فصل سیزدهم؛ نیت، اخلاص و پرهیز از شرك و ریا و نفاق | ۴
5. علماى اصول در باب تجرّى فرمودهاند نيّت معصيت در صورتى كه منتهى به اقدام نشود معفوّ است و گناهى براى آن نوشته نمیشود. طرفداران اين فكر بر اثبات مدعاى خود رواياتى را گواه آوردهاند كه در كتابهاى اصول و منابع اصلى حديث موجود است.[1]
سؤال:
آيا اين مطلب با آنچه قبلا گفتيم كه معيار حسن و قبح و ثواب و عقاب نيّت است و اينكه صرف تمايل قلبى نسبت به عمل ديگران انسان را در ثواب و عقاب با آنها سهيم میكند، منافات ندارد؟
در پاسخ اين پرسش دانشمندان اسلامى توجيهاتى دارند كه از نظر شما میگذرد.
الف. تجرّى (قصد گناه) بر دو گونه است: صورت اول آنكه قبل از انجام عمل پشيمان شود و تحت تأثير عوامل درونى و به اختيار خود از ارتكاب گناه صرف نظر كند، صورت دوم آنكه تا مرز عمل پيش برود ولى موانع خارجى او را از انجام آن باز دارد. در صورت اول (نيّت گناه) مورد عفو واقع میشود زيرا پشيمانى و انصراف، دليل بر پاكى طينت و صفاى روح اوست و چنين شخصى سزاوار عفو است، اما در صورت دوم عفو نمیشود زيرا چنين فردى كه تا مرز گناه پيش رفته به خاطر روح طغيان و بیپروايى نسبت به ولینعمت خود (خداى متعال) مستحق مذمّت و كيفر است. چون او به خودى خود از ارتكاب گناه منصرف نشده بلكه موانع خارجى او را بازداشته است.
ب. تجرّى (قصد گناه) گاهى مجرّد و گاهى منتهى به اقدام میشود، يعنى با نوعى اقدام مناسب (و لو با شروع در مقدمات كار) همراه است. قسم اول در پرونده انسان به عنوان گناه ثبت نمیشود، اما قسم دوم حرام است و صاحب آن مستوجب مذمّت و كيفر، زيرا نيّت در صورتى كه با اقدام همراه شود، دليل بر طغيان و تمرّد و بیپروايى است بر خلاف قسم اول (نيّت مجرّد) كه تنها يك قصد است و هيچ گونه اقدامى كه دليل بر تمرّد باشد با آن همراه نيست.
ج. به نظر نويسنده تجرّى را به گونه ديگرى نيز میتوان تقسيم كرد، زيرا نيّت بر دو قسم است: نيّت متزلزل (گذرا) و نيّت ثابت.
- نيّت متزلزل نيّتى است كه در اثر طغيان غرايز در لوح نفس پديد آمده و ريشه اعتقادى و اخلاقى ندارد. اين گونه نيّتها به صورت خاطره، آرمان، هوسهاى آنى و هيجانهاى احساسى و زودگذر پديدار شده و با عكس العمل عوامل ديگر سريعا زايل میگردد و جاى خود را به انگيزههاى خوب و مثبت میدهد، مانند آنكه شخصى در ماه رمضان با ديدن غذاى لذيذى قصد افطار و شكستن روزهاش را میكند ولى بلا فاصله از اين قصد منصرف میشود.
- نيّت ثابت نيّتى است كه از عمق جان برخاسته و از اعتقادات و خلقيات و ملكات انسان نشأت میگيرد. اين گونه نيّت نمودار شخصيت و منش واقعى انسان است كه در قرآن كريم از آن به «شاكله» تعبير شده است:
قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلى شاكِلَتِهَ ....[2] بگو هر كس طبق شاكله خويش عمل میكند ...[3] اما قسم اول (نيّت متزلزل) چون عكس العمل غرايز بوده و حاكى از تجرّى و بیپروايى و سوء سريره نيست قابل عفو و اغماض است و ظاهرا مقصود از اخبار عفو نيز اين گونه نيّتها است، و مؤيّد اين مطلب، احاديثى است كه در تفسير آيه «الَّذينَ يَجْتَنِبُونَ كَبائِرَ الاثْمِ وَ الْفَواحِشَ الَّا اللَّمَمَ انَّ رَبَّك واسِعُ الْمَغْفِرَةِ ...»[4] از امام صادق عليه السلام نقل شده است.
در اين احاديث آمده كه مقصود از «لمم» قصد گناه يا «گناهانى است كه گهگاه اتفاق افتاده و ناشى از طبيعت و عادت نمیباشد.»[5] با توجه به اين تفسير، اين گونه گناهان (بدان جهت كه دليل بر عناد و طغيان فاعل آن نيست) مشمول رحمت و مغفرت واسعه الهى میشود. وقتى يك عمل با اين كيفيت مشمول عفو شود، به طريق اولى، نيّتى كه همين كيفيت را دارا باشد نيز مشمول عفو خواهد بود زيرا هر دو عارى از روح تمرّد و طغيان است.
اما قسم دوم (نيّت ثابت): اين گونه نيتها معمولا منجر به اقدام و عمل خواهد شد و اگر احيانا منجر به عمل نشود، در اثر عوامل و موانع خارج از اختيار شخص عامل است. در اين صورت، چون نيّت با طغيان و تمرّد همراه است گناه محسوب شده و موجب كيفر و ملامت خواهد بود. با توجه به اين تقسيم كه در مورد نيّت گفتيم به نظر میرسد كه مقصود از نيّت در حديث «نيّة المؤمن خير من عمله و نيّة الكافر شرّ من عمله»[6] نيز همان قسم دوم (نيّت ثابت) باشد، يعنى آن نيّتى كه در مؤمن از روح ايمان و در كافر از طبيعت كفر و الحاد ناشى میشود، و به ديگر سخن، نيّتهاى ريشهدار مؤمن بهتر از عملش و نيّت ريشهدار كافر بدتر از عملش میباشد، چون اين گونه نيّت در مؤمن نشانه نورانيّت و صداقت و ايمان و در كافر نشانه عناد و كفر و طغيان است.
با اين توجيه، جايگاه حبّ و بغض در روايات «مَن أحَبَّ عَمل قَوم أشرَكَ ...» و «الرّاضِى بِفِعلِ قَوم ...» كاملا مشخص میگردد، يعنى معلوم میشود كه مقصود از حبّ و بغض و رضايت و نارضايى، احساسات سطحى و زودگذر نيست بلكه مقصود آن گونه حالات نفسانى است كه منبعث از عمق جان و آميخته با منش و شخصيت انسان باشد. در اين صورت، شخصى كه نسبت به عمل ديگران خشنود است در واقع با آنها همسو و همخواست و در آثار وضعى عمل قهرا با آنها شريك خواهد بود.
6. در معيارهاى اخلاقى هر چند عمل بیاثر نيست اما اصالت با نيّت و انگيزه است، بر خلاف معيارهاى حقوقى كه نيّت امرى جانبى محسوب میشود و اصالت با عمل است.[7] مثلا اگر كسى را با انگيزه خصومت شخصى به قتل برسانند و سپس معلوم شود كه مقتول مهدور الدم بوده است در اينجا از نظر حقوقى چيزى از «قصاص و ديه» به عهده قاتل نيست ولى از نظر اخلاقى چنين شخصى مستحق ملامت و عقوبت است زيرا گر چه عمل از نظر فعلى قبيح نبوده اما از نظر فاعلى زشت و ضدّ ارزش محسوب میشود و قاتل از اين جهت مستحق سرزنش و تنبيه و تأديب است و احتمالا علت اينكه بعضى از فقها عامل را در اين گونه موارد مستحق تعزير و تأديب میدانند از لحاظ اخلاقى و تربيتى است نه از لحاظ حقوقى، و اين گونه اختلاط ميان مسائل حقوقى و اخلاقى در فقه ما امرى است طبيعى، زيرا حقوق اسلامى از اخلاق آن تفكيك ناپذير است و چنانكه قبلا گفته شد تفكيك علوم به دليل تنظيم و سهل الوصول شدن صورت گرفته است نه به خاطر جدايى آنها از يكديگر در مقام اجتهاد و عمل.
با اين توضيح، جايگاه هر يك از مسائل اخلاقى و حقوقى مشخص گرديده و معلوم میشود كه عدم مسئوليت از نظر حقوقى دليل بر عدم آن از نظر اخلاقى نيست و نيز معلوم میشود كه حرمت و وجوب اخلاقى مفهومى جز حرمت و وجوب شرعى ندارد.[8] تنها نكته قابل توجه كه وجوب و حرمت اخلاقى را با وجوب و حرمت فقهى و حقوقى ممتاز میسازد حيثيت حكم است نه اصل آن.
بنابراين، حرام اخلاقى از حيث اخلاقى حرام است گر چه ممكن است از لحاظ حقوقى حرمت نداشته باشد و بیترديد حرمت و وجوب اخلاقى آثار متناسب با خود را دارد چنانكه حرمت و وجوب حقوقى آثار خود را. بنابراين، كسى كه راضى به قتل مظلومى باشد از نظر اخلاقى شريك در قتل است، يعنى در پيشگاه پروردگار مسئول است هر چند از نظر حقوقى شريك در قتل شمرده نمیشود.
خداوند متعال میفرمايد:
... وَ انْ تُبْدُوا ما في انْفُسِكُمْ اوْ تُخْفُوهُ يُحاسِبْكُمْ بِهِ اللَّه ....[9] ... آنچه در دل داريد چه آشكار و چه پنهان خداوند آن را به حساب شما میگذارد ....
پس تمايلات و انگيزهها نيز جزء اعمال انسان به حساب میآيد و در پيشگاه حضرت حق- جلت عظمته- مورد بررسى قرار خواهد گرفت و اينكه در پارهاى از احاديث آمده است: «براى كسى كه راضى به گناه باشد يك گناه و براى آن كه وارد عمل شود دو گناه نوشته میشود» ظاهرا مقصود آن است كه گناه عامل، دو برابر گناه راضى است، زيرا آن كه رضايت دارد تنها قلبا مرتكب گناه شده ولى عامل قلبا و عملا گناهكار است، پس بايد كيفر بيشترى را تحمل كند.
پس از اين توضيحات، لازم است به برخى از آيات و روايات كه در اين بحث مورد استناد واقع شده است توجه فرماييد.
خودآزمایی
1- تجرّى (قصد گناه) بر چند گونه است؟ هر یک را توضیح دهید.
2- شرح دهید مقصود از اخبار عفو درباره کدام نيّتها است؟
3- جايگاه و مقصود از حبّ و بغض در روايات «مَن أحَبَّ عَمل قَوم أشرَكَ ...» و «الرّاضِى بِفِعلِ قَوم ...» را شرح دهید.
پینوشتها
[1] در اين مورد رك. اصول كافى، ج 2- ص 428، باب من يهم بالحسنة او السّيّئة و وسائل الشيعه، ج 1- ص 41.
[2] اسراء- 84.
[3] و در حديث از امام صادق عليه السلام آمده كه: مقصود از شاكله« نيّت» است( اصول كافى، ج 2- ص 85).
[4] نجم- 32: كسانى كه از گناهان بزرگ و زشتيها اجتناب میكنند- جز آنكه گناهى كوچك از آنها سرزند- بدانند كه آمرزش پروردگار تو وسيع است ...
[5] تفسير الميزان، ج 19- ص 45، اصول كافى، ج 2- ص 442، باب اللّمم، احاديث 3 و 5. در اين باب چند حديث از امام صادق عليه السلام آمده كه در تمام آنها« لمم» به قصد گناه يا به گناهان اتفاقى تفسير شده است.
[6] اصول كافى، ج 2- ص 84.
[7] البته جنبى بودن نيّت در مسائل حقوقى در مواردى است كه منتهى به اقدام نشود، ولى در صورتى كه منتهى به اقدام شود در بسيارى از اوقات نقش اصلى با نيّت است.
[8] اين نكته شايان دقت است و اگر در باره آن بيشتر بررسى كنيم معلوم خواهد شد كه تخلّف از واجبات اخلاقى به منزله ترك امور مستحبّه نيست چنانكه در السنه معروف است، مگر آنكه موضوع از مستحبات اخلاقى باشد، زيرا در اخلاق مانند فقه واجب و مستحب وجود دارد.
[9] بقره- 284.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله محمدرضا مهدوی کنی