مراسم حجّ فرا رسیده بود، امام صادق(ع) در مکّه بود و مسلمانان از مقام علمی آن حضرت بهرهمند میشدند، عدّهی بسیاری در مسجدالحرام به محضرش آمده و احکام الهی و مسائل حجّ و تفسیر آیات قرآن را از آن حضرت میآموختند.
چند نفر از مادیّون که منکر خدا بودند، مانند: ابن ابی العَوْجاء، ابن طالوت، ابن اَعْمی، ابن مُقفَّع با چند تن دیگر به مسجدالحرام آمدند و جلسهی خصوصی داشتند، این گروه به «ابن ابی الْعَوْجاء گفتند: «آیا میتوانی با غلط اندازی، این مرد (اشاره به امام صادق(ع)) را که در آنجا نشسته، محکوم کنی؟ و با طرح سؤال پیچیدهای، کاری کنی که از پاسخ به آن درمانده گردد و نزد آنانکه در حضورش هستند، سرافکنده و رسوا شود، زیرا تو خود میبینی که مردم دلباختهی او شدهاند، و او به عنوان علّامهی زمان، معروف گشته است».
ابن ابی العَوْجاء گفت: آری، پیشنهاد شما را میپذیرم، همان وقت برخاست و مردم را را شکافت و به پیش رفت و جلو امام صادق(ع) نشست. و سؤال خود را پس از کسب اجازه، چنین مطرح کرد:
«تا کی این خرمنگاه (اشاره به کعبه) را با پای خود میکوبید، و به این سنگ پناه میبرید، و این خانهای را که از آجر و کلوخ بالا رفته، میپرستید، و مانند شتری که رم کند، کنار آن جست و خیز میکنید، هر کس در این باره بیندیشد میفهمد که این کار شما، حکیمانه نیست، فلسفهی این کار را برایم بیان کن، چرا که تو و پدرت اساس و پایهی این برنامه هستید؟!»
امام صادق(ع) پس از بیاناتی فرمود: «این کعبه، خانهای است که خداوند بندگانش را برای پرستش خود، به این خانه دعوت کرده است، تا با آمدن به اینجا، آنها را در مقدار اطاعتشان بیازماید، از این رو آنان را به تجلیل از این مکان مقدّس فرا خوانده، و آن را قبلهگاهشان ساخته است و این خانه مرکزی برای کسب خشنودی خدا، و راهی است که انسانها را به سرمنزل مقصود میرساند... خداوند دوهزار سال قبل از گستردن زمین (و بیرون آمدن آن از آب) آن را آفریده پس سزاوارترین کسی که باید از اوامر او پیروی کرد، و از محرّمات او دوری جست، آن خدایی است که ارواح وصورتها را آفرید».
ابن ابی العوجاء گفت: شما از شخصی که غایب و نادیده است (یعنی خدا) سخن به میان آوردی و او را تکیهگاه سخن خود قرار دادی (و این کار برای قانع کردن طرف، کافی نیست)...
امام صادق(ع) فرمود: خدا هرگز غایب نیست، همه چیز از آثار او است و شاهد بر او میباشد، و او از رگ گردن به انسان نزدیکتر است.
امام صادق(ع) آنچنان نشانههای خداشناسی را برای او تشریح کرد، که او حیران و مبهوت شد.
آنگاه امام(ع) فرمود: همان خدا توسّط پیغمرش، کعبه را قبلهگاه مسلمانان ساخته، و پرستشگاه یکتا پرستان قرار داده است.
پاسخهای امام، آنچنان ابن ابی العوجاء را حیران و ساکت کرد که؛ نزد یاران خود آمد و گفت: «من به شما گفتم، فرشی برایم بگسترانید که زیر دست من باشد، ولی شما مرا به اخگری سوزان افکندید» (یعنی من از شما خواستم که مرا با کسی به مناظره وادارید که مقهور من گردد، ولی شما مرا در چنبرهی چنین دانشمندی قرار دادید که مقهور او شدم).
یاران گفتند: «خاموش باش تو امروز ما را رسوا کردی، ما هرگز تو را اینگونه کوچک و سرافکنده ندیده بودیم».
ابن ابی العوجاء گفت: «آیا چنین حرفی به من میزنید، همانا او (امام صادق(ع)) فرزند آن کسی (پیامبر) است که سر این مردم (اشاره به حاجیان) را (به عنوان یکی از دستورهای حج) تراشیده است»[1].
پینوشت
[1]. تلخیص از ترجمه ارشاد، ج ۲ ص ۱۹۳ـ۱۹۴.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
محمد محمدی اشتهاردی