بالاتر از دو مورد قبل، رتبهی هدایت تكوینی است كه مربوط به تربیت و سازندگی است. امام، به اذن خدا نگهبان نظام عالم و مربّی عالمِ انسان است؛ این مرتبهی از هدایت، بالاتر از همهی مراتب است. البتّه تبیین احكام دین و زعامت اجتماعی مسلمین و قضاوت و حفظ حقوق جامعه از مسائل بسیار مهم است.
امّا تربیت آدم و ساختن انسان، مرتبهی بالاتری است. دارندهی این رتبهی از هدایت، روح و جان بشر را میپروراند و به سرحدّ كمال میرساند، آنچنان كه آفتاب میتابد و گیاهان را میپروراند و بذر را به سرحدّ گل شدن میرساند، همانگونه كه باران میبارد و زمین و موجودات زمینی را زنده میسازد و به مرحلهی میوه دادن نائل میگرداند.
از جمله آثار وجودی امام معصوم(ع) همانند آثار باران و خورشید است. مگر نه این است كه خدا ازجمله شئونِ ربوبیتش اخراج از ظلمت به نور است؟
اللهُ وَلِی الَّذِینَ آمَنُوا یخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إلَی النُّورِ؛[1]
و اخراج از ظلمت به نور، تنها به این معنا نیست كه تشریع شریعت میكند و جعل[2] احكام مینماید، نه؛ بلكه جوهر جان انسان را از ظلمت عدم و ضعف و نقص و انجماد بیرون میآورد و به نور وجود و قوّت و كمال میرساند.
هُوَ الَّذِی یصَلِّی عَلَیكُمْ وَ مَلائِكَتُهُ لِیخْرِجَكُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إلَی النُّورِ؛[3]
خدا و فرشتگانش رَحَمات و بركات آسمانی را به شما میرسانند تا شما را از ظلمتها بیرون آورده و به نور برسانند.
این، كار خداست و همین كار را به پیغمبر اكرم(ص) واگذار كرده و فرموده است:
كِتابٌ أنْزَلْناهُ إلَیكَ لِتُخْرِجَ النّاسَ مِنَ الظُّلُماتِ إلَی النُّورِ؛[4]
این كتابی است كه به تو نازل كردهایم [به این منظور] كه مردم را از ظلمتها بیرون آورده و به نور برسانی.
یعنی، كار تو تنها این نیست كه تبلیغ احكام دین كنی، بلكه باید جوهر روح و جان انسانها را حركت بدهی و در مسیر تكامل، رهبری كرده و پیش ببری تا به كمال مطلوب برسانی. البتّه این مشروط به این است كه مادّههای قابلی تحت تربیت قرار بگیرند تا ساخته شوند.
آفتاب بر همه جا میتابد؛ بر گلستان میتابد، بر مزبله هم میتابد. بر مزبله كه بتابد بوی بدش فضا را متعفّن میسازد، بر گلستان كه بتابد عطر خوشش شامّهها را مینوازد.
باران كه در لطافت طبعش خلاف نیست / در باغ، لاله روید و در شورهزار، خَس
رسول اكرم(ص) راجع به اهل بیت(ع) پاكش فرموده است:
وَ أمّا فَضْلُ أهْلِ بَیتِی عَلی غَیرِهِمْ كَفَضْلِ الْمآءِ عَلی كُلِّ شَیءٍ وَ بِهِ حَیاتُ كُلِّ شَیءٍ؛[5]
برتری اهل بیت من بر دیگران مانند برتری آب است بر همه چیز كه حیات هر چیزی به آب است.
چنانكه خدا فرموده است:
وَ جَعَلْنا مِنَ الْمآءِ كُلَّ شَیءٍ حَی؛[6]
هر چیز زندهای را از آب قرار دادیم.
این مطالب ـ العیاذ بالله ـ مجازگویی نیست، بیان واقعیت و حقیقت است. هم اكنون وجود اقدس امام عصر(عجّل الله تعالی فرجه الشّریف) به اذن خدا همچون خورشید افاضهی نور حیات میكند. حیات عالم بسته به افاضهی اوست.
بِیمْنِهِ رُزِقَ الْوَری وَ بِوُجُودِهِ ثَبَتَتِ اْلاَرْضُ وَ السَّماءُ؛[7]
روزی روزیخواران از كف با كفایت او میرسد و آسمان و زمین به وجود او ثابت و استوار میماند.
بر این اساس است كه فرمودهاند:
لَوْ لاَ الْحُجَّةُ لَساخَتِ اْلاَرْضُ بِأهْلِها؛[8]
اگر حجّت نباشد زمین اهلش را فرو میبرد.
فلسفهی وجود امام معصوم تنها این نیست كه مرجع دینی مردم باشد و احكام خدا را بیان كند؛ بلكه اساساً وجود او حافظ نظام عالم است، اگر او نباشد نظام تمام این كرات و منظومههای شمسی و كهكشانها به هم میریزند. موقعیت او در عالم مثل موقعیت ما نیست كه فقط نفس میكشیم و میخوریم، میخوابیم، بعد هم میمیریم و میپوسیم و آب از آب تكان نمیخورد و صدمهای به عالم نمیرسد.
توجّه به این حقیقت لازم است كه لبهی تیز حربهی دشمن روی مسألهی «امامت» و «ولایت» است و لذا بعد از رحلت پیامبراكرم(ص) اوّل هجومی كه آوردند به امامت و ولایت بود! در اوّلین قدم ولی منصوب از جانب خدا را با دسیسههای شیطانی كنار زدند! تنها اسم رسول الله و كتاب الله را در دست خود نگه داشتند و در پوشش همین دو عنوان تكیه بر مسند ریاست زدند و به مطامع دنیوی خود نائل شدند. چون ظاهر عنوان رسول الله و كتاب الله كه مزاحمشان نبود بلكه راهگشا و دستاویز نیل به منافعشان نیز بود آنچه كه مانع كارشان میشد تبیین حقایق وحی قرآنی و اجرای كامل آن بود و این نیز منحصراً از جانب خدا واگذار به علی و اهل بیت رسول(ع) شده بود و رسول خدا(ص) هم مكرّر میفرمود:
اِنّی تارِكٌ فِیكُمُ الثَّقَلَینِ كِتابَ اللهِ وَ عِتْرَتِی اَهْلَ بَیتِی؛
به همین جهت دیدند تنها راه رسیدن به اهواء نفسانیشان، منزوی ساختن اهل بیت رسول(ع) و كوتاه كردن دست آنها از دخالت در امور امّت است و این نقشهی ابلیسی را چنان پیاده كردند كه در حكومت بنیامیه مسألهی سبّ و لعن بر امام امیرالمؤمنین(العیاذبالله) یك شعار رسمی اسلامی شد و راه تقرّب به خدا و نیل به ثواب در روز جزا به حساب آمد!! كه خطیب جمعه پس از حمد خدا و صلوات بر رسول خدا موظّف به لعن و سبّ[9] بر علیبنابیطالب(نستجیربالله) بود و اگر نمیكرد از امامت جمعه عزل و به انواع شكنجهها محكومش مینمودند!
در طول مدّت حكومت جبّاران، اهل بیت رسول(ع) یا محكوم به قتل و اعدام بودند و یا محكوم به تبعید و زندان، اكنون نیز میبینیم از هر جا صدایی علیه دین برمیخیزد و فرقهای بهوجود میآید از طرق مختلف به شكستن قدرت امامت و ولایت اهل بیت رسول(ع) اقدام میشود.
اینجا به این تفسیر نورانی از امام امیرالمؤمنین(ع) مربوط به این آیه توجّه فرمایید كه خدا فرموده است:
وَ اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ وَ إنَّها لَكَبِیرَةٌ إلاّ عَلَی الْخاشِعِینَ؛[10]
از صبر و نماز یاری طلب كنید و نماز جز برای خاشعان سنگین است.
«صبر» در روایات تفسیر به «روزه» شده است ولی با توجّه به اینكه فرمودهاند: قرآن ظاهری دارد و باطنی و باطنِ آن نیز باطنی تا هفت یا هفتاد باطن.[11] با توجّه به این حقیقت در مورد این آیه از امام امیرالمؤمنین(ع) منقول است.
فَالصَّبْرُ رَسُول الله(ص) وَ الصَّلوةُ اِقامَةُ وَلایتِی؛
«صبر، رسول خدا و نماز، برپا داشتن ولایت من است».
فَمِنْها قالَ اللهُ «وَ إنَّها لَكَبِیرَةٌ إلاّ عَلَی الْخاشِعِینَ» وَ لَمْ یقُلْ وَ اِنَّهُما لَكَبیرَةٌ؛
و به همین جهت است كه خدا فرمود: «نماز» تحمّلش جز بر خاشعان سنگین است و نفرمود تحمّل هر دو (صبر و صلوة) سنگین است! یعنی ضمیر در«انّها» فرد آمده كه راجع به صلوة و تثنیه به صورت «انّهما» نیامده كه راجع به صبر و صلوة باشد و نشان میدهد كه از میان «صبر و صلوة»، تنها تحمّل صلوة بر غیر خاشعان سنگین است در صورتی كه اگر مقصود از صبر و صلوة، روزه و نماز باشد بدیهی است تحمّل روزه دشوارتر از نماز است! پس معلوم میشود مقصود از «صلوة» اقامهی ولایت من است.
...لِاَنَّ الْوِلایةَ كَبیرَةٌ حَمْلُهَا اِلّا عَلَی الْخاشِعین...؛
...زیرا ولایت است كه تحمّل آن جز بر خاشعان [كه خضوع و خشوع قلبی در برابر حق دارند] دشوار است...
...وَ الْخاشِعُونَ هُمُ الشّیعَةُ الْمُسْتَبْصِروُن...؛
...و خاشعان همان گروه شیعیانند كه چشم حقّ و حقیقتبینشان باز شده و در برابر آن تسلیمند...
...وَ ذلِكَ لِاَنَّ اَهْلَ الْاَقاوِیلِ مِنَ الْمُرْجِئَةِ وَ الْقَدَرِیةِ وَ الْخَوارِجِ وَ غَیرِهِم مِنَ النّاصِبِیةِ یقِرُّونَ لِمُحَمَّدٍ(ص) لَیسَ بَینَهُمْ خِلافٌ...؛
...و این برای آن است كه صاحبان مذاهب گوناگون از مُرجئه و قدریه و خوارج و دیگران از ناصبیه همگی اقرار به محمّد(ص) دارند و در مورد آن حضرت با هم اختلافی ندارند...
...وَ هُمْ مُخْتَلِفُونَ فِی وِلایتِی مُنْكِرُونَ لِذلِكَ جاحِدُونَ بِها اِلَّا الْقَلِیل...؛[12]
...و همانها در مورد ولایت من اختلاف دارند و آن را جز گروه اندكی انكار میكنند [و آن گروه همان شیعیانند]...
مقصود از نبأ عظیم چیست؟
عَمَّ یتَساءَلُونَ * عَنِ النَّبَإ الْعَظِیمِ * الَّذِی هُمْ فِیهِ مُخْتَلِفُونَ؛[13]
راجع به چه چیز از یكدیگر سؤال میكنند؟ از داستان بزرگی كه پیوسته در آن اختلاف دارند! در جنگ صفّین در شرایط مناسبی خودِ امام امیرالمؤمنین(ع) فرمود:
اَنَا وَ اللهِ النَّبَأُ الْعَظِیمُ الَّذِی فِیهِ اخْتَلَفْتُمْ وَ عَلی وِلایتِهِ تَنازَعْتُمْ؛
منم به خدا قسم آن نبأ عظیم كه دربارهی آن اختلاف كردهاید و در ولایت او به نزاع با هم برخاستهاید.
وَ یوْمَ الْقِیامَةِ تَعْلَمُونَ ما عَلِمْتُم؛[14]
روز قیامت آنچه را كه [اكنون در دنیا] دانستهاید [و عمداً زیر پا نهادهاید] آگاه خواهید شد [و به كیفر انكار آن پی خواهید برد].
...یوْمَ ینْظُرُ الْمَرْءُ ما قَدَّمَتْ یداهُ وَ یقُولُ الْكافِرُ یا لَیتَنِی كُنْتُ تُراباً؛[15]
...روزی كه انسان پیش فرستادهی خود را میبیند [آن روز است كه] كافر میگوید: ای كاش من خاك بودم [و زیر پای ابوتراب میافتادم].
البتّه «نبأ عظیم» به معانی گوناگون تفسیر شده. مثلاً قیامت، قرآن، اصول عقاید، ولایت و علی امیرالمؤمنین(ع) و...
1- مقصود از نبأ عظیم چیست؟
2- فلسفهی وجود امام معصوم را بیان کنید.
3- امام امیرالمؤمنین(ع) مقصود از «صلوة» در آیه «وَ اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ وَ إنَّها لَكَبِیرَةٌ إلاّ عَلَی الْخاشِعِینَ» را چه چیزی بیان فرمودند؟
[1]ـ سورهی بقره، آیهی ۲۵۷.
[2]ـ صدور احکام شرعی.
[3]ـ سورهی احزاب، آیهی ۴۳.
[4]ـ سورهی ابراهیم، آیهی ۱.
[5]ـ نقل از بحارالانوار، جلد۳۶، صفحهی ۳۶.
[6]ـ سورهی انبیاء، آیهی ۳۰.
[7]ـ مفاتیحالجنان، دعای عدیله.
[8]ـ غیبت نعمانی، صفحهی 139: «لو أنّ الامام رفع من الارض لساخت بأهلها، اگر امام از زمین برداشته شود زمین اهل خود را فرو میبرد».
[9]ـ دشنام دادن، ناسزا گفتن.
[10]ـ سورهی بقره، آیهی ۴۵.
[11]ـ تفسیر صافی، مقدّمهی ۴ و مقدّمهی ۸.
[12]ـ بحارالانوار، جلد۲۶، صفحهی ۲، پایین صفحه.
[13]ـ سورهی نبأ، آیات ۱ تا ۳.
[14]ـ تفسیر برهان، جلد۴، صفحهی ۴۲۰، حدیث ۹.
[15]ـ سورهی نبأ، آیهی ۴۰.