روش ما پیروان مکتب اهل بیت(ع)
مرحوم فیض(اعلی الله مقامه) در «رسالةالانصاف» خود پس از شرح فحص و تحقیق خود در مسالك فرقههای مختلف از مدّعیان غور در معارف میگوید:
و بالجمله طایفهای واجب و ممکن میگویند و قومی علّت و معلول مینامند و فرقهای وجود و موجود نام مینهند و مِنْ عِندی هر چه خوش آید گویند.
و ما متعلّمان که مقلّدان اهل بیت معصومین(ع) و متابعان شرع مبین هستیم، «سبحان الله» میگوییم، الله را الله میخوانیم و عَبِید را عَبید میدانیم.
خداوند سبحان میفرماید:
إِنْ كُلُّ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْاَرْضِ إلاّ آتِی الرَّحْمنِ عَبْدًا:[1]
تمام کسانی که در آسمانها و زمین هستند بندهی سر به فرمان خداوند رحمانند.
نامی دیگر از پیش خود نمیتراشیم و به آنچه شنیدهایم قانع میباشیم و شکّی نیست که در محکمات ثقلین از این نوع سخنان که در میان این «طوائف» متداول و اصطلاحاتی بر زبان اینان متقاول* است پیچ(هیچ) خبر و اثری نیست و تأویل متشابهات نیز همه کس را میسّر نیست! بلکه مخصوص راسخین فی العلم است.
«وَ هُم المُقرُّون بِجملةِ مَا جَهِلُوا تَفسیرهُ، المُعتَرِفُونَ بِالعجزِ عَما لَم یحیطُوا بِهِ عِلماً»؛
آنان نیز کسانی هستند که به تمامی آنچه که تفسیرش را نمیدانند اقرار دارند و به ناتوانی خویش از پی بردن به آنچه که در خور فهمشان نیست اعتراف مینمایند.
علاّمهی مجلسی محدّث بزرگ و فقیه سترگ شیعه ـ در کتاب ارزشمند خود الفرائد الطریفة فی شرح الصحیفة - که در شرح صحیفهی کامله سجّادیّه نگاشته - به مناسبت برخی از مباحث، به تأویلهای نابجای فلاسفه اشاره میکند که نقل بعضی از جملات آن مناسب است.
مرحوم مجلسی در شرح جملهی ﺍَﺧْﺘَﺮَﻋَﻬُﻢ عَلَی ﻣَﺸِﯿَّﺘِﻪ ﺍِﺧْﺘﺮﺍﻋﺎً از دعای اوّل صحیفه مینویسد:
این جمله بر حدوث عالم دلالت میکند و اخباری که صریحاً بر این معنی دلالت دارد فراوان است که در بحارالانوار انشاالله یاد میکنیم.
در اینجا فقط بعضی از آنها را نقل میکنیم، برای ردّ بر بعضی از ملحدانی لباس مسلمانی پوشیدهاند، زیرا ادّعا میکنند که در اخبار کلامی نیست که صراحتاً بر حدوث زمانی دلالت کند.
ایشان پس از نقل چهارده حدیث در این مضمون مینویسد:
اخبار در مضامین زیاد است که در اینجا امکان نقل تمام آنها نیست و اگر تأویل اینگونه اخبار روا باشد - با وجود اجماعی که تمام صاحبان ادیان و شرایع بر ظاهر این اخبار دارند - در آن صورت، هر ملحدی میتواند میان مسلمانان وارد شود و مذاهب آنها را تأویل کند. حتّی با وجود واجب را میتواند تأویل کند، مثلاً بگوید: مراد ائمّه و علمای مسلمانان از واجب، تعالیِ دهر یا طبیعت است و سایر اصول و فروع دین را همینگونه میتواند تأویل کند. خداوند ما و سایر مسلمانان را از وسوسهها، گمراهیها و تأویلات آنها در پناه خود حفظ فرماید.[2]
علاّمهی مجلسی در همان کتاب ذیل جملهی «حَمْداً یضِیء لَنا فِی ظُلُمَاتِ الْبَرْزَخ» دعای اوّل صحیفه بعضی از مطالب متواتر در میان مسلمانان در مورد برزخ و مستندات آنها را آورده و سپس به تأویل فلسفی آن اشاره میکند میفرماید:
آنچه گفته شده که اینها باید بر اساس انکشاف علمی تامّ که بر نفوس مقدّسه در زمان مرگ پیدا میشود تأویل گردد.
یا گفتهاند که در صورتی در حسّ مشترک برای آنها حاصل میشود تأویلاتی مانند اینها همه ناشی از قلّت اعتناء به شأن اخبار ائمّه(ع) و کثرت اعتماد بر اندیشههای خام سست و جرأت بر خدا و رسول است.
شگفت، این است آنها ادّعای ایمان میکنند. امّا از ارسطو و افلاطون، خودشان برهان نمیطلبند و میگویند: دریافت آنها حجّت است و از فهم آنها باید تبعیّت شود و نهایت کوشش خود را برای تصحیح کلمات آنها و ترویج مطالب سست آنان به کار میگیرند و از کلمات آنها نه چیزی را تأویل و نه ردّ میکنند. با این که مباحث فلاسفه از زبانی به زبانی منتقل شده و مترجمان در آن تغییرات دادهاند و معلّمان و متعلّمان هر کدام با فهم خود از مطالب، آنها را شایع ساختهاند.
(با این همه، اینگونه به مباحث فلسفی اعتماد میکنند) در حالی که گاهی اخبار ائمّهی اطهار(ع) را به دلیل ضعف سند ردّ میکنند و گاهی تأویلات زشت به این اخبار رو میآورند. خداوند ما و سایر مؤمنان را از وسوسهها و کیدهای آنها در پناه خود دارد و ما و ایشان به صراط مستقیم هدایت فرماید.[3]
علاّمهی مجلسی در همان کتاب(صفحهی ۲۵۹) دربارهی تأویل ملائکه به نفوس فلکی و در صفحهی ۲۸۵ دربارهی تأویل روح به نفوس ناطقهی مقدّسه، مطالبی به همین مضمون دارد که رجوع به آن برای اهل تحقیق مناسب است.
توجه به یک هشدار مهمّ
فقیه کمنظیر و اصولیِ خبیر بصیر شیعه، مرحوم میرزا ابوالقاسم قمی(صاحب کتاب قوانین الاصول متوفی ۱۲۳۱ هجری قمری) در رسالهی رکنیّه در پاسخ به پرسشهای مولی علی مازندرانی نوشته در مورد اینگونه تأویلات مینویسد:
تخلیه و مبرّا کردن نفس در اینجا بسیار صعب است، چرا که هیچ لذّتی در دنیا فوق لذّتِ ادراک نیست و هیچ مایهی دنیایی فریبندهتر از علم نیست. علم از همه چیز زودتر آدمی را هلاک میکند و ادراک هر چه دقیقتر و لطیفتر باشد، فریبندهتر است. بسیار، مرد بزرگی میخواهد که بعد از مجاهدهی بسیار مطلبی را بفهمد و منظّم کند و مجرّد این که کلامی از معصوم به او برسد از فکر خود دست بردارد و به حقیقت کلام معصوم عمل کند. بلکه چون امر او مردّد بینالمحذورین* میشود، سعی مالاکلام* مبذول دارد که میانهی آنها جمع کند، چون کلام خود را، دل نمیگذارد که دست بردارد، کلام معصوم را تأویل میکند. فهم و ذهن و شعور وقّاد، مایهی امتحانی است به جهت انسان، که در هر زمانی دینی میتوان به اثبات آورد با ادلّهی تمام و سخت شبیه است ذهن وقّاد به صوت بسیار خوب که حق تعالی کسی را بسیار خوش صدا کرده باشد و میگوید غنا مکن که حرام است.
پس هر چند افلاطون را به شاگردی قبول نداشته باشی و ابوعلی را خوشهچین خرمن خود ندانی، همین که یک حدیث از معصوم به تو رسید و دانی که معصوم است همانجا بایست و بسیار اجتهاد و سعی کن تا تخلیهی کامل کنی و از خدا بخواه که راهنمایی به حقیقت بکند.[4]
هشدار امام سجّاد(ع) به حسن بصری
امام سیّدالسّاجدین(ع) وارد مسجدالحرام شد. دید که حسن بصری[5] در کنار حجرالاسود برای جمعی از مردم سخنرانی میکند. حضرت در مقابل او اندکی توقّف کرد و سپس فرمود:
یا هُناه! اَتَرْضَی نَفْسَکَ لِلْمَوتِ؟ قالَ: لا؛
قالَ: فَعَمَلَکَ لِلْحِساب؟ قالَ: لا؛
قالَ: فَثَمَّ دارُالْعَمَل؟ قالَ: لا؛
قالَ: فَلِلّهِ فِی الْاَرْضِ مَعاذٌ غَیرَ هذا الْبَیتِ؟ قالَ: لا؛
قالَ: فَلِمَ تَشْغَلُ الناسَ عَنِ الطَّوافِ؟ ثُمَّ مَضَى؛
قال الْحَسَنُ: ما دَخَلَ مَسامِعی مِثلُ هذِهِ الْكَلِماتِ مِنْ اَحَدٍ قَطُّ!
اَتَعْرِفُونَ هذَا الرَّجُلَ؟ قالوا : هذا زَینُ العابِدینَ! فَقالَ الْحَسنُ: ذُرِیةً بَعْضُها مِن بَعْضٍ؛[6]
ای مرد! در اینجا؟! [بازداشتن مردم از عبادت حق آن هم در مسجدالحرام]؟!
آیا میپسندی که بمیری [خود را از هر جهت کامل و آمادهی مرگ کردهای و احساس کمبود عمل نمینمایی]؟
گفت: نه [کمبود عمل دارم و خود را آمادهی مرگ نمیبینم].
فرمود: آیا اعمالت را مناسب و شایستهی موقف حساب میدانی [که به اصلاح اعمال گذشتهات نیاز نداری]؟
گفت: نه [عملم را شایستهی موقف حساب نمیبینم، بلکه به اصلاح اعمال گذشتهام محتاجم!].
فرمود: آیا آنجا [عالم پس از مرگ] جای عمل است [که میشود در آنجا به اصلاح عمل پرداخت]؟
گفت: نه [جای اصلاح عمل همین عالم دنیاست].
فرمود: آیا خداوند در روی زمین به غیر از این خانه پناهگاه دیگری [برای بندگانش] قرار داده است (که آنجا به عبادت وی بپردازند و کسب توشهی راه نمایند]؟
گفت: نه [تنها معبدی که خدا برای بندگانش قرار داده همین خانه است].
فرمود: پس چرا مردم را از طواف [این خانه و اصلاح اعمال گذشته و تحصیل توشه برای روز حساب] باز میداری؟ امام این جمله را فرمود و از آنجا دور شد.
حسن [درحالی که غرق تعجّب و حیرت شده بود] به یارانش گفت: تاکنون از احدی چنین کلماتی به گوشم نخورده بود، آیا این مرد را میشناسید؟
گفتند: او زینالعابدین است. گفت: [آری] از خاندانی است که تمام افراد آن در علوم و حِکَم مُشابه یکدیگرند.[7]
منظور امام(ع) از این گفتگو، آن بود که به «حسن» تذکّر دهد که راه برای مردم در حدّ خودشان روشن است و وظیفه و تکلیف معلوم.
عمر به سرعت میگذرد و فرصت عمل بسیار کم! برای چه مردم را با حرفهای نابجای خود سرگرم کرده و فرصت کار را از دستشان میگیری؟
بگذار مردم با همان عقیدهی پاک و قلب صافی که دارند به کار خود برسند و رو به خدای خود دارند و با طواف بر گرد «بیت» و تضرّع به درگاه «ربّ البیت» توشهی راه بردارند و به راه مستقیم خود بروند. حرفهای حکیمانه و تحقیقات عارفانهات را برای خودت نگهدار! دایهی مهربانتر از مادر مباش! و خود را به حال بندگان خدا دلسوزتر از خدا و رسول خدا مپندار! آنچه که در هدایت مردم لازم بوده گفتهاند و از چیزی فروگذار نکردهاند!
خودآزمایی
1- راسخین فی العلم چه کسانی هستند؟
2- جملهی ﺍَﺧْﺘَﺮَﻋَﻬُﻢ عَلَی ﻣَﺸِﯿَّﺘِﻪ ﺍِﺧْﺘﺮﺍﻋﺎً از دعای اوّل صحیفه بر چه چیزی دلالت میکند؟
3- منظور امام سجاد(ع) از گفتگو با حسن بصری چه بود؟
پینوشتها
[1]ـ سورهی مریم، آیهی ۹۳.
*متقاول: مورد گفتگو.
[2]ـ الفرائد الطریقة، چاپ اصفهان، کتابخانه علاّمه مجلسی، ۱۴۰۷، صفحات ۱۱۸ تا ۱۲۱.
[3]ـ همان کتاب، صفحات ۱۵۲ تا ۱۵۶ (نقل به تلخیص).
[4]ـ رسالهی رکنیّه ( به ضمیمهی کتاب قمنامه) به کوشش سیّد حسین مدرّسی طباطبایی، چاپ کتابخانهی آیت الله مرعشی، قم، صفحات ۳۶۶ تا ۳۶۷.
[5]ـ حسن بصری از افرادی است که در میان عامهی مردم به زهد و پارسایی و گفتن سخنان حکمتآمیز شناخته شده و از زهّاد ثمانیه به حساب آمده است. امّا علیرغم ظاهرِ نیکوی فریبندهاش باطنی پلید و سیرتی ناپاک داشته است. دربارهی او نقل شده است که امام امیرالمؤمنین(ع) فرمود: اما اِنّ لِكُلِّ قَومٍ سامِیاً وَ هذا سامِرّیُ هذِهِ الاُمّةِ. آگاه باشید که هر قومی سامریّی دارد و این مرد سامریّ این امّت است. (سفینة البحار، جلد 1، صفحهی ۲۶۲، کلمهی حسن ) سامری همان مرد اغواگری است که به نقل قرآن کریم امّت موسی را به گوساله پرستی واداشت.
[6]ـ بحارالانوار، جلد۴۶، صفحهی ۱۳۲، حدیث۲۲، نقل از مناقب.
[7]ـ اشاره به آیهی ۴۴ سورهی آل عمران است (ذریّة بعضها من بعضِ).
*مراء: خودنمایی در گفتگوی علمی.
*ذَنْب لا یُغْفَر: گناه نابخشودنی.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله سید محمد ضیاءآبادی