فصل چهارم: حماسهی بزرگ| ۶
بخش پنجم: طوفانی که بعد از پیامبر(ص) برخاست
فَلَمَّا اخْتارَ اللهُ لِنَبِیِّهِ [صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ] دارَ اَنْبِیائِهِ وَ مَأْوى اَصْفِیائِهِ، ظَهَرَتْ فیکُمْ حَسِیکَةُ النِّفاقِ، وَ سَمَلَ جِلْبابُ الدِّینِ، وَ نَطَقَ کاظِمُ الْغاوِینَ، وَ نَبَغَ حامِلُ الْاَقَلِّینَ، وَ هَدَرَ فَنِیقُ الْمُبْطِلینَ، فَخَطَر فِی عَرَصاتِکُمْ، وَ اَطْلَعَ الشَّیْطانُ رَأْسَهُ مِنْ مَغْرَزِهِ هاتِفاً بِکُمْ، فَاَلْفاکُمْ لِدَعْوَتِهِ مُسْتَجِیبِینَ، وَ لِلْغِرَّةِ فِیهِ مُلاحِظِینَ، ثُمَّ اسْتَنْهَضَکُمْ فَوَجَدَکُمْ خِفافاً، وَ اَحْمَشَکُمْ فَاَلْفاکُمْ غِضاباً، فَوَسَمْتُمْ غَیْرَ اِبِلِکُمْ، وَ اَوْرَدْتُمْ غَیْرَ شِرْبِکُمْ، هذا وَ الْعَهْدُ قَرِیبٌ، وَ الْکَلْمُ رَحِیبٌ، وَ الْجُرْحُ لَمّا یَنْدَمِلْ، وَ الرَّسُولُ لَمّا یُقْبَرْ.
اِبْتِداراً زَعَمْتُمْ خَوْفَ الْفِتْنَةِ (اَلا فِى الْفِتْنَةِ سَقَطُوا وَاِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِیطَةٌ بِالْکافِرِینَ)[1] فَهَیْهاتَ مِنْکُمْ! وَ کَیْفَ بِکُمْ؟ وَ اَنّى تُؤْفَکُونَ، وَ کِتابُ اللهِ بَیْنَ اَظْهُرِکُمْ اُمُورُهُ زاهِرَةٌ [ظاهِرَةٌ]، وَ اَعْلامُهُ باهِرَةٌ، وَ زَواجِرُهُ لائِحَةٌ، وَ اَوامِرُهُ واضِحَةٌ، قَدْ خَلَّفْتُمُوهُ وَراءَ ظُهُورِکُمْ، اَرَغْبَةً عَنهُ تُرِیدُونَ؟ اَمْ بِغَیْرِهِ تَحْکُمُونَ؟ بِئْسَ لِلظّالِمِینَ بَدَلاً.
(وَ مَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ الْاِسْلامِ دِیناً فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِى الآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرِینَ).[2]
اما هنگامى که خداوند سراى پیامبران را براى پیامبرش برگزید، و جایگاه برگزیدگانش را منزلگاه او ساخت، ناگهان کینههاى درونى و آثار نفاق در میان شما ظاهر گشت، و پردهی دین کنار رفت، گمراهان به صدا درآمدند، و گمنامان فراموش شده سربلند کردند، نعرههاى باطل برخاست و در صحنهی اجتماع شما به حرکت درآمدند.
شیطان سرش را از مخفیگاه خود بیرون کرد و شما را بسوى خود دعوت نمود، و شما را آمادهی پذیرش دعوتش یافت و منتظر فریبش!
سپس شما را دعوت به قیام کرد و سبکبار براى حرکت یافت! شعلههاى خشم و انتقام را در دلهاى شما برافروخت و آثار غضب در شما نمایان گشت.
و همین امر سبب شد بر غیر شتر خود علامت نهید، و در غیر آبشخور خود وارد شوید، ـ و به سراغ چیزى رفتید که از آنِ شما نبود و در آن حقّى نداشتید و سرانجام به غصب حکومت پرداختید ـ .
در حالى که هنوز چیزى از رحلت پیامبر نگذشته بود، زخمهاى مصیبت ما وسیع و جراحات قلبى ما التیام نیافته، و هنوز پیامبر(ص) به خاک سپرده نشده بود.
بهانهی شما این بود که «مىترسیم فتنهاى برپا شود!»، و چه فتنهاى از این بالاتر که در آن افتادید؟ و همانا دوزخ به کافران احاطه دارد.
چه دور است این کارها از شما!
راستى چه مىکنید؟ و به کجا مىروید؟
با اینکه کتاب خدا ـ قرآن ـ در میان شماست، همه چیزش پر نور، نشانههایش درخشنده، نواهىاش آشکار، اوامرش واضح، اما شما آن را پشت سر افکندهاید!
آیا از آن روى برتافتهاید؟ یا به غیر آن حکم مىکنید؟ آه که ستمکاران جانشین بدى را براى قرآن برگزیدند.
و هر کس آئینى غیر از اسلام را انتخاب کند، از او پذیرفته نخواهد شد و در آخرت از زیانکاران است.
تفسیر
۱ـ حرکتهای مشکوک و خطوط انحرافی
بانوی اسلام(س) دراین بخش از سخنانش به بازماندگان احزاب جاهلى و منافقین اشاره مىکند که در زمان حیات پیامبر(ص) عرصه بر آنها تنگ شده بود و سر در لاکهاى خود فرو برده، و در لانههاى خود خزیده بودند.
اما ناگهان این حشرات الارض با مرگ پیامبر خدا(ص) از لانهها سر برآوردند، و خفاشانى که در برابر مهر فروزندهی وجود پیامبر(ص) تاب خودنمائى نداشتند بازیگران میدان شدند! حرکتهاى مشکوک آغاز شد و خطوط انحرافى آشکار گشت و بازیگران سیاسى وارد معرکه شدند!
۲ـ گروهی به دعوت شیطان لبیک گفتند!
اندوه عمیق دختر پیامبر(ص) از این جا شروع مىشود که چگونه جمعیت کثیرى به دعوت شیطان لبیک گفتند، و به آواى شوم جغدها به حرکت درآمدند، و آلت دست منافقان کور دل، و حزب شیطان شدند، و با اینکه هنوز آب کفن پیامبر(ص) نخشکیده بود، و صداى اذان مؤذنش در گوش و بانگ تکبیرش در دلها طنینافکن بود، حرکتهاى ارتجاعى آغاز گردید.
غیر از سادهلوحان و بیماردلان، گروه دیگرى به عنوان اینکه: مىترسیم اگر سخنى بگوئیم اختلاف و نفاقى روى دهد، مهر سکوت بر لب زدند، و تماشاگر صحنه شدند، و یا با آن هماهنگى کردند، تا اختلافى بروز نکند در حالى که این خود بزرگترین اختلاف و انحراف بود!
۳ـ پناه به قرآن برید
فاطمه(س) این منادى الهى سپس بر آنها بانگ مىزند که: کجا هستید؟ و به کجا مىروید اى راه گمکردهها؟ گوئى سخن پدرش پیامبر(ص) را به خاطر آنها مىآورد که:
اِذَا الْتَبَسَتْ عَلَیْکُمُ الْفِتَنُ کَقِطَعِ اللَّیْلِ الْمُظْلِمِ فَعَلَیْکُمْ بِالْقُرآنِ، فَمَنْ جَعَلَهُ اَمامهُ قادَهُ اِلَى الْجَنَّةِ، وَ مَنْ تَرَکَهُ خَلْفَهُ ساقَهُ اِلَى النّارِ
هنگامى که فتنهها همچون پردههاى شب ظلمانى به شما روى آورد باید به سایهی قرآن پناه برید، آنکس که قرآن را پیش روى خود قرار دهد ـ و از آن پیروى کند ـ به بهشتش رهبرى کند، و آنکس که آن را پشتِ سر افکنده به دوزخش مىراند.
بر آنها فریاد مىزند که: قرآن را رها نکنید، اوامر و نواهى آن روشن است، و دستورهائى را که براى مسألهی خلافت بعد از پیامبر(ص) داده آشکار است، پیشبینى لازم را براى بعد از رحلتش کرده، و چیزى در پردهی ابهام باقى نگذارده است.
۴ـ هشدار به اصحاب و یاران پیامبر(ص)
بانوی اسلام(س)، این فریادگر زمان، به آنها هشدار مىدهد که اگر یادگار بزرگ پیامبر(ص) (قرآن) را رها کنید و دست به دامان غیر آن بزنید، و افکار ناتوان خود را بر تعلیمات اسلام مقدّم دارید، و به بهانهی مصلحت اندیشىها یا جلوگیرى از فتنهها خود را حاکم بر قرآن بدانید، نه محکوم فرمان آن، زیان بزرگى دامان شما را خواهد گرفت.
آتش فتنه در جامعهی شما هرگز خاموش نخواهد شد، و از آنچه مىترسید در آن واقع مىشوید، روح اسلام از میان شما رخت بر مىبندد و جز قشرى بىمغز، و ظاهرى بىمحتوا چیزى باقى نخواهد ماند.
بخش ششم: داستان غصب فدک و بهانههای غاصبان و پاسخهای کوبندهی آن
ثُمَّ لَمْ تَلْبَثُوا اِلاّ رَیْثَ [اِلى رَیْثَ] اَنْ تَسْکُنَ نَفْرَتُها، وَیَسْلَسَ قِیادُها، ثُمَّ اَخَذْتُمْ تُورُونَ وَقْدَتَها وَ تُهَیِّجُونَ جَمْرَتَها، وَ تَسْتَجِیبُونَ لِهِتافِ الشَّیْطانِ الْغَوِیِّ وَ اِطْفاءِ اَنْوارِ الدِّینِ الْجَلِیِّ وَ اِخْمادِ سُنَنِ النَّبِیِّ الصَّفِیِّ.
تُسِرُّونَ حَسْواً فِی ارْتِغاءٍ، وَ تَمْشُونَ لِاَهْلِهِ وَ وُلْدِهِ فِى الْخَمَرِ وَ الضَّرّاءِ، وَ نَصْبِرُ مِنْکُمْ عَلى مِثْلِ حَزِّ الْمُدى، وَ وَخْزِ السِّنانِ فِی الْحَشا.
وَ اَنْتُمْ اَلْآنَ تَزْعَمُونَ اَنْ لا اِرْثَ لَنا؟
اَفَحُکْمَ الْجاهِلِیَّةِ تَبْغُونَ؟ (وَمَنْ اَحْسَنُ مِنْ اللهِ حُکْماً لِقَوْمٍ یُوقِنُونَ).[3] اَفَلا تَعْلَمُونَ؟ بَلى تَجَلّى لَکُمْ کَالشَّمْسِ الضّاحِیَةِ اَنِّی ابْنَتُهُ.
اَیُّهَا الْمُسْلِمُونَ اَاُغْلَبُ عَلى اِرْثِیه؟
یَابْنَ اَبِی قُحافَةَ! اَفِی کِتابِ اللهِ اَنْ تَرِثَ اَباکَ وَ لا اَرِثَ اَبِی؟ لَقَدْ جِئْتَ شَیْئاً فَرِیّاً.
اَفَعَلى عَمْدٍ تَرَکْتُمْ کِتابَ اللهِ وَ نَبَذْتُمُوهُ وَراءَ ظُهُورِکُمْ اِذْ یَقُولُ: (وَوَرِثَ سُلَیْمانُ داوُدَ).[4]
وَ قالَ فیمَا اقْتَصَّ مِنْ خَبَرِ یَحْیَى بْنِ زَکَرِیّا اِذْ قالَ : (فَهَبْ لِى مِنْ لَدُنْکَ وَلِیّاً * یَرِثُنِى وَیَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ).[5]
وَ قالَ: (وَاُوْلُوا الْاَرْحامِ بَعْضُهُمْ اَوْلَى بِبَعْضٍ فِى کِتابِ اللهِ).[6]
وَ قالَ: (یُوْصِیکُمُ فِى اَوْلادِکُمْ لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْاُنْثَیَیْنِ).[7]
وَ قالَ: (اِنْ تَرَکَ خَیْراً الْوَصِیَّةُ لِلْوالِدَیْنِ وَالْاَقْرَبِینَ بِالْمَعْرُوفِ حَقّاً عَلَى الْمُتَّقِینَ).[8]
وَ زَعَمْتُمْ اَنْ لا حَظْوَةَ لِی وَ لا اَرِثُ مِنْ اَبِی؟ وَ لا رَحِمَ بَیْنَنا؟ اَفَخَصَّکُمُ اللهُ بِآیَةٍ اَخْرَجَ مِنْها اَبِی؟ اَمْ هَلْ تَقُولُونَ اِنَّ اَهْلَ مِلَّتَیْنِ لا یَتَوارَثانِ؟ اَوَ لَسْتُ اَنا وَ اَبِی مِنْ اَهْلِ مِلَّةٍ واحِدَةٍ اَمْ اَنْتُمْ اَعْلَمُ بِخُصُوصِ الْقُرآنِ وَ عُمُومِهِ مِنْ اَبِی وَ ابْنِ عَمِّی؟
فَدُونَکَها مَخْطُومَةً مَرْحُولَةً، تَلْقاکَ یَوْمَ حَشْرِکَ، فَنِعْمَ الْحَکَمُ اللهُ، وَالزَّعِیمُ مُحَمَّدٍ (صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ)، وَ الْمَوْعِدُ الْقِیامَةُ، وَ عِنْدَ السّاعَةِ یَخْسَرُ الْمُبْطِلُونَ وَ لا یَنْفَعُکُمْ اِذْ تَنْدَمُونَ، (وَ لِکُلِّ نَبَأٍ مُسْتَقَرٌّ وَسَوْفَ تَعْلَمُونَ)[9] (مَنْ یَأْتِیهِ عَذابٌ یُخْزِیهِ وَیَحِلُّ عَلَیْهِ عَذابٌ مُقِیمٌ).[10]
آرى، شما ناقهی خلافت را در اختیار گرفتید، حتى این اندازه صبر نکردید که رام گردد، و تسلیمتان شود، ناگهان آتش فتنهها را برافروختید، و شعلههاى آن را به هیجان درآوردید و نداى شیطان اغواگر را اجابت نمودید، و به خاموش ساختن انوار تابان آئین حق و از میان بردن سنتهاى پیامبر پاک الهى پرداختید. به بهانهی گرفتن کف ـ از روى شیر ـ آن را به کلى تا ته مخفیانه نوشیدید.
ظاهراً سنگ دیگران را به سینه مىزدید اما باطناً در تقویت کار خود بودید.
براى منزوى ساختن خاندان و فرزندان او به کمین نشستید، ما نیز چارهاى جز شکیبایى ندیدیم، همچون کسى که خنجر بر گلوى او و نوک نیزه بر دل او نشسته باشد!
عجب اینکه شما چنین مىپندارید که خداوند ارثى براى ما قرار نداده ـ و ما از پیامبر خدا(ص) ارث نمىبریم! ـ .
آیا از حکم جاهلیت پیروى مىکنید؟ چه کسى حکمش از خدا بهتر است براى آنها که اهل یقینند؟
آیا شما این مسائل را نمىدانید؟ آرى مىدانید، و همچون آفتاب براى شما روشن است که من دختر اویم.
شما اى مسلمانان! آیا باید ارث من به زور گرفته شود؛ اى فرزند ابىقحافه! به من پاسخ ده! آیا در قرآن است که تو از پدرت ارث ببرى و من از پدرم ارثى نبرم؟ چه سخن ناروائى!
آیا عمداً کتاب خدا را ترک گفتید و پشتِ سر افکندید؟ در حالى که مىفرماید: «و سلیمان وارث داود شد».
و در داستان یحیى بن زکریا مىگوید: «(خداوندا!) تو از نزد خود جانشینى به من ببخش که وارث من و دودمان یعقوب باشد».
و نیز مىفرماید: «و خویشاوندان نسبت به یکدیگر در احکامى که خدا مقرّر داشته (از دیگران) سزاوارترند».
و نیز مىگوید: «خداوند دربارهی فرزندانتان به شما سفارش مىکند که سهم (میراث) پسر به اندازهی سهم دو دختر باشد».
و نیز فرموده: «(اگر کسى مالى از خود بگذارد) براى پدر و مادر و نزدیکان بطور شایسته وصیت کند، این حقى است بر پرهیزکاران».
شما چنین پنداشتید که من هیچ بهره و ارثى از پدرم ندارم؟ و هیچ نسبت و خویشاوندى در میان ما نیست؟!
آیا خداوند آیهاى مخصوص شما نازل کرده است که پدرم را از آن خارج ساخته؟
یا مىگوئید: پیروان دو مذهب از یکدیگر ارث نمىبرند، و من با پدرم یک مذهب نداریم؟
یا اینکه شما به عام و خاص قرآن از پدرم و پسر عمویم آگاهترید؟ حال که چنین است پس بگیر آن ـ ارث مرا ـ که همچون مرکب آماده و مهار شده آمادهی بهرهبردارى است و بر آن سوار شو،
ولى بدان در قیامت تو را دیدار مىکند و بازخواست مىنمائیم، و در آن روز چه جالب است که داور خداست، و مدّعىِ تو محمّد(ص)، و موعدِ داورى، رستاخیز، و در آن روز باطلان زیان خواهند دید، اما پشیمانى به حال شما سودى نخواهد داشت!
بدانید: «هر چیزى ـ که خداوند به شما داده سرانجام ـ قرارگاهى دارد ـ و در موعد خود انجام مىگیرد ـ و بزودى خواهید دانست» «بزودى خواهید دانست چه کسى عذاب خوار کننده به سراغش خواهد آمد و مجازات جاودان بر او وارد خواهد شد»!
تفسیر:
۱ـ زنده کردن آئین جاهلی
سخنان فاطمه(س) در این بخش اوج بیشترى مىگیرد و از هیجان و سوز شدیدترى برخوردار است، دلش از این مىسوزد که بار دیگر احکام جاهلیت دارد زنده مىشود چرا که در جاهلیت به دختران مطلقاً ارث نمىدادند، اسلام آمد و خط بطلان بر این معنی کشید، و همهی بستگان مسلمان را در ارث شریک و سهیم دانست، بنابراین تنها مسألهی فدک مطرح نیست، آنچه مطرح است در درجهی اول خطر احیاى سنن جاهلیت و محو سنن اسلامى است و لذا در این بخش آنها را شدیداً ملامت مىکند و آنها را زیر رگبار حملات خود قرار مىدهد.
از همه عجیبتر اینکه این کار را چنان عجولانه انجام دادند که هر کس مىفهمید مسألهی «غصب فدک» مسألهی سادهاى نیست، حتى نگذاردند که جاى پایشان در امر خلافت محکم شود، و به اصطلاح آبها از آسیاب بیفتد و بعد به فکر این تجاوز ظالمانه بیفتند، و این نکتهی مهمى براى پى بردن به عمق این توطئهی بزرگ است.
2ـ اشاره به دلائل خصم
دختر پیامبر این خطیب بزرگ و داور پرمایه سپس بطور ضمنى به دلائل آنها مىپردازد که مدعى بودند رسول خدا(ص) فرموده: «ما پیامبران مطلقاً ارثى از خود به یادگار نمىگذاریم».
سپس به پاسخ منطقى دندان شکن پرداخته و از عمومات قرآن و خصوص آن شاهد و گواه مىآورد، و با ذکر چندین آیه از کتاب، ثابت مىکند که باید این حدیث مجعول را به دیوار کوبید!
3ـ فاطمه(س) تمام راههاى فرار را به روى آنها مىبندد
این عالمهی بزرگوار چنان با حربهی استدلال بر حریف هجوم مىآورد که راهگریزى براى او باقى نمىگذارد.
مىفرماید: اگر عذر شما آن حدیث مجعول است که مىگوید: «ما پیامبران ارثى نمىگذاریم»! پاسخ آن را از آیات قرآن براى شما گفتم؛ و اگر عذر شما ممنوع بودن ما از ارث است، بدانید در اسلام همهی فرزندان از پدران و مادران خود ارث مىبرند، تنها کسانى مستثنی هستند که هم کیش و هم آئین پدر نباشند، یعنى فرزندان غیر مسلمان از پدر و مادر مسلمان هرگز ارث نمىبرند، آیا به عقیدهی شما آئین من و پدرم از هم جدا است؟
و اگر رسوبات احکام جاهلى در مغز شماست که مىگوید: «دختر سهمى از ارث ندارد» با طلوع آفتاب اسلام این موهومات و خرافات برچیده شده و راهى به سوى بازگشت به شب ظلمانى بعد از طلوع صبح وجود ندارد.
4ـ آیا شما به قرآن آشناترید یا اهل بیت وحى(ع)؟
فاطمه(س) این بانوى شجاع این راه را هم بر آنها مىبندد که بگویند ما از قرآن چنین و چنان مىفهمیم، مىگوید: کجاى قرآن؟ و با کدام تفسیر؟ چه کسى بهتر از پسرعمویم على(ع) که در آغوش وحى پرورش یافته، و از کاتبان وحى بوده، و قرآن و تفسیر قرآن را از دو لب پیامبر(ص) شنیده به این کار سزاوارتر است؟
اصلاً قرآن در خانهی ما نازل شده و «اهل البیت ادرى بما فی البیت».
خلاصه در یکجا به مسألهی ارث بردن سلیمان از پدرش داود، و ارث بردن یحیى از پدرش زکریا که همه از انبیاى بزرگ بودند اشاره مىفرماید و مىگوید ـ برخلاف این روایت مجعول ـ قرآن تصریح مىکند که از یکدیگر ارث بردند و مىدانیم هر روایتى مخالف قرآن باشد از درجهی اعتبار ساقط است.
و گاه از عمومات قرآن که مىگوید: «فرزندان، اعم از پسر و دختر، از پدران ارث مىبرند» و «عموم خویشاوندان در سهم ارث طبق قانون اسلام و طبقات تعیین شده در ارث سهمیه دارند» بهره مىگیرد و مىگوید: آیا این خبر واحد که هم مخالف عموم قرآن است و هم مخالف خصوص آن مىتواند ارزش و بهائى در دادگاه عدل اسلامى داشته باشد و سر سوزنى براى آن قیمت قائل شد؟.
سپس تمام راههاى دیگر از جمله موانع مهم ارث را شمرده و نفى مىکند.
5ـ اکنون که چنین است، همه از آنِ شما!
سپس دختر گرامى پیامبر(ص)، این بانوى فداکار براى اینکه آنها تصور نکنند که دلبستگى خاصى به فدک به عنوان مال دنیا دارد، نه به عنوان یک هدف الهى، در بخش دیگرى از سخنانش مىافزاید: اکنون که چنین است همهاش را در اختیار بگیرید، و هر کار از شما ساخته است بکنید، اما بدانید دادگاه عظیمى در پیش دارید که با دادگاههاى عالم دنیا فرق بسیار دارد، در آنجا حاکمش خداست، و مدعىِ شما در آن دادگاه شخص پیامبر(ص) است، و موعد دادگاه روز قیامت (یوم البروز) روز آشکار شدن همهی پنهانیهاست!.
اگر پاسخى براى آن روز آماده کردهاید، بسم الله، وگرنه خود را براى کیفر الهى آماده کنید.
آن روز قطعاً از کار خود پشیمان خواهید شد ولى این پشیمانى قطعاً براى شما سودى نخواهد داشت چرا که پروندهی اعمال بسته شده، و راهى براى بازگشت به گذشته وجود ندارد.
پینوشتها
[1]. سورهی توبه (۹)، آیهی ۴۹.
[2]. سورهی آل عمران (۳)، آیهی ۸۵.
[3]. سورهی مائده (۵)، آیهی ۵۰.
[4]. سورهی نمل (۲۷)، آیهی ۱۶.
[5]. سورهی مریم (۱۹)، آیهی ۵و۶.
[6]. سورهی انفال (۸)، آیهی ۷۵.
[7]. سورهی نساء (۴)، آیهی ۱۱.
[8]. سورهی بقره (۲)، آیهی ۱۸۰.
[9]. سورهی انعام (۶)، آیهی ۶۷.
[10]. سورهی هود (۱۱)، آیهی ۳۹.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله العظمی ناصر مکارم شیرازی