شانزده پرسش پیرامون امامت حضرت بقیّة الله(عج)| ۳
5. نظام امامت چگونه نظامی است؟ نظام سلطنتی موروثی است یا نظام اریستوکراسی، یا نظام مونارشی یا اُلیگارشی و بالاخره انتصابی است یا انتخابی؟پاسخ: این نظام، چنانکه از پاسخ به پرسشهای قبل معلوم شد، هیچ یک از این نظامها نیست و ویژگیهایی که دارد، در هیچیک از این نظامها دیده نمیشود. اساس این نظام، چنانکه تذکّر دادیم، این واقعیت و حقیقت است که مالک همه و حاکم و سلطان بر همه و صاحباختیار واقعی و حقیقی همه، در همهچیز خداست؛ حکومت مختص اوست و قانون و شریعت و برنامه دولت و حکومت، همه از جانب او باید تعیین شود. هیچکس بدون اذن او حقّ حکومت ندارد و حتی در منطقه وجود خودش نیز در حدود اذن او اختیار و حق مداخله دارد.
این نظام سلطهیافتن و سلطهداشتن و زیادهجویی و توسعهطلبی و جاهطلبی و تأمین منافع یک فرد یا حزب یا یک ملّت؛ و تصرف بازارهای دیگران نیست، فقط فایده و غرض و فلسفهای که در این نظام از حکومت منظور است، اقامه دین، اجرای برنامههای اسلام و عدالت و امر به معروف و نهی از منکر و ترقّی و رشد فکری و تهذیب و تربیت نفوس و تکمیل افراد در معارف و علم و عمل و عمران زمین و تأمین رفاه و آسایش تمام بندگان خدا و متّحد کردن مردم است که قرآن در این زمینه میفرماید:
﴿اَلَّذِینَ إِنْ مَکَّنّاهُمْ فِیالأرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنکَرِ﴾؛[1]
«آنان که اگر در زمین تمکنمشان بخشیم، نماز برپای دارند و زکات دهند و امر به معروف و نهی از منکر نمایند».
برنامه این نظام شرعی و الهی و ماهیت و حقیقتش با آن حکومتها فرق بسیار دارد، حقیقتش خلافةالله[2] و برنامهاش احکامالله است.
حکومت سلطنتی
حکومت استبدادی و سلطنتی موروثی همان است که فردی با کودتا یا جنگ و خونریزی بر ملّت و منطقهای مسلط میشود و خود را حاکم بر آن ملّت میخواند و برای خود این حقّ را قائل میشود که فرزندش را بعد از خود حکومت بدهد تا چیزی را که خودش نداشت، از او به ارث ببرد.
در اینجا هیچ معیاری جز هواینفس پادشاه در بین نیست و چیزی که در آن ملاحظه نمیشود، مصلحت عموم است. این یک انتصابی است از جانب کسی که خودش مقامی را که از آن انتصاب میکند، غصب کرده است و آنچه را خود ندارد، به دیگری میسپارد، انتصابی است که به آن، امثال هلاکو و هرمز و محمّدرضا پهلوی و پادشاهان خونخوار و جلاد و عیاش و هرزه و میگسار و بیشرف روی کار میآیند. اینان برای اینکه مغلطهکاری کنند، حکومت را یک موهبت الهی شمردند و خود را «ظلّ الله» خواندند؛ امّا کسی به آنها نگفت، یا اگر گفت زندانی یا کشته شد، کسی به آنها نگفت که حکومت موهبت الهی است و به کسانی که لیاقت و شایستگی آن را داشته باشند، اعطا میکند. و چنانکه قرآن مجید میفرماید:
﴿لا یَنالُ عَهْدِی الظّالِمِینَ﴾؛[3]
«عهد من به ظالمان نرسد».
ستمکاران به موهبت الهی نمیرسند. کسی به آنها نگفت که آنچه شما مدعی آن میباشید و امثال «بوسوئهها» برای «لویی»های فرانسه و دیگران برای دیگران گفتند و خواستند سلطنت این خودکامگان را توجیه نمایند و از تنفر طبعی مردم از حکومت سلاطین بکاهند، موهبت الهی نیست.
و پاسخ به این پرسش نمیشود که: چرا افرادی با نداشتن ارزشهای انسانی و عدم برتری اخلاقی و فضیلت علمی، باید بر مردم مسلط باشند که مطلقالعنان هرچه اراده میکنند، انجام دهند و امرونهی و فرمانشان نافذ باشد و مسئول کسی نباشند و کارشان قاعده و قانونی نداشته باشد و هیچ محکمهای نتواند آنها را محاکمه کند و مافوق محکمه و دادگاه باشند؟ چرا آنها سزاوارتر به حکومت از دیگران هستند؟ و چرا مردم در برابر آنها و در برابر مجسمه و عکس و تمثالشان تعظیم و کرنش کنند و به حال رکوع و بلکه سجود به خاک بیفتند و آنها را بپرستند، تا حدی که خاقانی بگوید:
این است همان ایوان، کز نقش رخ مردم
خاک درِ او بودی، دیوار نگارستان
و خواجوی کرمانی بگوید:
نه کرسی فلک نهد اندیشه زیر پای
تا بوسه بر رکاب قزل ارسلان دهد
و چرا و چرا؟
لذا در پاسخ این چراها، این نظر را اظهار کردند، و آنچه را که نمیتواند به خدا نسبت پیدا کند، به خدا نسبت دادند، و به خدا افترا زدند و گفتند: سلطنت ودیعه الهی است که به امثال ضحّاک و چنگیز و هلاکو و معاویه و یزید و دیگر خونآشامان تاریخ اعطا میکند. دیگر فکر نکردند این افرادی که در طول تاریخ ملل حکومت یافتند و جنایتهای بزرگ و قتلعام شهرها و کشورگشاییها و استعباد و غارت ملل مغلوب را افتخار خود شمردند و از رحم و انصاف بیبهره بودند، چگونه مشمول موهبت الهی میشدند و این چه موهبتی است که این آثار شوم را دارد؟! اگر طاعون و وبا و سرطان موهبت باشد، باز هم این حکومتها موهبت نیست.
قرآن مجید در یک جمله کوتاه چه رسا و جامع فرموده است:
﴿إِنِّی جاعِلُکَ لِلنّاسِ إِماماً قالَ وَ مِن ذُرِّیَّتِی قالَ لا یَنالُ عَهْدِی الظّالِمِینَ﴾؛[4]
این حکومتها با نظام امامت و در دو قطب مخالف و متضاد قرار دارند. مظاهر حکومتهای سلطنتی پایتختهایی مثل مداین و اصطخر و دمشق و بغداد و غرناطه و قاهره و آکره و روم و اسلامبول و پاریس و پکن و توکیو و لندن تا تهران و اصفهان، و کاخهایی مانند کاخ اکبرشاه و کاخهای تیسفون و اهرام مصر و صدها بناهای تکبرانگیز دیگر است. مظاهر نظام امامت، مدینه متواضع محمّد (ص) و زندگی ساده و بیپیرایش و بیتجمل او، و کوفه علی (ع) و خانه محقری که حتی از اثاث و فرش عادی خالی بود، میباشد.[5]
در جنگ بدر که مسلمانان به تعداد نفرات مرکب نداشتند، پیغمبر (ص) نیز مانند سربازان که بهنوبت سوار و پیاده میشدند در نوبت خود پیاده میرفت و هرچه اصرار و خواهش میکردند که سوار باشد، نمیپذیرفت.[6] علی (ع) خودش با دست خویش کفشش را وصله میزد[7] و لباس وصلهدار میپوشید و از تشریفات ملوکانه نه فقط بیزار بود، که سخت در هراس بود. داستان دهقانان انبار با آن حضرت را که در نهجالبلاغه نیز مرقوم است، بخوانید تا به حقیقت نظام امامت و برنامههای آن تا حدی آشنا شوید.[8]
این نظام به خدا نسبت دارد و باید به خدا نسبت داده شود، هم موهبت الهی و هم امانت الهی است، رجال الهی فقط شایسته آن میباشند که این امانت به آنها سپرده شود.
این حکومت مانند نبوّت و رسالت است که با زور سرنیزه و فشار و اختناق و انتخاب مردم به دست نمیآید. آنکه سلاطین و رؤسای حکومتهای مختلف دارند، نه موهبت الهی است و نه امانت اوست، محال است که موهبتهای الهی از قماش این سلطنتها و سلطهها و صدرها و مدیرکلها باشد.
اینها اعتبار ابلیسی و دامهای شیطانی است که در برابر هر حقی باطلی میسازد و مردم را از حقّ منحرف میکنند. نباید حقّ را به باطل قیاس کرد و انتصاب خدایی را به انتصاب شیطانی اشتباه نمود، و هر دو را چون انتصاب است، بدون توجّه به مصدر انتصاب همانند گرفت. چنانکه سایر نظامات شرعی را نیز نمیتوان بهاینعلّت که در برابر آنها باطلی ساختهاند، کنار گذاشت؛ مثلاً چون عبادت خدا و عبادت بت هر دو عبادت است، عبادت خدا را ترک کنیم، یا چون به مالکیت غیرشرعی مالکیت میگویند، یا چون به ازدواجهای غیرشرعی ازدواج میگویند، اصل مالکیت و ازدواج مورد ایراد واقع میشود.
خودآزمایی
1- ویژگیها و اساس نظام امامت را بیان کنید.
2- حکومتهای استبدادی و سلطنتی به کدام پرسشها و ایرادها نمیتوانند پاسخ دهند؟
3- تفاوت انتصاب خدایی و انتصاب شیطانی در چیست؟
پینوشتها
1. حج، ۴۱.
2. کلینی، الکافی، ج ۱، ص ۲۰۰؛ صدوق، الامالی، ص ۷۷۵؛ فیض کاشانی، الوافی، ج ۳، ص ۴۸۱.
3. بقره، ۱۲۴.
4. بقره، ۱۲۴. «من تو را امام و پیشوای مردم قرار دادم. ابراهیم عرض کرد: از دودمان من نیز پیشوایانی قرار ده. خداوند فرمود: پیمان من به ستمکاران نمیرسد».
5. از سوید بن غفله روایت شده است که گفت: بعد از اینکه مسند خلافت به ظاهر نیز به وجود علی (ع) زینت یافت و بیعت با آن حضرت انجام گرفت، حضور او شرفیاب شدم. روی حصیر کوچکی نشسته بود و در خانه چیز دیگری (از اشیا و اثاث و لوازم) نبود. عرض کردم: یا امیرالمؤمنین! بیتالمال در دست توست و در خانه تو، چیزی که خانه به آن نیاز دارد نمیبینم؟ فرمود: پسر غفله! خردمند در خانهای که از آن منتقل خواهد شد، اطاقی برای خود فراهم نمیکند. ما را خانه امنی است که بهترین کالاهایمان را بهسوی آن فرستادهایم و خودمان نیز، پس از اندک زمانی به آنجا میرویم. ابنفهد حلی، عدةالداعی، ص ۱۰۹؛ مجلسی، بحارالانوار، ج ۶۷، ص ۳۲۱؛ محدث قمی، سفینةالبحار، ج ۳، ص ۵۳۹.
6. ابنسعد، الطبقات الکبری، ج ۲، ص ۲۱؛ احمد بن حنبل، مسند، ج ۱، ص ۴۱۱ – ۴۱۸؛ ابویعلی موصلی، مسند، ج ۹، ص ۲۴۳؛ هیثمی، مجمعالزوائد، ج ۶، ص ۶۸.
7. نهجالبلاغه، خطبه ۳۳ (ج ۱، ص ۸۰).
8. نهجالبلاغه، حکمت ۳۷ (ج ۴، ص ۱۰-۱۱)؛ رجوع شود به تعلیقه ۳.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
حضرت آیت الله العظمی لطف الله صافی گلپایگانی