فصل دوّم: فضائل حضرت زهرا(س) | ۴
زهد و ایثار فاطمه(س)
با توجه به اینکه حبّ دنیا سرچشمهی همه گناهان است، چنانکه در حدیث معروف نبوى آمده «حُبُّ الدُّنْیا رَأْسُ کُلِّ خَطِیئَةٍ» و همهی تجربیات و مشاهدات ما نیز نشان مىدهد که تمام تجاوزها، جنایتها، ظلمها، و ستمها، دروغها، خیانتها به خاطر همین دلبستگى شدید به مال، مقام و شهوت صورت مىگیرد، روشن مىشود که زهد و وارستگى پایهی اصلى تقوا و پاکى و صلاح است.
ولى «زهد» به معنى ترک دنیا و رهبانیت و بیگانگى از اجتماع نیست، بلکه حقیقت زهد همان آزادگى و عدم اسارت در چنگال دنیاست.
«زاهد» کسى است که اگر تمام دنیا را در اختیار داشته باشد دلبسته و وابسته به آن نباشد.
اگر یک روز ببیند رضاى خدا در این است که از همهی آن چشم بپوشد، به این معامله حاضر باشد، و از جان و دل بگوید: هر دو عالم را به دشمن ده که ما را دوست بس.
و اگر یک روز حفظ آزادگى و شرف و ایمان در چشمپوشى از مال و جان و زندگى بود فریاد «هَیْهاتَ مِنَّا الذِّلَّةِ» بلند کند.
و به گفتهی قرآن مجید زاهد کسى است که نه بر گذشته و آنچه از دست داده تأسف بخورد، و نه از آن چه فعلاً در اختیار دارد زیاد خوشحال باشد:
لِکَیْلا تَأْسَوْا عَلَى ما فاتَکُمْ وَلا تَفْرَحُوا بِما آتیاکُمْ[1]
این بخاطر آن است که براى آنچه از دست دادهاید تأسف نخورید، و به آنچه به شما داده است دلبسته و شادمان نباشید.
با این فراز کوتاه به سراغ شخصیت فاطمه(س) در این زمینه از دیدگاه احادیث پیغمبر اکرم(ص) در کتب دیگران مىرویم:
۲۳ـ ابن حجر و دیگران در روایتى از پیغمبر اکرم(ص) نقل کردهاند: او هنگامى که از سفر باز مىگشت نخست به سراغ دخترش فاطمه زهرا(س) مىآمد، و مدتى نزد او مىماند، ولى یک بار براى فاطمه زهرا(س) دو دستبند از نقره و همچنین یک گردنبند و دو گوشواره ساخته بودند، و پردهاى بر در اطاق آویزان کرده بود.
هنگامى که پیامبر(ص) وارد شد و این منظره را دید بیرون آمد در حالى که آثار غضب در چهرهاش نمایان بود، به مسجد آمد و بر منبر نشست.
فاطمه(س) دانست که ناخشنودى پیغمبر(ص) به خاطر همان مختصر زینت است، همه را نزد پدر فرستاد تا در راه خدا صرف کند.
هنگامى که چشم پیامبر(ص) به آن افتاد سه بار فرمود:
فَعَلَتْ، فِداها اَبُوها[2]
فاطمه آنچه را که مىخواستم انجام داد، پدرش به فدایش باد.
واضح است یک جفت دستبند نقره و گردنبند و گوشوارهاى که از نقره چندان بهائى ندارد، و از آن بىبهاتر پردهی سادهاى است که انسان بر در اطاق بیاویزد، ولى پیغمبر اکرم(ص) همین را دون شأن فاطمه مىشمرد، و افتخار و فضیلت او را در سجایاى انسانیش مىدانست.
فاطمه(س) این درس را از محضر پدر بخوبى آموخت، هم زرق و برق دنیا را ترک گفت و خود را از اسارت آن رهائى بخشید، و هم آنچه داشت در راه خدا و بندگان محروم صرف کرد.
در حدیثى که سابقاً از «حلیة الاولیاء» (تحت شمارهی 3) نقل کردیم، خواندیم که فاطمه زهرا(س) حتى پوشش کافى در خانه براى آمدن میهمانهاى نامحرم نداشت که پیغمبر اکرم(ص) عباى خود را به او داد تا خود را بپوشاند و آماده براى آمدن میهمانان جهت عیادت او در بیماریش گردد.
داستان جهیزیهی فاطمه(س) و مراسم شب زفاف او که در نهایت سادگى برگزار شد دلیل روشن دیگرى بر زهد و وارستگى کامل اوست.
خدمات او در خانهی على(ع) تا آنجا که با یک دست گندم را براى پختن نان آسیاب مىکرد، و با دست دیگر طفلش را در آغوش مىگرفت، همه شاهد گویاى مقام زهد اوست، گواه این معنی حدیث زیر است:
۲۴ـ ابونعیم اصفهانى چنین نقل مىکند:
لَقَدْ طَحَنَتْ فاطِمَةُ بِنْتُ رَسُولِ اللهِ(ص) حَتّى مَجَلَتْ یَدُها، وَ رَبا، وَ اَثَّرَ قُطْبُ الرَّحى فِی یَدِها[3]
فاطمه دختر رسول خدا(ص) آنقدر با دست خود آسیاب کرد که دستش تاول زد، و ورم کرد، و آثار دستاس در دستش نمایان گشت.
۲۵ـ در «مسند احمد» که از معروفترین منابع اهل سنت است از انس بن مالک چنین نقل شده که: روزى بلال براى نماز صبح، دیر به خدمت پیغمبر(ص) آمد، رسول خدا فرمود: چرا دیر آمدى؟
عرض کرد: از کنار خانهی فاطمه(س) مىگذشتم در حالى که با دست خود آسیا مىکرد، و کودکش گریان بود، گفتم: اگر اجازه فرمائى من آسیا مىکنم و شما کودک را آرام کنید، و اگر اجازه فرمائید من کودک را آرام مىکنم و شما آسیا کنید.
او گفت: من نسبت به فرزندم از تو مهربانترم؛ (و من مشغول آسیا کردن شدم و او کودکش را آرام کرد) و این امر باعث تأخیرم شد.
پیغمبر اکرم(ص) فرمود:
فَرَحِمْتَها رَحِمَکَ اللهُ[4]
تو نسبت به فاطمه رحم و محبت کردى، خداوند تو را مشمول رحمتش کند!
فضائل اخلاقى بانوى اسلام از جمله شجاعت و شهامتش در مقام دفاع از پیغمبر اکرم(ص) در مقابل مشرکان مکه، و آمدنش به میدان اُحد براى بستن زخمهاى پیغمبر اکرم(ص) مطلبى است که بر کسى پوشیده نیست، و در احادیث گذشته اسناد و مدارک آن آمد.
او از لحظهی تولد در مسیر عبودیت و بندگى خدا بود و این امر تا آخرین لحظات عمرش ادامه داشت، حدیث زیر شاهد گویاى این معنی است:
۲۶ـ در داستان تولد بانوى اسلام فاطمه زهرا(س) و انعقاد نطفه او از میوه بهشتى و آمدن چهار زن با شخصیت جهان ـ همچون مریم و... ـ به هنگام تولد او آمده است:
فَوُلِدَتْ فاطِمَةُ(س) فَوَقَعَتْ حِینَ وَقَعَتْ عَلَى الْاَرْضِ ساجِدَةً[5]
به اینگونه فاطمه متولد شد و در حین تولد براى خدا سجده کرد.
۲۷ـ مقام عفت او به آن حد بود که در همان کتاب از اسماء بنت عمیس داستان عجیبى به این شرح نقل شده است:
روزى فاطمه(س) به من فرمود: من از کار مردم مدینه که زنان خود را بعد از وفات به صورت ناخوشایندى براى دفن مىبرند، و تنها پارچهاى بر او مىافکنند که حجم بدن از پشت آن نمایان است ناخرسندم.
اسماء گفت: من در سرزمین حبشه چیزى دیدهام که با آن جنازهی مردگان را حمل مىکردند، سپس شاخههائى از درخت نخل را برداشت و به صورت تابوت مخصوصى درآورد که پارچهاى را روى چوبهاى آن مىافکندند، و بدن را درون آن مىگذاردند، به گونهاى که بدن پیدا نبود.
هنگامى که فاطمه بانوى بزرگ اسلام(س) آن را مشاهده کرد فرمود: بسیار خوب و عالى است (و هنگامى که من از دنیا رفتم مرا با آن بردارید)...
و در ذیل همین حدیث آمده است: هنگامى که فاطمه(س) چشمش به آن افتاد تبسم فرمود، و این تنها تبسم او بعد از وفات پیغمبر اکرم(ص) بود![6]
مقام علمی فاطمه(س)
محبت اولیاى خداوند نسبت به افراد، یک محبت ساده نیست، حتماً از عواملى سرچشمه مىگیرد که مهمترین آنها علم و ایمان و تقواست، علاقهی فوقالعادهی پیامبر(ص) به دخترش فاطمه زهرا، دلیلى است بر وجود این امتیازات بزرگ در این بانوى نمونهی جهان.
از این گذشته وقتى او مىفرماید: «فاطمه برترین زنان جهان» یا «برترین زنان بهشت» است، که مدارک آن در بحثهاى گذشته بیان شد، این خود دلیل بر این است که او از نظر علمى نیز سرآمد همهی زنان جهان بود.
وانگهى آیا ممکن است فردى که به مقامات والاى علم و دانش نرسیده؛ رضاى او رضاى خدا، و غضب او غضب پروردگار و پیغمبر باشد؟ ـ که در روایات پیشین به آن اشاره شده بود.
علاوه بر همهی اینها روایات مهمى در منابع معروف اسلامى وارد شده، که از مقام ارجمند علمى این بانوى بزرگ پرده مىدارد مانند احادیث زیر:
۲۸ـ ابونعیم در حدیث از پیغمبر اکرم(ص) نقل مىکند که روزى رو به یارانش کرد و فرمود:
ما خَیْرُ لِلْنِساءِ
چه چیزى براى زنان از همه بهتر است؟
یاران ندانستند در جواب چه بگویند.
على(ع) به سوى فاطمه(س) آمد و این مطلب را به اطلاع او رسانید.
بانوى اسلام گفت: «چرا نگفتى:
خَیْرٌ لَهُنَّ اَنْ لا یَرَیْنَ الرِّجالَ وَ لا یَرَوْنَهُنَّ
از همه بهتراین است که نه آنها مردان بیگانه را ببینند و نه مردان بیگانه آنها را» (با آنها جلسات خصوصى نداشته باشند).
على(ع) بازگشت و این پاسخ را به پیغمبر اکرم(ص) عرض کرد.
پیامبر فرمود: «مَنْ عَلَّمَکَ هذا؛ چه کسى این پاسخ را به تو آموخت؟».
عرض کرد: فاطمه(س).
فرمود: «اِنَّها بَضْعَةٌ مِنِّی؛ او پارهی وجود من است».[7]
این حدیث نشان مىدهد که امیرمؤمنان علی(ع) با آن مقام عظیمى که در علوم و دانش داشت که دوست و دشمن همه به آن معترفند و باب مدینهی علم پیغمبر اکرم(ص) بود گاهى از محضر همسرش فاطمه(س) استفادهی علمى مىکرد.
این سخن پیغمبر(ص) که بعد از بیان احاطهی علمى فاطمه(س) مىگوید: «او پارهاى از وجود من است» بیانگر این واقعیت است که منظور از «بَضْعَةٌ» تنها پارهی تن و جسم نیست، که بسیارى در تفسیر حدیث گفتهاند، بلکه فاطمه پارهاى از روح پیامبر(ص) و علم و دانش و اخلاق و ایمان و فضیلت او نیز بود، و پرتوى از آن خورشید و شعلهاى از آن مشکات محسوب مىشد.
2ـ در «مسند احمد» از امّ سلمه (یا طبق روایتى ام سلمى) چنین آمده: وقتى فاطمه(س) بیمار شد همان بیمارى که به وفاتش منتهى میگشت، من از او پرستارى مىکردم، روزى حالتش را از همه روز بهتر دیدم، على(ع) به دنبال کارى رفته بود، فاطمه(س) به من فرمود: آبى بیاور تا غسل کنم، آب آوردم و او غسل کرد، غسلى که بهتر از آن ندیده بودم.
سپس فرمود: لباسهاى تازه اى براى من بیاور، لباسها را آوردم و به او دادم، و او پوشید.
سپس فرمود: بسترم را در وسط اطاق بیفکن، من این کار را کردم، او دراز کشید و رو به قبله کرد، و دستش را زیر صورتش گذاشت، سپس فرمود: اى ام سلمه! [ام سلمى] من الان از دنیا مىروم (و به ملکوت اعلی مىشتابم) در حالى که پاک شدهام، کسى روى مرا نگشاید. این سخن گفت و چشم از جهان پوشید![8]
این حدیث بخوبى نشان مىدهد که فاطمه از لحظهی مرگش آگاه و با خبر بوده، و بیآنکه نشانههاى آن در او باشد، آمادهی رحلت از این جهان گشت، و از آنجا که هیچکس لحظهی مرگ را جز به تعلیم الهى نمىداند این نشان مىدهد که از سوى خدا به او الهام مىشد.
آرى، روح او با عالم غیب مربوط بود، و فرشتگان آسمان با او سخن مىگفتند.
بعلاوه مطابق روایات گذشته حتى او از مریم دختر عِمران و مادر حضرت عیسى برتر بود، و همین امر کافى است، زیرا قرآن با صراحت مىگوید: مریم با فرشتگان خدا سخن مىگفت، آیات متعددى در این زمینه در سورهی مریم و آل عمران وجود دارد.
بنابراین فاطمه(س) دخت گرامى پیامبر اسلام(ص) به طریق اولى باید بتواند با فرشتگان آسمان همسخن شود.[9]
پینوشتها
[1]. سورهی حدید (۵۷)، آیهی ۲۳.
[2]. الصواعق المحرقه ۱۰۹.
[3]. حلیة الاولیاء ۲/۴۱.
[4]. مسند احمد ۳/۱۵۰.
[5]. ذخائر العقبی، صفحهی ۴۴.
[6]. ذخائر العقبی ۵۴.
[7]. حلیة الاولیاء ۲/۴۰.
[8]. مسند احمد بن حنبل ۶/۴۶۱. این حدیث را ابن اثیر در «اُسد الغابة»، و جمعى دیگر در کتب خود آوردهاند.
[9]. البته دلائل علم و دانش گسترده و فوقالعادهی آن حضرت در روایات شیعه وضع دیگرى دارد که در زندگینامهی آن بزرگوار قبلاً بدان اشاره شد.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله العظمی ناصر مکارم شیرازی