بخش سوّم: مهدویّت| ۲
۱۸) تأثیر عوامل اجتماعی و اقتصادی و سیاسی در تفکرات دینی
عوامل اجتماعی و اقتصادی و سیاسی در تفکرات و عقاید دینی و اعتقاد به ظهور مهدی چه اثری داشته است؟
پاسخ:
از دیدگاه جهانبینی الحادی همه امور و حوادث را باید به علل تاریخی و مادّی نسبت داد، امّا از دیدگاه جهانبینی دینی از بین تفکرات گوناگون و عقاید مختلف، آنچه اصیل و حقّ است، منبع آن وحی و دعوت انبیا و درک فطری خود بشر است که از آن تعبیر به هدایت عقل و فطرت و وحی و نبوّت میشود.
ازنظر این دیدگاه همه راههای انحرافی و افکار مضرّ، معلول علل مادّی و تاریخی و اغراض شخصی و نقص فرهنگ اجتماعی و تربیتی است و عقائد دینی مأخوذ از وحی و نبوّت، همه اصیل و واقعی هستند و زمینهای در فطرت بشر دارند. تاریخ و گذشت زمان و علم بشر و علل مادّی، آنها را به وجود نمیآورد. بلکه منشأ اعتقاد به اموری چون مبدأ رسالت انبیا و امامت ائمّه (ع) و همه عقاید حقّه عقل و فطرت انسانی و وحی عن الله است.
بر این اساس حتّی در پیدایش اعتقاد به ظهور مهدی منجی(ع) هیچ عامل اجتماعی یا اقتصادی یا سیاسی مؤثّر نبوده و نیست. منشأ و مأخذ آن اخبار انبیا و صحف آسمانی و رهنمودها و اخبار و سخنان شخص حضرت خاتمالانبیاء(ص) و حضرت امیرالمؤمنین و سایر ائمّه(ع) است.
گرچه دعاوی دروغین در مورد مهدویّت بر اساس مقامپرستی و غرضهای سیاسی بوده است. معذلک از تحلیل و شناختن ریشه اصلی بروز این دعاوی و ظهور مدّعیان دروغین به این واقعیت هم میرسیم که یک حقیقت مسلّمی در کار بوده که این دعاوی و تحریفات در اطراف آن پیدا شده و دستاویز اشخاصی قرار گرفته است.
چنانکه در اصل اعتقاد به خدا و وحی و نبوّت میبینیم که یک واقعیتهایی وجود دارد و زمینه قبول آنها هم در دل مردم موجود است که افرادی فرصتطلب از این امر سوءاستفاده کرده در طول تاریخ ادّعای خدایی یا پیامبری کردهاند.
و مسئله مهدی(ع) نیز - چون از طرف خود پیامبر(ص) مطرح شده و صحابه از آن حضرت شنیده و بازگو کردهاند - یک واقعیتی است که مورد قبول همه بوده است.
به همین خاطر مورد سوءاستفاده قرار گرفته است و افرادی آن را برای اغراض مختلف - که در اغلب سیاسی بوده است - دستاویز قرار دادهاند.
اگر مسئله مهدویّت واقعیت نداشت، افرادی این همه در اطراف آن دست به تحریف نمیزدند، پس این سوءاستفادهها، خود این مطلب را ثابت میکنند که این مسئله بهعنوان یک واقعیت مورد پذیرش همه بوده است.
حوادث ممکن است بشر را به حقایق راهنمایی کند، همانطور که حضرت ابراهیم (ع) آن موحّد بزرگ، با استفاده از حوادث، خداشناسی را به مردم آموخت.
آن حضرت چون شب شد ستارهای را دید، اوّل گفت: این است پروردگار من، ولی چون ستاره غروب کرد گفت:
﴿لَا اُحِبُّ الْآفِلِینَ﴾؛[1]
«غروب کنندگان را دوست ندارم!».
با استفاده از این حادثهی طلوع و غروب ستاره، حضرت ابراهیم (ع) مردم را تعلیم میدادند به اینکه ستاره نمیتواند خدا باشد. پس از آن ماه طلوع و غروب میکند و از این حادثه نیز نتیجه میگیرد که ماه هم خدا نمیتواند باشد.[2] سپس آفتاب طلوع و غروب میکند و از آن هم به همان ترتیب نتیجه میگیرد.[3]
بدین وسیله از همه عقاید شرکآلود بیزاری میجوید و مردم را به خالق جهانیان راهنمایی میکند.[4]
پس حوادث میتوانند انسان را به حقایق برسانند، امّا حقایق اعتقادی را نمیتوان معلول حوادث دانست.
بلی این را میتوان گفت که: گذشت زمان موجب تقویت اعتقاد مردم به آل علی (ع) و رسوخ تفکر شیعی در دلهای آنها شد. امّا اگر کسی بگوید تشیّع و غیبت امام (ع) به مرور زمان مطرح و تکمیل شده است این حرف صحیح نیست، چون دلیلهای زیادی که به آنها در بحثهای قبلی اشاره شد این نظر را تکذیب مینماید.
کسی نمیتواند بگوید اخبار ائمّه (ع) که همه را از زبان پیامبر (ص) نقل فرمودهاند، همه ساختگی میباشند؛ چرا که تمامی آنها علاوه بر تواتر به همراه خود قرینههای خارجی دارند، در حقیقت مثل خبر از شهادت عمّار میباشند که رسول خدا (ص) فرمود:
«تَقْتَلُکَ الْفِئَةُ الْبَاغِیَةُ»؛[5]
«تو را گروه ستمکار خواهد کشت».
کسی نمیتواند بگوید بعد از اینکه عمّار به دست معاویه و لشکرش شهید شد این حدیث جعل گردید، یعنی حدیث، معلول آن حادثه است. چرا که قبل از این واقعه این روایت را صحابه نقل میکردند، همینطور است مسئله امامت ائمّه (ع) که از زبان سه نفر از آنها یعنی امام علی و امام حسن و امام حسین (ع) نقل شده است که پیامبر (ص) فرمودند:
تعداد ائمّه دوازده نفر است[6] که آخرین آنها همنام من است[7] و در خارج هم، چنین واقع شده است. بااین حال کسی نمیتواند ادّعا کند که این احادیث ساختگی میباشند و بعد از وقوع این امور ساخته شدهاند.
۱۹) مهدی به مفهوم و اصطلاح خاصّ
آیا مهدی یک عنوان و لقب خاصّ است که بر شخص خاصّ با اوصاف و خصایص خاصّ اطلاق شده است یا مفهوم و لقب عامّ است که بر هر کس که خدا او را هدایت کرده باشد اطلاق میشود و بهعبارت دیگر مهدی و اعتقاد به مهدویّت شخصی و یا نوعی است؟
پاسخ:
مفهوم لفظ مهدی مفهومی عامّ است که در عرف و لغت به کار بردن آن به هر فرد که خدا او را هدایت کرده باشد جایز است. با این مفهوم همه انبیا و اوصیا مهدی هستند و به کار بردن آن در حقّ شخص پیامبر (ص) و امیرالمؤمنین و امام حسن و امام حسین و سایر ائمّه (ع) جایز است؛ زیرا همه مهدی و هدایتشده بودند. بلکه به کار بردن این واژه دربارهی افراد دیگری که در مکتب آن بزرگواران تربیت شده و هدایت یافتهاند جایز است. بهعنوان مثال اصحاب امام حسین (ع) همه هدایت شده بودند. همچنین به کار بردنش نسبت به شیعیان خاصّ و بلکه همه شیعیان و هرکس که به حقّ هدایت شده باشد و در حال هدایت باشد جایز است. ولی همه میدانند که مقصود از مهدی که بر لسان مبارک حضرت رسول (ص) جاری شده - مانند:
«اَلْمَهْدِیُّ مِنْ وُلْدِی»؛[8]
«مهدی از فرزندان من است».
یا: «اَلْمَهْدِیُّ مِنْ عِتْرَتِی مِنْ وُلْدِ فَاطِمَةَ»؛[9]
«مهدی از اهلبیت من و از فرزندان فاطمه است».
یا: « اَلْمَهْدِیُّ مِنْ وُلْدِکَ»؛[10]
«مهدی از فرزندان توست».
این یک عنوان خاصّ و لقب مختصّ شخص معیّن و فوقالعاده عزیزی است که پیامبر (ص) به ظهور او بشارت داده است و اهلبیتش (ع) و همه مسلمانان را فراخوانده است که در ردیف منتظران ظهور آن حضرت باشند.
مهدی به معنای هدایت شده بهحسب معانی متعدّد هدایت از قبیل ارائه طریق و ایصال الی المطلوب و موارد دیگر در غیر انسان نیز به کار می رود و آیه:
﴿رَبُّنَا الَّذِی أَعْطَی کُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَی﴾؛[11]
«گفت: پروردگار ما همان کسی است که به هر موجودی، آنچه را لازمهی آفرینش او بوده داده؛ سپس هدایت کرده است!».
به این معنا دلالت دارد.
بااینهمه به نظر میرسد از بررسی مواردی که این کلمه در آنها به کار رفته است، این نتیجه به دست میآید که هدایت، اغلب در افرادی که هدایت خدا در آنها مؤثر بوده است به کار میرود.
بر این اساس باید گفت:
اَلْمَهْدِیُّ مَنْ هَدَاهُ اللهُ وَقَبِلَ هِدَایَتَهُ وَاهْتَدَی بِهَا بِعِنَایَةٍ مِنْهُ وَتَوْفِیقِهِ؛
یعنی کسی که هدایت خدا شامل حال او شده، مهدی است. بهعبارت دیگر هدایت به معنای ارائهی طریق، متوجه او شده است و به واسطه عنایت و توفیق الهی در او نتیجه بخش واقع شده است که عالیترین مصادیق آن انبیا و ائمّه (ع) هستند.
برحسب اخبار معتبر، «مهدی» لقب همان موعود آخرالزّمان است که حتّی نسب و اوصاف او در احادیث معتبر مورد اشاره قرار گرفته است که آن جز بر امام دوازدهم فرزند حضرت امام حسن عسکری (ع) بر احدی قابل تطبیق نیست و لقب مهدی به این معنا که مورد هدایت خدا و احیاکنندهی اسلام و پرکنندهی جهان از عدل و داد و دارای صفات ممتاز است، اوّلین بار در مورد آن حضرت به کار رفت و این کار در عصر خود پیامبر (ص) توسّط شخص آن حضرت انجام گرفت و مهدی بهعنوان منجی و رهاییبخش و الفاظ مترادف دیگر از این قبیل از جانب خدا، تنها لقب اوست.
و مهدویّت به مفهوم نوعیّه از هیچیک از روایات نقل شده از پیامبر (ص) و ائمّه (ع) قابل استفاده نیست.
خودآزمایی
1- منشأ و مأخذ پیدایش اعتقاد به ظهور مهدی منجی(ع) را بیان کنید.
2- از تحلیل و شناختن ریشه اصلی بروز دعاوی و ظهور مدّعیان دروغین مهدویّت به کدام واقعیت پی میبریم؟
3- مفهوم عام و خاص لفظ مهدی را شرح دهید.
پینوشتها
1. انعام، ۷۶.
2. انعام، ۷۷.
3. انعام، ۷۸.
4. انعام، ۷۹-۸۱.
5. احمد بن حنبل، مسند، ج۲، ص۱۶۱؛ مسلم نیشابوری، صحیح، ج۸، ص۱۸۶؛ مغربی، دعائمالاسلام، ج۱، ص۳۹۲؛ مجلسی، بحارالانوار، ج۱۸، ص۱۲۳.
6. صدوق، الخصال، ص۴۷۵-۴۷۶.
7. طوسی، الغیبه، ص۱۵۰-۱۵۱؛ مجلسی، بحارالانوار، ج۳۶، ص ۲۶۰-۲۶۱.
8. صدوق، کمالالدین، ص۲۸۶؛ خزاز قمی، کفایةالاثر، ص۶۷؛ مجلسی، بحارالانوار، ج۳۶، ص۳۰۹.
9. ابوداوود سجستانی، سنن، ج۲، ص۳۱۰؛ طوسی، الغیبه، ص۱۸۶؛ سیوطی، الدرالمنثور، ج۶، ص۵۸؛ مجلسی، بحارالانوار، ج۵۱، ص۷۵-۷۶،۱۰۲.
10. ابوالفرج اصفهانی، مقاتلالطالبین، ص۹۸؛ طبری، دلائلالامامه، ص۱۰۲، ۴۴۴؛ طبری، ذخائرالعقبی، ص۱۳۶؛ اربلی، کشفالغمه، ج۳، ص۲۶۷؛ مجلسی، بحارالانوار، ج۵۱، ص۷۸.
11. طه، ۵۰.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
حضرت آیت الله العظمی لطف الله صافی گلپایگانی