فصل اوّل: سخنرانی حضرت زهرا(س) | ۱۲
بخش پنجم دادخواهی درباره فدک
وَ أَنْتُمْ تَزْعُمُونَ أَنْ لا إِرْثَ لَنا[1]
و شما گمان میکنید که ما از پیامبر اکرم(ص) ارث نمیبریم؟
أَفَحُکْمُ الْجاهِلِیةِ تَبْغُونَ؟ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللهِ حُکْماً لِقَوْمٍ یوقِنُونَ، أَفَلا تَعْلَمُونَ؟
آیا شما حکم زمان جاهلیت را انتخاب کردهاید؟ در نظر آنان که اهل یقیناند چه کسی بهتر از خدا حکم میکند؟ آیا شما نمیدانید؟
در اینجا چند مطلب باید ذکر شود، اوّل؛ آنکه فدک بر طبق آنچه عامّه و خاصّه نقل کردهاند منطقهای یهودینشین بوده است. فدک با زور و جنگ فتح نشده بود که مثل غنائم جنگی احکام خاصّی داشته باشد. فدک از غنائم جنگی نبود و خود یهودیان بدون درگیری و جنگ این زمین را به پیغمبر اکرم(ص) دادند، لذا فدک اصلاً جزو فتوحات اسلامی نیست، بلکه از اموال شخصی آن حضرت بوده و مربوط به مسلمانان نمیشد.
دوم؛ اینکه عامّه و خاصّه نوشتهاند: وقتی آیهی «وَ اتِ ذَا القُرْبی حَقَّهُ»[2] نازل شد، که حقّ خویشاوندانت را بده! پیغمبر اکرم(ص) در زمان حیاتشان حضرت زهرا(س) را خواستند و فدک را تقدیم ایشان کردند. هیچ کس هم این را انکار نکرد، لذا بعد از رحلت پیغمبر، این زمین در تصرّف حضرت زهرا(س) بود و کارگرهای ایشان روی آن زمین کار میکردند که پس از غصب فدک، سردمداران سقیفه کارگران حضرت(س) را از فدک بیرون کردند. پس فدک، نِحْلِه یا عطیّه و بخششی بود که پیغمبر اکرم(ص) به دخترش هدیه کرد و این بخشش بر اساس آیهی شریفه صورت گرفت. بنابراین، بخشش فدک صرفاً بر اساس عواطف و محبّت پدری نبود، بلکه به فرمان الهی انجام شد. حتّی خود حضرت زهرا(س) وقتی پس از ایراد این خطبه به منزل برمیگردد و با امیرالمؤمنین علی(ع) صحبت میکند میگوید: «هذَا ابنُ أَبی قُحافَةَ یبْتَزُّنی نِحْلَةُ أَبی»،[3] یعنی این پسر ابیقحافه است که عطیّهی پدرم را از من میستاند.
امّا چه شد که فدک را با اینکه حضرت علی(ع)، ام ایمن و بعضی از موالی پیغمبر(ص) به «عطیّه بودن» فدک شهادت دادند، غصب کردند؟ پاسخ این که پس از سقیفه احساس کردند «فدک» حکم یک «پشتوانهی مالی» برای اهل بیت دارد، از طرفی هم نمیتوانستند آیهی قرآن را انکار کنند، پس اوّل به این متوسّل شدند که گفتند: این ملکِ پیامبر بوده، امّا ایشان آن را بخشش و هبه نکرده است؛ بعد دیدند که اگر این ملک ارث پیامبر باشد، باز هم به حضرت زهرا(س) میرسد، زیرا بنابر فرض سردمداران سقیفه و از آنجا که زوجات از زمین مزروعی ارث نمیبرند، این زمین باید به عنوان ارث به یگانه وارث پیغمبر یعنی حضرت زهرا(س) داده شود. به همین خاطر حدیثی از پیامبر(ص) جعل کردند و گفتند: در حدیث است که: «نَحْنُ مَعاشِرَ الْأَنْبِیاءِ لا نُوَرِّثُ وَ ما تَرَکْناهُ صَدَقَةٌ»، یعنی ما گروه انبیا چیزی به ارث نمیگذاریم و آنچه از ما باقی بماند صدقه است. پس از جعل این حدیث گفتند: اگر این زمین ملک پیامبر هم بوده باشد، طبق این حدیث به ارث نمیرسد، لذا ریختند و کارگرهای حضرت(س) را از فدک بیرون کردند. به همین جهت حضرت زهرا(س) دقیقاً و جزءبهجزء همهی مسائل را بازگو میکند تا هیچچیز در تاریخ مبهم نماند و مشت این گروه را باز کرده و «جعل حدیث» کردنشان را نشان دهد.
توجّه داشته باشید که بحث حضرت زهرا(س) با ابوبکر یک مجادله است؛ یعنی حضرت میگوید: به فرض که طبق نظر شما فدک بخشش نباشد پس ارث است، لذا حضرت با قانون ارث با آنها بحث کرده و در ادامه به قوانین ارث در قرآن استدلال میکند.
بَلی قَدْ تَجَلّی لَکُمْ کَالشَّمْسِ الضّاحِیةِ أَنِّی ابْنَتُهُ
آری برای همهی شما مثل خورشید روشن است که من دختر پیغمبر هستم؛ یعنی این را نمیتوانید انکار کنید که من یگانه وارث او هستم.
اَیهَا الْمُسْلِمُونَ أَاُغْلِبَ عَلی إِرْثی؟
ای مسلمانان! آیا من بر ارثم مغلوب شوم؟
روی سخن با ابوبکر
یابْنَ أَبی قُحافَةَ أَفی کِتابِ اللهِ أَنْ تَرِثَ أَباکَ وَ لاأَرِثَ أَبی؟
ای پسر ابیقحافه! آیا در قرآن آمده که تو از پدرت ارث ببری، ولی من از پدرم ارث نبرم؟
حضرت(س) میفرماید: ما باید احکام و قوانین الهی را از قرآن اخذ کنیم؛ حال آیا قرآن تفاوتی بین من و شما در ارث بردن قائل شده؟ یعنی اگر ملاک کتاب خدا است که فرقی در ارث بردن من و شما قائل نشده است و هر فرزندی از پدر ارث میبرد. در اینجا ممکن است ابوبکر بگوید: من بنابر حدیث پیغمبر عمل کردم. حضرت(س) همینجا پاسخ این حرف ابوبکر را هم میدهد. حضرت(س) به آن حدیث جعلی توجّه دارد، لذا ابتدا از نظر قرآنی بحث میکند، امّا چون ممکن است آنها به آن حدیث ساختگی متوسّل شوند بلافاصله میفرماید:
لَقَدْ جِئْتَ شَیْئاً فَرِیّاً[4]
همانا سخن دروغی را نسبت دادی! «فری»، یعنی دروغ واضح و آشکار؛ یعنی شما آن حدیث جعلی را مطرح کردید.
أَفَعَلی عَمْدٍ تَرَکْتُمْ کِتابَ اللهِ وَ نَبَذْتُمُوهُ وَراءَ ظُهُورِکُمْ؟
آیا شما عمداً کتاب خدا را ترک کردید و پشت سر انداختید؟ احتمال هم دارد که منظور این باشد که جعل حدیثی که ضدّ قرآن است ناشی از بیشعوری و بیاطلاعیتان نسبت به احکام قرآن میباشد! یعنی یا آیات قرآن را میدانستید آن وقت این حدیث را جعل کردهاید؟ یا اصلاً به آیات توجّه نداشتید و این کار را انجام دادید.
إِذْ یقُولُ: «وَ وَرِثَ سُلَیمانُ داوُدَ»[5]
آنجا که قرآن میگوید: سلیمان از داود ارث برد؛ یعنی وقتی خدا که در قرآن تصریح دارد که «سلیمان از داود ارث برد»، چطور ممکن است پیغمبر(ص) حدیثی بر خلاف قرآن بگوید؟
وَ قالَ فیما قَصَّ[6] مِنْ خَبَرِ یحْیَی بْنَ زَکرِیّا إذْ قالَ: «رَبِّ... فَهَبْ لی مِنْ لَدُنْکَ وَلیاً یرِثُنی وَ یرِثُ مِنْ آلِ یعْقُوبَ»[7]
و آنچه در داستان یحیی حکایت کرده که زکریا به خداوند گفت: پروردگار من! از جانب خود به من جانشین و ولیای که از من ارث ببرد ببخش! «ولی»، کسی است که پشت سر میآید و «ولیِ میت»، یعنی کسی که از بازماندگان میت است. بدین ترتیب حضرت(س) دو نمونه از ارث پیامبران در قرآن را شاهد میآورد و میگوید: پس چرا من که پیغمبرزاده هستم نباید ارث ببرم؟ ضمن آن که قبلاً هم اشاره کرد که از نظر قانون ارث در قرآن فرقی بین من و شما وجود ندارد. از نظر «پیغمبرزاده بودن» و «ارث پیامبران» هم که معلوم شد آن حدیث ساختهی شما بوده است.
سپس حضرت آیهی دیگری برای ارث میآورند که در قرآن به طور کلّی آمده و کسی از آن استثنا نشده است.
وَ قالَ: «وَ اُولُو الأرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلی بِبَعْضٍ فی کِتابِ اللهِ»[8]
و خویشاوندان بعضی به بعضی دیگر در کتاب خدا سزاوارترند.
وَ قالَ: «یوصِیکُمُ اللهُ فی أَوْلادِکُمْ لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیینِ»[9]
و خداوند شما را سفارش میکند که برای پسران دو سهم دختران را قرار دهید.
وَ قالَ: «إنْ تَرَکَ خَیراً الوَصِیَّةُ لِلْوالِدَینِ وَ الْأَقْرَبینَ بِالْمَعْرُوفِ حَقّاً عَلَی الْمُتَّقینَ»[10]
و میگوید: انسان همین که نشانههای مرگ را در خود دید اگر چیزی دارد باید برای والدین و خویشاوندان به نیکی وصیت کند، این حقّی است بر متّقین.
تا اینجا حضرت(س) آیات قرآن را یکیک قرائت کرده و از آنها نتیجه گرفت که حرف آن گروه در مورد «ارث نبردن از پیامبران» خلاف قرآن است. حضرت به دو دسته از آیات استناد کردند: اوّل؛ آیات خاصّی که مربوط به قانون ارث در میان پیامبران و فرزندانشان میباشد. دوم؛ آیات عامّی که بر طبق آن هر کسی از مؤمنین از پدرش ارث میبرد. آیهی آخر به این اشاره دارد که پیغمبر هم میخواست برخلاف حدیث جعلی شما به اموال شخصی خود وصیت کند.
چه گمان کردهاید؟!
حال میفرماید:
فَزَعَمْتُمْ أَنْ لاحُظْوَةَ لِی وَ لا إِرْثَ لی مِنْ أَبی وَ لاْرَحِمَ بَیْنَنا
شما گمان کردید که من بهرهای ندارم و من از پدرم ارث نمیبرم؟! و یا بین من و پدرم نسبتی وجود ندارد!؟ همه از پدرانشان ارث میبرند الاّ من!؟ همه پیغمبرزادهها ارث میبرند الاّ من؟ حضرت(س) آنها را در یک دوراهی قرار میدهد. به قول طلبهها یا باید از ناحیهی «حکم» وارد شوید یا «موضوع». میفرماید: یا باید بگویید این حکم ارث برای من نیست، یا باید بگویید تو فرزند پیغمبر نیستی، راه سومی ندارید. از طرفی همهی شما قبول دارید که من دختر پیغمبر هستم، در آیات قرآن هم که استثنایی در مورد حکم ارث وجود ندارد، بلکه صراحتاً میفرماید: همهی فرزندان، حتّی پیغمبرزادهها ارث میبرند.
أَفَخَصَّکُمُ اللهُ بِآیةٍ أَخْرَجَ أَبی مِنْها؟[11]
آیا خداوند آیهای دارد که به شما اختصاص دارد و پدر من از آن استثناء شده؟
یعنی کدام آیهای است که میفرماید: شما از پدرانتان ارث میبرید، امّا پدر من نمیتواند برای فرزندش ارث بگذارد؟ در اینجا حضرت به مطلبی دیگر اشاره میکند تا آن گروه را رسوا نماید. میدانید که در فقه قانونی داریم که میگوید: «لایرِثُ الْکافِرُ مِنَ الْمُسْلِمِ»، یعنی فرزند اگر کافر باشد از پدر مسلمان ارث نمیبرد. حضرت میفرماید:
أَمْ تَقُولُونَ إنَّ أَهْلَ مِلَّتَینِ لایَتَوارَثانِ؟
آیا میگویید که اگر دو نفر از دو دین بودند از یکدیگر ارث نمیبرند؛ این مطلب را من هم قبول دارم امّا:
أَ وَ لَسْتُ أَنَا وَ أَبی مِنْ أهْلِ مِلَّةٍ واحِدَةٍ؟
مگر من و پدرم از یک دین نیستیم؟
یعنی آیا شما مرا مسلمان نمیدانید؟ ببینید حضرت زهرا چقدر استدلالی بحث میکند! فرمود: قرآن که ارث را برای همه مطرح کرده است، نسبت من هم که با پیغمبر ثابت و روشن است، فقط یک راه دارید، آن هم اینکه بگویید: تو مسلمان نیستی.
حضرت استدلال خویش را ادامه میدهد:
أَمْ أَنْتُمْ أَعْلَمُ بِخُصُوصِ الْقُرْآنِ وَ عُمُومِهِ مِنْ أَبی وَ ابْنِ عَمّی؟
آیا شما نسبت به عامّ و خاصّ قرآن، از پدر و پسرعمویم داناتر هستید؟ یعنی مگر بر آیات روشن قرآن در مورد ارث، تخصیص یا استثنایی وارد شده که شما خبر دارید امّا پیغمبر خدا و پسرعمویم علی(ع) از آن خبر ندارند. حضرت اشاره به آن حدیث مجعول میفرماید: آیا با آن حدیث به قرآن تخصیص خورده است و شما از آن خبر دارید ولی پدرم و پسرعموی من علی(ع) از آن تخصیص خبر ندارد؟
در اینجا حضرت بالملازمه مطلب دیگری را هم مطرح میکند و آن «اعلم بودن» علی(ع) نسبت به بقیّه مردم در مورد قرآن است. چون بعد از پیغمبر اکرم(ص) هیچ کس منکر اعلمیت علی(ع) نبود. هیچ کس منکر این نبود که علی(ع) از نظر علمی از پیغمبر کم ندارد. در این عبارت، حضرت باز «ابن عمّ» را در علم به قرآن به «پدر» عطف میکند.
دیدار به قیامت
فَدُونَکَها مَخْطُومَةً مَرْحُولَةً تَلْقاک یوْمَ حَشْرِکَ
اکنون ای ابن ابیقحافه! این فدک را در حالی که افسار و جهاز او آماده است بگیر تا در روز حشر تو را ملاقات کند. «خِطام»، بهمعنی «افسار» و «مَرْحُولَه»، بهمعنی «جهاز شده» است. حضرت(س) فدک را به شتری که برای سوار شدن مهیّا است تشبیه کردهاند. شاید هم اشاره به این باشد که اگر فدک در دستت نباشد نمیتوانی بر مرکب حکومت سوار شوی؛ یعنی بیا این را بگیر و بر خر مرادت سوار شو.
در ضمن به این هم اشاره دارد که من، روی فدک کار کردهام و آن را به بهرهبرداری اقتصادی رساندهام، حال آن را بگیر و برو تا روز قیامت برسد. بالاخره قیامتی که در کار هست.
فَنِعْمَ الْحَکَمُ اللهُ وَ الزَّعیمُ[12] مُحَمَّدٌ وَ الْمَوْعِدُ الْقِیامَةُ
خداوند داور خوبی است و پیغمبر هم رهبر خوب ما در قیامت است و قیامت هم خوب وعدهگاهی میباشد؛ یعنی درست است که فعلاً توانستی رهبری امّت را غصب کنی، امّا در قیامت که دیگر تو رهبر نیستی، بلکه رهبر واقعی پیغمبر است. اگر «وَالْغَریمْ» باشد، یعنی طلبکننده او است. در قیامت دیگر من طرف تو نیستم، بلکه پیغمبر طرف تو است. وقتی از تو میپرسد چرا عطیهی مرا به زور گرفتی؟ چرا آنچه من بخشیده بودم غصب کردی؟ باید به او پاسخ دهی. پس قرار ما به قیامت، به حکومت الهی و مطالبهی پیغمبر، طرف دعوی هم او است.
وَ عِنْدَ السّاعَةِ ما تُخْسِرُونَ (یخْسَرُ الْمِبْطِلُونَ)
و هنگام قیامت است که زیانکارها وضعشان آشکار میشود، یا زیانِ روندگان راه باطل روشن میشود؛ یعنی کجروان در قیامت زیانکارانند.
وَ لاْینْفَعُکُمْ إذْ تَنْدَمُونَ
و دیگر در آن روز اظهار پشیمانی سودی برای شما ندارد، یعنی روزی میآید که پشیمان میشوی، امّا راه برگشت دیگر بسته است.
«وَ لِکُلِّ نَبَأٍ مُسْتَقَرٌّ»[13] «فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ مَنْ یأْتِیهِ عَذابٌ یُخْزیهِ»[14]
و برای هر خبری وعدهگاهی است و بزودی خواهید فهمید بر چه کسی عذاب خوارکننده نازل میشود.
از این سخنان معلوم میشود گویا حضرت(س) نسبت به اعتقاد آنها به قیامت هم شکّ داشته و در این عبارت از آیات مختلف سورهی انعام و سورهی هود استفاده می کند. آیات سورهی هود به قوم نوح اشاره دارد که در طوفان عذاب الهی غرق شده و دچار عذاب دنیوی هم گردیدند. برخی از مفسّرین میگویند: چهبسا منظور حضرت(س) این باشد که بدانید، همانطور که در قیامت عذاب خواهید دید، از نظر دنیوی هم عزّت شما از بین خواهد رفت. در این عبارت خطاب حضرت جمع است. برخلاف جملات قبلی که خطاب ایشان به شخص ابن ابیقحافه بود، امّا در اینجا همه را مورد خطاب قرار داده و میفرماید بزودی خواهید فهمید چه کسی عذابی خوارکننده خواهد دید.
این اشاره به ذلّتی است که در طول تاریخ بر مسلمین آمد. این ذلّتی که امروز بیش از یک میلیارد مسلمان در دنیا توسریخور هستند، نتیجهی همان اعمال شیطانی است که بر اساس آن مسیر اسلام را منحرف کردند. این هم از معجزات حضرت زهرا(س) است که به این خوبی آینده را پیشبینی کرده است.
«وَ یَحِلُّ عَلَیهِ عَذابٌ مُقیمٌ»[15]
و بزودی میفهمید که بر چه کسی عذاب پایدار حلول میکند؛ یعنی تازه عذاب پایدار و دائمیتان در قیامت نازل میشود.
خودآزمایی
1- چه شد که فدک را با اینکه حضرت علی(ع)، ام ایمن و بعضی از موالی پیغمبر(ص) به «عطیّه بودن» فدک شهادت دادند، غصب کردند؟
2- چگونه معلوم شد که حدیث «نَحْنُ مَعاشِرَ الْأَنْبِیاءِ لا نُوَرِّثُ وَ ما تَرَکْناهُ صَدَقَةٌ» ساختگی است؟ دلایلی خود را برشمارید.
3- حضرت زهرا(س) فدک را به شتری که برای سوار شدن مهیّا است تشبیه کردهاند. از این تشبیبه کدام معانی استنتاج میشود؟
پینوشتها
[1]. نسخهی دیگر: «و انتم الان تزعمون ان لا ارث لنا».
[2]. سورهی مبارکهی اسراء، آیه ۲۶.
[3]. نسخهی دیگر: نحیلهی ابی.
[4]. سورهی مبارکهی مریم، آیه ۲۷.
[5]. سورهی مبارکهی نمل، آیه ۱۶.
[6]. در نسخههای دیگر: مع ما اقتصّ، فیما اقتصّ.
[7]. سورهی مبارکهی مریم، آیات ۵ و ۶.
[8]. سورهی مبارکهی انفال، آیه ۷۵.
[9]. سورهی مبارکهی نساء، آیه ۱۱.
[10]. سورهی مبارکهی بقره، آیه ۱۸۰.
[11]. در نسخه دیگر: «اخرج محمّداً» آمده است.
[12]. در نسخه دیگر: والغریم.
[13]. سورهی مبارکهی انعام، آیه ۶۷.
[14]. سورهی مبارکهی هود، آیات ۳۹ و ۴۰.
[15]. سورهی مبارکهی هود، آیهی ۳۹.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله مجتبی تهرانی