کد مطلب: ۴۴۷۸
تعداد بازدید: ۱۶۸۴۸
تاریخ انتشار : ۰۶ فروردين ۱۴۰۰ - ۱۵:۴۷
اسلام در یک نگاه| ۱
ایمان به علم و قدرت لایزالى که از درون و بیرون انسان بطور یکسان آگاه است و بر آن نظارت مى‌کند، مى‌تواند ریشه‌ی نهال‌هاى اخلاقى را در درون جان انسان پرورش دهد، و افراد را بطور خود کار به«درستى»، «و انجام وظیفه» و هنگام لزوم «گذشت» و «فداکارى» و « ایثار» وادارد.

بخش اوّل: دین | ۱


نقش دین در زندگی انسان‌ها


برای پى بردن به نقش دین در زندگى قبلاً باید تعریف و ماهیت دین روشن گردد، و بطور خلاصه آن را مى‌توان چنین تعریف کرد:
«دین» یک نهضت همه جانبه، براى اصلاح فکر و عقیده، و پرورش اصول عالى اخلاق انسانى، و حسن روابط افراد اجتماع، و حذف هرگونه تبعیض ناروا، در پرتو ایمان بخدا و احساس مسؤولیت درونى است.
با توجه به این تعریف علل نیاز ما به دین و تعلیمات دینى آشکار مى‌گردد؛ اما بگونه‌اى گسترده‌تر مى‌توان گفت علل نیاز ما به دین از چند نظر است:


۱ـ پشتوانه‌ای برای اصول اخلاق


مذهب پشتوانه‌اى براى اصول اخلاق انسانى همچون عدالت؛ امانت، درستکارى؛ برادرى؛ مساوات؛ حق‌شناسى، گذشت، فداکارى، کمک به نیازمندان؛ و دیگر صفات عالى انسان است؛ همان اصولى که بدون آنها نه تنها زندگى ما نظم و آرامش خود را از دست مى‌دهد بلکه به یک میدان جنگ تبدیل مى‌گردد، البتّه ممکن است این اصول اخلاقى و اجتماعى را بدون مذهب هم پیدا کرد ولى مسلّماً بدون «یک اعتقاد راسخ دینى» این مفاهیم نه تنها اصالت خود را از دست مى‌دهند، بلکه بصورت یک سلسله «تذکرات غیر لازم‌الاجرا» در می‌آیند، چه این‌که اصول اخلاقى منهاى مذهب مانند نصایح یک دوست صمیمى خواهد بود که در عمل به آن و عدم عمل به آن کاملاً مختاریم.
از طرفى این صفات ـ قبل از هر چیز ـ بر اساس یک سلسله کیفیات درون ذاتى و عقیده‌اى استوارند، و طبعاً از قلمرو و نفوذ قوانین معمولى بیرون هستند.
بنابراین ایمان به علم و قدرت لایزالى که از درون و بیرون انسان بطور یکسان آگاه است و بر آن نظارت مى‌کند، مى‌تواند ریشه‌ی نهال‌هاى اخلاقى را در درون جان انسان پرورش دهد، و افراد را بطور خود کار به«درستى»، «و انجام وظیفه» و هنگام لزوم «گذشت» و «فداکارى» و « ایثار» وادارد.
همان‌طوری که «ویل دورانت» فیلسوف و مورخ معروف در کتاب «لذّات فلسفه» می‌گوید: «بدون ضمانت مذهب اخلاق یک حسابگرى بیش نیست»، و بدون آن احساس تکلیف از میان مى‌رود.[1]


۲ـ تکیه‌گاه برای مبارزه با حوادث سخت زندگی


مذهب تکیه‌گاه مؤثرى براى مبارزه با حوادث سخت زندگى و پیشگیرى از واکنش‌هاى نامطلوب یأس و نومیدى است که به هنگام برخورد با مشکلات و بن بست‌هاى زندگى دست مى‌دهد.
یک فرد مذهبى با ایمان راسخ به خدا که مبدأ بى‌پایان علم و قدرت است؛ و با اتکاء و استمداد از لطف و یارى او، در برابر هیچ مشکلى خود را تنها و ضعیف و ناتوان نمى‌بیند، چرا تنها ببیند با این‌که تحت حمایت کسى قرار دارد که بر هر چیز قاهر و قادر است.
و با ایمان به این‌که هر بن بست و مشکلى با حمایت بى دریغى که او از بندگانش دارد حل شدنى است، هرگونه عوامل «یأس و نومیدى» را از خود دور مى‌سازد.
به همین دلیل کمتر موردى مى‌توان پیدا کرد که یک فرد مذهبى گرفتار عکس‌العمل‌هاى حاد یأس مانند «انتحار و خود کشى، هیجان‌هاى عصبى؛ بیمارى‌هاى روانى» که واکنش ناامیدى و احساس شکست قطعى هستند؛ شده باشد.
قرآن مجید مى‌گوید: بدانید دوستان خدا هرگز نمى‌ترسند و از هیچ چیز اندوهگین نمى‌گردند.[2]
امام صادق(ع) مى‌فرماید: یک آدم با ایمان هرگز خودکشى و انتحار نمى‌کند.
بنابراین «ایمان مذهبى» از یک سو «عامل تحرک و جنبش» و از سوى دیگر «عامل بازدارنده» در برابر اثرات منفى درگیرى‌ها و پیکارهاى انسان با حوادث سخت زندگى است.
«برتراند راسل» می‌گوید: «در آلمان پس از سقوط نازى‌ها خطر اغتشاش فکرى و ایدئولوژیکى بوجود آمد، ولى شکى نیست که مذهب یکى از بزرگترین عوامل بازگشت به ثبات در این کشور بوده است».[3]
«رفتار بشر که از اتکاى به دین برخوردار نیست دچار هرج و مرج اپیکورى خاصى مى‌شود، و حیاتى که پایه تسلى از ایمان و عقیده ندارد، همچون بارى سنگین و غیر قابل تحمل خواهد بود.»[4] و به این ترتیب زندگى بدون مذهب میدانى است براى اغتشاش فکرى و بارى است غیر قابل تحمل.


۳ـ مبارزه با خلاء ایدئولوژیکی


از آن‌جا که انسان نمى‌تواند«خلأ فکری» را برای مدتی طولانی تحمل کند اگر فضای فکر او با عقاید و تعلیمات صحیح پر نشود گرایش او به مکتب‌های غلط و ارزش‌های کاذب حتمی است، و در چنین حالتی هرگونه عقیده خرافی، و احیاناً ویرانگر می‌تواند فضای روح او را بدون برخورد با مانعی پر کند و برای همیشه رسوبات مزاحمی در اعماق مغز او باقی گذارد.
گرایش انسان به «بت پرستى، انسان پرستى، خرافات گوناگون؛ اعتقاد به تأثیر یک سلسله موهومات در سر نوشت خود» که حتى در حالات بعضى از دانشمندان جهان دیده مى‌شود، همه ناشى از همین «خلأ روحى» است، مذهب خلأ ایدئولوژیکى و فکرى انسان را به تعلیمات صحیح خود پر مى‌کند و از گرایش به بیهودگى‌ها و موهومات باز مى‌دارد.
بنابراین مذهب اگر بصورت صحیحى تفهیم گردد عامل مهمى براى مبارزه با خرافات است؛ و البتّه در غیر این صورت خود عاملى براى گسترش آن خواهد بود.


۴ـ کمک به پیشرفت علم و دانش


دین با تعلیمات صحیح و استوارش مى‌تواند عامل مؤثرى براى پیشرفت‌هاى علمى باشد، (دقت کنید) زیرا از یکسو: اساس دین بر آزادى اراده و این‌که هرکس در گرو عمل خویش است گذارده شده است.[5]
و از سوى دیگر: ایمان مذهبى مى‌گوید: نظام جهان هستى از علم و دانش بى‌پایانى سرچشمه گرفته، و بسان کتاب بسیار عظیمى است که با خامه‌ی دانشمندى - با دانشى بى‌پایان - نگاشته شده است، بنابراین هر صفحه بلکه هر خط و کلمه‌ی این کتاب بزرگ آفرینش محتوى حقیقت برجسته‌اى است، و در خورد هرگونه مطالعه و دقت.
این طرز جهان بینى کمک غیر قابل انکارى به تفکر و اندیشه مداوم و پى گیر در سازمان آفرینش، و در نتیجه کمک به پیشرفت علوم و دانش‌هاى انسانى مى‌کند.
به عکس اگر ما جهان را صرفاً مولود عوامل فاقد عقل و دانش - یعنى عوامل طبیعى - بدانیم و معتقد به مبدأ علم و دانش در جهان هستى نباشیم، چه دلیلى دارد که براى کشف اسرار آن تلاش و کوشش کنیم.
اصولاً جهانى که نتیجه‌ی فعالیت چنان دستگاهى باشد لزومى ندارد که حساب شده یا اسرارآمیز باشد.
ضربه‌ای که این نوع «جهان بینى» به پیشرفت علوم و دانش‌هاى انسان مى‌زند ناگفته روشن است، و این همان چیزى است که فیلسوف دانشمند معاصر «آلبرت اینشتاین» در گفتار معروفش درباره‌ی «علت» توجه متفکران و مکتشفان بزرگ به مذهب مى‌گوید:
«به سختى مى‌توان در میان مغزهاى متفکّر جهان کسى را یافت که داراى یک نوع احساس مذهبى مخصوص به خود نباشد، این مذهب با مذهب یک شخص عادى فرق دارد....
این مذهب به صورت «تحیرى شعف‌انگیز» از نظام عجیب و دقیق کاینات است که گاه‌گاه پرده از روى اسرارى بر مى‌دارد که در مقایسه با آن تمام تلاش‌ها و تفکرات منظم انسانى انعکاسى ضعیف و نا قابل بیش نیست.
این احساس چراغ راه کاوش‌ها و زندگى اوست، و در برابر افتخارات و پیروزى‌هایى که نصیب وى مى‌شود او را از بنده‌هاى گران «خودخواهى و تفاخر» بدور مى‌دارد».[6]
و در جاى دیگر اضافه مى‌کند:
«آیا چه الزام و اعتقادى از نظام جهان هستى و چه اشتیاق عجیبى «کپلر» و «نیوتن» را نیرو مى‌بخشید که سال‌ها در تنهایى و سکوت محض براى توضیح دادن و از پیچیدگى در آوردن جاذبه و نظام فلکى رنج ببرند؟!.......
آرى آن چیزى که به فداکاران و جانبازان قرون، على رغم شکست‌ها و ناکامى‌هاى ظاهرى، توان مى‌دهد که بار دیگر بر پاى خیزند و جهاد کنند همین احساس مذهبى مخصوص است».[7]
و بگفته دانشمند شیمیدان معاصر «آبر نتاى»[8]: «علوم براى تکمیل خود باید عقیده به خدا را جزو اصول مسلّم خود بشمارند».[9]
و به این ترتیب یک فرد مذهبى - با استفاده از تعلیمات صحیح مذهب ـ بیش از هرکس مى‌تواند به کاوش جهان هستى و کشف اسرار و قوانین آن بپردازد.


۵ـ مبارزه با تبعیضات


دین با هرگونه اختلافى که براساس اختلاف رنگ‌ها؛ نژادها؛ و طبقات اجتماعى باشد مبارزه مى‌کند؛ چه این‌که: مذهب همه انسان‌ها را بندگان خدا؛ و همه جا را کشور خدا، و همه را بطور یکسان مشمول لطف و محبّت او مى‌داند؛ و همه را یک واحد معرفى مى‌کند.
تعلیمات اسلام با صراحت مى‌گوید تنها امتیازى که مى‌تواند انسانى بر انسان دیگر داشته باشد امتیازى است که نه بر پایه خون و نژاد و زبان، و طبقات باشد بلکه امتیازى است که از درون ذات و روح و فکر انسان مى‌جوشد، امتیازى است که از تقوا و پرهیزکارى، پاکى و درستى؛ و دیگر صفات عالى انسان و درون ذاتى سرچشمه مى‌گیرد.
«اى مردم ما شما را از یک پدر و مادر آفریدیم (بنابراین خون و نژاد همه یکى است) و شما را به گروه‌ها و قبیله‌ها تقسیم کردیم تا یکدیگر را (با این تفاوت‌هاى جسمى) بشناسید (ولى اینها ملاک افتخار شما نیست) گرامى‌ترین شما آن کس است که پرهیز کارترین باشد»[10] و با این ترتیب نقش مذهب در جهانى که هنوز مسأله‌ی «رنگ و پوست» بدن تا چه رسد به مسأله‌ی طبقات در آن حل نشده کاملاً روشن مى‌گردد.
***
البتّه انکار نمى‌توان کرد که هرگونه تفکر و اعتقاد مذهبى نمى‌تواند سرچشمه‌ی این آثار باشد بلکه این تفکر و اعتقاد، همانند هرگونه نهضت فکرى دیگر، نیاز به رهبرى صحیح دارد؛ و در صورت عدم رهبرى صحیح «سر از خرافه پرستى؛ رهبانیت؛ فرار از زندگى مثبت؛ و گرایش‌هاى منفى نیمه عرفانى که نمونه آن هم اکنون بر اثر خستگى از زندگى ماشینى در غرب دیده مى‌شود. در مى‌آید»؛ و تنها در این حالت است که بر اثر عدم معرفى صحیح، مذهب به صورت یک عامل بازدارنده محسوب مى‌گردد نه پیشرو.
 

خودآزمایی


1- بطور خلاصه دین را تعریف کنید.
2- علل نیاز ما به دین را بیان کنید.
3- چگونه یک فرد مذهبی عوامل یأس و نومیدى را از خود دور مى‌سازد؟
 

پی‌نوشت‌ها


[1]. لذات فلسفه، صفحه‌ی 478.
[2]. سوره‌ی یونس، آیه‌ی ۶۲.
[3]. درک تاریخ، صفحه‌ی ۶۲.
[4]. تاریخ ویل دورانت، صفحه‌ی 111، جلد اوّل.
[5]. «کُلُ نَفْسِ بِمَا کَسَبَتْ رَهِینَةٌ؛ هرکس در گرو کار خود مى‌باشد» سوره‌ی مدثر آیه‌ی 38.
[6]. دنیایى که من مى‌بینم، صفحه‌ی 60.
[7]. دنیایى که من مى‌بینم، صفحه‌ی ۵۹.
[8]. Abernethy.
[9]. اثبات وجود خدا، صفحه‌ی ۹۶.
[10]. سوره‌ی حجرات، آیه‌ی ۱۳.

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله العظمی ناصر مکارم شیرازی 
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: