کد مطلب: ۴۴۸۰
تعداد بازدید: ۱۰۹۹
تاریخ انتشار : ۰۷ فروردين ۱۴۰۰ - ۱۰:۰۰
گفتمان مهدویت | ۵
مواضع شیعه همیشه بر اساس حفظ مصالح اسلام و بقای دین و نفی مشروعیّت حکومت‌های ستمگر و غاصب بوده است و همواره تلاش کرده است که یک حکومت مقتدر اسلامی بر پایه ولایت شرعیه ایجاد نماید.

بخش اوّل: تشیّع | ۵


 
۶) موضع شیعه در برابر زمامداران غاصب


موضع گیری شیعه در برابر زمام داران چگونه و بر چه مبنایی بوده است؟
پاسخ:
مواضع شیعه همیشه بر اساس حفظ مصالح اسلام و بقای دین و نفی مشروعیّت حکومت‌های ستمگر و غاصب بوده است و همواره تلاش کرده است که یک حکومت مقتدر اسلامی بر پایه ولایت شرعیه ایجاد نماید.
شیعه در تبیین مفاهیم شریعت تنها تابع نصوص کتاب و سنّت است و با دیگران برطبق دستور قرآن که می‌فرماید:
﴿وَ جَادِلْهُم بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ﴾؛[1]
«و با آنها به روشی که نیکوتر است، استدلال و مناظره کنن».
یا به شیوه‌ی گفتگو و مناظره نیکو و در مواقعی هم بر اساس اصل تقیّه که در شرائط خاصّی در هر زمان و مکان کم‌وبیش ضرورت پیدا می‌کند رفتار می‌کند تا بتواند دیگران را به اسلام راستین و مفاهیم واقعی شریعت هدایت نماید و جامعه را از تحت سیطره‌ی زمامداران غاصب و ستمگر و کارگزاران بی‌رحم آنها خارج سازد.
از اینجا است که می‌بینیم شیعه در طول تاریخ پیوسته قیام‌هایی علیه قدرت‌های مسلّط داشته است.
شیعه معتقد به امامت کسانی است که بارها از طرف پیامبر (ص) به نام و عصمت آنها تصریح شده است[2] و شیعه در جهت‌گیری‌ها همیشه بر اساس تعلیمات اسلام و سیره شخص رسول اکرم (ص) عمل می‌کند و در صورت فراهم نبودن شرایط لازم مثل بخشی از دوره‌ی زندگی امیرالمؤمنین (ع) سکوت و کناره‌گیری ظاهری را بر قیام ترجیح می‌دهد، یا مثل حضرت مجتبی (ع) رفتار می‌کند تا اسلام را از خطر فروپاشیدگی نجات دهد.
امّا واقعه کربلا و امتناع سیدالشهدا (ع) از بیعت با یزید یک قیامی بود که نه پیش از آن چنین حرکتی سابقه داشت و نه بعد از این نظیر آن دیده خواهد شد.
آن حرکت برای مسلمانان یک الگو و برنامه راهگشای مبارزاتی است.
اگرچه آن قیام به‌ظاهر سرکوب و مغلوب شد ولی در واقع یک قیام پیروزی بود چرا که اسلام راستین را زنده کرد و عوامل یأس و ناامیدی را از چهره‌ی شیعیان برطرف نمود و سبب ثبات فکری و قوّت روحی آنها گشت و پس از آن هم در بین شیعیان نهضت و یا قیامی که سرکوب شده و امیدها را به یأس مبدل نموده باشد واقع نشد و پیشوایان معصوم شیعه برحسب روایات و به‌واسطه‌ی علم امامت که از آن برخوردار بودند می‌دانستند اعتقاد و ایمان به اهل بیت (ع) را در دل‌های مردم باید گسترش داد تا از طریق ارتقای آگاهی آنها و تربیت نیروهای توانمند در عرصه‌های علمی و سیاسی و فرهنگی زمامداران غاصب را از معارضه با آنها بازدارند، به این ترتیب زمینه حاکمیت دیدگاه‌های اصیل اسلامی را فراهم سازند.


۷) تهمت غلوّ به شیعه


برخی از نویسندگان، فرقه‌هایی از غلات را، در ردیف شیعه قرار می‌دهند و چه بسا شیعه را به غلوّ متّهم می‌سازند و ما می‌دانیم این یک تهمت است که در زمان ما هم این کار از طرف وهّابی‌ها بیشتر از راه چاپ و نشر رساله‌هایی در بین ناآگاهان به معارف شیعه دامن زده می‌شود، اگر ممکن است در این باره هم کمی توضیح دهید؟
پاسخ:
مسئله عقاید غلوّآمیز در بین امم گذشته هم سابقه بیشتری دارد و در قرآن مجید در مورد یهود و نصاری می‌فرماید:
﴿وَقَالَتِ الْیَهُودُ عُزَیْرٌ ابْنُ اللهِ وَقَالَتْ النَّصَارَی الْمَسِیحُ ابْنُ اللهِ﴾؛[3]
«یهود گفتند: عُزیر پسر خدا است! و نصاری گفتند: مسیح پسر خدا است!»
در میان مسلمانان هم این بیماری همان‌گونه که حدیث:
«لَتَسْلُکُنَّ سُبُلَ مَنْ کَانَ قَبْلَکُمْ حَذْوَا النَّعْلِ بِالنَّعْلِ وَالقُذَّةِ بالقُذَّةِ حَتَّی لَوْأَنَّ أَحَدَهُمْ دَخَلَ حُجْرَ ضَبٍّ لَدَخَلْتُمُوهُ»؛[4]
«هر آینه راه‌هایی را خواهید پیمود که پیشینیان پیمودند، پا به پا و گوش تا گوش، حتّی اگر یکی از آنها در سوراخ سوسماری وارد شده باشد شما هم در آن وارد خواهید شد».
به آن دلالت دارد به صورت‌های مختلف پیدا می‌شود که از آن جمله است وضعی که نسبت به امیرالمؤمنین (ع) پیش آمد.
گروهی قائل به الوهیت و خدایی او شدند و آن حضرت را درضمن اشعار خود به‌عنوان خدای خود مدح کردند، مثلاً گفتند:
أَنْتَ خَالِقُ الْخَلَایِقِ مَنْ / زَعْزَعَ أَرْکَانَ خَیْبَرَ جذما
قَدْ رَضِینَا بِهِ إِمَامَاً وَمَولَی / وَسَجَدْنَا لَهُ إِلَهاً وَرَبّاً[5]
برخی از باب مبالغه و اغراق‌گویی - نه اینکه واقعاً آن حضرت را خدای خود بدانند - این سخنان و اشعار را گفته‌اند، به‌علاوه از خود آن حضرت هم روایت شده است که فرمود:
«هَلَکَ فِیَّ رَجُلَانِ، مُحِبٌّ غَالٍ وَمُبْغِضٌ قَالٍ»؛[6]
«دو گروه درباره‌ی من تباه شدند، دوستی که در دوستیش زیاده‌روی کند، و دشمنی که مقام و منزلت مرا منکر شود».
به‌هرحال افرادی در طول تاریخ بوده و هستند که عقاید غلوّآمیز دارند، اگرچه همه آنها در این حدّ نباشد که کسی را تا مرتبه‌ی خدایی بالا ببرند، در هر حال همه این امور به نوعی انحراف از اسلام و دیدگاه‌های صحیح تشیّع است. این‌گونه از عقاید بیشتر در میان صوفیه که اکثر از اهل‌سنّت به‌حساب می‌آیند پیدا شده است.، اموری چون حلول و اتّحاد، و... اغلب در کلمات آنها به چشم می‌خورد.
خوشبختانه مسئله تصوف در بین شیعه به برکت هدایت ائمّه (ع) نه تنها در حدّی که در میان اهل‌سنّت رونق داشت شیوع پیدا نکرد، بلکه از طرف ائمّه (ع) و پیروان آنها و علمای بزرگ مطرود و محکوم هم شد.
پس نسبت دادن این امور به شیعه یک تهمت است، عقاید شیعه در هریک از زمینه‌های توحید، نبوّت، امامت، معاد و سایر امور از این‌گونه مطالب غلوّآمیز و انحرافی خالی است، چون ائمّه (ع) به‌عنوان حافظان دین الهی در طول دو قرن و نیم چنان عمل کردند که راه نفوذ برای عقاید شرک‌آمیز بسته شد و حدود و ثغور مبانی فکری و اعتقادی شیعه از هر جهت معلوم و مشخّص گردید و بعدها علما هم از راه تدوین و تألیف کتاب‌های اعتقادی مثل اعتقادات مجلسی همه این عقاید را به‌طور مشخّص توضیح دادند.
البتّه بعدها عدّه معدودی به‌عنوان صوفی و اهل خانقاه در میان شیعه پیدا شدند که تحت عنوان ولایت و ارادت به امیرالمؤمنین علی (ع) عقایدی غلوّآمیز را مطرح کردند که در هر مورد به همّت علمای آگاه پاسخ‌های مناسب به آنها داده شد. در نتیجه نتوانستند زیاد مقاومت نمایند.
شیعه احدی را در صفات جلالیه و جمالیه با خدا شریک نمی‌داند. پیامبر و ائمّه (ع) را مخلوق و عبد خدا می‌شناسد که در هر جهت آنها محتاج خدایند، تنها خدا را غنیّ بالذّات می‌دانند.
البتّه اوصاف و فضایل و مقامات عالیه و درجات کمالیه‌ای که شیعه برای این بزرگواران برحسب آیات و روایات معتبر ذکر می‌کند و مثلاً آنها را حجّت، امام، ولیّ امر و صاحب معجزات و کرامات می‌داند، از هیچ‌یک از آن اوصاف بوی غلوّ و شرک استشمام نمی‌شود و همه حاکی از کمال و اوج مرتبه عبودیت و میزان تسلیم آنها در برابر دستورات خداوند متعال است.
خلاصه اصل امامت از اصول اصیل اسلام است که از آیات قرآن مجید و احادیث فراوانی که از شخص پیامبر (ص) روایت شده استفاده می‌شود و گذشت زمان و شکست‌ها و فتح‌ها در توسعه و تکامل آن هیچ نقش و اثری نداشته است.
به‌علاوه اعتقاد به این اصل مستلزم هیچ‌گونه غلوّی نیست و تمام اوصافی که برحسب احادیث برای امام ثابت است، منافاتی با این ندارد که امام بنده خدا است و مانند پیامبر به خدا محتاج است.
«وَلَا یَمْلِکُ لِنَفْسِهِ نَفْعاً وَلَا ضَرّاً»؛[7]
«و توانایی سود و زیان خود را ندارد».
و حتّی امام پیامبر هم نیست یعنی به او شریعت و احکام شرع وحی نمی‌شود - هرچند محدّث است یعنی ملائکه با او سخن می‌گویند - ولی ارتباط او با ملائکه مثل ارتباط نبیّ با فرشته وحی که احکام الهی را به پیامبر می‌رساند نیست - چون اصول همه احکام قبلاً بیان شده و رسالت و پیامبری با رحلت رسول (ص) ختم شده است.
در امام‌شناسی مهم این است که فرد امامانی را که از جانب خدا به‌وسیله‌ی پیامبر (ص) معرّفی و به امامت منصوب شده‌اند بشناسد و آنها را مثل پیامبر (ص) دارای ریاست عامّ و ولایت مطلق بر کلیه امور دین و دنیا بداند و غیر از نبوّت سایر صفات پیامبر را مثل علم و عصمت و... را برای آنها هم ثابت بداند و خلاصه ائمّه (ع) را قائم‌مقام به حقّ آن حضرت در امور دین و دنیا بشناسد.
ازنظر صاحبات تفکر مادّی و کسانی که به عالم غیب ایمان ندارند، اعتقاد به عالم غیب و ادیان الهی و اوصافی که مؤمنان به پیامبران و اولیای خدا نسبت می‌دهند همه غلوّآمیز است. چون مؤمنان در حقّ آنها به صفات و اعمال و خصاصی عقیده دارند که شخص مادّی از درک آنها عاجز است؛ لذا آنها را غلوّ اهل ایمان در حقّ انبیا و اولیا به‌حساب می‌آورد.
به‌عنوان مثال از نظر مادّیها، معجزات ابراهیم و موسی و عیسی (ع) که مؤمنان به آن معتقدند، همه نوعی غلوّ است، در حالی که هیچ‌گونه غلوّی در این عقاید نیست. اینها همه یک سلسله واقعیت‌هایی هستند که منزلت والای صاحبان آنها را نشان می‌دهد، غلوّ این است که پیامبر یا امام را با خدا شریک بدانیم یا خدا را با آنها متّحد بشماریم و... .


۸) ارتباط شیعه با معتزله


علّت تقسیم اصول دین به پنج اصل چیست؟ و آیا ارتباط شیعه با معتزله در آن نقشی داشته است یا نه؟
شیعه در مسائل اسلامی و مذهبی با همه فرقه‌ها گفتگو و مناظره داشته است که در کتاب‌های احتجاج و کلام به آنها اشاره شده است، ولی در هیچ‌یک از مسائل اعتقادی تحت‌تأثیر آنها قرار نگرفته است، همان‌گونه که بارها اشاره کرده‌ایم تفکر شیعی یک تفکر اصیل اسلامی است، ولی سائر فرقه‌ها نوظهورند.
عقاید شیعه منحصر در این پنج اصل نیست، بلکه شامل مسائل زیاد دیگری هم می‌شود، البتّه به یک بیان می‌توان عقاید اسلامی و مذهبی را در توحید و نبوّت و معاد یا در توحید و نبوّت خلاصه کرد، زیرا سایر عقائد از امامت و معاد و غیر آنها جزء اموری هستند که پیغمبر (ص) به آن دعوت کرده و از آنها خبر داده است و برحسب اخبار ایمان به نبوّت، ایمان به تمام آن چه نبیّ از آن خبر داده است.
«اَلْإِیمَانُ بِالنُّبُوَّةِ إِیمَانٌ بِکُلِّ مَا أَنْبَأَ عَنْهُ النَّبِیُّ»؛
«اعتقاد به نبوّت برابر است با ایمان به آنچه که پیامبر از آن خبر داده است».
بنابراین، این پنج اصل: توحید، عدل، نبوّت، امامت و معاد، ازجمله عقایدی است که هر مسلمانی باید به آن معتقد باشد، عقل و شرع هم آن را تأیید می‌کند و خلاصه‌کردن عقاید در این پنج اصل بدان جهت است که شیعه مسئله عدل خدا و امامت را هم در ردیف سایر اصول اعتقادی مهم می‌داند ولی اهل‌سنّت - فرقه اشعری - به آن معتقد نیستند.
شیعه عقاید اسلامی را به‌طور مستقیم از قرآن مجید و از روایات پیامبر و ائمّه (ع) اخذ کرده است و در هیچ‌یک از آنها تحت‌تأثیر معتزله نبوده است چرا که مذهب اعتزال بعدها به وجود آمده است.
اگر می‌بینیم در بعضی مسائل مذهب اعتزال با شیعه نظر یکسان دارد، صحیح آن است که بگوییم: آنها با واسطه یا بی‌واسطه این مطالب را از امامان شیعه اخذ کرده‌اند و مَثل: «اَلْجَبْرُ وَالتَّشْبِیهُ اُمَوِیَّانِ وَالْعَدْلُ وَالتَّوْحِیدُ عَلَوِیَّانِ» که معروف است،. این ادّعای ما را تأیید می‌کند.
با وجود این بعضی از نویسندگان که از مذهب شیعه و سوابق آن بی‌اطّلاع بوده‌اند و مذاهب معتزله و اشاعره را مورد بررسی و کاوش قرار داده‌اند، چون علمای شیعه ازجمله سید مرتضی را در بعضی از عقاید با اشاعره مخالف دیده‌اند، گمان کرده‌اند که آنها معتزلی هستند.
 

خودآزمایی


1- موضع گیری شیعه در برابر زمام داران چگونه و بر چه مبنایی بوده است؟
2- به چه دلیل قیام واقعه کربلا و قیام سیدالشهدا (ع) پیروزی بود؟
3- چرا عقاید شیعه در هریک از زمینه‌های توحید، نبوّت، امامت، معاد و سایر امور از مطالب غلوّآمیز و انحرافی خالی است؟
 

پی‌نوشت‌ها


1. نحل، ۱۲۵.
2. احمد بن حنبل، مسند، ج۳، ص۵۹؛ ترمذی، سنن، ج۵، ص۳۲۸-۳۲۹؛ طبرانی، المعجم‌الکبیر، ج۳، ص ۶۵-۶۷؛ ابن‌حجر هیتمی، الصواعق‌المحرقه، ص۲۰، ۱۸۹، ۲۲۸؛ ر.ک: صافی گلپایگانی، صراط مستقیم؛ همو، منتخب‌الاثر، ج۱، ص۱۰۱-۳۱۲ (باب ۲).
3. توبه، ۳۰.
4. ر.ک: مغربی، دعائم‌الاسلام، ج۱، ص۱؛ مجلسی، بحارالانوار، ج۲۱، ص ۲۵۷.
5. تو آفریدگار آفریده‌ها هستی، کسی که پایه‌های محکم قلعه خیبر را به لرزه درآورد و از جا کند. ما خشنودیم به او که پیشوا و آقای ماست و به‌عنوان اینکه او که خدا و پروردگار ماست به او سجده کردیم.
6. نهج‌البلاغه، حکمت ۱۱۷ (ج۴، ص۲۸).
7. مجلسی، بحارالانوار، ج۲۱، ص۳۲۰؛ ج۸۳، ص۸۲.

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
حضرت آیت الله العظمی لطف الله صافی گلپایگانی
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: