هدف از پرورش انسان، تخلّق به اخلاق الهی
در این كه ما موجودی متحرّک هستیم و از مبدأیی حركت كرده، رو به منتهایی میرویم تردیدی نیست. تحوّل و تبدّل در تمام شئون زندگی ما پیداست تا آنجا كه فهمیدهایم، از عالم خاک و جماد حركت كردهایم، عالم نبات و حیوان را هم پشت سر نهادهایم و الحال در عالم انسان جلو میرویم. لحظه به لحظه از حالی به حالی منتقل میشویم و عاقبت از شكم این دنیا بیرون میرویم این حقیقتی است مسلّم.
از طرفی هم به حكم عقل میدانیم این كاروان عظیم خلقت كه با این شُکوه و عظمت حرکت کرده و با این تجهیزات محیّرالعقول که دارد جلو میرود، حتماً یک هدف بسیار عالی و درخشان و یک مقصد بسیار وسیع و دامنهدار در پیش دارد كه باید بار خود را آنجا بیفكند و حیات خود را آنجا آغاز كند و همچنین به یقین میدانیم كه ما را در این عالم سراسر حكمت، لغو و عبث حركت ندادهاند. این نهال وجود ما را در این باغستانِ هستی بیهدف نكاشتهاند. خالق ما فرموده است:
أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناكُمْ عَبَثاً وَ أَنَّكُمْ إِلَینا لا تُرْجَعُونَ؛[1]
آیا شما پنداشتهاید كه ما شما را بیهوده و عبث آفریدهایم و بازگشتی به سوی ما نخواهید داشت.
این همه كه باغبان خلقت، دست نوازش بر سر ما میكشد، تر و خشكمان میكند، آفتاب نورافشان مانند چراغ فروزان بالای سر ما آویخته است، زمین پرنعمت زیر پا ما گسترده است، نسیمهای جانپرور بر ما میوَزاند، باران رحمت از دامن ابر بر ما میباراند، از شش جهت نعمتها بر ما میریزد و تمام كائنات را مسخّر و خدمتگزار ما قرار داده است:
وَ سَخَّرَ لَكُمُ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ دَائِبَینِ وَ سَخَّرَ لَكُمُ اللَّیلَ وَ النَّهارَ؛[2]
این باغبان حكیم، از كاشتن و پروراندن درخت وجود ما هدفی دارد، میخواهد این درخت بارور انسان را به ثمر برساند. او را متخلّق به اخلاق الهی بسازد، صفات خدایی از او در حدّ ظرفیّت امکانیاش به ظهور برساند. این انسانِ خاکیِ ضعیفِ ناتوان را برساند به جایی كه حیات بیپایان، علم بیپایان، قدرت بیپایان از او بجوشاند.
استعداد خلاقیّت در انسان
و راستی این نکته قابل دقّت است كه خدای انسان، انسان را به گونهای آفریده و قوایی در وجودش قرار داده كه اگر سیر خود را تحت نظام معیّن الهی به پایان برساند طوری میشود که خودش خَلاّق میشود، با ارادهی خودش، خورشید و ماه میآفریند، زنده میکند و میمیراند، جنّت و رضوان ایجاد میکند و لذا انسان بهشتی وقتی به مقرّ خودش در آن سرا رسید، فرشتگان به عنوان تبریک و تهنیت از جانب خدا بر او وارد میشوند و سلام خدا را به او میرسانند. چنان كه قرآن میفرماید:
...وَ الْمَلائِكَةُ یدْخُلُونَ عَلَیهِمْ مِنْ كُلِّ بَابٍ * سَلامٌ عَلَیكُمْ بِما صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ؛[3]
...فرشتگان از هر دری بر بهشتیان وارد میشوند و میگویند: سلام بر شما به پاداش صبری که در دنیا کردید و اکنون چه پایان نیکویی به دست آوردهاید.
آنگاه نامهای به دستش میدهند که نوشته است:
مِنَ الْحَیِّ الَّذِی لا یَمُوتُ اِلَی الْحَیِّ الَّذِی لا یَمُوت. اَمّا بَعْدُ فَاِنّی اَقُولُ لِلشَّیْء کُنْ فَیَکُونْ فَقَد جَعَلْتُکَ الْیَومَ تَقولُ لِلشَیْء کُنْ فَیَکُونُ؛[4]
این نامه از خدایی است که زنده است و هرگز نمیمیرد به سوی بندهای که زنده شده و هرگز نخواهد مرد. امّا بعد، من به هر چه بگویم باش، موجود میشود. تو را هم امروز چنین کردهام که به هرچه بگویی باش موجود میشود.
این راهی است که برای رسیدن انسان به آن مقصد اعلا، پیش پای او نهادهاند. منتها پیمودن این راه را به اختیار خود انسان گذاشتهاند، یعنی او را موجودی عاقل و مختار آفریدهاند، دارای اراده و تصمیم و فکر و شعور، راه را هم نشانش دادهاند.
إِنَّا هَدَیناهُ السَّبِیلَ إِمَّا شاكِرًا وَ إِمَّا كَفُورًا؛[5]
گفتهاند این راه سعادت است که این را پیش بگیری و بروی، به اعلی علیّین سعادت میرسی و این هم راه شقاوت است، اگر این را پیش بگیری و بروی، به پستترین درکات شقاوت، سقوط میکنی. از آن طرف هم خالق حکیم روی حکمت و مصلحتی که خود میداند، شیطان، قهرمان اِضلال و اِغوا رت اَعوان و انصارش سر راه انسان نشانده و به او هشدار داده است. در آیات سورهی اعراف خواندهایم که شیطان با قدرت خدادادیاش گفته است:
...لَاَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِراطَكَ الْمُسْتَقِیمَ * ثُمَّ لَآتِینَّهُمْ مِنْ بَینِ أَیدِیهِمْ وَ...؛[6]
... به طور حتم و یقین، سر راه آدمیان مینشینم و [از چهار طرف] به سراغشان میروم و اضلالشان میکنم و در عین حال، آن خداوند حکیم به انسان این قدرت را داده که میتواند با شیطان «این قهرمان میدان اِضلال و اِغوا» به مبارزه برخیزد و پنجه به پنجهی او بیفکند و او را به زانو درآورد و لذا گذشته از انبیاء و اولیاء(ع) از صالحان از بندگان خدا فراوان بوده و هستند که به کشتیگیری با این پهلوان به میدان رفته و او را به زمین زدهاند و در جرگهی مجاهدان فی سبیل الله قرار گرفتهاند.
توانایی انسان در مقابله با شیطان
آری، انسان این توانایی را دارد و باید از این توانایی استفاده کرده به مقابلهی با شیطان برخیزد، منتها او چون بسیار قوی است و دام و کمندهای فراوان به اَشکال مختلف سر راه انسان میگستراند و آنها را به دام میافکند و بدبختیها به بار میآورد، از این رو اگر آدمیان تنها در این راه به سوی خدا حرکت کنند، اکثراً به دامهای گوناگون شیطان مبتلا میشوند و از راه منحرف میگردند. درست مانند کسی که متاع گرانبهایی دارد و میخواهد آن را از بیابانی عبور دهد که دزدها و راهزنها در آن فراوانند. اگر تنها برود دزدزده و غارتزده میشود و لذا کسی را لازم دارد که همراه و محافظش باشد. خداوند رحیمِ کریم نیز برای مصونیّت انسان از دزدزدگی در این راه پر خوف و خطر که شیطان و اعوان و انصارش بهوجود آوردهاند، در طول این راه و در کنار آن، حِصْن حَصِین و پناهگاهی مستحکم قرار داده و از انسان خواسته است که خود را به آن پناهگاه برساند و هیچگاه از آن چشم بر ندارد و دست از دامن او نکشد که به دام شیطان راهزن خواهد افتاد. این ندا در عالم سر داده که:
یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللهَ وَ كُونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ؛[7]
ای باورداران خدا و روز جزا! از خدا پروا کنید و پیوسته با صادقان [معصوم] همراه باشید.
از آنها جدا نشوید که دزدزده میشوید.
وَ اصْبِرْ نَفْسَكَ مَعَ الَّذِینَ یدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَداةِ وَ الْعَشِی یرِیدُونَ وَجْهَهُ...؛[8]
خود را ملازم با کسانی قرار بده که صبح و شام با پروردگارشان در ارتباطند و جز رضا و قرب به او چیزی نمیطلبند.
حال، آن پناهگاه محکم و آن صادقان و مرتبطان و پروردگارشان علیالدّوام، محمّد و آل محمّد(ع) است. نگاه دارندهی فطرت انسان و به ثمر رسانندهی درخت وجود آدمیان، محمّد است و آل محمّد(ع).
طیّ این مرحله بی همرهی خضر مکن
ظلمات است بترس از خطر گمراهی
نفوذ شیطان از راه فلسفه و عرفان
بسیاری از بزرگان بشری از فلاسفه و عرفا، تخیّل استقلالی در خود کردند و پیش خود پنداشتند آن نیرو و در آنها پیدا شده که میتوانند این راه را به تنهایی پیمایند و به مقصد برسند. یکی به عقل خود بالیده و دیگری به کشف و شهود خود نازیده.
ابوسعید ابوالخیر از مشایخ عرفان به بوعلی سینا رئیس فیلسوفان مینویسد:
آنچه تو میدانی من میبینم.
ارسطو معلّم اوّل میگوید این براهین عقلی، آدمی را به پشتبام گردون میرساند و بر همه چیز محیطش میگرداند. مُحْیِ الدّین اِبن عربی به قول همفکرانش پدر عرفان به فخرالدّین رازی صاحب تفسیر کبیر مینویسد: ای رفیق شفیق، تا کی گرفتار علوم ظاهر باشی.
علم رسمی سر به سر قیل است و قال
نه از آن کیفیّتی حاصل نه حال
بیا به سمت علوم باطن، بیا به عالم کشف و شهود تا آنچه نادیدنی است آن بینی.
پای استدلالیان چوبین بود
پای چوبین سخت بی نمکین بود
از این ادّعاهای پر باد و بُروت زیاد دارند و در واقع مانند آن بچّهی دو سالهای که تازه راه میافتد و پایی به کوچه باز میکند و توانایی راه رفتن در خود میبیند، پیش خود خیال میکند دیگر مرد شده میتواند مانند پدر و پدربزرگش از خانه بیرون رفته چپ و راست برود و دوبارا به خانه برگردد و روی این خیال از خانه بیرون میرود، چند قدم که رفت، راه را گم میکند، کوچه و خانه را گم میکند، متحیّر و سرگردان گاه چپ و گاه راست، در بنبستها گیر میکند و عاقبت گرفتار اراذل و اوباش و دزدها میشود و نابود میگردد. بسیاری از بزرگان بشری نیز مبتلا به این گمگشتگیها شدهاند. اندکی که قدرت فکری و علمی و عرفانی در خود دیدهاند و پای چوبین استدلالیان و اقامهی برهان و کشف و شهود و عرفان را زیر بغل گرفتهاند خیال کردهاند دیگر مرد راه شدهاند و میتوانند با همین پای چوبین فلسفه و عرفان، در همه جای عالم سیر کنند و به همهی زاوایا و خفایای عالم خلقت حتّی به سرّ مگوهای خلاّقِ جهان سر بِکِشند. روی روی این خیال خام به راه افتادهاند بدون این که از قیّم و سرپرست عالم انسان، ولیّ زمان(عج) کمک بگیرند، رفته و راه را گم کرده و در بنبستها گیر کردهاند و عاقبت گرفتار حَبائل* و ریسمانهای کُشندهی شیطان، قهرمان اِضلال* و اِغواء* گشته و از درّههای مَخُوف و وحشتناک حُلول و اتّحاد و وحدتِ وجود سر برآوردهاند و نعرههای سُبْحانِی ما اَعْظَمَ شَأنِی لَیْسَ فِی جُبَّتی الاّ الله سر دادهاند!! آنجا که انبیاء و اولیاء(ع) لا اله الاّ الله گفتهاند این خودباختگانِ گم کرده راه احیاناً "انّی اَنَا الله و لا اله الاّ اَنَا" به زبان جاری کردهاند این نشانگر این است که انسان عاجز و ناتوان است و نمیتواند تنهایی به راه بیفتد و قدم در این وادی خطرناک بگذارد.
خودآزمایی
1- هدف خداوند حکیم از پرورش انسان چیست؟
2- چرا اگر آدمیان تنها در این راه به سوی خدا حرکت کنند، اکثراً به دامهای گوناگون شیطان مبتلا میشوند؟ راه نجات از این دامها چیست؟
3- کدام موضوع نشانگر این است که انسان به تنهایی در راه رسیدن به خدا عاجز و ناتوان است؟
پینوشتها
[1]ـ سورهی مؤمنون، آیهی ۱۱۵.
[2]ـ سورهی ابراهیم، آیهی ۳۳.
[3]ـ سورهی رعد، آیات ۲۳ و ۲۴.
[4]ـ علم الیقین فیض، صفحهی ۲۳۱.
[5]ـ سورهی انسان، آیهی ۳.
[6]ـ سورهی اعراف، آیات ۱۶ و ۱۷.
[7]ـ سورهی توبه، آیهی ۱۱۹.
[8]ـ سورهی کهف، آیهی ۲۸.
*حبائل: ریسمانها.
*اضلال: گمراه كردن.
*اغواء: به بیراهه انداختن.
*مُتَفَلسِف: مدّعی فلسفه دانی.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله سید محمد ضیاءآبادی