّل انواع شکنجهها برای شستوشوی این گناه ذاتی از فرزندان آدم.
ولی آنها تأکید میکنند که تنها کسانی نجات خواهند یافت و از گناه پاک خواهند شد که عیسی مسیح را منجی خود بپذیرند.
در کتاب قاموس مقدّس در بحث گناه چنین میخوانیم:
«کتاب مقدّس مبدأ پیدایش گناه را به والدین اوّل ما نسبت میدهد، لهذا هیچکس بدون گناه نمیباشد».[1]
در اناجیل موجود نیز چنین میخوانیم: «با گناه آدم، گناه داخل جهان گردید و با گناه، مرگ؛ به این ترتیب مرگ نصیب همه گردید از آنجا که همه گناه کردند».[2]
این قیافهی خاصّ مسیحیّت کنونی بهقدری واضح است که آن را حتّی در سادهترین نشریات تبلیغاتی خود که بهعنوان نخستین دروس برای کسانی که تازه با مسیحیّت آشنا میشوند منتشر ساختهاند. مثلاً در درس یازدهم از دروس تبلیغات خارجی کلیسای تهران که ذیل عنوان دروس نامهنگاری مژده انتشار مییابد، بحثی دربارهی گناه عنوان شده و سپس چنین مینویسد:
اینک میخواهیم که شما دربارهی نکات ذیل دقّت، تفکّر و تعمّق نمایید:
1. همهی ما گناه کردهایم... .
2. خدا قدّوس است و نمیتواند بر گناه نظر بنماید... .
۳. اگر گناهان ما بخشیده نشود تا ابد از حضور خدا محروم میمانیم.
4. عیسی مسیح جان خود را فدا کرد تا گناهان بشر بخشیده شود... .
5. خدا در کلام خود میفرماید اگر عیسی مسیح را منجی خود قبول نماییم آمرزیده خواهیم شد... .
خدا فقط یک راه برای آمرزش گناهان بشر معیّن کرده و آن راه این است که ما عیسی مسیح را به عنوان نجاتدهندهی خود قبول کنیم و قلباً تسلیم او شویم و برای نجات از گناه فقط به او تکیه و توکّل نماییم.
سپس در پایان این درس اضافه میکند:
خوانندهی گرامی اگر شما میخواهید از گناهان آمرزیده شوید به آن قربانی که خدا تعیین نموده است یعنی عیسی مسیح تکیه کنید تا نجات ابدی یابید و رستگار شوید.
به این ترتیب چنانکه ملاحظه شد مسیحیّت کنونی خود را در قیافهی یک دستگاه «گناه بخشی»، اعمّ از گناه اوّلی ذاتی و گناهان دیگری که خود انسان بعداً مرتکب شده است نشان میدهد و اگر مسألهی تعلیم و تربیت بشر و تکامل فضایل معنوی در کار باشد در درجهی دوم قرار دارد؛ امّا در مورد تنظیم روابط اجتماعی و اصول زندگی خود را بیگانه نشان میدهد (چنانکه بعداً شرح داده خواهد شد).
در هر حال این قیافهی ابتدایی از جهاتی قابل ایراد است:
1. نسل بشر یک نسل گناهکار معرّفی شده و این موضوع علاوه بر آنکه ضربهی شدیدی به شخصیّت انسان میزند، او را به گناه تشویق میکند، زیرا ارتکاب گناه برای او نوعی بازگشت به فطرت ثانوی است که از پدر و مادر اوّل به ارث برده است.
2. گناهی که برای بشر تعیین شده یک گناه ارثی و بیدلیل است.
به فرض که پدر و مادر اوّل مرتکب گناه شده باشند، به ما چه ارتباط دارد و چرا گناه آنها به همهی جهان سرایت کرده و به دنبال آن، مرگ دامنگیر انسان شد که مفهومش این است اگر گناهی نبود مرگی هم در سرنوشت انسان نبود.
صرفنظر از اینکه گناه اوّل نیز چیزی جز خوردن از درخت نیک و بد، یا علم و دانش، که در سفر تکوین تورات مذکور است نبوده و به این ترتیب دانستن نیک و بد، گناهی بزرگ است که سراسر جهان بشریّت را آلوده ساخته و لابد مسیح هم به عقیدهی آنها برای تطهیر چنین گناهی آمده است.
3. چگونه ممکن است تنها با قربانی شدن یک تن و شکنجه دیدن او همه از گناه پاک شوند، در حالی که گناه آثار عمیقی در روح و جان و صفات و اخلاق انسان میگذارد که باید پیش از هر چیز، آن آثار شستوشو شود.
4. به این ترتیب، مسیحیّت کنونی حکم یک داروی مخدّر را پیدا میکند که تنها اثر آن، تخدیر و تسکین غیر منطقی وجدان ناراحت گناهکاران است!
به عبارت دیگر این تعلیمات مخصوص، وجدان اخلاقی و مذهبی را که عاملی مؤثّر و بزرگ برای جلوگیری از اعمال خلاف و بیرویّهی انسان است تضعیف کرده، از اثر میاندازد و به روح او در برابر مجازاتهای دردناک وجدان مصونیّت میبخشد و نفس لوّامه را که اساس تربیت است به کلّی از کار میاندازد.
به گناهکاران تأمین میدهد که با ایمان به مسیح، بدون چون و چرا نجات خواهند یافت؛ مگر نه او قربانی همهی ایمانآورندگان به او شده است؟!
نتیجه اینکه مذهب که باید عامل اصلاح و تربیت شود، عامل فساد و تباهی خواهد شد و افراد آلوده و فاسد را به فساد و آلودگی هر چه بیشتر تشویق و در معصیت جرأت میبخشد.
شاید برای همین رنگ خاصّ مذهبی مسیحیّت کنونی است که برتراند راسل، فیلسوف انگلیسی، در مورد منشأ پیدایش «مذاهب»، از جمله عواملی که ذکر میکند همین عامل نجات از گناهانی است که انسان هنگام غلبهی شهوات انجام میدهد. آنجا که میگوید:
«عامل سوم که به مذهب بستگی پیدا میکند عبارت از اعمالی است که شهوات ویژهی انسان به هنگام غلیان و شدّت میتواند او را وادار به انجام دادن آنها کند. البتّه این انسان به خوبی میداند که پس از اعادهی آرامش، از اینکه چنین اعمالی انجام داده است متأسّف خواهد شد».
و کمی بعد از این گفتار اضافه میکند: «تصوّر میکنم مذهب به صورتی که امروز در کلیسا رواج دارد مانع پیشرفت هر نوع فکر شرافتمندانه و صحیح است!»[3]
بازخرید گناهان بشریّت با قربانی شدن مسیح!
از آنجا که این بحث یکی از مسائل اصولی مسیحیّت کنونی است و چنانکه گفته شد جزءِ قیافههای اوّلی تعلیمات کلیسا محسوب میشود تا آنجا که یکی از القاب مسیح را «فادی»[4] (فداشونده برای گناهکاران) و این مذهب را «مذهب نجات» (نجات گناهکاران) نامیدهاند، لذا باید بررسی دقیقتری روی این موضوع و نتایج و عواقب آن بشود و ریشههای اصلی آن را مورد مطالعه قرار دهیم.
بعضی معتقدند که موضوع بازخرید گناهان بشریّت با خون عیسی از موضوعاتی است که در قرون بعد از مسیح به وجود آمده و ریشهی آن را مربوط به آیینهای هندی میدانند که کلیسا از آن تأثّر یافته و اقتباس کرده است، ازاین رو میگویند در اناجیل چهارگانه اصلی، اثری از این مطلب دیده نمیشود.
در حالی که چنین نیست، زیرا دقّت در اناجیل کنونی نشان میدهد که ریشهی این عقیده دربارهی مسیح از همین اناجیل گرفته شده، منتها در قرون بعد روی عللی - که ذکر خواهد شد - شاخ و برگهایی بر آن افزودهاند و به صورت یکی از اصولیترین تعلیمات کلیسا درآمده است.
فی المثل در انجیل متّی که آن را معتبرترین اناجیل میدانند، از قول عیسی در اواخر عمر خود نقل میکند که خطاب به شاگردانش گفت: «این است خون من در عهد جدید که در راه بسیاری به جهت آمرزش گناهان ریخته میشود».[5]
و نیز میخوانیم: «او امّت خویش را از گناهان خداوند رهانید».[6] این معنی در رسالههای شاگردان و رسولان مسیح به صورت روشنتری بیان شده است. در رسالهی یوحنّا میخوانیم: «اوست کفّاره به جهت گناهان ما، نه گناهان ما فقط بلکه به جهت تمام جهان».[7]
در رسالهی پولس به عبرانیان نیز چنین آمده است: «چون طهارت گناهان را به اتمام رسانید به دست راست کبریا در اعلی علّیّین نشست».[8]
حتّی برخی نویسندگان معروف مسیحی، مانند مستر هاکس امریکایی، مدّعیاند که: در شرایع یهود مطالب مهمّ بسیاری یافت میشود که اشاره به مبدأ و منبع فدایی میباشد که مسیح آن را به عمل آورده، تکمیل نمود. یعنی در وقتی که خود را از برای رفع هر قید و هر مسؤولیّتی فدیه گذرانید تا هر کسی که در تحت غلامی و بندگی گناه است آزاد سازد و شرط این آزادی این بود که شخص گناهکار، فادی خود را با تمام دل قبول کند و قلباً به وی ایمان آورَد».[9]
این نکته نیز روشن است که طبق منابع مسیحی، همه گناهکار و غلام و بنده گناهان هستند و اصولاً سرشت و طبیعت آدمی بر فساد و گناه بنیان شده است، چنانکه بیلی گراهام در کتاب چگونه میتوان خدا را یافت صریحاً میگوید:
«ما در وضع طبیعی در واقع دشمن خدا هستیم، ما مطیع قوانین الهی نمیباشیم و مطابق «رومیان 8 : 7» اصلاً نمیتوانیم مطیع باشیم... کتاب مقدّس به ما تعلیم میدهد که در طبیعت مرده و پرگناه ما عاملی وجود ندارد که حیات ایجاد کند... کتاب مقدّس چنین تعلیم میدهد که طبیعت قدیمی ما کاملاً فاسد است».[10]
و به این ترتیب احتیاج عموم به فادی کاملاً روشن میشود.
ولی نباید تردید داشت که ریشهی موضوع فداء اگرچه در اناجیل کنونی و سایر رسالههای وابسته به آن یافت میشود، هرگز در قرون اوّل مسیحیّت این همه شاخ و برگ نداشته و مسلّماً بعدها به آن افزوده شده و یکی از چهرههای اصلی تعلیمات کلیسا را تشکیل داده است.
به نظر میرسد عوامل زیر در شاخ و برگ دادن به این موضوع کاملاً مؤثّر بوده است:
1. جنبهی عوامپسند داشتن، زیرا گناهکار نشان دادن همهی مردم، آنهم یک گناه ذاتی که اجباراً و بدون پیشبینی قبلی دامنگیر همهی انسانها شده است، لطمهی شدیدی به شخصیّت انسان میزند و ناراحتی شدید درونی در او ایجاد میکند و همین احساس حقارت او را در پی عاملی میفرستد که وی را از این وضع برهاند و شخصیّت ازدست رفتهاش را به وی بازگرداند، بلکه در یک سطح عالیتر قرار دهد، آنگاه هنگامی که به او گفته شود تنها با ایمان آوردن به مسیح میتواند تمام آثار این گناه را بشوید و به آسانی پاک و پاکیزه شود، با کمال میل از آن استقبال خواهد کرد.
2. جنبهی تحذیری داشتن، زیرا تودهی مردم خواه ناخواه گرفتار شهواتیاند و تمایل دارند هم شهوات خود را اشباع کنند و هم وجدان خویش را راضی نگاه دارند. از سویی میان این دو در بسیاری از موارد تضاد وجود دارد، ولی با قبول تعلیماتی که کلیسا راجع به گناه و چگونگی تطهیر و فداء میدهد میتوانند از شرّ این تضاد آسوده شوند؛ هم شهوات خویش را اشباع کنند و هم از ناراحتی وجدان که از آثار گناه است نجات پیدا یابند.
جایی که خون مسیح بتواند تمام آثار گناه ذاتی را بشوید، چگونه نمیتواند آثار اینگونه گناهان را پاک کند؟ روی این زمینه، کلیسا و حامیان آن میتوانند به زودی در میان عوام مردم، طرفداران جدّی برای خود پیدا کنند.
شاید روی همین اصل است که این بخش از تعلیمات کلیسا در قسمت تبلیغات خارجی آنها نیز یکی از مهمترین فصول را تشکیل میدهد و همواره دورافتادگان از مسیحیّت را به نجات از گناه و تطهیر از پلیدی ذاتی و اکتسابی در سایهی ایمان به مسیح دعوت میکنند.
3. این مسأله جادّه را برای موضوع «گناهبخشی کشیش» که از مراسم هفتگانه مقدّس مذهبی مسیحی است، هموار میسازد و رونق کاملی به دستگاه کلیسا میبخشد، خصوصاً از نظر درآمدهای مادّی نیز فوقالعاده حائز اهمّیّت است (شرح این موضوع در بحث آداب هفتگانه مقدّس خواهد آمد).
خودآزمایی
1- مسیحیت تأکید میکند که تنها چه کسانی نجات خواهند یافت؟
2- کدام عوامل در شاخ و برگ دادن به موضوع فداء (بازخرید گناهان بشریّت با خون عیسی(ع)) کاملاً مؤثّر بوده است؟
3- قیافهی ابتدایی مسیحیّت از کدام جهات قابل ایراد است؟
پینوشتها
[1]ـ قاموس مقدّس، ص۷۵۳.
[2]ـ رساله پولس به رومیان، باب 5، جملههای 1۲ـ۱۴.
[3]ـ جهانی که من میشناسم، ص 28 و 29.
[4]ـ قاموس مقدّس، ۳۴۵.
[5]ـ انجیل متّی، باب ۲۶، جملهی ۲۸.
[6]ـ همان، باب 1، جملهی 21.
[7]ـ رسالهی یوحنّا، باب 2، جملهی 2.
[8]ـ رسالهی پولس، باب 1، جملهی 3.
[9]ـ قاموس مقدّس، ص 646.
[10]ـ چگونه میتوان خدا را یافت، ص 80.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله العظمی ناصر مکارم شیرازی