بخش دوّم؛ نبوّت پیامبران الهی| ۲
۱۷ـ مقام شفاعت پیامبران
ما معتقدیم: پیامبران الهى ـ و از همه برتر پیامبر اسلام(ص) ـ داراى مقام شفاعتند و براى گروه خاصّى از گنهكاران نزد خداوند شفاعت میكنند، ولى آن هم به اذن و اجازهی پروردگار است: «ما مِنْ شَفیعِ اِلاّ مِنْ بَعْدِ اِذْنِهِ؛ هیچ شفاعت كنندهاى نیست مگر بعد از اذن و اجازهی پروردگار».[1]
«مَنْ ذَا الَّذى یشْفَعُ عِنْدَهُ اِلاّ بِاِذْنِهِ؛ كیست كه در نزد او شفاعت كند جز به فرمان او»[2] و اگر در بعضى از آیات قرآن اشاره به نفى شفاعت بطور مطلق شده و میفرماید: «مِنْ قَبْلِ أنْ یأتِی یوْم لا بَیع فیهِ وَلا خُلَّة وَلا شَفاعَة؛ انفاق كنید پیش از آن كه روزى فرا رسد كه در آن روز نه بیع وجود دارد (تا كسى بتواند سعادت و نجات را براى خود خریدارى كند) و نه دوستى (و رفاقتهاى معمولى سودى دارد) و نه شفاعت»[3] منظور شفاعت استقلالى و بدون اذن خداست، یا دربارهی كسانى است كه قابلیت شفاعت ندارند، زیرا بارها گفته شد كه آیات قرآن یكدیگر را تفسیر مىكنند.
ما معتقدیم: مسألهی شفاعت، وسیلهی مهمّى است براى تربیت افراد، و باز گرداندن گنهكاران به راه راست و تشویق به پاكى و تقوا و احیاى امید در دل آنان، چرا كه مسألهی شفاعت، بى حساب و كتاب نیست، تنها در مورد كسانى است كه شایستگى آن را داشته باشند، یعنى آلودگى آنها در حدّى نباشد كه رابطهی خود را با شفیعان بكلّى قطع كرده باشند، بنابراین مسألهی شفاعت به گنهكاران هشدار مىدهد، تمام پلها را پشت سر خود خراب نكنند و راهى براى بازگشت براى خود بگذارند و لیاقت شفاعت را از دست ندهند.
۱۸ـ مسألهی توسّل
ما معتقدیم: مسألهی «توسّل» نیز شبیه مسألهی «شفاعت» است، این مسأله به صاحبان مشكلات معنوى و مادّى اجازه میدهد كه دست به دامان اولیاء الله بزنند تا به اذن الله حلّ مشكلاتشان را از خدا بخواهند، یعنى از یكسو خود به درگاه خدا روى مىآورند و از سوى دیگر اولیاء الله را وسیله قرار مىدهند: «وَلَوْ اَنَّهُمْ اِذْ ظَلَمُوا اَنْفُسَهُمْ جائُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا الله وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللهَ تَوّاباً رَحیماً؛ اگر آنها هنگامى كه به خود ستم میكردند (و مرتكب معصیت میشدند) به نزد تو میآمدند و از خدا طلب آمرزش مىكردند، و رسول خدا(ص) نیز براى آنها طلب آمرزش مینمود خدا را توبه پذیر و مهربان مىیافتند».[4]
و نیز در داستان برادران یوسف(ع) مىخوانیم: «آنها به پدرشان متوسّل شدند و گفتند: «یا اَبانا اسْتَغْفِرْ لَنا اِنّا كُنّا خاطِئینَ؛ اى پدر! براى ما، از خدا آمرزش بخواه، چرا كه ما خطا كار بودیم!» پدر پیر (یعقوب پیامبر) این پیشنهاد را از آنها پذیرفت و به آنان وعدهی مساعد داد و گفت: «سَوْفَ اسْتَغْفِرُ لَكُمْ رَبّى؛ به زودى براى شما از پیشگاه پروردگارم طلب آمرزش مىكنم».[5] اینها گواه بر این است كه «توسّل» در امّتهاى پیشین بوده و هست.
ولی نباید از این حدّ منطقى فراتر رفت، و اولیاءالله را مستقل در تأثیر و بى نیاز از اذن خدا دانست كه سبب «شرك و كفر» خواهد شد.
و نیز نباید توسّل به صورت عبادت اولیاء الله در آید كه آن هم «شرك و كفر» است، زیرا آنها در ذات خود و بدون اذن پروردگار مالك سود و زیانى نیستند: «قُلْ لا اَمْلِكُ لِنَفْسی نَفْعاً وَلا ضَرّاً اِلاّ ماشاءَاللُه؛ بگو: من (حتّى) براى خودم مالك سود و زیانى نیستم مگر آنچه خدا بخواهد»[6] و غالباً در میان گروهى از عوام از همهی فرق اسلامى همیشه افراط و تفریطهایى در مسألهی توسّل دیده میشود كه باید آنها را ارشاد و هدایت كرد.
۱۹ـ اصول دعوت انبیا یکی است
ما معتقدیم: همه انبیاء الهى یك هدف را تعقیب مىكردند و آن سعادت انسانها از طریق ایمان به خدا و روز رستاخیز و تعلیم و تربیت صحیح دینى و تقویت اصول اخلاقى در جوامع بشرى بوده است، و به همین دلیل همهی پیامبران نزد ما محترمند، این مطلب را قرآن به ما آموخته است: «لا نُفَرِّقُ بَینَ اَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ؛ ما هیچ فرقى میان رسولان الهى نمىگذاریم».[7]
هر چند با گذشت زمان و آمادگى نوع بشر براى تعلیمات عالیتر، ادیان الهى تدریجاً كاملتر، و تعلیمات آنها عمیقتر و عمیقتر شده است تا نوبت به آخرین و كاملترین آیین الهى یعنى آیین اسلام رسید و فرمان «اَلْیوْمَ اَكْمَلْتُ لَكُمْ دینَكُمْ وَاَتْمَمْتُ عَلَیكُمْ نِعْمَتی وَرَضیتُ لَكُمُ الْاِسْلامَ دیناً؛ امروز دین شما را كامل كردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم، و اسلام را به عنوان آیین (جاویدان) شما پذیرفتم» صادر شد.[8]
۲۰ـ اخبار انبیای پیشین
ما معتقدیم: بسیارى از پیامبران پیشین از ظهور پیامبران بعد از خود خبر دادهاند، از جمله حضرت موسى(ع) و حضرت مسیح(ع) نشانههاى روشنى از پیامبر اسلام(ص) دادند كه هنوز بعضى از آنها در كتب آنان موجود است: «اَلَّذینَ یتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِی الاُمّی الَّذی یجِدُونَهُ مَكْتُوباً عِنْدَهُمْ فِی التَّوْریةِ وَالْاِنْجیل... اُولئكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ؛ آنها كه از رسول خدا، پیامبر درس نخوانده (ولى عالم و آگاه) پیروى میكنند، همان پیامبرى كه صفاتش را در تورات و انجیلى كه نزدشان است مىیابند، آنها رستگارانند».[9]
به همین دلیل تاریخ مىگوید: مدّتى قبل از ظهور پیامبر اسلام(ص) گروه عظیمى از یهود به مدینه آمدند و با بى صبرى انتظار ظهورش را میكشیدند، چون در كتب خود یافته بودند كه او از این سرزمین ظهور میكند، هر چند بعد از طلوع این آفتاب گروهى از آنها ایمان آوردند و گروهى دیگر كه منافع خود را در خطر میدیدند به مخالفت برخاستند!
۲۱ـ پیامبران و اصلاح تمام شؤون زندگی
ما معتقدیم: ادیان الهى كه بر پیامبران خدا نازل شده ـ مخصوصاً دین اسلام ـ تنها ناظر به اصلاح زندگى فردى یا منحصر به مسائل معنوى و اخلاقى نبوده است بلكه اصلاح و بهبود تمام شؤون اجتماعى را نیز در بر میگرفته، حتّى بسیارى از علوم و دانشهاى مورد نیاز براى زندگى روزانه را مردم از آنان آموختند كه به بعضى از آنها در قرآن اشاره شده است.
و نیز معتقدیم: یكى از مهمترین اهداف آن پیشوایان الهى اقامهی عدالت در جامعهی بشرى بوده است: «لَقَدْ اَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالبَیناتِ وَ انْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَالمیزانَ لِیقُومَ النّاس بِالْقِسْطِ؛ ما رسولان خود را با دلایل روشن فرستادیم و با آنها كتاب آسمانى و میزان (شناسایى حق از باطل و قوانین عادلانه) نازل كردیم تا مردم (جهان) قیام به عدالت كنند».[10]
۲۲ـ نفی امتیازات قومی و نژادی
ما معتقدیم: پیامبران خدا مخصوصاً پیامبر اسلام(ص) هیچ گونه امتیاز «نژادى» و «قومى» را نمىپذیرفتند، بلكه تمام نژادها و زبانها و اقوام و ملّتهاى جهان، همه و همه در نظرشان یكسان بود؛ قرآن خطاب به همهی انسانها میگوید: «یا اَیهَا النّاسُ اِنّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ اُنْثى وَ جَعَلْناكُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا اِنَّ اَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللهِ اَتْقاكُمْ؛ اى مردم ما شما را از یك مرد و زن آفریدیم و شما را تیرهها و قبیلهها قرار دادیم تا یكدیگر را بشناسید (ولى اینها ملاك امتیاز نیست) گرامىترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست!»[11]
در حدیث معروفى از پیامبر اسلام(ص) آمده است كه در سرزمین منى (در مراسم حج) در حالى كه بر شترى سوار بود رو به سوى مردم كرد، و این سخنان را ایراد فرمود: «یا اَیهَا النّاس! اَلا اِنَّ رَبَّكُمْ واحِدٌ وَ اِنَّ اَباكُمْ واحِد، اَلا لا فَضْلَ لِعَرَبِی عَلى عَجَمی، وَلا لِعَجَمی عَلى عربیٍّ، وَلا لاَسْوَدٍ عَلی اَحْمَرٍ، وَلا لاَحْمَرٍ عَلی عَلَى اَسْوَدٍ، اِلاّ بِالتَّقْوى، اَلا هَلْ بَلَّغْتُ؟! قالُوا نَعَمْ! قالَ لِیبَلِّغِ الشّاهِدُ الْغائِبَ؛ اى مردم! بدانید: خداى شما یكى است و پدرتان یكى، نه عرب بر عجم برترى دارد، و نه عجم بر عرب، نه سیاهپوست بر گندمگون، و نه گندمگون بر سیاهپوست، مگر به تقوا، آیا متن دستور الهى را ابلاغ كردم؟ همه گفتند: آرى! فرمود: این سخن را حاضران به غائبان برسانند!»[12]
۲۳ـ اسلام و سرشت انسانی
ما معتقدیم: ایمان به خدا و توحید و اصول تعلیمات انبیاء به صورت اجمالى بطور فطرى در درون جان همهی انسانها وجود دارد، پیامبران الهى این بذرهاى پر ثمر را با آب وحى آبیارى كرده، و علف هرزههاى شرك و انحراف را از اطراف آن دور ساختهاند: «فِطْرَةَ اللهِ الَّتی فَطَرَ النّاسَ عَلَیها لا تَبْدیلَ لِخَلْقِ الله ذلِكَ الدّینُ الْقَیمُ وَلكِنَّ اَكْثَرَ النَّاسِ لا یعْلَمُونَ؛ این (آیین خالص پروردگار) سرشتى است كه خداوند همهی انسانها را بر آن آفریده، هیچ دگرگونى در آفرینش الهى نیست (و این فطرت در همهی انسانها ثابت است) این است آیین استوار، ولى اكثر مردم نمىدانند».[13]
به همین دلیل در طول تاریخ، دین همواره در میان انسانها وجود داشته و به اعتقاد مورّخان بزرگ لادینى یك امر كاملاً نادر و استثنایى بوده است و حتى ملّتهایى كه سالیان دراز تحت فشار شدیدترین تبلیغات ضدّ دین بودهاند، همین كه آزادى خود را به دست آوردند به سوى دیندارى بازگشتند، ولى نمیتوان انكار كرد كه پایین بودن سطح فرهنگ بسیارى از اقوام پیشین سبب میشد كه عقاید و آداب دینى با خرافات آلوده شود و نقش مهمّ پیامبران الهى زدودن زنگار این خرافات از آئینهی فطرت انسانها بوده است.
خودآزمایی
1- منظور از نفى شفاعت بطور مطلق که در بعضى از آیات قرآن به آن اشاره شده است را بیان کنید.
2- توضیح دهید مسألهی شفاعت تنها در مورد چه كسانى است؟
3- آیا «توسّل» در امّتهاى پیشین بوده است؟ توضیح دهید و حد توسل را بیان کنید.
4- تنها هدفی که همه انبیاء الهى آن را تعقیب مىكردند، کدام است؟
پینوشتها
[1]ـ سورهی یونس، آیهی ۳.
[2]ـ سورهی بقره، آیهی ۲۵۵.
[3]ـ سورهی بقره، آیهی ۲۵۴.
[4]ـ سورهی نساء، آیهی ۶۴.
[5]ـ سورهی یوسف، آیهی ۹۷ و ۹۸.
[6]ـ سورهی اعراف، آیهی ۱۸۸.
[7]ـ سورهی بقره، آیهی ۲۸۵.
[8]ـ سورهی مائده، آیهی ۳.
[9]ـ سورهی اعراف، آیهی ۱۵۷.
[10]ـ سورهی حدید، آیهی ۱۳.
[11]ـ سورهی حجرات، آیهی ۱۳.
[12]ـ تفسیر قرطبى، جلد 9، صفحهی 6162.
[13]ـ سورهی روم، آیهی ۳۰.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله العظمی ناصر مکارم شیرازی