انواع عذرخواهى و پذیرش عذر | ۱
فرض كنید كه شما با دوست خود اختلافى پیدا كرده و به او جسارت نموده و حرف زشتى به او زدهاید، سپس پشیمان شده و تصمیم مىگیرید كه از او عذرخواهى كنید. معناى این عذرخواهى این نیست كه من كار بدى نكردهام، بلكه در آغاز اعتراف كرده و سپس عذر مىخواهید و خود را كوچك مىكنید تا عمل شما را نادیده بگیرد.
كسى كه عذر مىخواهد، گاهى فكر مىكند عذرخواهى یك كمال است و لذا براى آنكه باادب باشد از كار بد خود عذرخواهى مىكند، دیگر انتظار ندارد كه طرف مقابل عذر او را بپذیرد یا نپذیرد و فقط انجام وظیفهی اخلاقى براى او اهمیّت دارد و نه هیچ چیز دیگر. این عذرخواهى كسى است كه بىنیاز از پذیرش عذر است.
ولى گاهى كسى مرتكب قتل شده و حكم اعدام او صادر گردیده و تا رضایت ولىّ دَم نباشد از اعدام رهایى ندارد، اینجاست كه آن فرد به عذرخواهى نزد اولیاى دَم مىرود، و نسبت به قبول و عدم قبول عذر بىتفاوت نیست؛ چرا كه مرگ و حیات او در گرو آن است، بنابراین آنقدر التماس و خضوع و طلب رحمت و عذرخواهى مىكند تا ولىّ دم عذر او را بپذیرد، چون غیر از این راهى ندارد. در این فراز از مناجات چنین عذرخواهى مطرح است نه عذرخواهى از نوع اوّل كه از روى بىتفاوتى باشد.
پذیرش عذر نیز صورتهاى مختلفى دارد. گاهى تنها عذر كسى را مىپذیرند، و گاهى علاوه بر این براى او عذرى هم مىتراشند و مىگویند: من شما را مىشناسم. شما كسى نیستید كه از روى عمد چنین حركت ناپسندى انجام داده باشید. و گاهى علاوه بر پذیرش عذرخواهى به او یاد مىدهند كه چگونه عذرخواهى كند. گاهى شخص مقابل از او عذر مىخواهد و از او دلجویى به عمل مىآورد.
یعنى انسان معمولى حداكثر عذر را مىپذیرد و انسان بالاتر غیر مستقیم به او روش عذرخواهى را مىآموزد و انسان برتر از آن، خود در عذرخواهى پیشقدم مىشود و از او دلجویى به عمل مىآورد.
انگیزههاى گوناگون پذیرش عذر در بین مردم
البته انگیزههاى پذیرش عذر در میان انسانها متفاوت است، این انگیزهها عبارتند از:
1. گاهى عذرخواهى كسى به این امید پذیرفته مىشود كه اگر روزى به او محتاج شود در مقابل پذیرش عذرخواهى او احتیاجش را برآورده كند؛
2ـ گاهى پذیرشعذر بهاین علّت است كه دیگرى هم عذر او را بپذیرد؛
3ـ گاهى براى آن است كه رفاقت بین آنان تجدید و تشدید شود و از آن بهره بگیرند؛
4ـ گاهى براى آنكه خداوند گناهانشان را بیامرزد عذر دیگران را مىپذیرد. پس در همهی این موارد پاداش بشرى یا الاهى مدّنظر است، ولى خداوند اگر عذر كسى را مىپذیرد نه انتظار پاداش و نه توقّع مزدى دارد، بلكه بزرگوارترین كسى است كه بدكاران از او عذرخواهى میکنند. خدایى كه نهتنها عذر مىپذیرد بلكه به انسان روش عذرخواهى مىآموزد و گاهى عجبا و شگفتا:
كرم بین و لطف خداوندگار / گنه بنده كرده است و او شرمسار
* * *
اِلهی لا تَرُدَّ حاجَتی وَ لا تُخَیِّبْ طَمَعی وَ لا تَقْطَعْ مِنْكَ رَجائی وَ اَمَلی؛
خداوندا، حاجتم را نابرآورده نگردان و چشمداشت من را نومید، و آرزو و امید من را قطع نكن.
گوینده در این فراز از مناجات گویا به احساسى دست یافته كه شایستگى آمرزش و رحمت پیدا كرده، با این بیانات متعدّد و توجّه خود به صفات جمال و رحمت و بخشش الاهى، قابل ترحّم گشته و لذا براى تأكید درخواستهاى گذشتهاش یك پله بالاتر آمده و مىگوید: از اینكه توفیق دادى و این مرتبه از هدایت را شامل حال من كردى من تفأل به خیر مىزنم و معلوم مىشود ارادهی خیرى داشته و مىخواهى مرا عاقبت به خیر كنى وگرنه توفیق نمىدادى. در حالى كه اگر آسمانها از گناه من مطلع مىشدند مرا مىربودند و زمین مرا در درون خویش فرو مىبرد و دریا مرا در خود غرق مىكرد، ولى رسوایم نكردى تا بتوانم در جامعه باقى بمانم، تحصیل علم كرده و از مؤمنان استفاده نمایم.
* * *
اِلهی لَوْ اَرَدْتَ هَوانی لَمْ تَهْدِنی؛
خداوندا، اگر تو مىخواستى مرا پست و خوار كنى مرا هدایت نمىكردى. من عدم رسوایى خود را به این دلیل مىدانم كه تو نمىخواهى آبرویم ریخته شود و مىخواهى به راه خیر كشیده شوم تا عاقبت به خیر گردم.
خداوندا، علاوه بر آنكه در كنار دریاى بىكران رحمت تو ایستادهام و امید برخوردارى از آن رحمت عمومى كه شامل همه مىگردد دارم، خصوصیّت دیگرى هم دارم و آن اینكه مرا رسوا نكردى و لطف بیشترى در حق من نمودى و به همین خاطر امیدم به تو بیشتر است.
* * *
إِلهی ما أَظُنُّكَ تَرُدَّنی فی حاجَةٍ قَدْ أَفْنَیْتُ عُمْری فی طَلَبِها مِنْكَ؛
خداوندا، من گمان نمىكنم كه تو مرا از حاجتى محروم كنى كه عمر خودم را در طلب آن سپرى كردهام.
اگر مستمندى درخواستى بكند هركسى به اقتضاى شخصیّت و بزرگوارى و موقعیّت خود به او پاسخى مىدهد. اگر مستمند به جاى یك بار، ده بار و صد بار دست نیاز دراز كند، انسان بزرگوار همان بار اوّل هم او را بىجواب نمىگذارد، چه رسد به این كه به خانهی او بیاید، قطعاً او را ناامید نمىكند و اگر كسى دهها بار دست نیاز به در خانهی او بیاورد خیلى بعید است او را ناامید گرداند، چه رسد به اینكه عمر خود را صرف گرفتن چیزى از او كرده باشد.
انسان خواستههاى زیادى از خداوند متعال دارد و در طول عمر خود دعاهاى زیادى عرضه مىدارد، امّا مؤمن از آغاز تكلیف كه گناهان او ثبت مىشوند و نیاز به آمرزش دارد، از خدا آمرزش مىطلبد، در نماز شب هفتاد بار استغفار مىكند و سیصد مرتبه العفو مىگوید و با این وجود دیگر گمان نمىكند خداوند او را از رحمت و آمرزش خود محروم گرداند بلكه كاملاً مطمئن است كه با این تأدّب، مشمول آمرزش و رحمت الاهى قرار گرفته است.
* * *
إِلهی فَلَكَ الْحَمْدُ أَبَداً أَبَداً دائِماً سَرْمَداً یَزِیدُ وَ لا یَبِیدُ كَما تُحِبُّ وَ تَرْضى؛
خداوندا، پس تو را حمد و ستایش مىكنم همیشه و براى ابد و دائم كه همواره در تزاید است و قطع نمىشود و آنگونه است كه تو دوست دارى و راضى شوى.
مناجاتكننده، از آغاز كه هیچ راهى به حریم دوست نداشت تا اكنون كه یقین به اجابت درخواست خود دارد، به طور یقینى فاصلهاى طى كرده، حال آن كه خود را خیلى نزدیك احساس مىكند و زبان به ستایش و حمد مىگشاید و مىگوید: حالا كه مطمئن شدم مرا مىبخشى در مقام حمد و ستایش تو برمىآیم و پیوسته تو را ستایش مىكنم، آن هم ستایشى كه تو دوست مىدارى و مىپسندى. نه لحظهاى و زودگذر است و نه موجب خستگى و ملالت كه آن را رها كنم، بلكه ستایشى است روزافزون.
***
اِلهی اِنْ اَخَذْتَنی بِجُرْمی اَخَدْتُكَ بِعَفْوِكَ. اِلهی وَ سَیِّدی وَ عِزَّتِكَ وَ جَلالِكَ لَئِنْ طالَبْتَنی بِذُنُوبی لَاُطالِبَنَّكَ بِعَفْوِكَ وَ لَئِنْ طالَبْتَنی بِلُؤْمی لَاُطالِبَنَّكَ بِكَرَمِكَ وَ لَئِنْ اَدْخَلْتَنِی النّارَ لَاُخْبِرَنَّ اَهْلَ النّارِ بِحُبّی لَكَ؛
خداوندا، اگر تو مرا به گناهم بگیرى من هم تو را به عفوت مىگیرم، اى خدا و اى سرور من، به عزت و جلالت سوگند، اگر تو مرا به گناهانم مطالبه كنى من نیز تو را به عفوت مطالبه مىكنم و اگر تو مرا به خاطر لئامت من مطالبه كنى من نیز تو را به بزرگواریت مطالبه مىكنم، و اگر تو مرا به آتش جهنم ببرى من به دوزخیان خواهم گفت كه من تو را دوست مىدارم.
مراحلى را كه مناجاتكننده از آغاز تاكنون طى كرده از نظر بگذرانید و ملاحظه كنید كه چگونه و با چه شیوهاى شروع شد و به كجا رسید.
براى توضیح این مراحل گوناگون به یك مثال توجه كنید:
فرض كنید كه پدرى، گوهرى گرانبها به فرزندش هدیه داده و براى حفظ آن، سفارش اكید نموده است. ولى فرزند با سهلانگارى آن گوهر را از دست داد. چنین فرزندى در مقابل پدر ابتدا دچار ترس و وحشتى مىشود و خود را سزاوار كیفر مىبیند و چارهاى جز عذرخواهى ندارد چرا كه زندگى او توسط پدر اداره مىشود و به همین خاطر چون جرأت جلو آمدن را ندارد، با رعایت فاصله سر خود را پایین انداخته و آهسته آهسته عذرخواهى كرده كه من نفهمیدم و از دست رفتن گوهر براى تو اهمیّتى ندارد و مىتوانى صدها برابر آن را به من بدهى. از این به بعد حواسّم را جمع مىكنم.
اگر بداند چگونه احساسات پدر را تحریك كند با سخنانى لطیف و مؤدبانه دل پدر را به خود مهربان مىكند و كمكم به نزدیك پدر رفته و بعد از عذرخواهىهاى فراوان و اظهار خشوع و خضوع، كار به جایى مىرسد كه پدر دستى به سر او مىكشد و خاطر جمع مىشود كه دیگر او را كیفر نخواهد كرد بلكه از سر مهربانى به روى او لبخند نیز مىزند. پس ترس او از بین رفته و به امید این كه پدر او را در آغوش بگیرد و پذیراى او شود قدم به قدم جلو آمده و وقتى كه در آغوش او قرار گرفت، باب گفتوگو با پدر را باز كرده و تشكّر مىنماید و اندك اندك با حالت ناز و دلال مىگوید: پدر جان اگر تو بخواهى مرا به واسطه جرمم مؤاخذه كنى من نیز تو را با بخششى كه دارى مؤاخذه مىكنم. اگر بگویى چرا آن جرم و سهلانگارى را مرتكب شدى؟ من هم دست به دامن بخشش تو مىشوم و مىگویم: پس بخشش تو كجا رفت؟ اگر بگویى، كارهاى پَستت چه مىشود؟ من هم مىگویم: پس بزرگوارى تو چه مىشود؟ اگر بخواهى مرا بزنى، من در همان حال كه كتك مىخورم به اطرافیان مىگویم تو را دوست دارم، و اگر بخواهى مرا به زندان ببرى، به زندانیان خواهم گفت كه من پدرم را دوست دارم. اگر فرزند در ابتدا چنین سخنانى مىگفت خیلى دور از ادب و نهایت بىادبى بود، ولى حال كه خودش را در آغوش پدر دیده است، این چنین سخن مىگوید.
مناجاتكننده نیز همهی این حالات را پشت سر گذارده و اكنون به ناز و دلال پرداخته و مىگوید: «اگر مرا به جهنم ببرى به جهنمیان مىگویم كه خدا مرا كه دوستش داشتهام به جهنم آورده است. آن وقت تو چكار مىكنى»؟
اگر كسى در شرایط عادى با خداوند چنین حرف بزند او را توبیخ مىكنند كه اى بىادب با این حرفها مستحق عذاب و عقاب بیشترى شدى، ولى وقتى كه خود را در آغوش رحمت الاهى مىبیند، لب به غنج و دلال مىگشاید.
پس یكى از شیوههایى كه در مقام راز و نیاز با خداوند مورد استفاده قرار مىگیرد تنها در بیانات اهلبیت(ع) است و اگر در گفتار منظوم و منثور دیگران، خواه به عربى یا فارسى دیده مىشود نقل به مضمون گفتههاى آن بزرگواران در صحیفهی علویه و صحیفهی سجّادیه[1] و دعاهاى امیر مؤمنان(ع) در مفاتیح الجنان و... مىباشد.[2]
به تعبیر حضرت امام خمینى(قدس سره) به نقل از یكى از اساتیدشان، دعا قرآن صاعد است[3] و متأسفانه قدر آن دانسته نمىشود.
***
اِلهی اِنْ كانَ صَغُرَ فی جَنْبِ طاعَتِكَ عَمَلی فَقَدْ كَبُرَ فی جَنْبِ رَجائِكَ اَمَلی؛
خداوندا، اگر در مقایسه با اطاعت تو عمل من اندك است، در رابطه با رجاى تو آرزوى من بزرگ است.
گفتیم كه فرزند در آغوش پدر به ناز و دلال پرداخته ولى باید توجّه داشت كه این شیرینكارىها و نازها نباید خیلى طول بكشد وگرنه روابط پدر و فرزندى تیره خواهد گشت، بنابراین آن فرزند از گفتار خود كه مىگفت: «اگر تو كارهایى بكنى من هم كارهایى مىكنم»، خیلى زود برمىگردد و به وظایف خود و اطاعت از پدر مىپردازد. به همین سبب است كه تعابیر برخاسته از ناز و دلال در مناجاتها حجم بسیار اندكى نسبت به سایر مناجاتها دارند، چرا كه زیادتر از این مقدار موجب مىشود كه نمكین بودن خود را از دست داده و از حدّ ادب خارج شوند. البتّه همانطور كه فرزند یك باره خود را در آغوش پدر نمىافكند بلكه آرام آرام به این مرحله مىرسد، بنده نیز براى رعایت حریم حرمت خداوند باید آرام آرام به حدّى برگردد كه بتواند ادب عبودیّت را مراعات كند.
حال بعد از آن شیرینزبانىها بار دیگر به رعایت ادب پرداخته و با نهایت لطافت و ظرافت مىگوید: من در انجام وظایف بندگى خودم كوتاهى كردم. اعمالى كه مىبایست به عنوان بندگى انجام دهم در مقام مقایسه با آنچه كه مقتضاى ربوبیّت تو است بسیار ناچیز و اندك است ولى در عین حال جود و كرم و بزرگوارى كه تو دارى و موجب امیدواری به رحمتت مىگردد، سبب شده است آرزوى من به رحمت تو بسیار شود. پس گرچه عمل من اندك است ولى امیدم بس فراوان مىباشد و گویا آن، این را جبران مىكند.
خودآزمایی
1- صورتهاى مختلف پذیرش عذر را ذکر کنید.
2- انگیزههاى پذیرش عذر در میان انسانها را بیان کنید.
3- شرحی مختصر برای «اِلهی لا تَرُدَّ حاجَتی وَ لا تُخَیِّبْ طَمَعی وَ لا تَقْطَعْ مِنْكَ رَجائی وَ اَمَلی؛» بیان کنید.
پینوشتها
[1]. براى صحیفه سجادیه متمّمهایى نوشتهاند كه غیر از صحیفه سجادیه معروف به نام صحیفه كامله است، یعنى صحیفه ثانیه و ثالثه و رابعه هم داریم.
[2]. افسوس كه اشتغالات ما به امور بیهوده مانع از سر زدن به این كتابها و حداقل یك مرتبه مرور كردن بر آنهاست. افسوس كه در روى زمین فقط چند درصد مسلمان و از این مسلمانان فقط چند درصد شیعه و از این شیعیان فقط چند درصد دسترسى به معارف اهلبیت(ع) دارند كه اینها نیز فرصت مرورى بر این مناجاتها و دعاها ندارند و این یك ظلم و جفا نسبت به اهلبیت عصمت و طهارت(ع) است.
[3]. صحیفهی نور، بحث دعا.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله محمدتقی مصباح یزدی