فصل اوّل: سخنرانی حضرت زهرا(س) | ۱۳
بخش ششم اعتراض به سکوت دیگران
روی سخن با انصار
ثُمَّ رَمَتْ بِطَرْفِها نَحْوَ الْأَنْصارِ فَقالَتْ: یا مَعْشَرَ الْفِتْیَةِ[1] وَ أَعْضادَ الْمِلَّةِ
سپس حضرت نگاهشان را به طرف انصار انداختند و فرمودند: ای جماعت جوانمردان! یا ای باقیمانده و بازماندهی گذشتگان! و ای بازوان دین و شریعت! تعبیر «بازوان شریعت»، یعنی این انصار بودند که اسلام را یاری دادند. این عبارت نشان میدهد که در مسجد، انصار در قسمتی جدا از مهاجرین و دیگران نشسته بودند، چون سردمداران سقیفه و غاصبان خلافت از مهاجرین بودند نه از انصار. لذا حضرت(س) حساب انصار را از مهاجرین جدا میکند. البتّه انصار هم مقصّر بودند، امّا آن جرم بزرگ متوجّه مهاجران است، زیرا سردمداران غصب خلافت و فدک از مهاجرین بودند، نه از انصار.
وَ حَصَنَةً الإسْلامِ[2]
و شمایی که از اسلام محافظت میکردید. اگر «حِصْنِه» باشد، یعنی شما «حافظ اسلام» بودید و اگر «حَضَنَةَ» باشد، یعنی «یاری دهندهی اسلام» بودید. حضرت به زمانی اشاره دارد که پیغمبر اکرم(ص) به مدینه مهاجرت کرد، انصار از وی حمایت کردند و به همین خاطر اسلام گسترش یافت. چه بسا اشاره به این باشد که پیغمبر اکرم(ص) پیکرهی اسلام بود و شما او را پناه دادید و حفظ کردید.
ما هذِهِ الْغَمیزَةُ فی حَقّة؟
پس چه شده که در شما نسبت به حقّ خودم سستی میبینم؟
وَ السِّنَةُ عَنْ ظُلامَتی؟
و آیا در این ظلمی که به من شده خوابتان برده؟ آیا چرتتان گرفته است؟ آیا خوابیدهاید؟
أَما کانَ رَسُولُ اللهِ(ص) أَبی یقُولُ: اَلْمَرْءُ یُحْفَظُ فی وُلْدِهِ
آیا پدرم پیغمبر اکرم(ص) نفرمودند که احترام هر شخص را با احترام به فرزندانش حفظ میکنند؟ آیا نفرمودند احترام به فرزند احترام به پدر است؟
سَرْعانَ ما أَحْدَثْتُمْ وَ عَجْلانِ ذا إِهالَةً
امّا چه زود حادثه آفریدید و چه زود چربیها از بینیهای شما خارج شد، دقّت کنید! اینجا کنایه است. حضرت(س) به انصار میفرماید: شما دست روی دست گذاشتید و تماشاگر شدید. به تعبیری عملاً آنچه واقع شد را پذیرفتید، در حالی که شما که سوابقتان خوب بود و در گسترش اسلام نقش داشتید. پس از دو حال خارج نیست، یا از آن مسیری که در آن حرکت میکردید به کلّی منحرف شدهاید و صد و هشتاد درجه تغییر مسیر دادهاید و دیگر از حق حمایت و حفاظت نمیکنید، یا اینکه نیرویتان را از دست دادهاید، یعنی میخواهید از حق حمایت کنید امّا نمیتوانید، یعنی مشی شما هنوز عوض نشده امّا قدرت و توانایی دفاع از حق را از دست دادهاید. حضرت(س) چقدر زیبا بیان کردند! در عرب ضربالمثلی است که میگوید: کسی بزی لاغر اندام داشته که دائماً آب از دماغش بیرون میآمده. دیگران راجع به این بز میگفتند: این چربیهای این حیوان است که از دماغش بیرون میآید و بعد هم آرام آرام میمیرد، یعنی جانش از دماغش بیرون میآید. حضرت(س) به انصار میگوید: آیا شما هم مثل کسی شدهاید که جانش را دارد آرام آرام از دست میدهد؟
وَ لَکُمْ طاقَةٌ بِما أُحاوِلَ وَ قُوَّةٌ ما أَطْلُبُ وَ أُزاوِلُ
و حال آن که شما به آنچه من از شما میخواهم توانایی دارید و توانایی شما از بین نرفته است. همانطور که ملاحظه میکنید در اینجا حضرت زهرا(س) در واقع انصار را به قیام علیه ظلم دعوت میکند، آن هم به صراحت، زیرا میگوید: شما حرکت کنید، شما نیرو دارید، دست روی دست نگذارید و بر علیه ظلم اقدام کنید! اگر حضرت علی(ع) میخواست تنها حرکت کند یک داماد بود و بعدش هم آن آثار سوء پیش میآمد، امّا حضرت زهرا(س) برای اینکه برخی نگویند: اگر حق بود چرا دختر پیغمبر ساکت نشسته است، این چنین وارد صحنه شده و ضمن تبیین حق، انصار را به قیام علیه ظلم و حمایت از حق دعوت میکند. این حرکت حضرت تا قیامت در تاریخ بشریت ثبت میشود.
حضرت(س) هر راه عقلایی را مطرح کردند؛ یعنی اگر همگان قیام میکردند دیگر ضرر و زیانی برای اسلام در بر نداشت. ضمناً این، خود اتمام حجّت است که اگر بگویند: چرا از انصار حمایت نخواستند؟ در پاسخ خواهیم گفت: حضرت(س) از انصار طلب قیام کرد، امّا آنها اقدامی نکردند.
ضایعهی رحلت پیغمبر و فاجعهی بیحرمتی به او
أَتَقُولُونَ ماتَ مُحَمَّدٌ(ص)؟
آیا میگویید: پیغمبر مُرد و تمام شد؟ یعنی آیا از نظر شما حرکت علیه ظلم و حمایت از حق فقط تا زمان حیات رسول اکرم(ص) بوده است و دیگر وظیفهای ندارید؟
فَخَطْبٌ جَلیلٌ، اسْتَوْسَعَ وَهْیُه[3] وَاسْتَنْهَرَ فَتْقُهُ وَانْفَتَقَ رَتْقُهُ
آری رحلت پیغمبر(ص) مصیبت بزرگی بود که سستی یا شکاف پهناوری بر اثر این مصیبت به وجود آمد و آن همبستگی را از بین برد، یعنی تا پیغمبر(ص) زنده بود مسلمین ید واحده بودند. مردم همبستگی داشتند امّا همین که او رحلت کرد در میان آنها شکاف افتاد و آن اتّحاد و همبستگی در میانشان از بین رفت. به همین خاطر مسلمین در طول تاریخ آسیبپذیر شدند و شکافهای وسیع مسلمین را به فرقههای مختلف تقسیم کرد. این هم از معجزات حضرت(ص) است که میفرماید: جریان سقیفه و انحراف رهبری و امامت و دور کردن اهل بیت از خلافت، سرآغاز تشتّت و گروهبندیها شد و روزی خواهد رسید که شاخههای فراوانی در مسلمین پیدا میشود در حالی که همهی آنها میگویند: ما مسلمانیم.
وَ اُظْلِمَتِ الْأَرْضُ لِغَیبَتِهِ وَ کُسِفَتِ الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ[4]
و زمین به واسطه رحلت پیامبر تاریک شد و خورشید و ماه رو به تاریکی نهادند. این عبارت کنایه از این است که حضرت رسول تا زنده بود میدرخشید و عالم خاکی به نور او روشن بود.
وَ أَکْدَتِ الآمالُ
و آرزوها به ناامیدی کشیده شد. منظور این نیست که حضرت آرزوهایی داشت که به آنها نرسید، بلکه منظور این است که رجا و امید این بود که اسلام عالمگیر شود، امّا این آرزوها با رحلت پیامبر اکرم(ص) و عملکرد زشت شما از بین رفت.
وَ خَشَعَتِ الْجِبالُ
و کوهها همه خاشع شدند. در این عبارت دو احتمال وجود دارد، اوّل؛ اینکه در اثر مصیبت رحلت رسول اکرم(ص) خاشع شدند، دوم؛ اینکه کوهها از حرکت زشتی که شما انجام دادید میخواستند از جای خود کنده شوند.
وَ أُضیعَ الْحَریمُ
و حریم پیامبر ضایع شد؛ یعنی شما حرمت پیغمبر را شکستید. هیچکس جرأت نداشت به حریم رسول اکرم(ص) تعدّی کند، امّا شما حرمتشکنی کردید و این حرمتشکنی باب شد و ادامه پیدا کرد.
وَ أُزیلَتِ الْحُرْمَةُ عِنْدَ مَماتِهِ
و حرمت پیغمبر را هنگام مرگش زایل کردید و از بین بردید. به نظر من میرسد در این عبارت اشاره به دو واقعه اشاره شده است، اوّل؛ آنکه وقتی پیغمبر در بستر مرگ بود و شما دور او جمع شدید، فرمود: بروید کاغذ بیاورید تا چیزی بگویم و بنویسید که هیچگاه به گمراهی نیفتید، امّا شما سردمداران سقیفه گفتید: «اَلرَّجُلَ لَیَحْجُرْ». «نعوذ بالله»! گفتید: این سخن قابل قبول نیست و با گفتن این جمله احترام پیغمبرتان را زایل کردید و دوم؛ آنکه هنوز جنازهی رسول خدا(ص) روی زمین بود که آمدید در خانهی دخترش را آتش زدید و حرمت پیغمبر را شکستید!
اشارهی قرآن به رحلت پیغمبر
فَتِلْکَ وَ اللهِ النّازِلَةُ الْکُبْری وَ الْمُصیبَةُ العُظمی لامِثْلَها نازِلَةٌ وَ لا بائِقَةٌ عاجِلَةٌ
به خدا قسم! مثل این حادثهها، پیشامدهای بزرگی بود که هیچ مصیبتی مانند او نیست و هیچ نظیر نداشت.
أَعْلَنَ بِها کِتابُ اللهِ جَلَّ ثَناؤُهُ فی أَفْنِیتِکُمْ فی مُمْساکُمْ وَ مُصْبَحِکُمْ هُتافاً وَ صُراخاً وَ تِلاوَةً وَ إلْحاناً
این مصیبت را کتاب خداوند «جل ثنائه» در آستانهی خانههای شما و در شامگاهان و صبحگاهان خبر داده بود، آن هم با صدای بلند.
با ندا و فریاد و خواندن یعنی با تلاوت و با نغمه؛ یعنی هر کس قرآن را به یک نحو در شبانهروز میخواند و از مضامین آن اطلاع دارد که یک مضمون آن هم رحلت پیغمبر اکرم(ص) است. حضرت در این عبارت اشاره دارد که رحلت پیامبر(ص) که امری غیرمترقّبه نبود که بگویید: این حادثه برای ما غیرقابل پیشبینی بود، پس میدانستید که پیغمبر وفات میکند.
وَ لَقَبْلَهُ ما حَلَّتْ بِأَنْبِیاءِ اللهِ وَ رُسُلِهِ
و قرآن خبر داده از آنچه که به انبیای الهی و فرستادگان خداوند در گذشته رسیده.
یعنی، مگر این نبود که انبیا آمدند و به وظیفه و رسالت خود عمل کردند و رفتند؟ حضرت بعداً آیهی مورد استناد خود را نیز قرائت میکند. به هر حال وقتی رحلت پیغمبر امری قابل پیشبینی بود پس قطعاً باید کسی در رأس حکومت جایگزین وی شود.
حُکْمٌ فَصْلٌ وَ قَضاءٌ حَتْمٌ
این مرگ برای همه، حکم قطعی و قضای الهی است.
خودآزمایی
1- چگونه مشخص میشود که در مسجد، انصار در قسمتی جدا از مهاجرین و دیگران نشسته بودند؟ چرا حضرت(س) حساب انصار را از مهاجرین جدا میکند.
2- به چه دلایلی حضرت فاطمه(س) این چنین وارد صحنه شده و ضمن تبیین حق، انصار را به قیام علیه ظلم و حمایت از حق دعوت میکند؟
3- دو احتمال که در عبارت «وَ خَشَعَتِ الْجِبالُ» وجود دارد را بیان کنید.
پینوشتها
[1]. در نسخهی دیگر: وقالت یا معشر النقیبة البقیة.
[2]. در نسخهی دیگر: و أَنْصارَ الإسْلام.
[3]. در نسخهی دیگر: وهنه.
[4]. در نسخهی دیگر: وکسفت النجوم و انتثرت النجوم.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله مجتبی تهرانی