کد مطلب: ۴۴۴۹
تعداد بازدید: ۴۸۴
تاریخ انتشار : ۲۳ اسفند ۱۳۹۹ - ۱۵:۰۰
پیرامون شخصیّت، زندگانی، غیبت و ظهور حضرت ولی‌عصر(عج) | ۳
همان‌گونه که پیغمبر رهبری دینی، روحانی، سیاسی و انتظامی جامعه را عهده‌دار است امام که قائم‌مقام پیامبر و جانشین اوست نیز رهبر جامعه است...

بخش اوّل؛ پیرامون بشارت‌های قرآن مجید و احادیث به ظهور حضرت صاحب‌الزّمان(ع)| ۳

 

ائمّه اثنی‌عشر(ع) (دوازده امام)


چنانچه می‌دانیم شیعه؛  زمامداری دینی و سیاسی را بعد از پیغمبر اعظم(ص) یک مقام الهی و منصب خلیفةاللهی می‌داند که به امر خداوند متعال، پیغمبر کسی را که شایسته باشد معرّفی و منصوب می‌نماید و همان‌گونه که پیغمبر رهبری دینی، روحانی، سیاسی و انتظامی جامعه را عهده‌دار است امام که قائم‌مقام پیامبر و جانشین اوست نیز رهبر جامعه است با این فرق که بر پیغمبر وحی نازل می‌شود و بی‌واسطه احدی از بشر، دین و شریعت را از عالم غیب فرا می‌گیرد و به امّت و جامعه می‌رساند ولی امام آورنده شریعت و کتاب نیست و مقام نبوّت ندارد و از مجرای کتاب و سنّت و به‌واسطه پیغمبر رهبری اجتماع را انجام می‌دهد.
معلوم است که این روش موافق با عدل و عقل و منطق و صواب بوده و از هر ترتیب دیگر برای اداره امور اجتماع بیشتر مورد اعتماد و اطمینان است؛ زیرا یقیناً کسی را که پیغمبر از جانب خدا معرّفی کند واجد همه شرایط رهبری و شایسته زعامت و امامت است چنانچه فیلسوف بزرگ و مفخر حکمای شرق و غرب شیخ‌الرئیس ابوعلی سینا گفته است:
وَالإِسْتِخْلَافُ بِالنَّصِ أصْوَبُ فَإِنَّ ذَلِکَ لا یُؤَدِّی إِلَی التَّشَعُّبِ وَالتَّشَاغُبِ وَالإِخْتِلافِ؛[1]
تعیین جانشین و انتخاب خلیفه به نصّ و نصب (که مذهب شیعه است) صواب‌تر است، برای آنکه منجر به تفرقه و اختلاف و شرّ و فتنه نمی‌شود.
زمامداری و رهبری آن هم رهبری روحانی و دینی و سیاسی که عهده‌دار آن، سخن و کارش برای همه حجّت و میزان و حاکم بر امور دین و دنیای مردم باشد، بسیار مقام باعظمت و حسّاسی است و مقامی از آن بالاتر نیست. اگر در این انتخاب اندکی اشتباه رخ دهد، فسادهای بزرگ از آن بر خواهد خاست و نقض غرض از بعثت انبیا لازم می‌آید.


تعیین زمامدار صالح


شناختن کسی که دارای این صلاحیّت است بالاتر از افق ادراک انسان‌ها و یا بالاتر از حدّ درک اشخاص عادّی است.
شاغل این پست و مقام باید از جهت صلاحیّت و ملکات عالی انسانی و صفات شریف نفسانی از قبیل علم، حلم، عفو، اغماض، رحم، عدل، تواضع، احترام به آزادی حقوق انسان‌ها، نوع‌دوستی، عقل، کفایت، تدبیر، اطّلاع بر دقایق امور دینی و روحانی و شرایط دیگر لایق و برجسته و ممتاز باشد و شناختن واجد این صفات فقط با هدایت و راهنمایی خداوند متعال امکان دارد.
به این دلیل و ادلّه عقلی و نقلی دیگر که در کتاب‌های کلام و عقائد ذکر شده است، شیعه عقیده دارد که نصب و تعیین امام مانند پیغمبر با خداوند است و تعیین امام همان‌طور که در آیه شریفه تصریح شده اکمال دین و اتمام نعمت است[2] و ترک آن نقض غرض و سهل‌انگاری به امور مهمّ جامعه و تقریباً اتلاف زحمات انبیا است.


انتخاب بشر مقرون به صواب نیست


شیعه می‌گوید: انتخاب آن‌کس که کار و گفتار و تقریر و سکوتش میزان کار همه است و حافظ ناموس شرع و مبیّن احکام است هرگز به انتخاب بشر به‌طور صحیح انجام نمی‌شود. انتخاب ولیّ امر که به حکم:
«أَطِیعُوا اللهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الْأَمْرِ مِنْكُمْ»؛[3]
اطاعتش واجب است فقط از جانب خدا بجا و صحیح است؛ زیرا علمش به جمیع جهات و از مراتب صلاحیّت‌های ظاهری، باطنی، روحی، و فکری جمیع افراد آگاه است. نه اغفال می‌شود و نه غفلت در ساحت قدس او راه می‌یابد و نه فریبِ ریاکاری و سالوسی و ظواهر بی‌حقیقت و عوام‌فریبی کسی را می‌خورد و نه تحت‌تأثیر احساسات و عواطف، یا وحشت و رعب و بیم قرار می‌گیرد و نه به اغراض شخصی و ملاحظه منافع خود و کسان و فامیل و همشهریانش آلوده می‌شود.
ولی اگر بنا باشد مردم در این انتخاب مداخله نمایند، اول؛ اگر بخواهند صالح را انتخاب کنند نمی‌توانند او را بشناسند.
دوّم؛ اعمال نفوذ و اشتباه‌کاری و جارو‌جنجال و ارعاب و تطمیع آنها را از آزادی تفکّر و اظهار رأی مانع می‌شود.
سوّم؛ منافع و اغراض شخصی را ملاحظه می‌کنند. چنانچه در انتخابات عرفی دیده و می‌بینیم که در هر انتخاب آزاد و به‌اصطلاح صحیح و دور از اعمال نفوذ، این اغراض و علل و موانع دخالت دارد و اغراض شخصی را مردم بیشتر بر مصالح نوعی ترجیح می‌دهند، لذا تاکنون انتخاب بشر در تعیین زمامداران از همه جهت کامل نبوده و افرادی را که انتخاب کرده لایق‌تر از همه نبوده و اشخاصی که صلاحیّت بیشتر داشتند انتخاب نشده‌اند و اگر در بعضی موارد، زمامدار نسبتاً صالحی انتخاب شده جهتش نه واقع‌بینی و تشخیص و پاکی و طهارت نظر مردم بوده، بلکه تصادف و اتّفاق و اوضاع و احوال یا یک نوع اضطرارهای سیاسی موجب آن شده است.
و اگر تشخیص مردم، صحیح و پاک و بی‌غلّ‌وغشّ و بر اساس حقیقت‌بینی و شناخت صلاحیّت واقعی بود باید همیشه انتخاب‌شوندگان آنها واجد صلاحیّت و شایستگی باشند.
پس اینکه می‌بینیم گاهی انتخاب بشر غلط و گاهی بالنّسبه و به‌ندرت صحیح واقع شده، دلیل ناتوانی او از تشخیص صالح و شایسته واقعی است.
چنانچه حضرت ولی عصر(ع)، در جواب سعد بن عبدالله اشعری قمی که از امام(ع) پرسید: چرا مردم نمی‌توانند برای خود امام انتخاب نمایند؟
فرمود: پیشوای مصلح یا مفسد؟
گفت: مصلح.
فرمود: با اینکه هر یک از آنان از باطن دیگری و نیّت او ناآگاه است آیا ممکن است مفسد را انتخاب کنند؟
گفت: بله (ممکن است).
فرمود:
«فَهِیَ الْعِلَّةُ»؛[4]
«یعنی این است علّت آنکه مردم نمی‌توانند امام را خودشان انتخاب کنند».
پس معلوم شد که تعیین و برگزیدن امام که قائم‌مقام پیغمبر است باید از سوی خدا و به نصّ و تعیین پیغمبر باشد وگرنه مردم از عهده برنخواهند آمد و مدینه فاضله انسانی و نظامی که هدف دین و انبیا است، تشکیل نخواهد شد.
لذا دیدیم در موضوع خلافت چون بعد از رحلت پیغمبر(ص) از این اصل عدول کردند، نخست عدّه‌ای گفتند: خلافت هم مثل ریاست‌جمهوری به انتخاب و اجماع آرا است (که آن‌هم عملی نشد) چون ابوبکر عمر را به جانشینی خود معیّن کرد و حقّ انتخابی را که به قول خودشان حقّ عموم امّت بود، از آنها سلب نمود و مستبدّانه عمر را معیّن کرد، گفتند: خلیفه می‌تواند خلیفه بعد از خود را معیّن نماید.
جلوتر که آمدند به عمل عمر و تعیین شورای شش نفری برای انتخاب خلیفه برخوردند که با هیچ روشنی از روش‌های حکومتی دنیا منطبق نبود. گفتند: به این شکل هم تعیین خلیفه ممکن است.
پیش‌تر که آمدند، به پادشاهی بنی‌امیّه و شراب‌خوارها و زناکاران رسیدند، دیدند اگر بخواهند برای اولی‌الامر یک شرط کوچک هم قائل باشند باید غیر شرعی بودن آن حکومت‌ها را رسماً اعلان کنند و صاف و پوست‌کنده عقیده شیعه را ترویج نمایند، گفتند: زمامداری اسلامی هم مثل زمامداری‌های دوران ارتجاع و اعصار جاهلیّت است و هیچ شرطی ندارد. هر کس با زور سرنیزه به اسم ارث یا هر اسم دیگر سلطنت یافت اطاعتش واجب و فرمانش بر اموال و نفوس نافذ است.
این سبک فکر و عقیده در انحطاط اخلاق و تشویق ستمگران و جبّاران و آماده‌شدن محیط برای پیدایش و ادامه حکومت‌های زور و قلدری بسیار مؤثر شد و باید آن را از علل مهمّ بلکه علّت عمده تسلّط بنی امیّه و بنی عبّاس و سایر سلاطین و زمامداران جبّار و ستمگر در تاریخ اسلام تا این زمان دانست که شرح مفاسد و جنایات این حکومات و صدماتی که بر اسلام از ناحیه آنان وارد شد، خارج از وضع این مقاله است و خوشبختانه در عصر ما بعضی از متفکّرین نامی اهل سنّت نیز به‌علّت مفاسدی که این روش و عقیده دارد از آن به شدّت انتقاد نموده‌اند.
امّا عقیده شیعه در تعیین امام بر اساس اصول عقلی و نقلی در نهایت استحکام است و از آغاز تاکنون آن عقیده، هسته و مایه تفکّرات آزادی‌خواهانه و عدالت‌منشی و مبارزه با ظلم و ستم و قیام برای اقامه حقّ بوده و هست و فقط یکی از علمای شیعه (علامه حلّی) در کتاب الفین، هزار دلیل بر لزوم تعیین و نصب امام از جانب خدا اقامه کرده است.
از نظر یک نفر شیعه تصدّی کوچک‌ترین مقامات اجتماعی و مناصب دولتی و دینی بدون صلاحیّت علمی و عملی جایز نیست و حکومت باید مظهر عدالتِ اسلام و تحقّق‌بخش هدف‌ها و مقاصد اسلام و مجری احکام اسلام باشد.
زمامدارانی که در دوران خلافت بنی‌عبّاس و بنی‌امیّه و دوران‌های دیگر روی کار آمدند، بیشتر از نظر مذهب شیعه واجد شرط کدخدایی یک ده بلکه رُفتگری یک کوچه هم نبوده‌اند.
هر کس تعالیم اسلام، روش پیغمبر و امیرالمؤمنین و ائمّه طاهرین(ع) و وضع معاش و معاشرت آنها را با مردم ملاحظه کند و پس از آن به تاریخ زمامداران خودسری که در جوامع مسلمین روی کار آمدند، رجوع نماید که چگونه با زور، حکومت مسلمین را قبضه کردند و خود را بر مردم تحمیل نمودند و بیت‌المال مسلمین را صرف عیّاشی‌ها و شهوت‌رانی‌ها و تجمّلات و کاخ‌نشینی خود و خویشاوندان و درباریان خود کرده و با سربازان و سواران مخصوص که موکب آنها را اسکورت می‌کردند به مردم جاه‌فروشی کرده و مقام و قدرت خود را به رخ آنان می‌کشیدند، تصدیق می‌کند که روش زمامداری آنها با برنامه‌ها و تعالیم آزادی‌بخش و عدالت‌گستر اسلام سازش و ارتباطی نداشت[5] و همان‌طور که بعضی از بزرگان می‌گفتند: مراسمی که معمول می‌داشتند، مراسم خلافت و زمامداری اسلامی نبود بلکه بدترین رسوم دیکتاتوری و استبداد و بازگشت به عصر جاهلیّت و دوران قبل از اسلام بود.
ما اگر در این موضوع وارد شویم از مقصد خود دراین مقاله دور می‌شویم غرض این است که عقیده به زمامدار عادل و خداپرست، روحیّه شیعه را از ستم وتجاوز، گریزان و او را از کرنش و احترام و تعظیم در برابر ستمگران متنفّر ساخته است.
بنا بر آنچه گفته شد حتماً و قطعاً موضوع جانشینی و رهبری امّت مورد توجّه پیغمبر اعظم(ص) اسلام بوده و امکان ندارد پیغمبری که حتّی در بیان مستحبّات و مکروهات و مسائلی که دخالت جزئی در سعادت امّت داشته مسامحه نفرموده؛ در موضوع خطیر خلافت که فوق‌العادّه اهمیّت دارد برنامه و ترتیبی نداده باشد و پس از این مقدّمات این سؤال پیش می‌آید:
سؤال:
پیامبر اعظم(ص) چه اشخاصی را به جانشینی خود معرّفی فرمود و آیا همان‌طور که سایر برنامه‌ها و احکام اسلام از کتاب یا سنّت استنباط و استفاده می‌شود، می‌توانیم با مراجعه به قرآن مجید و احادیث شریف، رهبران واقعی امّت را پس از پیغمبر بشناسیم؟ و آیا احادیث و نصوص معتبری که ما را در این موضوع راهنمایی کند، در مآخذ و مصادر اسلامی مورد اعتماد وجود دارد؟
جواب:
این موضوع، هم در قرآن مجید و هم در احادیث شریفه ذکر شده است و با اینکه سیاست‌های حُکّام وقت، نقل و بیان این مدارک و اخبار را ممنوع و به شدّت مؤاخذه می‌نمودند به‌قدری که در این موضوع احادیث و اخبار در مصادر معتبر ضبط است در کمتر مسئله‌ای از مسائل اسلامی حدیث و خبر داریم.
ما از حدیثِ غدیر خم که تنها در اسناد آن یک نفر از علما، بیست‌وهشت جلد کتاب نوشته و عبقات و الغدیر در مجلّدات متعدّد پیرامون آن نگاشته شده و حفّاظی مانند ابن‌عقده کتاب مخصوص راجع به آن تألیف و مفسّران و متکلّمان و محدّثان و لغت‌شناسان، همه آن را نقل کرده‌اند سخنی به میان نمی‌آوریم.
احادیث ثقلین که متواتر و در معتبرترین کتاب‌های اهل سنّت با سندهای صحیح و مورد اعتماد نقل شده، احادیث امان، احادیث سفینه و صدها احادیثی را که همه دلالت بر نصّ و تعیین امیرالمؤمنین و ائمّه(ع) دارد، در اینجا یادآور نمی‌شویم چون بیشتر این احادیث را شنیده و می‌دانند.


خودآزمایی


1- چرا روش شیعه در تعیین جانشین پیامبر(ص)، موافق با عدل و عقل و منطق و صواب بوده و از هر ترتیب دیگر برای اداره امور اجتماع بیشتر مورد اعتماد و اطمینان است؟
2- به چه دلیل انتخاب ولیّ امر که اطاعتش واجب است فقط از جانب خدا بجا و صحیح است؟
3- آیا احادیث و نصوص معتبری که ما را در موضوع جانشینی پیامبر(ص) راهنمایی کند، در مآخذ و مصادر اسلامی مورد اعتماد وجود دارد؟
 

پی‌نوشت‌ها


[1]. ابن‌سینا، الشفاء (الالهیات)، ج۲، ص ۴۵۱ ـ ۴۵۲.
[2]. مائده، ۳.
[3]. نساء، ۵۹.
[4]. صدوق، کمال‌الدین، ص۴۶۱؛ طبری امامی، دلائل‌الامامه، ص ۵۱۴؛ مجلسی، بحارالانوار، ج۲۳، ص۶۸؛ ج۵۲، ص۸۴؛ نگارنده، منتخب‌الاثر، ص۱۵۱.
[5]. رجوع فرمایید به: پرتوی از عظمت امام حسین(ع) تألیف نگارنده، ص ۳۴۹ـ۳۵۸.

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
حضرت آیت الله العظمی لطف الله صافی گلپایگانی
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: