امامت حضرت بقیة الله (عج) و نقش سازنده عقیده به امامت آن حضرت
شانزده پرسش پیرامون امامت حضرت بقیّة الله(عج)| ۱
1. چرا کاوش برای شناختن امام واجب است؟
پاسخ: کاوش برای شناختن امام به اینجهت واجب است که حداقل این احتمال را دارد که وی شخصیتی باشد که اطاعت او به حکم خدا بر ما واجب و بر امور ولایت داشته باشد، و مفسر قرآن و مبین احکام و رهبر دین و دنیای مردم باشد.
با این احتمال، عقل ما را موظف مینماید که پیرامون آن به کاوش بپردازیم و او را شناسایی نماییم و اگر در این وظیفه مسامحه کنیم و چنین شخصیتی وجود داشته باشد و او را نشناخته باشیم، معذور نخواهیم بود و الزام عقلی و وجدانی داریم که دنبال این احتمال را بگیریم تا به نفی یا اثبات آن برسیم.
این بیان در لزوم شناختن پیغمبر و بلکه لزوم کاوش از وجود خدا نیز جاری است. هیچکس معذور نیست که در برابر اینگونه مسائل بیتفاوت باشد و باید برای هریک از این پرسشها پاسخ داشته باشد.
صاحب و آفریننده این جهان کیست؟ آیا زندگی و حیات و بهطور کلی عالم هستی، پوچ و پوک و لغو و باطل و ناامیدکننده است، یا بامحتوا و برحقّ و امیدبخش و در مسیر بقا و کمال است؟ خدای تعالی بندگان را با نیازی که به هدایت دارند، چگونه هدایت کرده است؟ آیا به همان هدایتهای عقلی و فطری اکتفا کرده، یا علاوهبرآن، به واسطه افرادی به نام انبیا و پیامبران، آنها را به برنامههای اعتقادی و اخلاقی و عملی هدایت فرموده و حجت را بر مردم تمام کرده و لطفش را کامل نموده است؟ آیا برای رهبری بعد از پیغمبر، کسی را معین کرده است؟ و اگر معین کرده است، شخص تعیینشده کیست؟ اگر هم کسی بشر را متوجّه به اینگونه پرسشها ننماید، خودبهخود این سؤالات برایش پیش میآید.
علاوهبراین، در مورد شناخت امام، قرآن و احادیث[1] نیز دلالت و صراحت دارند، مثل آیه:
﴿یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِیالأمْرِ مِنکُمْ﴾؛[2]
«ای کسانی که ایمان آوردهاید، خدای را اطاعت کنید و رسول و صاحبان امر از خویش را فرمان برید».
روشن است طبق این آیه، اطاعت ولی امر واجب است و آن، بدون شناخت او امکانپذیر نیست؛ از اینجهت شناخت امام واجب است. بنابراین هیچکس در ترک معرفت امام و تحقیق و کاوش از این موضوع معذور نمیباشد.
2. امامت چه مفهومی دارد و چگونه شرح و تفسیر میشود؟
پاسخ: امام و امامت، بر حسب لغت مشتق از «اُم»؛ به معنای هر چیز است که چیزهای دیگر به آن ضمیمه و نسبت داده میشوند، و یا از او پیدا میشوند، یا الهام میگیرند[3]، و اطلاق امّت هم بر گروه و جماعتی که در یک امر اشتراک فکری و اعتقادی یا سیاسی یا مکانی یا زمانی یا زبانی دارند و بههم ضمیمه شدهاند، ظاهراً از همین جهت است، و ترجمه و تفسیر امام به پیشوا و قائد و رهبر، همه به این ملاحظه است.
پس امام و امت و امامت، در معنا بههم نزدیک و وابستهاند. هر کجا که امّت است، امام و امامت نیز هست و امت بیامام معنا ندارد، چنانکه مردمی که در یک شهر و یک مکان مسکن دارند، یا اهل یک زمان و یک زبان باشند، درصورتیکه از جهت سیاست و اجتماع و دین یکسان نباشند، ظاهراً اطلاق امّت بر آن مجاز است؛ چون اطلاق «امام» بر زمان و مکان قابل توجیه نیست و بالاخره اطلاق امّت بر مردمی که پیشوا و امام و رهبر واحد داشته باشند، با معنای اصل موافقتر است و حقیقت است. لذا اطلاق امام بر پیغمبر و امام و اطلاق امّت بر پیروان پیغمبر و امام حقیقت است.[4]
امّا اطلاق امّت بر مردم فارس و روم و هند یا اصناف پرندگان و جانداران دیگر، یا پیروان تورات و انجیل، اگر مجاز نباشد، مثل اطلاق امّت بر پیروان پیغمبر و امام، ظاهر در معنای حقیقی نیست.
بنابراین، امّت به گروهی گفته میشود که بهواسطه پیروی از امام واحد، همه همقطار و به امام خود انتساب داشته و مقتدی باشند؛ و امام کسی است که این گروه به او منضم و منتسب و رهبر و پیشوا و مقتدای آنها باشد.
اینهم ناگفته نماند، چنانکه اشاره شد، بر حسب لغت؛ «امام» بر هرکس که جماعتی به او انضمام و انتساب دارند – خواه امام حقّ و عدل باشد یا امام باطل و جور – اطلاق میشود؛ امّا وقتی بهطور مطلق گفته شود، ظاهر در امام حقّ است؛ یعنی آن امام حقّ مقصود است.
این توضیحات بر حسب لغت و مفهوم و معنای لغوی امام و امامت و امت است که با این حال باید گفت: به تحقیق و بررسی و مراجعه به کتابهای لغت و خصوصاً تأمّل بیشتر در آیات قرآن مجید و نهجالبلاغه و دیگر احادیث نیاز دارد.
امامت بر حسب اصطلاح
وقتی امامت بهطور اطلاق و بیقید گفته میشود، پیشوایی و سرپرستی و وجود الگویی و نمونه برتر و عالیتر و نمایش یک مکتب است. بهعبارت دیگر: مقصود از امامت در اصطلاح و هنگامی که بدون قرینهای ذکر شود، در لسان قرآن و نهجالبلاغه و سایر احادیث و روایات؛ منصب و مقامی است که خدای تعالی به افرادی از خواص بندگان شایسته خود، که انسان مافوقند، عطا میکند و دارندگان آن منصب، کارگزاران خدا و نگهبان امر و شرع خدا، و گواهان بر خلق خدا و دست پروردگان خدا و در قیامت، مدافع پیروان خود و شفعای آنها میباشند. وارد بهشت نشود مگر کسی که آنها را بشناسد و آنها نیز او را بشناسند، و وارد آتش نشود مگر کسی که آنها را انکار کند و آنها او را انکار نمایند.
کتاب خدا و سنّت پیغمبر (ص) فقط توسط آنان شرح و تفسیر میشود. هرکس تند رفته باشد، باید بهسوی آنها باز گردد و آنان که کند میروند، باید خود را به امام برسانند.
امامان مانند نجوم آسمانند؛ هر زمان یکی از آنان از دنیا برود، دیگری قائممقام او میشود.[5] اگر سخن بگویند حقّ و راست میگویند و اگر سکوت کنند، کسی بر آنان پیشی نمیگیرد.[6] درهای حکم و حکمتهای خدا در اختیار امام است.
امام حیات علم و مرگ جهل است، بردباریاش از داناییاش آگاهی میدهد و ظاهرش از باطنش. امام از حقّ و قرآن جدا نمیشود و قرآن و حق نیز از امام جدا نمیشوند.[7]
امامان ارکان اسلام و پناهگاه مردم میباشند و حقّ بهواسطه آنها به نصاب و معیار خود قرار میگیرد. آنان راسخان در علم هستند، خدا آنان را برگزیده و بلند گردانیده است.[8] هرکس به امام تمسک جوید و در کشتی ولایت و ایمان به او بنشیند، نجات مییابد.[9]
آیات کریمه قرآن در شأن آنها نازل شده و گنجهای علم خدا به آنها عطا شده[10] و زمین از وجود امام خالی نخواهد ماند. امام یا ظاهر و آشکار است، یا غایب و پنهان از انظار.[11]
امام رهبر سیاسی و فکری و خلیفه خدا و حاکم و ولی امر است؛ یعنی همه این مقامات از شئون اوست.[12] او از جانب خدا ولیّ امر و حاکم و خلیفه است و اولویت به اموال و نفوس مردم دارد و بر اداره امور و کارها و احقاق حقوق و دفع و رفع ظلم و اجرای احکام و سیاسات و برقرار کردن عدالت در بین مردم و حفظ نظام و تأمین امنیت و آسایش خلق و عمران زمین و فراهم ساختن وسایل ترقّی و تعالی برای همگان، ولایت دارد. امر، امر او و فرمان، فرمان اوست.[13]
علمای کلام، «امامت» را تعریف فرمودهاند که: ریاست بر کلّیه امور دین و دنیای مردم است به واسطه پیغمبر[14]. نواحی شخصیت امام متعدد است و به اعتبار این نواحی، امام لقب خاص دارد. مثلاً یکی از القاب امام، خلیفةالله است؛ وقتی از سوی خدا در نظر گرفته میشود، وقتی ولیالله خوانده میشود، بیشتر نظر به وسعت و گسترش اختیارات و توسعه منطقه نفوذ امر او و اولویتش بر اموال و انفس و جهات دیگر است. وقتی او را وصی میگویند، جنبه اختصاص او به پیغمبر و انتخاب او برای امور مربوط به پیغمبر و امام سابق و محرمیت او به اسرار و مأموریتهای خاص و پاسداری از امانات مهمّ الهی در نظر گرفته میشود.
خودآزمایی
1- چرا کاوش برای شناختن امام واجب است؟
2- معنای و مفهوم لغوی امام و امامت و امت را بیان کنید.
3- مقصود از امامت در اصطلاح و هنگامی که بدون قرینهای ذکر شود، را در لسان قرآن و نهجالبلاغه و سایر احادیث و روایات؛ شرح دهید.
پینوشتها
1. ر.ک: کلینی، الکافی، ج ۱، ص ۱۸۰ – ۱۸۵ (باب معرفة الامام والردّ الیه).
2. نساء، ۵۹.
3. فراهیدی، العین، ج ۸، ص ۴۲۶؛ راغب اصفهانی، مفردات، ص ۲۲.
4. رجوع شود به تعلیقه ۱.
5. نعمانی، الغیبه، ص ۱۵۷ – ۱۵۸.
6. نهجالبلاغه، خطبه ۱۵۴ (ج ۲، ص ۴۴).
7. کوفی، مناقب الامام امیرالمؤمنین (ع)، ج ۱، ص ۴۲۲ – ۴۲۳، ۴۹۳؛ ابن شهر آشوب، مناقب آل ابیطالب، ج ۲، ص ۲۶۰.
8. حرعاملی، الفصولالمهمه، ج ۱، ص ۳۷۸، ۵۹۴؛ مجلسی، بحارالانوار، ج ۲۳، ص ۱۹۹؛ ج ۸۹، ص ۹۲.
9. کوفی، مناقب الامام امیرالمؤمنین (ع)، ج ۱، ص ۲۹۶؛ ج ۲، ص ۱۴۶؛ مغربی، شرحالاخبار، ج ۲، ص ۵۰۳.
10. صفار، بصائرالدرجات، ص ۱۲۴ – ۱۲۵؛ کلینی، الکافی، ج ۱، ص ۱۹۲، ۲۹۶؛ ابنحمزه طوسی، الثاقب فیالمناقب، ص ۵۲۲؛ بحرانی، ینابیعالمعاجز، ص ۲۴.
11. نهجالبلاغه، حکمت ۱۴۷ (ج ۴، ص ۳۷)؛ ابنشعبه حرانی، تحفالعقول، ص ۱۷۰ – ۱۷۱.
12. کلینی، الکافی، ج ۱، ص ۲۰۰؛ صدوق، الامالی، ص ۷۷۵.
13. آنچه در اینجا از اوصاف امام نوشته شد، اقتباس از قرآن مجید و اخبار معتبر و نهجالبلاغه است.
14. علامه حلی، الباب الحادیعشر، ص ۱۰؛ تفتازانی، شرحالمقاصد، ج ۵، ص ۲۳۴.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
حضرت آیت الله العظمی لطف الله صافی گلپایگانی