کد مطلب: ۴۳۱۵
تعداد بازدید: ۱۱۵۶
تاریخ انتشار : ۰۷ بهمن ۱۳۹۹ - ۱۶:۰۰
شبیه عرفان، شریک شیطان | ۲
دین؛ نعمت خداست و راستی نعمت «دین» منشأ تمام نعمت‌هاست، یعنی تمام ابزار و وسایل زندگی اگر مسیر دین قرار گرفت نعمت است و اگر از مسیر دین خارج شد نقمت است.

دین بدون ولایت، نقمت است


خدا هم فرموده است:
قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللهَ فَاتَّبِعُونِی یحْبِبْكُمُ اللهُ...؛[1]
بگو [ای پیامبر!] شما اگر خدا را دوست دارید، از من پیروی نمایید [و التزام عملی به دستورات من داشته باشید] تا خدا هم شما را دوست بدارد [و به سعادت ابدی نائلتان گرداند]...
امام عسکری(ع) در نامه‌اش فرموده است:
فَأَیْنَ یُتاهُ بِکُمْ وَ أیْنَ تَذْهَبُونَ کَالاَنْعامِ عَلَی وُجُوهِکُم؛
پس شما را بی خبر از عواقب کار، خود به کجا می‌برند و شما مانند چهارپایان سر به پایین گرفته کجا می‌روید.
عَنِ الْحَقِّ تَصْدِفُونَ وَ بِالباطِلِ تُؤمِنُونَ وَ بِنِعْمَةِ اللهِ تَکْفُرون؛[2]
از حق اعراض کرده به باطل ایمان می‌آورید و به نعمت خدا کفر می‌ورزید.
این نکته شایان دقّت است که در قرآن کریم از «دین» تعبیر به «نعمت» شده:
...الْیوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِینَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیكُمْ نِعْمَتِی...؛[3]
امروز [روز نصب علی(ع) به ولایت] دین شما را کامل و نعمتم را بر شما تمام نمودم...
آیه‌ی شریفه نشان می‌دهد که دین نعمت خداست و راستی نعمت «دین» منشأ تمام نعمت‌هاست، یعنی تمام ابزار و وسایل زندگی اگر مسیر دین قرار گرفت نعمت است و اگر از مسیر دین خارج شد نقمت است. چشم بی دین نقمت است، زبان بی‌دین، گوش بی‌دین، ثروت بی‌دین و... همه بلا و نقمتند و مایه‌ی بدبختی و شقاوت انسانند. حال این نعمتِ دین نیز اگر افتاد به دامن ولایت علی(ع) نعمت بودنش باقی است و اگر از دامن ولایت کنار افتاد، خودش می‌شود نقمت و بلای آدم‌سوز و لذا خدا درباره‌ی قرآن می‌فرماید:
وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ لا یزِیدُ الظَّالِمِینَ إلاّ خَساراً؛[4]
ما از قرآن آنچه را نازل می‌کنیم شفا و رحمت است برای مؤمنان و بر ظالمان جز تباهی چیزی نمی‌افزاید.
یعنی این قرآن وقت شفا و رحمت است که با بیانِ ولیّ معصوم منصوب از جانت خدا، همراه باشد و همین که از ولیّ خدا یعنی از علی و آل علی(ع) جدا شد به دست معاویه‌ها و ابوحنیفه‌ها افتاد دیگر شفا و رحمت نخواهد بود بلکه سبب خسارت و تباهی خواهد شد! پس دین نعمت است به شرط این که به دامن ولایت بیفتد و لذا فرمود:
...الْیوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِینَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیكُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِینًا...؛
امروز [روز نصب علی(ع) به ولایت امّت] دین شما را کامل کردم و نعمتم را بر شما تمام نمودم و راضی شدم که اسلام دین شما باشد...
پس به حکم قرآن، علی ولی نعمت اصلی و اساسی و سرچشمه‌ی کلّ نعمت‌های الهی است. نعمت بودن عالَم بسته به دین و نعمت بودن دین نیز بسته به علی(ع) است. پس نعمت اصلی و اساسی علی(ع) است.


کفران نعمت با حذف ولایت


حال بنگرید آن کسانی که علی(ع) را از مسند ولایت کنار زدند و غیر او را در جای او نشاندند، تا چه حدّ کفران نعمت کرده‌‌اند. قرآن نیز می‌فرماید:
أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللهِ كُفْراً...؛[5]
آیا ندیدی آن کسانی را که نعمت خدا را تبدیل به کفر نمودند...
عجب تعبیر لطیفی است؛ نفرموده:
أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ بَدَّلُوا شُکْرَ اللهِ كُفْراً؛
«کفر» عادتاً در مقابل «شکر» است و نفرموده: شکر را تبدیل به کفر کردند، بلکه فرمود نعمت را تبدیل به کفر کردند، یعنی خدا گفته بود نعمت من دین است و دین هم وقتی نعمت است که به دامن علیّ ولی بیفتد. پس کسانی که علی را کنار زدند و دیگری را جای او نشاندند نعمت خدا را تبدیل به کفر کردند.
...وَ أَحَلُّوا قَوْمَهُمْ دَارَ الْبَوَارِ * جَهَنَّمَ یصْلَوْنَها وَ بِئْسَ الْقَرَارُ؛[6]
...قوم خود را به هلاکتگاه جهنّم فرود آوردند و آنها را به قرارگاه بدی داخل کردند.
وَجَعَلُوا لِلّهِ أَنْداداً لِیضِلُّوا عَنْ سَبِیلِهِ ۗ قُلْ تَمَتَّعُوا فَإِنَّ مَصِیرَكُمْ إِلَى النَّارِ؛[7]
و برای خدا شریک در طاعت قرار دادند [در صورتی که موظّف بودند تنها خدا و رسول و علی را اطاعت کنند آنها دیگری را هم در کنار خدا مُطاع خود دانستند]. اینان منظورشان این بود که مردم را از صراط مستقیم حق منحرف کنند. [ای پیامبر به آنان] بگو فعلاً بهره بگیرید [از این زندگی زودگذر دنیا ولی بدانید] که پایان کارتان آتش است.
مصداق این آیه همان کسانی هستند که وجود علی را کنار زدند و کفر را به جای او نشاندند و امّت اسلامی را از صراط مستقیم حق منحرف ساختند و به راه جهنّم و هلاکت ابدی انداختند.


محبوب و منفورهای اهل ایمان


ولی ما بحمدالله بر صراط مستقیم حق ثابت مانده‌ایم و اِن‌شاءالله مشمول این آیه شده‌ایم:
...وَ لكِنَّ اللهَ حَبَّبَ إِلَیكُمُ الْإِیمانَ وَ زَینَهُ فِی قُلُوبِكُمْ وَ كَرَّهَ إِلَیكُمُ الْكُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْیانَ اُولئِكَ هُمُ الرَّاشِدُونَ؛[8]
...ولی خداوند ایمان را محبوب شما قرار داد و آن را در دل‌هایتان مزیّن گردانید و کفر و فسوق و عصیان را منفور شما ساخت. اینان همان راه یافتگانند.
ایمانی که خدا آن را محبوب و مزیّن در دل‌های ما قرار داده علی امیرالمؤمنین(ع) است که رسول خدا(ص) در غزوه‌ی احزاب وقتی علی(ع) مقابل عَمربن ‌عَبدوَد، قهرمان عرب ایستاد فرمود:
بَرَز الایمانُ كُلُّهُ اِلَى الٌکُفْرِ كُلِّه؛[9]
تمام ایمان مقابل تمام کفر ایستاد.
حال قرآن هم می‌گوید:
... وَ لكِنَّ اللهَ حَبَّبَ إِلَیكُمُ الْإِیمانَ...؛
شاکر باشید که خداوند ایمان را محبوب شما قرار داده و آن را مزیّن در دل‌های شما گردانیده است و الحال احساس می‌کنیم که علیّ و آل علی(ع) محبوب دل‌های ما هستند. از آن طرف:
....وَ كَرَّهَ إِلَیكُمُ الْكُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْیانَ....؛
این سه تا را هم که جای ایمان نشسته‌اند منفور شما قرار داده، یعنی در دل احساس می‌کنید که نسبت به کفر و فسوق و عصیان، کراهت و نفرت دارید و از آنها برائت و بیزاری می‌جویید و این برای شما شرف است.
خدایا! ما را به حرمت امام عسکری(ع) مشمول این آیه قرار بده:
اُولئِكَ هُمُ الرَّاشِدُونَ؛
تنها این جمعیّت هستند که رشد دارند و راه خیر و صلاح و سعادت را یافته و در آن به راه افتاده‌اند.


ادامه‌ی نامه‌ی امام عسکری(ع) به اسحاق نیشابوری


امام عسکری(ع) در ادامه‌ی نامه‌ی شریفشان اسحاق نیشابوری مرقوم فرمودند:
إنَّ اللهَ بِمَنِّهِ وَ رَحْمَتِهِ لَمّا فَرَضَ عَلیكُمُ الْفَرائضَ... جَعَلَ لَكُمْ باباً تَسْتَفْتِحُونَ بِهِ أَبْوابَ الْفَرائِضِ وَ مِفْتاحاً إِلَى سَبِیلِهِ؛
خداوند منّان پس از این که با منّت و رحمت خود شما را موظّف به انجام فرایض نمود... دری برای شما قرار داد که از طریق آن در، درهای فرایضِ احکام را به روی خودتان باز کنید و کلیدی را برای گشودنِ راه به سوی خدا در دست داشته باشید.
لَوْ لا مُحَمَّدٌ(ص) وَ الاَوصِیاءُ مِنْ وُلْدِهِ لَكُنْتُمْ حَیارَى كَالبَهائِمِ لا تَعْرِفُونَ فَرْضاً مِنَ اَلْفَرائِضِ؛
اگر نبود محمّد(ص) و اوصیاء از فرزندان او، شما مانند بهایم و حیوانات حیران و سرگردان بودید و هیچ حکمی از احکام خدا را نمی‌شناختید.
وَ هَلْ تُدْخَلُ مَدینَةٌ إِلاّ مِنْ بابِهَا؛
آیا می‌شود داخل شهری شد جز از درِ آن شهر؟!
رسول خدا(ص) فرموده است:
اَنَا مَدینَةٌ الْعِلْمِ وَ عَلِیٌّ بابُها؛
من، شهر علمم و علی باب و درِ آن شهر است.
تنها از راه اتبّاع علی(ع) می‌شود داخل شهر نبوّت و رسالت شد.
بعد از جملاتی چند مرقوم فرمودند:
وَ إیاكُمْ أنْ تَفْرَطُوا فِی جَنْبِ الله فَتَكُونُوا مِنَ الْخاسِرین؛
بر حذر باشید از این ‌که نسبت به [فرامین] خدا سهل‌انگار و مسامحه کار باشید و سرانجام از خاسران و زیان‌کاران به شمار آیید.
فَبُعْداً وَ سُحْقاً لِمَنْ رَغِبَ عَنْ طاعَةِ اللهِ وَ لَمْ یقْبَلْ مَوَاعِظَ أَوْلِیائِهِ؛
دوری از رحمت خدا و تباهی از آنِ کسی باشد که از طاعت خدا اعراض کرده و مواعظ اولیای خدا را نپذیرفته است.
وَ لَوْ فَهِمَتِ الصُّمُّ الصُّلابُ بَعْضَ ما هُوَ فِی هذا الْكِتابِ لَتَصَدَّعَتْ‏ قَلَقاً وَ خَوفاً مِنْ خَشْیةِ اللهِ وَ رُجُوعاً إِلَى طاعَةِ اللهِ؛[10]
اگر این تخته سنگ‌های سفت و سخت کوهستان‌ها، پاره‌ای از نامه‌ی من را می‌فهمیدند، از شدّت ترس و اضطراب از خشیت خدا و بازگشت به طاعت خدا، متلاشی می شدند.
چنان که قرآن می‌فرماید:
لَوْ أَنْزَلْنا هذَا الْقُرْآنَ عَلی جَبَلٍ لَرَأَیتَهُ خاشِعًا مُتَصَدِّعًا مِنْ خَشْیةِ اللهِ...؛[11]
ما اگر این قرآن را به کوه نازل می‌کردیم می‌دیدی آن را که از خشیت خدا متلاشی شده است...
پس چرا دل‌های آدمیان از خشیت خدا تكان نمی‌خورند و خاشع نمی‌شوند.
...اِعْمَلُوا فَسَیرَى اللهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ سَتُرَدُّونَ إِلی عَالِمِ الْغَیبِ وَالشَّهادَةِ فَینَبِّئُكُمْ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ؛[12]
...حال، آنچه می‌خواهید انجام بدهید كه خدا و رسول او و مؤمنان عمل شما را می‌بینند و سپس شما به سوی خداوند عالم از نهان و عیان بازگشت داده می‌شوید و او شما را از اعمالتان آگاه می‌سازد.
 

خودآزمایی


1- منشأ تمام نعمت‌ها چیست؟ توضیح دهید.
2- مصداق این آیه «وَجَعَلُوا لِلّهِ أَنْداداً لِیضِلُّوا عَنْ سَبِیلِهِ ۗ قُلْ تَمَتَّعُوا فَإِنَّ مَصِیرَكُمْ إِلَى النَّارِ» چه کسانی هستند؟
3- دوری از رحمت خدا و تباهی از آنِ کدام افراد است؟
 

پی‌نوشت‌ها


[1]ـ سوره‌ی آل عمران، آیه‌ی ۳۱.
[2]ـ تحف العقول، صفحه‌ی ۴۸۵.
[3]ـ سوره‌ی مائده، آیه‌ی ۳.
[4]ـ سوره‌ی اسراء، آیه‌ی ۸۲.
[5]ـ سوره‌ی ابراهیم، آیه‌ی ۲۸.
[6]ـ سوره‌ی ابراهیم، آیات ۲۸ و ۲۹.
[7]ـ همان، آیه‌ی ۳۰.
[8]ـ سوره‌ی حجرات، آیه‌ی ۷.
[9]ـ بحارالانوار، جلد ۳۹، صفحه‌ی ۱.
[10]ـ تحف العقول، صفحه‌ی ۴۸۶.
[11]ـ سوره‌ی حشر، آیه‌ی ۲۱.
[12]ـ سوره‌ی توبه، آیه‌ی ۱۰۵.

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله سید محمد ضیاءآبادی
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: