کد مطلب: ۴۳۱۶
تعداد بازدید: ۶۶۹
تاریخ انتشار : ۰۷ بهمن ۱۳۹۹ - ۱۷:۰۳
خطبه فدک | ۱۲
شاید هم منظور حضرت این است که این خلافت هم مثل مرکبی که ابتدا رام کسی نمی‌شود و چموشی دارد، دارای چموشی‌ای بود و آن چموشی همان مخالفت‌هایی است که در سقیفه روی داد؛ یعنی این مرکب به شما تن نمی‌داد، امّا شما صبر نکردید و بدون معطّلی و با عجله و با اینکه برخی از مهاجرین و انصار و اهل بیت مخالف بودند، بر سوار شدن به این مرکب مصمّم شدید.

فصل اوّل: سخنرانی حضرت زهرا(س) | ۱۱

 

عجله در غصب خلافت


ثُمَّ لَمْ تَلْبَثُوا إِلاَّ أَنْ تَسْکُنَ نَفْرَتُها
و شما صبر نکردید مگر به اندازه‌ای که این مرکب خلافت ساکت و آرام شود! «نَفُور» به معنی دور شدن چهارپا و کنایه از چموشی است. انسان وقتی بخواهد سوار مَرکب شود، ابتدا مرکب کمی رَم می‌کند و از انسان دور می‌شود، انسان هم صبر می‌کند تا مرکب رام شود تا بعد از او سواری بگیرد. حضرت(س) فتنه‌ی زمان خلافت را به شتر تشبیه کرده‌اند؛ یعنی شما با عجله و بدون اطّلاع اهل بیت و گروه کثیری از مهاجرین و انصار در سقیفه تشکیل جلسه دادید و خلیفه‌تراشی کردید.
شاید هم منظور حضرت این است که این خلافت هم مثل مرکبی که ابتدا رام کسی نمی‌شود و چموشی دارد، دارای چموشی‌ای بود و آن چموشی همان مخالفت‌هایی است که در سقیفه روی داد؛ یعنی این مرکب به شما تن نمی‌داد، امّا شما صبر نکردید و بدون معطّلی و با عجله و با اینکه برخی از مهاجرین و انصار و اهل بیت مخالف بودند، بر سوار شدن به این مرکب مصمّم شدید.
وَ یَسْلَسَ قِیادُها
و به مقداری که شتر آرام گیرد و افسار آن در اختیار شما قرار گیرد. «سَلْسْ»، به معنی آرامی و روانی و «قِیادْ»، به معنی افسار است. اشاره به اینکه به مخالفت‌ها هم وقعی نگذاشتید و به دروغ ادّعای اجماع کردید.
ثُمَّ أَخَذْتُمْ تُورُونَ وَقْدَتَها
و آتش‌زنه را آوردید و شروع کردید به شعله‌ور کردن آتش؛ یعنی از همان اوّل سعی کردید آتش گُر بگیرد و پس از آنکه خلافت را در دست گرفتید، آتش‌گیرانه‌ی آن را روشن کردید. حضرت اشاره می‌کند که اوّل آتش خلافت را روشن کردید و حالا دارید آن را باد می‌زنید و شعله‌ور می‌سازید.
وَ تُهَیِّجُونَ جَمْرَتَها
و آن آتش را به جاهای دیگر هم سرایت دادید. «جَمْر»، یعنی آتش با هیزم سرخ شده؛ یعنی به سرعت خلیفه تعیین کردید، امّا پس از به قدرت رسیدن به سراغ حکمرانی نرفتید، بلکه آتش ظلم اوّلیه را گسترش داده و فدک را غصب نمودید، بعد به خانه‌ی اهل بیت پیغمبر حمله‌ور شده و به بیت آن حضرت(ص) تعرّض کردید، چرا این قدر عجله!؟


پاسخ به ندای شیطان


وَ تَسْتَجیبُون لِهُتافِ الشَّیطانِ الْغَوِیِّ
و به ندای شیطان گمراه‌کننده پاسخ مثبت دادید؛ یعنی حرکت شما در سقیفه، یک حرکت شیطانی و از سر هوای نفس بود. شما قدرت‌طلب و ریاست‌طلب بودید و از شیطان دنباله‌روی کردید؛ یعنی کار شما به هیچ‌وجه بر مدار حق‌طلبی نبوده است.
اگر فرض کنیم مخاطب حضرت(س) سردمداران سقیفه باشد، منظور از این جمله آن است که سردمداران سقیفه از شیطان تبعیت کردند و اگر منظور حضرت کسانی که تسلیم خدعه‌ها و توطئه‌های از پیش طراحی شده‌ی سردمداران سقیفه شدند و با آن‌ها بیعت کردند، باشد، در این صورت حضرت(س) سردمداران سقیفه را به شیطان تشبیه کرده و بیعت‌کنندگان با آن‌ها را اشخاصی می‌داند که به خاطر هوای نفس از آن‌ها اطاعت کرده‌اند. شیطانی بودن این کارها هم روشن است، زیرا چنین فعلی با کنار گذاشتن احکام و شرایط قرآن صورت گرفته و اصلاً عمل شیطانی یعنی «کنار گذاشتن احکام اسلام و قرآن».
وَ إِطْفاءِ أَنْوارِ الدِّینِ الْجَلیِّ
و شما انوار دین خدا را که روشن بود خاموش کردید. این عبارت معنایی را که در عبارت قبل مطرح کردیم تأیید می‌کند که کار شیطانی شما خاموش کردن نور دین خدا بود؛ یعنی شما معیارهای قرآن و همه‌ی آنچه را که فرموده بود کنار گذاشتید و قرآن و سنّت را رها ساختید. «یریدُونَ اَنْ یطْفِؤُا نُورَ اللهِ»[1]، آن‌ها می‌خواهند نور خدا را خاموش سازند.
وَ إهْمادِ سُنَنِ النَّبِیِّ الصَّفِی
و سنن پیامبر برگزیده‌ی خدا را خاموش کردید. «اِهْمادْ»، به‌معنی «خاموش کردن» است؛ یعنی شما مسیر اسلام را تغییر دادید و با غصب خلافت، شروع به از بین بردن انوار دین و آثار پیغمبر کردید. چهره‌ی اسلام را کریه و زشت ساختید و الگوی زشتی برای آیندگان ایجاد نمودید. احکام پیغمبر اسلام را که روشنی‌بخش تاریخ بود از بین بردید و بشریت را از آن محروم کردید. خلافت در اسلام بر معیار علم و تقوی استوار است؛ یعنی داشتن «آگاهی به احکام و موازین الهی» از یک‌سو و «تقوای عملی» از سوی دیگر. مصداق اعلای این صفات معصومین(ع) هستند که دارای «عصمت مطلق» می‌باشند. امّا شما این معیارهای نورانی را که بر محور «علم به احکام الهی» و «تقوا» بود را کنار گذاشتید و معیارهای شیطانی و ساختگی خود را مطرح ساختید، لذا در سقیفه هر معیاری مطرح بود به جز معیار «علم» و «تقوی».
تَشْرَبُونَ حَسْواً فِی ارْتِغَاءٍ
شما به تدریج منفعت خلافت را آشامیدید. در برخی نسخه‌ها «تسِرّونَ» به معنی «ضدّ علن» آمده است؛ یعنی در خفا و به تدریج منافع آن را نوشیدید. «رِغْوِه» در ظاهر به کف یا خامه‌ای که روی ماست و دوغ جمع می‌شود می‌گویند. کسی که می‌خواهد دیگری را فریب دهد می‌گوید: من می‌خواهم فقط این کف‌های روی دوغ یا شیر را بخورم. لبش را روی لب کاسه می‌گذارد و آرام آرام تا ته ظرف را می‌خورد. این عبارت در عرب ضرب‌المثل است؛ یعنی شما در ظاهر عنوان کردید که می‌خواهید مسئله‌ی خلافت عقب نیفتد، به اسلام لطمه نخورد و فتنه‌ای برپا نشود و... امّا در باطن جنبشی خزنده داشتید و می‌خواستید خلافت را تا همیشه‌ی تاریخ از اهل بیت دور کنید. جریان سقیفه یک توطئه‌ی عظیم و عمیق بود. همین است که بعد از «خلیفه سازی» بلافاصله به سراغ مسئله‌ی فدک رفتند.
برای اینکه بدانید دلیل سرعت این‌ها در غصب فدک چه بود در اینجا به روایتی از امام صادق(ع) اشاره می‌کنم. مفضّل نقل می‌کند که امام فرمود: بعد از آنکه سقیفه پایان یافت و بیعت انجام شد، عمربن خطاب به ابوبکربن ابی‌قحافه گفت خمس و فیء و فدک را از اهل‌بیت بگیر تا دستشان از امور اقتصادی و مالی کوتاه و خالی شود. وقتی که دست اهل بیت خالی و دست تو پر شد مردم به سراغ تو می‌آیند. ببینید این همان «سیاست شیطانی» است، یعنی می‌نشستند نقشه می‌کشیدند و برنامه‌ریزی می‌کردند تا پشتوانه‌ی مالی اهل بیت را از آن‌ها بگیرند. معلوم می‌شود پیغمبر اکرم(ص) وقتی فدک را به حضرت زهرا(س) بخشید می‌دانست که «فدک» برای اهل بیت اهمیّت دارد و آن‌ها را تأمین می‌کند. این نسبت به خلافت در آینده، یک پیش‌بینی سیاسی بود که توسّط پیغمبر اکرم(ص) صورت گرفت، والاّ حضرت زهرا(س) که برای یک قطعه زمین نمی‌آید گریه کند.
حضرت زهرا(س) و اهل بیت که هر چه داشتند در راه خدا ایثار کردند، امّا «فدک» یک مسئله‌ی شخصی نبوده، بلکه برای خلافت اهل بیت «جنبه‌ی پشتوانه» داشته است. به همین خاطر حضرت(س) تا این حدّ برای آن پافشاری می‌کند. بنابراین نقشه‌ی آنان در طول تاریخ کوتاه کردن دست اهل بیت از خلافت بوده است، چرا که پیغمبر(ص) اسامی ائمه‌ی اطهار را به ترتیب بیان کرده بود، حتّی در کتب اهل سنّت و عامّه هم این روایات وجود دارد. این‌ها می‌خواستند «این مسیر» تحقّق پیدا نکند، مسئله‌ی آن‌ها تنها علی(ع) نبود، بلکه آن‌ها می‌خواستند همه‌ی اهل بیت را کنار بگذارند. بنابراین جریان سقیفه یک ظاهری داشت و یک باطنی؛ ظاهرش این بود که مسلمین نباید بدون خلیفه باشند، باید اسلام حفظ شود، امّا باطن آن حرکت خزنده‌ای بود برای این که حکومت به حضرت علی(ع) و اهل بیت نرسد.


اقدام علیه اهل بیت پیغمبر(ص)


وَ تَمْشُونَ لِأهْلِهِ وَ وَلَدِهِ[2] فِی الْخَمَرِ وَ الضَّراءِ
یعنی به صورت مخفی بر علیه اهل بیت و فرزندان پیغمبر(ص) قدم برمی‌دارید. این هم تشبیه زیبایی است! یعنی شماها در پوشش درختان و در پستی و بلندی‌ها خود را مخفی می‌کنید تا کسی نفهمد که نسبت به اهل بیت هدفی شیطانی دارید، درست مثل کسی که وقتی می‌خواهد در جایی مخفیانه راه برود، خود را پشت درخت‌ها پنهان می‌کند، شما هم خود را زیر یک پوشش‌هایی ظاهری پنهان کردید تا اغراض فاسده‌ی خود را پنهان سازید و به اسلام ضربه‌هایی کاری وارد کنید. معلوم می‌شود امثال حضرت زهرا(س) دقیقاً می‌دانستند این‌ها چه فکری در سر دارند امّا چه می‌توان کرد!؟ یک عدّه شیطان توطئه‌گر یک طرف و یک عدّه مردم ساده‌لوح در طرف دیگر.
حکایت همان عالم بزرگواری است که وارد دهی شد و وقتی دید شخصی در آنجا ادّعاهای ناصحیح دارد، خواست مردم را آگاه کند. آن شخص جاهل، امّا حیله‌گر، مردم را در مسجد جمع کرد و به مردم گفت: شما قضاوت کنید! ببینید کدامیک از ما باسودایم؟ بعد به آن عالم بزرگوار گفت: بنویس مار! آن آقا هم روی تخته نوشت مار. بعد این آدم حیله‌گر شکل یک مار را کشید و به مردم گفت: شما قضاوت کنید کدام یک مار است؟ مردم هم گفتند: این که تو کشیده‌ای مار است. حضرت زهرا(س) هم می‌داند که گروهی از این‌ها دارند بازیگری می‌کنند و گروهی هم فریب خورده‌اند. پس چه باید کرد؟ جز اینکه این مطالب را بگوید تا در تاریخ بشریت ثبت شود و بماند.


صبر اهل بیت بر مصیبت‌ها


وَ نَصْبِرُ مِنْکُمْ عَلی مِثْلِ حَزِّ الْمُدَی
ما اهل بیت در مقابل مُدای شما صبر می‌کنیم! «مدی»، یعنی «بریدن کاردها» و «حزّ» به معنی «بریدن و قطعه‌قطعه کردن» است؛ یعنی ما در برابر شما صبر می‌کنیم، مثل کسی که با چاقوهای بزرگ اعضایش را قطعه‌قطعه کنند و به او ضربه بزنند که در این صورت او هم صبر کند. شاید منظور حضرت این است که هر کدام از شما کاردی به دست گرفته‌اید و به جگر ما می‌زنید و ما هم صبر می‌کنیم؛ یعنی ما دقیقاً از اغراض فاسده و سوء استفاده‌ی شما از موقعیت به‌دست آمده خبر داریم، امّا برای حفظ و بقای اسلام صبر می‌کنیم.
وَ وَخْزِ السِّنانِ فِی الْحَشَا
و مثل فرو رفتن سر‌نیزه در بدن انسان. «وَخْزْ»، تیر یا نیزه‌ای است که در بدن فرو رود. حضرت زهرا(س) کمال ناراحتی خود را در این عبارت بیان می‌کند و می‌گوید: این زخم‌ها عمق جان را می‌سوزاند. با خواندن این جملات انسان به یاد جملات نهج‌البلاغه در خطبه‌ی شقشقیه می‌افتد که امام علی(ع) می‌گوید: «فَرَأَیتُ أَنَّ الصَّبْرَ عَلی هاتا أَحْجی فَصَبَرْتُ وَ فِی الْعَینِ قَذًی وَ فِی الْحَلْقِ شَجاً أَری تُراثی نَهْباً»؛[3] یعنی دیدم صبر کردن خردمندانه است پس صبر کردم، در حالی که چشمان مرا خار و خاشاک و گلویم را استخوان گرفته بود و میراثم را تاراج رفته دیدم. چقدر این جملات شبیه عبارات حضرت زهرا(س) است! اگر کسی بگوید حضرت علی(ع) این عبارات را از حضرت زهرا(س) گرفته حرف گزافی نزده است.


خودآزمایی


1- حضرت(س) فتنه‌ی زمان خلافت را به چه تشبیه کرده‌اند و منظور حضرت از این تشبیه چیست؟
2- حضرت(س) سردمداران سقیفه و بیعت‌کنندگان با آن‌ها را به چه صورت معرفی کردند؟
3- دلیل سرعت در غصب فدک چه بود؟
 

پی‌نوشت‌ها


[1]. سوره‌ی مبارکه‌ی توبه، آیه ۳۲.
[2]. یا وُلده.
[3]. نهج‌البلاغه، ص۴۸.

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله مجتبی تهرانی
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: