کد مطلب: ۴۴۰۶
تعداد بازدید: ۴۹۵
تاریخ انتشار : ۰۵ اسفند ۱۳۹۹ - ۱۱:۱۰
اصالت مهدویت| ۱۰
حقّ تعیین و نصب حاکم، ولیّ، امام، تشریع، فرمان، امر و نهی، تکلیف، الزام و ولایت مطلق بر کلّیه امور، مختصّ به اوست. هر حاکمیت و ولایت و مالکیّتی که به اذن او نباشد، استعلا و طغیان و استبداد است.

بخش نهم) اصالت مهدویّت از جهت ابتنای آن بر توحید و یکتاپرستی


هسته مرکزی و محور اصلی تمام مسائل اعتقادی و تربیتی و برنامه‌های سیاسی و انتظامی، ایمان به وحدانیت، یکتایی و یگانگی خداوند متعال است که خالق و رازق و حاکم و مالک کلّ و بی‌نیاز از کل است. حقّ تعیین و نصب حاکم، ولیّ، امام، تشریع، فرمان، امر و نهی، تکلیف، الزام و ولایت مطلق بر کلّیه امور، مختصّ به اوست. هر حاکمیت و ولایت و مالکیّتی که به اذن او نباشد، استعلا و طغیان و استبداد است.
قبول و التزام و الزام به نظامات و قوانینی که منبع و مبنای شرعی و مصدر و اعتبار الهی ندارد، خواه در امور عبادی یا در امور سیاسی و مالی و سایر امور باشد، پرستش شیطان و شخص و مقام و هیئت و جامعه‌ای است که آن قوانین را وضع کند و وضع این قوانین، اظهار شرکت با خدا و تصرّف در شئون خداست.
نظامات غیرالهی تحت هر رژیم و نظام که باشد، غیرشرعی بوده و واجب‌الاطاعه نیست، خواه استبدادی باشد یا دموکراسی یا به صورت‌های دیگر.
دعوت همه انبیا برای تحقّق حکومت الله در زمین و لغو حکومت‌های دیگر است.
حکومت «الله»، حکومت برای همه است که در آن هیچ رنگ و نژاد و زبان و منطقه‌ای مطرح نیست و همان‌طور که خدای تعالی حکومت تکوینی دارد، در امور اختیاری و تشریعی نیز کسی که حقّ حکم و فرمان دارد، خدای تعالی است و هر حکومتی که به غیر اذن خدا و خودسرانه و خارج از محدوده حکومت الهی باشد، حکومت جاهلیّت بوده و اصالت ندارد، اگرچه جاهلیّت آن در شکل جدید و به اسم دموکراتیک یا سوسیالیست یا جمهوری خلق باشد، نه اکثریت و نه استبداد و نه اشتراکیت، هیچ‌یک اصالت ندارند و اصالت‌بخش نمی‌باشند. همه چیزها و همه ارتباطات و همه راه‌ها و نظام‌ها اگر اضافه به خدا نداشته باشند، اصالت نداشته و محترم نیستند. فقط او اصل است و همه اصالت‌ها فرع او و قائم به مشیّت و اراده او وتبعی و عین تعلّق به او می‌باشند.
در موضوع شناختن امام این‌همه تأکید شده است، که:
«مَنْ مَاتَ وَ لَمْ یَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِیتَةَ الْجَاهِلِیَّةِ»؛[1]
«هرکس بمیرد و امام زمان خود را نشناسد، مرده است (مانند) مردن جاهلیّت».
از این روایت معروف استفاده می‌شود که در هر عصری امام و ولیّ امر منحصربه‌فرد است. بنابراین اولیای امور متعدّد و رهبران منطقه‌ای و این تعدّد حکومت‌ها که در هر گوشه‌ای از جهان، نظامی و در هر منطقه‌ای، فردی یا گروهی استیلا و استعلا دارند و از هر سرزمینی (کوچک یا بزرگ) وطنی ساخته و عالم اسلام را که باید تحت نظام واحد امامت و قانون واحد اسلام باشد، تجزیه کرده و این تفاوت‌های غیرقابل‌قبول را بین مسلمین ایجاد کرده‌اند که درآمد سرانه یک کشور مسلمان‌نشین شاید بیش از صد برابر یک کشور دیگر باشد، درحالی‌که کشوری مثل کویت نمی‌داند پول‌های خود را چه کند و در کدام بانک بگذارد، کشوری مثل بنگلادش مردمش به فقر و پریشانی و سختی مبتلا هستند، یا کشوری مثل عربستان به‌اصطلاح سعودی با آن همه ولخرجی‌های شاهزادگان و درباریان وهّابی‌مسلک آن، پول‌هایشان در بانک‌های خارجی ذخیره و سرمایه استعمار باشد، درحالی‌که در خود عربستان، اکثریت مردم در فقر و فلاکت به‌سرمی‌برند.
این بدبختی‌ها همه در اثر تسلّط حکومت‌های دست‌نشانده خارجی و تحمیل نظامات غیراسلامی و متعدّد به مسلمین و شرک آنها به حکومت خداست.
و اگر مسلمانان از همین حدیث الهام بگیرند و نظام واحدی را که امّت اسلام باید داشته باشد و رهبران آن نظام را که امام زمان هر عصر است، بشناسند و به‌سوی این حکومت بروند و این تجزیه‌ها و تفرقه‌ها را محکوم کنند، یقیناً به عزّت و عظمتی که خدا به آنها وعده داده است، می‌رسند. امروز در اثر این نظامات متعدّد و نشناختن امام زمان، سپاهیان و قوای مسلّح مسلمانان در هر نقطه‌ای، به جای پاسداری از توحید و حقّ و عدالت، نگهبان یکی از طاغوت‌های دست‌نشانده شرق یا غرب می‌باشند و افسران و سربازانی که باید سرباز اسلام و مجاهد فی سبیل‌الله باشند، سرباز افرادی مثل خود یا بدتر و کمتر از خود شده و از بوالهوسی‌ها و کامرانی‌ها و استبداد این‌وآن پاسداری می‌نمایند.
در اردن، این سربازان بدبخت، از اعتبار انسانی و اسلامی افتاده و نگهبان قدرت ملک حسین نوکر آمریکا هستند؛ در عربستان به‌اصطلاح سعودی نگهبان رژیم منحط و منحرف از اسلام ملک خالد؛ و در مصر پاسدار حکومت تحمیلی و صهیونیسم‌خواه انور سادات؛ و در یمن جنوبی نگهبان حکومت الحاد و دست‌نشانده شوروی؛ و در لیبی پاسدار حکومت مستبد و خارجی و طرف‌دار ملوک شرق؛ و در عراق نگهبان رژیم خون‌خوار و ضدّانسانی صدام و خلاصه در هر کجا (غیر از ایران که امیدواریم ارتشش در پرتو قوانین انقلاب به‌طور اسلامی بازسازی شود) این سربازان که ایده اسلامی ندارند، یا اسیر و فدایی مزدوران روس یا نوکران آمریکا هستند. نظام واحد امامت همه را در یک خط و عُمّال حکومت خدا و هدف همه را خدا و جهاد همه را فی سبیل‌الله قرار می‌دهد.[2]
مطلب دیگر که از این روایت استفاده می‌شود، نقش معرفت امام زمان در سرنوشت انسان و عوالم بعد از این دنیای اوست که اگر امام را نشناسد، به مردن جاهلیّت خواهد مرد. به نظر ما نکته‌ای که در این روایت بسیار مهمّ است و بسیاری از آن غفلت دارند، این است که چگونه مردن در حال نشناختن امام مساوی است با مردن جاهلیّت؟ امّا با این توضیحاتی که ما دادیم، معلوم می‌شود این به‌واسطه ارتباط عقیده به نظام امامت با عقیده به توحید است. نشناختن امام و نظامی که باید از آن تبعیت شود، نشناختن حکومت خدا و قبول نظامات دیگران است.
قرآن مجید می‌فرماید:
﴿اَللهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ﴾؛[3]
«خدا ولی و متصرّف امور و صاحب‌اختیار مؤمنان است، آنها را از تاریکی‌ها (دوگانگی‌ها و نظامات مشرکانه و ولایت این و آن) به‌سوی نور (به سوی حکومت و هدایت خدا و قوانین خدا) خارج می‌سازد».
و در ادامه همین آیه می‌فرماید:
﴿وَالَّذِینَ کَفَرُوا أَوْلِیَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَی الظُّلُماتِ أُولَئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ﴾؛[4]
«کسانی که کافر شدند، اولیای آنها (و رهبران و نظامات حاکم بر آنها) طاغوت است که آنها را از نور به سوی تاریکی‌ها خارج می‌نمایند».
از این‌گونه آیات معلوم می‌شود: چرا مردن کسی که امام زمان را نشناسد، مردن جاهلیّت است؛ چون نظام امامت، نظام توحید و ولایت خدا و خلافت از جانب خداست و تسلیم و تن در دادن به اطاعت از آن، اطاعت از خداست. لذا آیه:
﴿وَلَا یُشْرِکْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَداً﴾؛[5]
این‌گونه تفسیر شده است که در ولایت و رهبری، کسی را با امام زمان شریک قرار ندهد؛ یعنی در کنار او و مقابل او، کسی را واجب‌الاطاعه نداند.
اینها معانی بلندی است که باید هرچه بیشتر و گسترده‌تر به ملّت مسلمان، خصوصاً شیعه تفهیم شود تا ابعاد سازنده و انقلابی و انسانی اسلام را درک کنند و از ذلّت تواضع و پرستش در برابر مستکبران کوچک و بزرگ نجات یابند. باید مسلمان حکومت اسلامی را بشناسد و خود را فقط در برابر آن مسئول و متعهّد بداند.
این مسئله شناخت نظام و تابعیتی که باید شخص از آن داشته باشد، در بین مسلمانان غیرشیعه رسماً از اهمّیت افتاده و لذا چنان‌که گفتیم، هر گوشه‌ای نظامی و هرجا حاکمی و سلطانی و امیری بر مردم تحمیل شده و عملاً صدها میلیون مسلمان تسلیم این نظام‌ها شده‌اند و بلکه به همان رسوم کثیف آریامهری سابق در آغاز کارهای رسمی یا نامه‌های رسمی به‌جای «بسم الله الرحمن الرحیم» که شعار اسلام و شعار کسانی است که آزادی انسان را احساس می‌کنند، «بِسْمِ سُمُوِّ الْأَمِیرِ» یا «بِسْمِ جَلَالَةِ الْمُلْکِ» می‌گویند و بیش از مشرق تا مغرب، از اسلام عزیز و از کرامت انسانیت فاصله می‌گیرند و در بین شیعیان نیز بااینکه مسئله امامت را همان ابتدا از حضرت رسول(ص) به مفهوم و محتوای اصیل و توحیدی آن شناخته و بعد از رحلت آن حضرت نیز از آن منحرف نشده و در تمام چهارده قرنی که تا امروز بر اسلام گذشته این شیعه بود که به این اصل در بُعد وسیع و عامش متمسک بوده است. بااین حال، عملاً به جنبه‌های منفی و مثبت آن – چنان‌که شایسته است - بسیاری از افراد توجّه نداشته‌اند.
در جنبه منفی؛ مثلا نفی حکومت‌های طاغوتی و نظام‌های غیرشرعی حایز اهمّیت است که باید همیشه این عقیده از این جهت مورد استفاده باشد و در ابعاد مختلف مثل مبارزات منفی ادامه داشته باشد.
و در جنبه مثبت نیز، باید اقدامات و حرکات لازم همیشه برای برقراری این نظام انجام شود که اگرچه برقرارشدن آن در سطح جهانی و در حدّ کامل و جامع آن، موقوف به حصول شرایط و آمادگی جهان و ظهور امام زمان حضرت ولی عصر(ع) است؛ امّا برقرار کردن آن در سطوح محدودتر به‌حسب شرایط و امکانات هر زمان امکان‌پذیر است و ولایت فقها و نیابت عامه علما آن را قابل عمل و بلکه عملی کرده است.
لذا می‌بینیم تقریباً در تمام اعصار غیبت و قبل از آن، حکومت‌هایی که زمام امور مسلمین را به غصب و قهر به دست گرفتند و اعمال و روش‌هایی داشتند که هرگز با دعوت اسلام و عدالت اسلام قابل تطبیق و تصحیح نبود، ازنظر شیعه حکومت ظلمه خوانده می‌شدند و از یاری و اعانت آنها جز در حدودی که حفظ مصالح کلّی و اساس اسلام و دفاع از هجوم و تسلّط کفّار بر آن توقّف داشت، خودداری می‌کردند و شیعیان متعهّد در امور خود، به فُقهای عادل هر عصر رجوع می‌کردند و حتّی علاوه بر مالیات‌های رسمی که به دولت‌های غاصب می‌دادند، وجوه شرعی خود را که به آنها تعلّق می‌گرفت، به فقها می‌رساندند، که اگرچه در ظاهر تحت رژیم و نظام حکومت جبّار بودند؛ امّا تابعیت واقعی آنها، تابعیت از نظام امامت بوده و هست.
این از خصایص مذهب شیعه است که در برابر حکومت‌های جائر و غیرمشروع، همواره موضع عدم قبول و همکاری نداشتن داشته است.
و این است اثر عقیده به توحید و ایمان به صفات جلال و جمال خدا؛ و این است معنای ظهور عقیده توحید در برداشت و تلقّی موحّد از نظام سیاست و حکومت؛ و این است معنای ارتباط و ابتنای نظام جامعه و عقیده به مهدویّت، بر توحید و یکتاپرستی که اصالتی از این محکم‌تر و واقعی‌تر نیست. و خلاصه آن مفاد، این دو آیه است:
﴿وَأَنِ احْکُمْ بَیْنَهُم بِمَا أَنْزَلَ اللهُ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ وَاحْذَرْهُمْ أَنْ یَفْتِنُوکَ عَنْ بَعْضِ مَا أَنْزَلَ اللهُ إِلَیْکَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَاعْلَمْ أَنَّمَا یُرِیدُ اللهُ أَنْ یُصِیبَهُم بِبَعْضِ ذُنُوبِهِمْ وَإِنَّ کَثِیراً مِنَ النَّاسِ لَفَاسِقُونَ * أَفَحُکْمَ الْجَاهِلِیَّةِ یَبْغُونَ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللهِ حُکْماً لِقَوْمٍ یُوقِنُونَ﴾؛[6]
«و تو (ای پیامبر) به آنچه خدا به تو فرستاده، میان مردم حکم کن و پیرو خواهش‌های آنان مباش و بیندیش که مبادا تو را فریب دهند و در بعضی احکام که خدا به تو فرستاده، تقاضای تغییر کنند. پس هرگاه از حکم خدا روی گردانیدند، بدان که خدا می‌خواهد آنها را به عقوبت بعضی از گناهانشان گرفتار سازد، همانا بسیاری از مردم فاسق و بدکارند. آیا باز تقاضای حکم زمان جاهلیّت را دارند و کدام حکم از حکم خدا برای اهل یقین نیکوتر خواهد بود؟».
مهدی آل نبی که جان جهان است
حافظ دین حنیف و قطب زمان است
صاحب عصر و قوام عالم امکان
مهتر خوبان و سرور همگان است
بنده خاص خدا به کل وجود است
ز امر حقّ اندر کَفَش زمام جهان است
مصلح دنیا و دین امام مظفّر
قامع بیداد و قاطع خفقان است
مجلس او طور عاشقان تجلّی
مهبط انوار و رشک باغ جنان است
خاتمه دفتر خلافت کبری
والی ملک شهود و کشور جان است
چشمه حیوان اگر طلب کنی ای دل
خاک درش جو که چشمه حیوان است
بنده احسان او کهین و مهینند
تابع فرمان او زمین و زمان است
گرچه به ظاهر ز چشم خلق نهان است
پیش خرد همچو آفتاب عیان است[7]


خودآزمایی


1- هسته مرکزی و محور اصلی تمام مسائل اعتقادی چیست؟
2- مطالبی که از روایت «مَنْ مَاتَ وَ لَمْ یَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِیتَةَ الْجَاهِلِیَّةِ» استفاده می‌شود را به صورت مختصر شرح دهید.
3- چرا مردن کسی که امام زمان را نشناسد، مردن جاهلیّت است؟
 

پی‌نوشت‌ها


1 صدوق، کمال‌الدین، ص۴۰۹؛ کفایة‌الاثر، خزاز قمی، ص۲۹۶؛ رسائل‌العشر، طوسی، ص۳۱۷؛ ابن‌حمزه طوسی، الثاقب فی المناقب، ص۴۹۵؛ ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی‌طالب، ج۱، ص۲۲۱؛ ج۳، ص۱۸؛ محدّث نوری، کشف‌الاستار، ص۷۸ – ۷۹.
2 به دوران طاغوت و پیش از انقلاب اشاره دارد.
3 بقره، ۲۵۷.
4 بقره، ۲۵۷.
5 کهف، ۱۱۰.
6 مائده، ۴۹-۵۰.
7 اشعار از نویسنده کتاب است.

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
حضرت آیت الله العظمی لطف الله صافی گلپایگانی
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: