بخش اول: لغات دعا | ۳
۳. نفس
نفس در لسان عرب و کتاب و سنّت واشعار و بیانات فارسی و عربی، در معانی متعدد استعمال شده است که به بعضی از موارد آن اشاره میشود.
۱- معنای اوّل این است که نفس گفته میشود و از آن، حیثیت و ناحیه وجود انسان قصد میشود که اگر کنترل نشود و عقل با کمک نیروی بازدارنده ایمان آن را در حدّ اعتدال بین افراط و تفریط نگاه ندارد، سبب شقاوت و سقوط انسان میگردد، باید عقل با نیروی بازدارنده و راننده ایمان، نفوسی را که سستی و وقوف و عقبماندگی و تنبلی دارند به پیش براند و نفوس حادّ و سرکش و افراطی را از طغیان بازدارد.
این بُعد وجود انسان، همان غرایز گوناگون او مثل غریزه شهوت، غضب، حبّ نفس، حبّ جاه و سایر میلها و غرایز است، اگرچه همه را تحت سه قوّه «شهویه و غضبیه و واهمه» میشمارند، وجود انسان، میدان عملیات این غرایز و تنازع آنهاست وبه این ملاحظه، «نفس در برابر عقل» گفته میشود.
در قرآن مجید میفرماید:
﴿وَأَمّا مَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ وَنَهَی النَّفْسَ عَنِ الْهَوی * فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِیَ الْمَأْوی﴾؛[1]
«هرکس از ایستگاهی که در برابر پروردگارش دارد (مقام رب) بترسد و نفس را از هواوهوس بازدارد، به تحقیق که بهشت جایگاه اوست».
هوایی که در این آیه ذکر شده، ظاهراً همان هوای نفس و تأثیر غریزه زیادهطلبی بشر در غرایز دیگر است. زیادهجوییهای نفس در اعمال غرایز و میل او به خوشگذرانی و عیش و تنپروری و بیکاری و افراط در هوای نفس است که باید نفس را از آن بازداشت و در این راه انسان باید تا آنجا جلو برود و ترقی کند که دواعی نفسانی در اعمال این غرایز را در خود بمیراند، و معنای «مُوتُوا قَبْلَ أَنْ تَمُوتُوا»[2] را در خود حاصل سازد.
با این نفس باید مجاهده کرد؛ جهاد اکبری که پیغمبر (ص) به مردمی که از جهاد با دشمن خدا برگشته بودند، فرمود:
«مَرحَباً بِقَومٍ قَضَوا الْجِهادَ الْأَصْغَرَ وَبَقِی عَلَیْهِم الْجِهادُ الْأَکْبَرُ»؛[3]
همین جهاد با نفس است که بسیار دشوار است و حتی بعضی از عواملی که در جهاد با کفار یار و مددکار انسانند یا حداقل مانع نیستند، در اینجا در کنار نفس، با شخص مجاهد در ستیزند. و چهبسا انسان گمان کند که نفس را رام کرده و بر آن مسلط شده است، درحالی که همین گمان، از تسویلات و اغوائات نفس است و چنان نفس او را در معرکههای مختلف مغلوب مینماید که بسا جبران آن شکست بهزودی ممکن نگردد.
دوزخ است این نفس و دوزخ اژدهاست / کو به دریاها نگردد کم و کاست
نفس را هفتصد سر است و هر سری / از ثری بگذشته تا تحتالثری
اگر انسان زمام نفس را در اختیار بگیرد، نفس یار و مددکار او در سلوک طریق کمال و سیر الیالله خواهد شد و ازسوی دیگر: اگر آن را به حال خود واگذارد، تقاضاهای عجیب و غریب و مهلک و وحشتناک از او مینماید و هرچه بیشتر به تقاضای او توجه کند، تقاضاهای خطرناک او بیشتر میشود.
النَّفْسُ رَاغِبَةٌ إِذا رَغَّبْتَها / وَإِذا تُرَدُّ إِلی قَلِیلٍ یَقْنَعُ[4]
باری، چه بسیار قهرمانان و زورمندان که در میدان نبرد با نفس مانند گنجشکی ضعیف، خوار و ذلیل میباشند.
مردی، گمان مبر که به پنجه است و زور کتف / با نفس اگر برآیی دانم که شاطری
با شیرمردیت سگ ابلیس صید کرد / ای بی هنر بمیر که از گربه کمتری
و از بهترین اشعاری که وضع نفس و چگونگی موضعگیری در برابر آن را تشریح میکند، این اشعار «بوصیری» در قصیده معروف به «قصیدةالبردة» است.
النَّفْسُ کَالطفْلِ إِنْ تَهْمِلْهُ شَبَّ عَلی / حُبِّ الرِّضاعِ، وَإِنْ تَفْطِمْهُ یَنْفَطِم
کمْ حُسِّنَتْ لَذَّة لِلْمَرءِ قاتِلُهُ / مِنْ حَیْثُ لَمْ یَدْرِ أَنَّ السَّمَّ فِی الدَّسَمِ
وَخالِفِ النَّفْسَ والشَّیْطانَ وَاعْصِمهُما / وَإِنْ هُما مَحَّضاکَ النُّصْحَ فَاتَّهِمِ[5]
در حدیث است:
«جاهِدْ هَواکَ کَما تُجَاهِدُ عَدُوَّکَ»؛[6]
«با هوای نفست بجنگ کما اینکه با دشمنت جنگ میکنی».
از این حدیث و بعضی احادیث دیگر استفاده میشود که نفس به خودیِ خود مذمّتی ندارد؛ بلکه متابعت هوای او و تحت ضوابط عقلی و شرعی قرارندادن او، مذموم و خطرناک است.
چنانکه در نهجالبلاغه از حضرت امیرالمؤمنین (ع) روایت است:
«إِنَّ أَخْوَفَ ما أَخافُ عَلَیْکُمُ اثْنانِ اتِّباعُ الْهَوی وَطُولُ الْأَمَلِ؛ فَأَمَّا اتِّباعُ الْهَوی فَیَصُدُّ عَنِ الْحَقِّ، وَأَمّا طُولُ الْأَمَلِ فَیُنْسِی الْآخِرَةَ»؛[7]
«همانا ترسناکترین چیزی که من برای شما میترسم، دو چیز است: تبعیت هواوهوس وطولانیکردن آرزوها، که تبعیت هوا و نفس از حقّ جلوگیری میکند و طولانی کردن آرزوها آخرت را به باد فراموشی میسپارد».
۲- معنای دوم این است که گاهی نفس گفته میشود و از آن، یکی از حالات و شئون مختلف آن قصد میشود؛ مانند «نفس اماره» که صاحب خود را به بدی امر میکند، چنانکه در قرآن مجید میفرماید:
﴿وَما أُبَرِّئُ نَفْسِی إِنَّ النَّفْسَ لَاَمّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلاّ ما رَحِمَ رَبِّی﴾؛[8]
«تبرئه نمیکنم نفس خود را، به تحقیق که نفس هر آینه بسیار امرکننده به بدی است مگر آنچه را خدا رحم کند».
اگر الف و لام در کلمه «النفس» برای جنس یا استغراق باشد؛ ظاهر آن این است که جنس نفس یا هر نفسی امّاره به سوء است؛ امّا با توجّه به آیات دیگر و احادیث و روایات و اینکه فطرت بشر بر هدایت و مسیر راه صواب است، این احتمال مردود است، چنان که در حدیث است: امام زین العابدین(ع) در برابر این سخن حسن بصری که گفت:
«العَجَبُ ممّنْ نَجا کَیْفَ نَجا»؛
«تعجب دارم از کسی که نجات یافت، چگونه نجات یافت».
فرمود:
«العَجَبُ ممّنْ هَلَکَ کَیْفَ هَلَکَ»؛[9]
« تعجب دارم از کسی که هلاک گردید چگونه (وچرا) هلاک گردید».
سخن حسن بصری بر این مبناست که: سیر عادی هرکسی بهسوی هلاکت است، لذا اگر کسی نجات یافت جای شگفتی است؛ ولی رهنمود امام(ع) این است که مسیر عادی هرکسی بهسوی رستگاری و کمال و رسیدن به قرب الهی و وصال معنوی است؛ لذا اگر کسی نجات یافت، جای تعجب نیست که با فطرتی که انسان دارد و با وسایل و نعمت هایی که در اختیار دارد و میتواند از همه، در سیر الیالله تعالی یاری بگیرد و همه را با خود همکار سازد و بااین همه هدایتهای فطری و عقلی و شرعی هلاک گردد، این هلاکت جای تعجب است.
بنابراین ظاهراً الف و لام در کلمه «النفس» برای عهد است و مقصود همان نفس امّاره است و مراد از نفس امّاره هم نفس انسان در حال سقوط و سیرهای حیوانی اوست و در روایاتی که در مذمّت نفس رسیده، مراد همین نفس است و دستوراتی که برای تهذیب و تزکیه نفس و جهاد با آن رسیده یا مستقیماً به جهاد با این نفس نظر دارند یا پیشگیریهایی را پیشنهاد مینمایند که نفس انسان متمایل به این حال نگردد و در سیر کمالی خود فعّالتر شود.
مقامات چهارگانهای که علمای اخلاق با استفاده از راهنماییهای قرآن مجید و اهلبیت طی آن مقامات را توصیه نمودهاند، یا خط جهاد با نفس است و یا مربوط به تکمیل نفس این مقامات، عبارتند از: «محاسبه» و «مشارطه» و «معاتبه» و «معاقبه»، چنانکه در احادیث نیز وارد شده است:
«حاسِبُوا أَنْفُسَکُمْ قَبْلَ أَنْ تُحاسَبُوا، وَزِنُوها قَبْلَ أَنْ تُوزَنُوا، وَتَجَهَّزُوا لِلْعَرْضِ الْاَکْبَرِ»؛[10]
« محاسبه نمایید خود را پیش از اینکه در معرض حساب روز قیامت قرار بگیرید، و بسنجید آن را پیش از آن که سنجیده شوید و برای حساب روز قیامت آماده گردید».
و در روایات است: شخصی از بنیاسرائیل چهل سال عبادت کرد و سپس قربانی نمود، قربانی او مقبول نشد. نفس خود را مورد عتاب و سرزنش قرار داد و گفت:
«ما أُوتِیتُ إِلاّ مِنْکَ وَمَا الذَّنْبُ إِلاّ لَکَ»؛[11]
«به من وارد نشد (آنچه وارد شد) مگر از تو و گناه نیست مگر برای تو».
به او خطاب شد: توبیخی که به نفس خود کردی، از عبادت چهل سالهات بهتر است.
و در «مشارطه» میتوان نذر زجر از گناه را مثال آورد، چنانکه در «معاقبه» نیز میتوان به کفارات استشهاد نمود. باری، از نامهای دیگری که نفس به مناسبت شئون و حالات دیگر دارد؛ یکی «نفس لوامه» و دیگری «نفس مطمئنّه» است.
خودآزمایی
1- معانی متعدد استعمال شده «نفس» را بیان کنید.
2- منظور از هوایی که در آیات 40 و 41 سوره نازعات ذکر شده، چیست؟
3- «نفس» در چه صورت مذموم و خطرناک است؟
پینوشتها
1. نازعات، ۴۰-۴۱.
2. مجلسی، بحارالانوار، ج ۶۹، ص ۵۹.
3. کلینی، الکافی، ج ۵، ص۱۳؛ صدوق، الامالی، ص۵۵۳؛ همو، معانیالاخبار، ص۱۶۰؛ حرعاملی، وسائلالشیعه، ج۱۵، ص۱۶۱ - ۱۶۳.
4. «نفس وقتی به آن رو بدهی زیادهخواهی کند و اگر به کم برگردانده شود به آن قناعت میکند».
5. بوصیری، قصیدةالبرده، تراثنا، ش ۲۳، ص ۱۷۳-۱۷۵. «نفس مانند کودک است که اگر او را به حال خود بگذاری، بر دوستی شیرخوارگی به بار میآید و اگر از شیر بازگیری، باز گرفته میشود. چه بسا نیک جلوه میکند برای آدم لذتی که کشندهی اوست، ازآن جهت که نمیداند سمّ در چربی است. و مخالفت کن نفس و شیطان را و نافرمانی کن آنها را و اگر تو را خالصانه خیرخواهی نمایند، آنها را متهم بشمار و به آن بدبین باش».
6. صدوق، من لایحضره الفقیه، ج ۴، ص۴۱۰؛ حرعاملی، وسائل الشیعه، ج۱۵، ص۲۸۰.
7. نهجالبلاغه، خطبه ۴۲ (ج ۱، ص ۹۲).
8. یوسف، ۵۳.
9. ر.ک: سید مرتضی، امالی، ج ۱، ص۱۱۳؛ مجلسی، بحارالانوار، ج ۷۵، ص۱۵۳.
10. حر عاملی، وسائلالشیعه، ج ۱۶، ص۹۹؛ مجلسی، بحارالانوار، ج ۶۷، ص۷۳.
11. حمیری قمی، قربالاسناد، ص۳۹۲؛ طبرسی، مشکاةالانوار، ص۴۳۰؛ مجلسی، بحارالانوار، ج ۶۸، ص۲۲۸.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
حضرت آیت الله العظمی صافی گلپایگانی