کد مطلب: ۴۴۵۱
تعداد بازدید: ۶۸۰
تاریخ انتشار : ۲۴ اسفند ۱۳۹۹ - ۱۷:۰۰
گفتمان مهدویت | ۳
آیا ازجمله شرط‌های امامت امام، قیام مسلّحانه است؟ و آیا قیام مسلّحانه به‌طور مطلق و در هر شرایطی جزء برنامه‌های شیعه است؟ یعنی شیعه باید همواره در حال نبرد مسلّحانه با نظام‌های ستمگر حاکم باشد؟

بخش اوّل: تشیّع | ۳


 
۲) شیعه و قیام مسلّحانه


آیا ازجمله شرط‌های امامت امام، قیام مسلّحانه است؟ و آیا قیام مسلّحانه به‌طور مطلق و در هر شرایطی جزء برنامه‌های شیعه است؟ یعنی شیعه باید همواره در حال نبرد مسلّحانه با نظام‌های ستمگر حاکم باشد؟ یا اینکه در این موضوع نیز همان شرایطی که در امر به معروف و نهی از منکر مطرح است مورد نظر می‌باشد؟ و دیگر اینکه در قیام‌های مسلّحانه علیه حکومت بنی‌امیّه، شعیه چه نقشی داشته است؟
پاسخ:
شیعه در برنامه جهاد با کفار غیر از برنامه اسلام که در کتاب‌های فقه مشروحاً بیان شده، برنامه دیگر ندارد که بسیاری از فقها شرط وجوب آن را حضور امام و دعوت او به جهاد می‌دانند.
ولی در دفاع از کیان اسلام ونوامیس مسلمین و دفع هجوم دشمنان از حدود و ثغور اسلامی خواه این فیزیکی باشد یا فرهنگی و یا اقتصادی، یک تکلیف واجب همگانی است و حتّی به‌حکم آیه‌ی شریفه:
﴿وَأَعِدُّواْ لَهُم مَا اسْتَطَعْتُم مِنْ قُوَّةٍ وَمِنْ رِبَاطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللهِ وَعَدُوَّکُمْ﴾؛[1]
«و هر نیرویی در قدرت دارید، برای مقابله با آنها - دشمنان - آماده سازید! و همچنین اسب‌های ورزیده - برای میدان نبرد - تا به‌وسیله‌ی آن، دشمنِ خدا و دشمنِ خویش را بترسانید!».
آمادگی برای حفظ و حراست از مرزهای فیزیکی و فرهنگی یک تکلیف واجب الهی است. منتهی در جبهه جنگ و نبرد فیزیکی ازطریق تهیّه اسلحه نظامی و در جبهه دفاع فرهنگی و اقتصادی ازطریق آماده کردن ابزارهای خاصّ آن و در این جهت عصر حضور امام (ع) با دوره‌ی غیبت فرق نمی‌کند.
همان‌طور که خانه مسلمان، عیال، مال و جان او باید مأمون از خطر و هجوم بیگانگان باشد:
«وَمَنْ قُتِلَ دُونَ مَالِهِ فَهُوَ شَهیدٌ»؛[2]
«و هرکس که برای دفاع از دارایی خویش کشته گردد شهید است».
وطن اسلامی هم که خانه همه است، باید از خطر در امان باشد.
این اجمال برنامه در برخورد با دشمنان خارجی است، امّا در برخورد با جریان‌های ضدّاسلام داخلی و عواملی که از داخل منافقانه برای مقاصد جاه‌طلبانه به اسلام و مسلمین ضربه می‌زنند، مواضعی که برای دفع این مفاسد انجام می‌شود باید در حدّی باشد که بتواند آن حرکت ضدّاسلامی را برطرف نماید.
البتّه در مواردی که این حرکت، کیان اسلام را در خطر اندازد یا احکام اسلام و امنیّت جامعه اسلامی را در معرض تهدید قرار دهد و دفع این خطر به حرکت نظامی نیاز پیدا کند در چنین شرایطی قیام مسلّحانه واجب می‌شود.
خلاصه در تفکر شیعی، بی‌تفاوتی در مقابل جریانات مخالف و ظالمانه محکوم است.
مسلمان باید به تمام اموری که به عزّت و شوکت اسلام و مسلمین و اعتلای کلمة‌الله است ارتباط پیدا می‌کند، اهمیت بدهد در هر مورد به وظیفه و تکلیف خود عمل کند.
مع‌ذلک از شرایط امامت امام چنان‌که به زیدیّه نسبت می‌دهند - قیام مسلّحانه نیست و چنین نیست که هر رهبر گروه مسلّحانه، هر چند از سادات و خاندان پیغمبر (ص) باشد امام به‌حساب بیاید و کسی که به ظاهر قیام و مبارزه مسلّحانه نداشت به این بهانه نمی‌شود او را غیر امام دانست، چنان‌که در مورد امام زین‌العابدین و امام باقر و امام صادق (ع) چنین بود. چون اوّلاً: سیاست غیرمسلّحانه آنها در اعتلای کلمه‌ی اسلام و حراست از حقّ و نگهبانی از شرع در زمان خودشان از قیام مسلّحانه کارسازتر بوده است.
ثانیاً: همان‌طور که در حدیث محمود بن لبید از حضرت زهرا (س) روایت شده است: «مَثَلُ الْإمَامِ مَثَلُ الْکَعْبَةِ إِذْ یُؤْتَی وَلَا یَأْتِی»[3] وظیفه‌ی مردم است که گرد شمع وجود امام اجتماع کنند و برای نصرت او و اعتلای کلمه‌ی اسلام و پاسداری از اهداف دین اعلام حضور کنند. در آن صورت امام به هر صورت که مقتضی باشد موضع‌گیری می‌کند.
چنان‌که امیرالمؤمنین (ع) بعد از قتل عثمان وقتی مردم با آن شور و شوق از هر طرف برای بیعت با آن حضرت هجوم آوردند، مردم را بی‌جواب نگذاشتند. فرمودند:
«أَمَا وَالَّذِی فَلَقَ الْحَبَّةَ، وَبَرَأَ النَّسَمَةَ، لَوْلاَ حُضُورُ الْحَاضِرِ، وَقِیامُ الْحُجَّةِ بِوُجُودِالنَّاصِرِ وَمَا أَخَذَاللهُ عَلَى الْعُلَمَاءِ أَلاَّ یقَارُّوا عَلَى كِظَّةِ ظالِمٍ وَلاَ سَغَبِ مَظْلُومٍ لَأَلْقَیتُ حَبْلَهَا عَلَى غَارِبِهَا وَلَسَقَیتُ آخِرَها بِكَأْسِ أَوَّلِهَا وَلَأَلْفَیْتُمْ دُنْیَاکُمْ هَذِهِ أَزْهَدَ عِنْدِی مِنْ عَفْهطَةِ عَنْزٍ»؛[4]
«آگاه باشید! به خدا سوگند، خدایی که دانه را شکافت، و انسان را آفرید، اگر حضور انبوه بیعت‌کنندگان نبود و حجّت برای داشتن یارویاور تمام نشده بود، و اگر نبود عهد و مسئولیتی که خداوند از علما و دانشمندان - هر جامعه - گرفته که در برابر شکم‌خوارگی ستمگران و گرسنگی ستمدیدگان سکوت نکنند، من مهار شتر خلافت را بر گردن و کوهان آن می‌انداختم و از آن صرف نظر می‌نمودم و آخر آن را با جام آغازش سیراب می‌کردم، - آن وقت - خوب می‌فهمیدید که دنیای شما - با همه‌ی زینت‌هایش - در نظر من بی‌ارزش‌تر از آبی است که از بینی بزی بیرون آید!».
امّا در مورد قیام‌های مسلّحانه علیه بنی‌امیّه، غیر از شورش‌هایی که از سوی خوارج برپا شد و هیچ‌کدام هم به نتیجه نرسید، انگیزه و علّت سایر قیام‌ها، خون‌خواهی از قاتلان حضرت سیدالشّهدا (ع) و اعتراض به مظلومیّت اهل‌بیت (ع) بود. ازجمله آنها قیام عین‌الورده و قیام مختاراست که در هر دو تعداد زیادی از شیعیان شرکت داشتند و سپس قیام جناب زید و قیام‌های دیگر است که همه از محبّت و مودّت نسبت به اهل‌بیت (ع) و اعلام تنفّر و انزجار نسبت به بنی‌امیّه ناشی می‌شد، لذا می‌بینیم مردی چون کمیل در قیام عبدالرحمان بن محمد بن اشعث شرکت می‌جوید[5] و یا در قیام اخیر که منتهی به انقراض حکومت بنی‌امیّه و قطع سلطه آنها از اکثر ممالک اسلام شد.
انگیزه اصلی، واقعه جان‌سوز کربلا و شهادت دل‌خراش زید بن علی (ع) و یا در یک کلمه مظلومیت اهل‌بیت (ع) بوده است.
بنابراین در این قیام‌های ضدّ بنی‌امیّه، آن چه مهم بود نقش شیعه و استفاده از مواضع مظلومانه اهل‌بیت (ع) است. هرچند بعد از شهادت سیدالشهداء (ع) سایر امامان در مقام قیام برنیامدند، چون اوضاع را برای برقرار شدن حکومت عدل اسلامی ازطریق قیام مسلّحانه مناسب نمی‌دیدند، لذا در سنگرهای دیگری به انجام تکالیف الهی خود در خصوص نشر احکام و دفع بسیاری از بدعت‌ها پرداختند.
حتّی در جریان آخرین قیام علیه بنی‌امیّه بعد از پیروزی، تنها شخصیتی که برای زعامت از همه سزاوارتر بود، امام جعفر صادق (ع) بود، ولی با اینکه به آن حضرت این کار را پیشنهاد کردند، امام صادق (ع) از پذیرفتن آن خودداری کرد[6] و در پیش گرفتن چنین سیاستی از جانب وی به اعتقاد شیعه در نتیجه‌ی یک فرمان از جانب پیغمبر (ص) بود که به‌وسیله وحی برای پیغمبر (ص) خبر داده شده بود، به‌علاوه هر امامی تکلیف خود را در برابر شرایط موجود بهتر از همه می‌داند، و همیشه مهم‌تر را بر سایر امور مقدّم می‌نماید، در این مسئله هم اگر حضرت زعامت را می‌پذیرفت، مصالح مهم اسلام ضایع می‌شد، چون بر هر صاحب‌نظری روشن بود که در آن‌چنان شرایطی امکان اجرای احکام نورانی اسلامی و حاکمیت‌بخشیدن به نظام عدل اسلامی فراهم نبود.
۳) امام صادق (ع) و مذهب تشیّع
آیا امام جعفر صادق (ع) بنیان‌گذار مذهب تشیّع است، یا تبیین و تشریح‌کننده آن؟
پاسخ:
امام صادق (ع) تفکر اصیل شیعی را - که چه بسا افرادی از دوستان و محبّان اهل‌بیت (ع) آن را چنان‌که باید نشناخته بودند - به همگان شناساند. وی با تأسیس آن مدرسه بزرگ علمی مردم را با حقایق اسلام راستین - که با پیروی از علی (ع) و اهل‌بیت (ع) تحقّق می‌یابد - آشنا ساخت، در حالی که در دوره‌های قبل از حضرت صادق (ع) زمینه گسترش معارف در حدّی که در عصر آن حضرت بود فراهم نشده بود.
این بدان معنا نیست که امام جعفر صادق (ع) بنیان‌گزار تفکر شیعی هستند، چون همان‌گونه که پیش از این بیان شد، تفکر شیعی در عصر پیامبر (ص) به‌طور منسجم و مشخّص بود و احادیث متواتر و ارشادات روشن‌گرانه نبیّ اعظم (ص) کمّ و کیف آن را مشخص کرده بود و گذشتِ زمان و وقوع حوادث در تکمیل آن هیچ‌گونه دخالتی نداشت، البتّه این امور در تبلیغ و ترویج و تنظیم آن در دوره‌های بعدی به‌ویژه در عصر امام صادق و امام باقر (ع) مؤثّر بودند و حتی خود این حوادث، حقّانیت این تفکر را در مقابل تفکر مخالفان هرچه بیشتر آشکار کرد.
یکی از علل پیروزی تفکر شیعی در مسئله امامت این بود که مردم در دوره‌ی حاکمیت بنی‌امیّه اعمال و رفتارهایی را از مدّعیان جانشینی پیامبر (ص) مشاهده کردند که با هیچ‌یک از احکام و اصول اسلامی همخوانی نداشت.
این کار حتّی سبب شورش مردم علیه آنها در موارد مختلفی شد، گرچه این شورش‌ها اغلب به‌واسطه‌ی توسّل به زور شکست خورد و حکومت بنی‌امیّه در ظاهر ادامه پیدا کرد، ولی در کل این حوادث سبب شد که زمینه رسوخ و گسترش تفکر شیعی در دل‌های مردم فراهم شود.


خودآزمایی


1- برنامه شیعه در برخورد با دشمنان داخلی چیست؟
2- به کدام دلایل، امام زین‌العابدین و امام باقر و امام صادق(ع) با این که به ظاهر قیام و مبارزه مسلّحانه نداشت، امام دانسته می‌شدند؟
3- چرا بعد از شهادت سیدالشهداء(ع) سایر امامان در مقام قیام برنیامدند؟
4- یکی از علل پیروزی تفکر شیعی در مسئله امامت چه بود؟
 

پی‌نوشت‌ها


1. انفال، ۶۰.
2. مغربی، دعائم‌الاسلام، ج۱، ص۳۹۸؛ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۹۵، مجلسی، بحارالانوار، ج۲۹، ص۴۰۷.
3. خزاز قمی، کفایة‌الاثر، ص۱۹۹؛ مجلسی، بحارالانوار، ج۳۶، ص۳۵۳، ۳۵۸.
4. نهج‌البلاغه، خطبه ۳(ج۱، ص۳۶-۳۷).
5. طبری، تاریخ، ج۵، ص۱۵۸؛ ابن‌اثیر جزری، الکامل فی‌التاریخ، ج۴، ص۴۷۲.
6. ابن‌عنبه حسینی، عمدة‌الطالب، ص۱۰۲؛ شهرستانی، الملل والنحل، ج۱، ص۱۵۴؛ قندوزی، ینابیع‌الموده، ج۳، ص۱۶۱؛ امین عاملی، اعیان‌الشیعه، ج۵، ص۶۶۵؛ ج۶، ص۲۰۲-۲۰۳؛ مرعشی نجفی، شرح احقاق‌الحق، ج۲۸، ص۵۲۹.

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
حضرت آیت الله العظمی لطف الله صافی گلپایگانی
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: