بخش دوّم: امامت| ۳
۱۳) تعداد امامان شیعه
چنانکه میدانیم فرقه حقّه امامیّه اثنیعشریه را از آن جهت اثنیعشریه مینامند که پیروان آنها معتقدند بعد از پیغمبر(ص) جانشینان آن حضرت دوازده نفرند و در میان تمام امّت اینها یگانه گروهی هستند که این عقیده را دارند لذا احادیث ائمّه اثنیعشر که شیعه و سنّی هر دو آنها را روایت کردهاند – و صدور آنها از پیغمبر(ص) غیرقابل انکار است - در بین مسلمانان فقط بر فرقه شیعه اثنیعشریه صدق میکند و طبعاً فرقه حقّه منحصر در این گروه است با این همه گفته میشود که از بعضی احادیث - که از جمله در کتاب سلیم وارد شده است - ممکن است این برداشت بشود که عدد امامان سیزده نفر است و این رأی به ابیسهل نوبختی هم نسبت داده شده است. اگر چنانکه گفته شده روایتی با این مضمون وجود داشته باشد (یا اینکه خود نوبختی این رأی را داشته که البتّه بعید به نظر میرسد) این چگونه قابل توجیه و تصحیح است؟
پاسخ:
ما دربارهی حدیث یا احادیثی که دلالت کنند بر اینکه تعداد ائمّه(ع) سیزده نفرند در رساله جلاءالبصر لمن یتولی الائمة الاثنیعشر توضییح کافی دادهایم و در آنجا روشن کردهایم که حدیثی به این معنا وجود خارجی ندارد؛ علاوه بر آن اگر چنین حدیثی باشد هم، چون خبر واحد است و به خبر واحد در اصول دین و عقاید و اموری که تحصیل یقین در آنها شرط است اعتماد نمیشود.
در چنین موردی تنها به دلیل عقلی محکم یا به حدیث متواتر و قطعیالصدور از معصوم میشود اعتماد کرد.
از طرف دیگر احادیث متواتر و بالاتر از تواتر دلالت دارند که عدد ائمّه دوازده نفر است.[1] در چنین موردی اگر یک خبر غیرقطعی در برابر اینهمه احادیث پیدا شد، آن، چه اعتباری میتواند داشته باشد و چگونه شخص محقّق به آن میتواند اعتماد کند؟ بهعلاوه تنها در اخبار مسند احمد به سی و چند طریق از پیامبر اکرم (ص) روایت شده که تعداد ائمّه (ع) دوازده نفر است[2] و در صحیح مسلم این مطلب از هشت طریق نقل شده است[3] و همینطور در سایر جوامع و صحاح و سنن و کتابهای دیگر اهلسنّت بارها به این موضوع اشاره شده است.
در کتابهای شیعه هم به دوازده نفر بودن امامان، با صدها طریق روایت وجود دارد که همه آنها را افراد معروف و شناخته شدهای از صحابه و مشاهیر تابعین، حتّی دو قرن قبل از تولّد امام دوازدهم حضرت مهدی(ع) نقل نمودهاند که در حقیقت این یک نوع پیشگویی و خبر از آینده هم محسوب میشود.
بااینهمه گفته شد که از «سلیم بن قیس» خبری نقل شده است که پیامبر(ص) به امیرالمؤمنین(ع) فرمود: تو و دوازده نفر از نسل تو امامان بر حقّ هستند.
حقیقت این است که در نسخه موجود و در نسخههای معتبری که پیش از عصر ما در اختیار علما بوده است، این روایت نبوده است و بهعلاوه اخبار بسیاری هم در همین کتاب «سلیم بن قیس» هست که امامان و اسامی آنها را بهصراحت دوازده نفر ذکر میکنند و اسامی آن دوازده نفر را از امیرالمؤمنین(ع) تا حضرت مهدی(ع) به همان ترتیبی که شیعه امامیّه قائلند بیان کرده است.
این کتاب که در قرن اوّل هجری نوشته شده است مورد اعتماد است و مجموعه مطالب آن حقّانیت مذهب امامیّه را بهوضوح ثابت مینماید، زیرا در آن خبر از امامت امامانی داده میشود که هنوز در آن زمان متولّد نشده بودند. به صحّت این کتاب قرائن و امارات محکمی دلالت دارد.
حال اگر فرض کنیم که چنین خبری در آن باشد باتوجه به احادیث دیگر کتاب، آن روایت قابل تفسیر است یعنی مقصود از آن روایت هم اشاره به عدد امامان بوده و هم این که آنها از نسل علی(ع) هستند و چون بیشتر آنها - یازده نفر از دوازده نفر - از اولاد آن حضرت هستند لذا به این تعبیر - که به احتمال قوی کامل هم نقل نشده - بیان شده است.
این رأی مخالف روایات اثنیعشر را ابنندیم به ابیسهل نوبختی هم نسبت میدهد که درست به نظر نمیرسد، چون ابوسهل نوبختی کسی نیست که چنان رأیی را که هیچ دلیل قابل اعتنایی ندارد اظهار کند و در کتب تراجم و رجال شیعه که خاندان نوبختی را بهتفصیل معرّفی کردهاند در بررسی شرح حال ابوسهل و دیگران چنین نظری را از او نقل نکردهاند و همه مذهب و عقیده و عمل او را ستودهاند، به نظر میرسد این ها از همان سلسله اشتباهاتی است که در کتابهای تراجم و فِرَق رخ میدهد و مؤلّفان آنها به مسامحه از آن گذشتهاند.
اِسناد دادن این نسبتهای بیپایه به اشخاص شناخته شده، نتیجهای جز به اشتباه انداختن افراد بیاطّلاع یا کماطّلاع در پی ندارد.
درهرحال مسئله مهدویّت و غیبت و سایر امور مختصّ به امام دوازدهم(ع) از صدر اسلام مطرح بوده است. برحسب آنچه در همین تورات و انجیلهای رایج هست، سابقه این باور در ادیان الهی قبل از اسلام و کتب عهد عتیق و جدید هم ریشه دارد.[4]
۱۴) اصالت عقل یا سمع در تشخیص امام (ع)
در مسئله امامت از بین عقل و نقل کدام مقدّم است؟ بهعبارت دیگر مسائل مربوط به بحث امامت بیشتر با دلائل عقلی قابل اثبات است یا با دلائل نقلی؟
پاسخ:
چنانکه از خود سؤال نیز استفاده میشود مسائل دو نوع هستند یک قسمت از آنها مسائلی است که از طریق عقل شناسایی میشوند و بهوسیلهی اعمال روشهای منطقی و دلائل عقلی اثبات و مورد قبول واقع میشوند مانند اصل اثبات وجود خدا و صفات ذاتیه کمالیه او و لزوم نبوّت یعنی اثبات نبوّت عامّه و بخش دیگر مسائلی است که منحصراً ازطریق نقل اثبات میشود یعنی راه دیگر برای اثبات آنها غیر از وحی و اخبار مخبر صادق، یعنی پیغمبر ثابتالنبوّه یا امام ثابتالامامه نیست. البتّه در چنین صورتی دلایل نقلی ارشاد به دلائل عقلی میکنند.
شخص کاوشگر باید به این جهت مسائل کاملاً توجه کند و ببیند کدام بحث را از طریق عقل و کدامیک را تنها ازطریق نقل و یا از دو شیوه عقل و نقل میتوان اثبات کرد و در هر مورد ازطریق و شیوه خاصّ خود آن مسئله وارد شود تا به نتیجه مناسب برسد وگرنه اگر بخواهد در مسئله نقلی صرف، ازطریق عقل وارد شود طبیعی است که به نتیجه نخواهد رسید.
ممکن است برخی این پرسش را مطرح کنند که در مسئله امامت اصالت عقل بر اصالت نقل ارجحیت دارد یا خیر؟
پاسخش این است که در مسئله امامت مثل مسئله نبوّت و شرایط نبیّ اثبات اصل امامت عامّه یعنی اثبات اصل «نیاز به وجود امام» و شرایط امام با عقل ثابت میشود. البتّه اگر مسئله امامت از مسائلی بود که خارج از محدودهی فهم عقل بود و عقل بهطور مستقلّ آن را درک نمیکرد فقط با دلایلی نقلی یعنی ارشاد نبیّ اثبات میشد، زیرا اتکا و استناد به دلیل نقلی در مورد اصل امامت بهخلاف اصل نبوّت مستلزم دور نمیباشد ولی در مسئله نبوّت مستلزم دور است.
بنابراین میتوان دلایل نقلی امامت را هم مثل دلائل نقلی اصل نبوّت ارشاد به حکم عقل دانست. مسائلی چون شرط عصمت و چگونگی نصب امام و اینکه این کار به مردم واگذار نشده است یک اصل عقلی است و دلایل نقلی موجود مؤیّد این حکم عقلاند.
بدیهی است با گروههایی چون اشاعره که به حسن و قبح عقلی معتقد نیستند، فقط از راه همان دلائل نقلی بحث میشود. بعضی از آثار و فواید وجود امام و امتیازات او فقط با دلیل نقلی قابل اثبات است همانگونه که این آثار و خواص برای پیامبر نیز از راه دلیل نقلی اثبات میشود.
در مسئله امامت خاصّه نیز - مثل نبوّت خاصّه که تصریح پیامبر پیشین دلیل بر نبوّت پیامبر بعدی است - تصریح پیامبر بر امامت امام و همچنین تصریح امام سابق بر امامت امام بعدی، دلیل بر امامت اوست. با این تفاوت که اصل در اثبات نبوّت راه معجزه است؛ زیرا راه اصلی اثبات نبوّت اوّلین نبیّ منحصر در معجزه است و این تنها دلیل قابل اعتماد در دعوی نبوّت است. هر چند انبیا بعد از او نبوّتشان هم از طریق تصریح نبیّ قبلی و هم از طریق معجزه قابل اثبات است و سنّت الهی هم بر این جاری شده که پیامبران را با معجزه مبعوث فرماید! چون اثبات نبوّت از طریق معجزه برای همگان قابل درک است.
ولی طریق تصریح پیامبر سابق فقط حجّت بر مؤمنین به آن پیامبر سابق میباشد، به این خاطر است که میگوییم راه اثبات از طریق معجزه یک راه عمومی است که برای همه حجّت است، معذلک اثبات صدور معجزه از نبیّ برای فردی که غایب از زمان و مکان صدور معجزه است منحصر در راه نقل است. البتّه فقط قرآن مجید یگانه معجزهای است که اثبات آن نیاز به دلیل نقلی هم ندارد، چون باقی است. چنانکه تصریح خود قرآن به عدم امکان آوردن مثل قرآن[5] بر معجزه بودن آن در همه زمانها دلالت دارد.
در مسئله امامت، امامت اوّلین امام فقط با تصریح پیامبر (ص) اثبات میشود و چون در باب امامت عامّه، اثبات شده است که امامت امام به تعیین نبیّ از جانب خداوند است، معجزهای که از امام ظاهر میشود همانگونه که بهطور مستقلّ دلیل بر صدق دعوای امامت است، دلیل بر نصّ نبیّ هم هست - اگر چنین نصّی و تصریحی از پیامبر (ص) در دسترس نباشد، تمسّک به دلایل عقلی بر مسئله امامت خاصّه برای اثبات وجود نصّ است.
مثل اینکه گفته شود بر پیامبر واجب است - با اینکه خداوند حکیم برطبق حکمت پیامبر را مأمور به تنصیص بر امامت نموده - امام بعد از خود را معیّن و معرّفی کند، هرچند نصّ او از دسترس ما خارج شده یا اجمال پیدا کرده باشد یا در دلالت آن شبهه شود. چون ادّعای نصّ در حقّ احدی جز یک شخص معیّن - حضرت علی بن ابیطالب (ع) - نشده است، پس عقلاً فرد تعیین شده از جانب خدا و رسول غیر از حضرت علی بن ابیطالب (ع) نخواهد بود.
یا گفته میشود چون شرط امام - که منصوب از جانب خدا و پیامبر برای زعامت در امور دین و دنیای بشر است - عصمت است و در حقّ احدی غیر از حضرت علی بن ابیطالب (ع) هم ادّعای عصمت نشده است، بنابر این عقلاً حضرت علی بن ابیطالب (ع) امام منصوب و معصوم است.
همچنین در مورد امامت امام دوازدهم گفته میشود که بر حسب ادلّهی نقلی زمین بدون امام و حجّت خدا - یا ظاهر یا غایب - نخواهد بود و نباید در این مدّت طولانی بیش از هزار سال سلسلهی امامت منقطع شود و چون برای غیر آن حضرت یا ادّعای امامت نشده است یا اگر ادّعا شده، بطلان آن ثابت شده است پس غیر آن حضرت که غایب هستند شخص دیگری امام نمیباشد و ایشان امام هستند؛ اگر وی امام نباشد ایرادهای دیگری که در مسئله امامت عامّه بحثش گذشت دوباره مطرح میشود.
درحالیکه جایی برای طرح آنها نیست، چون نتیجه آن حرفها به اموری چون صدور فعل قبیح از خداوند حکیم و... منجرّ میشود که ذات خداوند از اینگونه امور پاک و منزّه است.
خودآزمایی
1- از بعضی احادیث - که از جمله در کتاب سلیم وارد شده است - ممکن است این برداشت بشود که عدد امامان سیزده نفر است. آیا این برداشت درست است؟ توضیح دهید.
2- در مسئله امامت اصالت عقل بر اصالت نقل ارجحیت دارد یا خیر؟ شرح دهید.
3- در مسئله امامت، امامت امامان چگونه اثبات میشود؟
پینوشتها
1. ر.ک: صافی گلپایگانی، منتخبالاثر، ج۱، ص۱۰۱-۳۱۲ (باب ۲).
2. احمد بن حنبل، مسند، ج۵، ص۸۶-۱۰۸.
3. مسلم نیشابوری، صحیح، ج۶، ص۲-۴.
4. ر.ک: اصالت مهدویت، تألیف نگارنده.
5. بقره، ۲۳.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
حضرت آیت الله العظمی لطف الله صافی گلپایگانی