ماه رجب، ماه تقرّب به خدا
روز دهم ماه رجب، بنا بر نقلی روز ولادت پر خیر و بركت حضرت امام جواد(ع) است. علاوه بر این، ماه رجب در حدّ خود دارای فضیلت بسیار است تا آنجا كه از رسول اكرم(ص) نقل شده كه مَلَكی به نام ملك داعی (فرشتهی دعوت كننده از جانب خدا) مأمور است و در تمام شبهای ماه رجب از اوّل شب تا به سحر ندا میدهد و بندگان خدا را به دعا و مناجات با خدا دعوت میكند كه خدا میفرماید:
اَلْشَّهْرُ شَهْری وَ الْعَبْدُ عَبْدی وَ الرَّحْمَةُ رَحْمَتِی؛
ماه،ماه من است و بنده، بندهی من و رحمت، رحمت من است.
وَ جَعَلْتُ هذَا الشَّهْرَ حَبْلاً بَینِی وَ بَینَ عِبادی فَمَنِ اعْتَصَمَ بِهِ وَصَلَ اِلَی؛[1]
این ماه را ریسمانی بین خود و بندگان خود قرار دادم. پس هر كس چنگ به این ریسمان بزند به قرب من نایل میشود.
و روز قیامت هم گروهی به عنوان«رجبیون» گروه ممتازی خواهند بود. ندا میرسد:
(اَینَ الرَّجَبیون)؛[2] رجبیون كجایند؟
کجایند آن كسانی كه در دنیا به اهمّیت موقعیت رجب پی بردند و از شبها و روزهای آن ماه استفاده كردند؟ كجا هستند كسانی كه از روزهها و مناجاتها و شب زندهداریها توشهها برداشتهاند؟ آنها مورد عنایت خاصّ خدا قرار میگیرند! ماه رجب علاوه بر این فضیلتی كه خود دارد از نظر مولد بودن برای چند امام بزرگوار بر شرافتش افزوده شده است.
روز اوّل این ماه روز ولادت پنجمین امام شیعیان، حضرت باقرالعلوم(ع) است. روز سوّم روز شهادت دهمین امام حضرت هادی(ع) است. روز دهم، روز ولادت نهمین امام ما حضرت تقیجواد(ع) است كه در یكی از دعاهای این روزها میخوانیم:
اَللّهُمَّ اِنّی اَسْألُكَ بِالْمَولُودَینِ فِی رَجَبٍ مُحَمّدِ بْنِ عَلی الثّانِی وَ ابْنِهِ عَلِی بْنِ مُحَمَّدٍ الْمُنْتَجَب؛
در این دعا اسم از دو امام بزرگوار امام نهم و دهم(ع) به میان آمده است و روز سیزدهم روز میلاد بسیار پربركت امام امیرالمؤمنین(ع) است و روز بیست و هفتم هم كه روز مبعث شریف حضرت رسولاللهالاعظم(ص) منبع و منشأ تمام خیرات و بركات است.
از جهت شهادت هم روز سوّم این ماه، روز شهادت امام هادی(ع) و روز پانزدهم، روز رحلت عقیلهی بنیهاشم زینب كبری(س) و روز بیست و پنجم روز شهادت حضرت امام كاظم(ع) است.
در مجموع، ماه رجب از جهت انتسابی كه به خاندان رسالت(ع) دارد چه از جهت ولادت و چه از جهت شهادتشان امتیاز خاصّی در میان ماهها دارد. حال به تناسب ایام لازم است بحثی دربارهی امامت داشته باشیم.
مسائل مربوط به امامت در ابعاد مختلفش از آن نظر كه ما اصالت بسیار مؤكّدی برای امامت در دین خود قائلیم باید كثیراً و مكرّراً مورد بحث قرار بگیرد. گویندهها بگویند و نویسندهها بنویسند تا این حقیقت كه امّالحقایق است در دلهای ما شیعهی امامیه مخصوصاً در دلهای جوانان و نوجوانان كه در شرایط بسیار لغزندهای قرار گرفتهاند رسوخ پیدا كند و باورشان بشود و در جانشان بنشیند كه اعتقاد به اصل امامت اصیلترین و اساسیترین اصول معارف دینی ماست. یعنی اگر این اصل ثابت شد و در دل نشست و دل با این عقیده گره خورد سایر معارف از توحید و نبوّت و معاد حقیقتدار و سبب نجات ما پس از مرگ میباشند و اگر ـ العیاذبالله ـ این اصل اختلالی پیدا كرد، دیگر معارف نیز از اثر خواهند افتاد و نجاتبخش در عالم پس از مرگ نخواهند بود. این حقیقتی است كه ما با صدها روایت از رسول خدا(ص) و ائمّهی اطهار(ع) به دست آوردهایم. از باب نمونه به این روایت توجّه فرمایید:
به نقل مرحوم علاّمهی مجلسی(رض) راوی به نام میسّر گفت: خدمت امام صادق(ع) رسیدم و گفتم: آقا! من همسایهای دارم مردی است بسیار عابد و زاهدِ متهجّد كه حالات روحی او برای من اعجابانگیز است! من شبها در ساعات آخر شب با صدای او از خواب بیدار میشوم و میبینم در حال مناجات با خداست تا سحر به دعا و نماز و عبادت و تلاوت قرآن مشغول است و... این حال اوست. در میان مردم هم تحقیق كردهام از نظر صداقت در گفتار و امانت و عدالت در رفتار مورد تأیید و تصدیق همگان است. در مجموع آدمی متدین و متّقی واقعی است. امام همه را گوش داد و بعد در یك جملهی كوتاه از من سؤال فرمود:
یعْرِفُ شَیئاً مِمّا اَنْتَ عَلَیهِ؛
آیا چیزی از آنچه را كه تو معتقد به آن هستی میشناسد؟
با اصل اعتقاد به ولایت ما آشنایی دارد یا نه؟! توجّه میفرمایید كه امام روی كدام نقطه از معارف دینی انگشت گذاشته و آن را پایه و اساس اصلی دین معرّفی كرده و سایر حالات روحی و اعمال عبادی را بدون آن، بیپایه و بیاساس نشان داده است!
راوی گفت: از این جهت تحقیقی نكردهام و اطّلاع از این قسمت از عقیدهاش ندارم. گذشت و سال بعد، پس از انجام مناسك حجّ در مدینه خدمت امام(ع) رسیدم و باز سخن از همسایهام به میان آوردم و حالات روحی و عبادتش را ستودم. امام(ع) باز همان جملهی سال گذشته را فرمود:
یعْرِفُ شَیئاً مِمّا اَنْتَ عَلَیهِ؛
آیا چیزی از آنچه را كه تو معتقد به آن هستی میشناسد [و اعتقاد به ولایت ما دارد]؟!
گفتم:خیر، مولای من! تحقیق كردم و معلومم شد كه از معتقدین به ولایت شما خاندان رسالت و اهل بیت عصمت نیست. امام فرمود:
یا مُیسّر اَی الْبِقاعِ اَعْظَمُ حُرْمَةً؛
كدام نقطه روی زمین از همه جا محترمتر و دارای حرمت عظیمتر است؟
گفتم: شما بفرمایید. فرمود:
ما بَینَ الرُّكْنِ وَ الْمَقامِ رَوْضَةٌ مِنْ رِیاضِ الْجَنَّةِ وَ ما بَینَ الْقَبْرِ وَ الْمِنْبَرِ رَوضَةٌ مِنْ رِیاضِ الْجَنَّة؛
[در مكّه در مسجدالحرام] آن نقطهی فاصلهی بین ركن كعبه [كه حجرالاسود در آن نصب شده است] و بین مقام [ابراهیم] باغی از باغهای بهشت است و [در مدینه در مسجدالنّبی] آن نقطهی فاصلهی بین قبر منوّر رسول خدا(ص) و بین منبر آن حضرت باغی از باغهای بهشت است.
وَ لَوْ اَنَّ عَبْداً عَمَّرَهُ الله فیما بَینَ الرُّكْنِ وَ الْمَقامِ وَ فیما بَینَ الْقَبْرِ وَ الْمِنْبَرِ یعْبُدُهُ اَلْفَ عامٍ ثُمَّ ذُبِحَ عَلی فِراشِهِ مَظْلُوماً ثُمَّ لَقِی اللهَ عَزَّوَجَلَّ بِغَیرِ وَلایتِنا لَكانَ حَقیقَاً عَلَی اللهِ عَزَّوَجَلَّ اَنْ یكِبَّهُ عَلی مَنْخِرَیهِ فِی نارِ جَهَنَّمَ؛[3]
اگر خداوند به بندهای هزار سال عمر بدهد و او تمام این مدّت را ما بین ركن و مقام و ما بین قبر و منبر پیامبر به عبادت بپردازد و سرانجام مظلومانه سرش بریده شود و خدا را به غیر ولایت ما دیدار كند بر خدا سزاوار است كه او را با صورت در میان آتش جهنّم بیفكند!
این جمله نیز از رسول اكرم(ص) منقول است:
وَ الَّذِی نَفْسُ مُحَمَّدٍ بِیدِهِ...؛
قسم به كسی كه جان محمّد در دست اوست...
لَوْ اَنَّ عَبْداً جاءَ یوْمَ الْقیامَةِ بِعَمَلِ سَبْعینَ نَبِیاً ما قَبِلَ اللهُ ذلِكَ مِنْهُ حَتّی یلْقاهُ بِوِلایتِی وَ وِلایةِ اَهْلِ بَیتِی؛[4]
...اگر بندهای به قدر هفتاد پیامبر عمل صالح بیاورد امّا ولایت من و ولایت اهل بیتم را نداشته باشد مورد قبول خدا واقع نمیشود!
شئونات امامت:
1. هدایت
امامت دارای شئون متعدّدی است كه با استفاده از قرآن كریم، شأن لازمِ جداناشدنی امامت، مسألهی «هدایت» است. هدایت در رتبهی اوّل، شأن خداوند متعال است. از صفات عُلیا و اسماء حُسنای پروردگار حكیم، صفت «هدایت» و اسم مبارك «هادی» است.
وَ إنَّ اللهَ لَهادِ الَّذِینَ آمَنُوا إلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ؛[5]
و همانا خدا هدایت كنندهی اهل ایمان به راه مستقیم است.
رَبُّنَا الَّذِی أعْطی كُلَّ شَیءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدی؛[6]
خدای ما، آن كسی است كه هر موجودی را آفریده و آنگاه آن را هدایت كرده است.
مشعل فروزانی در وجود هر موجودی قرار داده كه راه خودش را مییابد و به سمت كمال مطلوبش حركت میكند.
وَ كَفی بِرَبِّكَ هادِیاً وَ نَصِیراً؛[7]
ای پیامبر! پروردگار تو كافی است كه راهنما و یاورت باشد.
اینجا هم خود را «هادی» معرّفی كرده است.
قُلْ إنَّ هُدَی اللهِ هُوَ الْهُدی؛[8]
ای پیامبر! بگو هدایت، همان هدایت «الله» است.
ما همیشه در همهی نمازها میخوانیم: «إهْدِنَا الصّراطَ الْمُسْتَقِیمَ» آنچه از خدا میخواهیم هدایت به صراط مستقیم است. پس صفت «هادی»، در رتبهی اوّل، صفت خداست. بعد به رسول اكرم(ص) میفرماید:
إنَّكَ لَتَهْدِی إلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ؛[9]
همانا تو به صراط مستقیم هدایت میكنی.
اینجا هم رسول اكرم(ص) را به عنوان «هادی» معرّفی میكند؛ چون خلیفه و جانشین اوست. هر كاری كه خدا دارد جانشین او هم در عالم امكان دارد. امامان را هم به عنوان «هادی» معرّفی میكند:
وَ جَعَلْناهُمْ أئِمَّةً یهْدُونَ بِأمْرِنا؛[10]
ما آنان را پیشوایانی قرار دادیم كه به فرمان ما هدایت میكنند.
هم خدا «هادی» است، هم رسول خدا(ص)، و هم ائمّهی هدی(ع)؛ همه دارای صفت «هدایت» هستند، منتها هدایت هم مراتبی دارد، مرتبهی نازلهاش هدایت به احكام شریعت است. خداوند تشریع شریعت و پیامبر، ابلاغ شریعت و امام هم تبیین شریعت مینماید و این مرتبهی پایین هدایت است.
2. حكومت و زعامت
موضوع حكومت و زعامت اجتماعی و مقام قضاوت و فصل خصومات و حلّ اختلافات و منازعات نیز از شئون امامت است. پیغمبر اكرم(ص) هم قاضی، هم مبلّغ احكام دین و هم زعیم اجتماعی مسلمین بود كه امام هم چنین است.
خودآزمایی
1- مناسبتهای (مذهبی) ماه رجب را بیان کنید.
2- اصیلترین و اساسیترین اصول معارف دینی ما چیست؟ چرا؟
3- شأن لازمِ جداناشدنی امامت را نام ببرید.
4- چرا در سورهی شوری آیهی ۵۲، رسول اكرم(ص) به عنوان «هادی» معرّفی شدهاند؟
پینوشتها
[1]ـ المراقبات حاج میرزاجواد آقا ملکی(رض)، صفحهی ۳۶.
[2]ـ بحارالانوار، جلد۹۷، صفحهی ۴۱.
[3]ـ بحارالانوار، جلد۲۷، صفحهی ۱۷۹.
[4]ـ همان، صفحهی ۱۷۲، حدیث ۱۵.
[5]ـ سورهی حجّ، آیهی ۵۴.
[6]ـ سورهی طه، آیهی ۵۰.
[7]ـ سورهی فرقان، آیهی ۳۱.
[8]ـ سورهی بقره، آیهی ۱۲۰.
[9]ـ سورهی شوری، آیهی ۵۲.
[10]ـ سورهی انبیاء، آیهی ۷۳.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله سید محمد ضیاءآبادی