بخش هفتم؛ چرا رستاخیز ممکن نباشد؟ | ۳
افسانه است یا واقعیت؟
گفتیم سرگذشت اصحاب کهف (خفتگان شهر افسوس) یک واقعیت تاریخى است که اسناد آن در تواریخ شرق و غرب موجود است. اکنون به بررسى مسأله از جنبههاى علمى روز توجه کنید:
در مورد خواب طولانى خفتگان شهر افسوس (اصحاب کهف) که سالیان درازى به طول انجامید ممکن است افرادى تردید کنند و آن را با موازین علمى سازگار ندانند، و آن را در ردیف اسطورهها و افسانهها فرض کنند زیرا: چنین عمر طولانى چند صد ساله براى افراد بیدار بعید است تا چه رسد به افراد خواب، این از یکسو.
از سوى دیگر، اگر قبول کنیم که در بیدارى چنین عمرى امکان پذیر است براى کسى که در خواب باشد مسلما امکان ندارد زیرا مشکل غذا و آب پیش مىآید که چگونه ممکن است انسانى در چنان مدتى بدون غذا و آب زنده بماند، و اگر براى هر روز فرضاً یک کیلو غذا و معادل یک لیتر آب در نظر بگیریم براى عمر اصحاب کهف، بیش از یک صد تن غذا و یکصد هزار لیتر آب لازم است که ذخیره کردن آن در خود بدن معنى ندارد.
از سوى سوّم، اگر از همهی اینها صرف نظر کنیم باز این اشکال پیش مىآید که ماندن بدن در شرایط یکنواخت براى چنان مدت طولانى به ارگانیزم آن صدمه مىزند و ضایعاف فراوانى به بار خواهد آورد.
***
این ایرادها ممکن است در آغاز بن بستها و موانع غیر قابل عبورى بر سر راه این مسأله مجسم کند، در حالى که چنین نیست زیرا: مسألهی عمر دراز مدت - چند صد سال و حتى بیش از هزار سال - یک مسألهی غیر علمى نیست، چه اینکه مىدانیم طول عمر هیچ موجود زندهاى - از نظر علمى - میزان ثابت و معینى ندارد که با فرا رسیدن آن، مرگ حتمى باشد.
به عبارت دیگر درست است که نیروهاى جسمى انسان هر چه باشد بالاخره محدود و پایان پذیر است، اما این سخن به آن معنى نیست که بدن یک انسان یا موجود زندهی دیگر توانایى زیست بیشتر از مقدار عادى را ندارد، مثلاً همانطور که در طبیعت هنگامى که آب به یکصد درجه حرارت رسید مىجوشد و در درجهی صفر یخ مىزند، انسان هم به یکصد یا یکصد و پنجاه سال که رسید قلب او متوقف گردد و مرگ او فرا رسد.
بلکه میزان طول عمر موجودات زنده بستگى زیادى به وضع زندگى و شرایط خاص آن دارد، و با تغییر آن کاملا تغییرپذیر است.
گواه زنده این سخن این است که از یک طرف مىبینیم هیچ یک از دانشمندان جهان میزان معینى براى عمر انسان کشف نکردهاند، و از سوى دیگر توانستهاند در آزمایشگاهها گاهى طول عمر بعضى از موجودات زنده را به دو، یا چند برابر، و گاهى به دوازده برابر و بیشتر برسانند، و حتى امروز به ما امیدوارى مىدهند که در آینده با پیدا شدن «روشهاى نوین علمى» عمر انسان نیز به چندین برابر فعلى افزایش خواهد یافت.
این دربارهی اصل مسألهی طول عمر (بطور خلاصه).
دوّم این که، در مورد آب و غذا در این خواب طولانى اگر خواب عادى و معمولى باشد، مىتوان حق را به ایراد کننده داد که این موضوع با اصول علمى سازگار نیست، زیرا مصرف غذاى بدن به هنگام خوابهاى عادى کمى از حال بیدارى کمتر است و روى هم رفته براى سالهاى متمادى بسیار زیاد خواهد بود، ولى باید توجه داشت که خوابهایى در جهان طبیعت وجود دارد که مصرف غذاى بدن در آنها بسیار ناچیز است.
زمستان خوابی
بسیاری از جانداران هستند که در سرتاسر زمستان در خواب فرو میروند و به اصطلاح «زمستان خوابى» دارند.
در این نوع خوابها فعالیتهاى حیاتى تقریباً متوقف مىگردد، و تنها شعلهی بسیار ضعیفى از آن روشن است، «قلب» تقریباً از ضربان مىافتد، و یا به تعبیر صحیحتر ضربان آن به قدرى خفیف مىشود که ابداً قابل احساس نیست، در این گونه موارد بدن را مىتوان به کورههاى عظیمى تشبیه کرد که به هنگام خاموش کردن آنها «شمعکى» از آن در حال اشتعال است.
واضح است که مقدار خوراکى را که آن کوره در یک روز از مواد نفتى - مثلاً – مىطلبد تا شعلههاى عظیم خود را به آسمان بفرستد ممکن است خوراک دهها یا صدها سال آن در حال اشتعال شمعک بسیار کوچک باشد (البته این بستگى به شعلههاى عظیم در حال بیدارى کوره، و حال شمعک آن دارد).
دانشمندان در مورد زمستان خوابى بعضى از جانداران چنین مىگویند:
«اگر وزغى را که در حال زمستان خوابى است از جایش بیرون آوریم، به نظر مرده مىرسد، در ششهاى آن هوا نیست، ضربان قلبش چنان ضعیف است که نمىتوان به آن پى برد... در میان حیوانات خونسرد که زمستان خوابى دارند بسیارى از پروانهها و حشرات و حلزونهاى خاکى و خزندگان را مىتوان نام برد. بعضى از پستان داران (خونگرم) نیز زمستان خوابى دارند، در دوران زمستان خوابى فعالیتهاى حیاتى بسیار کند مىشود و چربى ذخیرهی بدن آنها به تدریج مصرف مىگردد».[1]
منظور این است یک نوع خواب داریم که در آن نیاز به غذا، فوقالعاده تقلیل پیدا مىکند، و فعالیتهاى حیاتى نزدیک به صفر مىرسد، و اتفاقاً همین موضوع کمک به جلوگیرى از فرسودگى اعضا و طول عمر این گونه جانداران مىکند، اصولاً زمستان خوابى براى این حیوانات که احتمالاً قادر بر تحصیل غذاى خود در زمستان نیستند فرصت بسیار گرانبهایى است.
نمونهی دیگر: دفن مرتاضان
در مورد مرتاضان نیز دیده شده است که بعضى از آنها را در برابر چشمان حیرت زدهی عدهاى از افراد دیرباور، در تابوى گذارده و گاهى براى مدت یک هفته در زیر خاک دفن کردهاند، و پس از تمام شدن مدت مزبور بیرون آورده و ماساژ و تنفس مصنوعى مىدهند تا کم کم به حال عادى باز گردند.
مسألهی نیاز به غذا در این مدت اگر مهم نباشد، مسألهی نیاز به اکسیژن هوا بسیار مهم است. زیرا مىدانیم حساسیت سلولهاى مغز مخصوصاً در برابر اکسیژن و نیازشان به این مادهی حیاتى به قدرى زیاد است که اگر چند دقیقه از آن محروم بمانند ضایع مىشوند.
حالا چطور است جناب مرتاض هندى کمبود اکسیژن را مثلاً براى مدتى در حدود یک هفته تحمل مىکند؟
پاسخ این سؤال با توجه به توضیحى که دادیم چندان مشکل نیست، در این مدت فعالیت حیاتى بدن مرتاض تقریباً متوقف مىگردد، بنابراین نیاز سلولها به اکسیژن و مصرف آن فوقالعاده تقلیل مىیابد، بطورى که در این مدت همان هواى محفظهی تابوت براى تغذیهی یک هفته سلولهاى تن او کافى است.
منجمد ساختن بدن انسان زنده
در مورد منجمد ساختن بدن جانداران و حتى بدن انسان براى طولانى ساختن عمر آنها، امروز تئوریها و بحثهاى فراوانى است که قسمتى از آن جامهی عمل به خود پوشیده است.
طبق این تئوریها، ممکن است با قرار دادن بدن انسان یا حیوانى در سرماى زیر صفر، حیات و زندگى او را متوقف ساخت، بدون اینکه واقعاً بمیرد، و پس از مدتى که لازم باشد او را در حرارت مناسبى قرار دهند و دوباره به حال عادى باز گردد.
برای مسافرتهاى فضایى به کرات دور دست که احتمالاً صدها یا هزاران سال طول مىکشد طرحهائى پیشنهاد شده که یکى از آنها همین طرح است که بدن فضانورد را در محفظهی خاصى قرار دهند، و آن را منجمد سازند، و پس از سالیان دراز به هنگام نزدیک شدن به کرات مورد نظر، با یک سیستم خودکار، حرارت عادى به محفظه برگردد و آنها به حال عادى درآیند، بدون آنکه در حقیقت عمرى تلف کرده باشند!
در یکی از مجلات علمى این خبر انتشار یافت که در سالهاى اخیر کتابى دربارهی منجمد ساختن بدن انسان به خاطر یک عمر طولانى به قلم «رابرت نیلسون» منتشر شده که در جهان دانش انعکاس وسیع و دامنه دارى داشته است.
در مقالهاى که در مجلهی مزبور در این زمینه تنظیم شده بود تصریح شده که اخیراً یک رشتهی علمى در میان رشتههاى علوم نیز به همین عنوان به وجود آمده است، در مقالهی مزبور چنین مىخوانیم:
«زندگى جاویدان، در طول تاریخ همواره از رؤیاهاى طلایى و دیرینهی انسان بوده، اما اکنون این رؤیا به حقیقت پیوسته است و این امر مدیون پیشرفتهاى شگفت انگیز علم نوینى است که «کریونیک» نام دارد (علمى که انسان را به عوالم یخبندان مىبرد و از او همچون بدن منجمد شدهاى نگهدارى مىکند به امید روزى که دانشمندان او را به زندگى دوباره بازگردانند).
آیا این منطق باورکردنى است؟ بسیارى از دانشمندان برجسته و ممتاز، از جهات دیگر به این مسأله مىاندیشند و نشریاتى چون «لایف» و «اسکوایر» و همچنین روزنامههاى سراسر جهان شدیداً به بحث دربارهی این مهم پرداختهاند و از همه مهمتر اینکه برنامهاى هم اکنون (در این زمینه) در دست اجراست».[2]
چندی قبل نیز در جرائد اعلام شده بود که در میان یخهاى قطبى که به گواهى قشرهاى آن، مربوط به چند هزار سال قبل بود، ماهى منجمدى پیدا شده که پس از قرار گرفتن در آب ملایمى زندگى را از سر گرفته، و در مقابل دیدگان حیرت زدهی ناظران شروع به حرکت کرده است.
روشن است که حتى در حال انجماد، دستگاههاى حیاتى همانند حال مرگ متوقف نمىگردند، زیرا در آن صورت بازگشت به حیات ممکن نبود.
از مجموع این گفتگوها نتیجه مىگیریم که متوقف ساختن و کند کردن فوق العادهی حیات امکان پذیر است، و مطالعات مختلف علمى، امکان آن را از جهات مختلفى تأیید کرده است.
و در این حال مصرف غذاى بدن تقریباً به صفر مىرسد و ذخیرهی ناچیز موجود در بدن مىتواند براى زندگى کُند آن در سالهاى دراز کافى باشد.
***
مسلماً خواب اصحاب کهف یک خواب عادى و معمولى مانند خوابهاى شبانهی ما نبوده، و خوابى بوده که کاملاً جنبهی استثنایى داشته است، بنابراین جاى تعجب نیست که آنها در خواب طولانى خود نه گرفتار کمبود غذا شوند، و نه ارگانیزم بدن آنها صدمه ببیند!
جالب اینکه از آیات سورهی کهف دربارهی سرگذشت آنها بر مىآید که طرز خواب آنها با خوابهاى معمولى فرق داشته است:
«وَ تَحْسَبُهُمْ اَیْقاظاً وَ هُمْ رُقُودٌ... لَوِ اطَّلَعْتَ عَلَیْهِمْ لَوَلَّیْتَ مِنْهُمْ فِراراً وَ لَمُلِئْتَ مِنْهُمْ رُعْباً؛ آنها چنان به نظر مىرسیدند که گویا بیدارند (چشمشان باز بود)... اگر آنها را مشاهده مىکردى از وحشت فرار مىکردى و ترس سراسر وجود تو را فرا مىگرفت».[3]
این آیه گواه بر آن است که آنها یک خواب عادى نداشتهاند بلکه حالتى شبیه حالت یک مرده - با چشم گشوده – داشتهاند.
به علاوه قرآن مىگوید: «نور آفتاب به درون غار آنها نمىتابید» و با توجه به اینکه غار در یکى از ارتفاعات آسیاى صغیر در منطقهی سردى بوده، شرایط استثنائى خواب آنها را روشنتر مىسازد.
از سوى دیگر قرآن مىگوید: «... وَ نُقَلِّبُهُمْ ذاتَ الْیَمینِ وَ ذاتَ الشِّمالِ؛ ما آنها را به سوى راست و چپ بر مىگردانیدیم»[4]
و این نشان مىدهد که آنها در حال یکنواختى کامل نبودهاند و عوامل مرموزى که هنوز براى ما ناشناخته مانده است (احتمالاً در هر سال یک بار) آنها را به سمت راست و چپ مىگردانده تا به ارگانیزم بدن آنها صدمهاى وارد نشود.
***
اکنون که این بحث علمى به قدر کافى روشن شد نتیجه گیرى از آن، در بحث معاد نیاز به گفتگوى زیادى ندارد، زیرا بیدار شدن پس از آن خواب طولانى بى شباهت به زنده شدن پس از مرگ نیست، و امکان معاد را به ذهن نزدیک مىکند.
خودآزمایی
1- اصل مسألهی طول عمر را به طور خلاصه شرح دهید.
2- نمونهای از خوابهایى در جهان طبیعت را اشاره کنید که مصرف آب، غذا و اکسیژن بدن در آنها بسیار ناچیز است؟
3- به چه دلیل خواب اصحاب کهف یک خواب عادى و معمولى مانند خوابهاى شبانهی ما نبوده است؟
پینوشتها
[1]. اقتباس از کتاب فرهنگنامه (دائرة المعارف جدید فارسى) ماده «زمستان خوابى».
[2]. مجلهی دانشمند/ بهمن ماه 47 / صفحهی 4.
[3]. سورهی کهف (۱۸) آیهی ۱۸.
[4]. سورهی کهف (۱۸) آیهی ۱۸.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله العظمی ناصر مکارم شیرازی